eitaa logo
غلوپژوهی | یادداشت‌های حدیثی و رجالی
604 دنبال‌کننده
50 عکس
4 ویدیو
61 فایل
بررسی‌های رجالی، تاریخی و اعتقادی ارتباط با مدیر: @amid30 كانال اصلی در تلگرام: https://t.me/gholow2 گروه نظرات غلو پژوهی: eitaa.com/joinchat/588316994C46d2b1319c
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 شیوع وبای «قیاس» ▪️ نکاتی پیرامون غلبه روش «قیاسی» بر «استقراء» t.me/ali_amiry_ir/30 •┈┈┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈┈┈• ❁ـ﷽ـ❁ 🔸 یک واقعیت مهم در دوره تحصیل حوزویان، غلبه منطق قیاسی بر استقراء است. دانش‌هایی که طلاب فرا می‌گیرند عموما بر پایه روش استنتاج قیاسی و استدلال از کلیات به جزئیات است، تا جایی که حتی در ادبیات عرب نیز، اگر سماع، مخالف قواعد نحوی گزاره‌ای را بیان کند با توجیهات ناصوابِ قیاسی، خود عرف عرب را نیز به غلط‌گویی متهم می‌کنند! (ر.ک: الخصائص، ج2، ص 474). وضعیت اسف‌بار پژوهش در حوزه، و سد سکندری میان عموم طلاب با علم، آینه تمام‌نمای همین مدیریت مُنسلخ از استقراء و مُنغمر در قیاس است. 🔹 بدیهی است که نگارنده به اشکالاتِ اخذِ معرفت علمی از طریق استقراء واقف بوده، و نیز روش قیاسی را در جای خود، و البته با مبادی یقین‌آور امری لابد و ضروری می‌داند. اما حیث التفاتی این نگاشته صرفا به دلیل تغلیب روش قیاسی بر سایر روش‌ها است که زمینه را برای گرایش حوزویان به شبه‌علم و خرافه فراهم کرده است. سوگیری‌های مطالعاتی، استناد به رسانه‌های زرد، نا‌آشنایی با نظام آماردهی و تکیه بر مشاهدات فردی، جملگی گواه است بر این که ما حوزویان به آداب استقراگرایی ملتفت نیستیم. (برون شد از پرده راز، تو پرده پوشی چرا؟) 🔹 این وبای مهلک به دستگاه اعتبار‌سنجی و فقه ‌الحدیثی امامیه نیز سرایت کرده و قواعد عامِ ناصوابی را پدید آورده است. مبحث توثیقات عام و مشخصا پربسامدترین مصداق آن، یعنی قاعده «اکثار» یکی از همین نمونه‌ها است. در پژوهش‌های معاصر نشان داده شده که این قاعده، توان اثبات وثاقت راوی مکثر‌ٌ عَنه را ندارد (ر.ک: مقاله بازخوانی نظریه «دلالت اکثار بر وثاقت») و از نگاه صاحب این قلم نیز، کاربست این دست قواعد در فقه الحدیث، ثمره‌ای جز ورود حدیث‌نماها به مجامع امامیه نداشته است. 🔸 این حجم از تعصب در استدلال‌، رکودِ نظریه‌پردازی و تعبد در مبانی را در بین طلاب ناچیز ‌نپنداریم. عموم اندیشمندان ما، نوره را از بوره فرق نمی‌گذارند اما بر اساس داده‌های قیاسیِ متافیزیکِ افلاطونی، عالم را توصیف می‌کنند و بر اساس قاعده جهان شمول «تعظیم شعائر» هر وهنی را در حق آلُ الله روا می‌دارند و با قاعده بی اساس «تسامح در ادله»، ماله بر هر روایت‌نمایی می‌کشند. نجاشی را از پادشاه حبشه فرق نمی‌نهند اما سخن از صحت تمام مرویات کتب اربعه می‌زنند. همه این استنتاجات ناصواب، حاصل تصمیم‌گیری برای جزئیات است، از طریق کلیات! 🔹 به رای این کمترین، یکی از اصلی‌ترین علل شیوع این قیاس‌های ناصواب، فلسفه و طبیعیات یونان باستان است. تا جایی که حتی بنان و بنیان مکتب طب یونانی نیز _ بخوانید طب قیاسی _ بر اساس قیاس و استنتاج کل به جز استوار است. (ر.ک: مفتاح الطب، ص 37: بالفكر و القياس‏...فيستخرج‏ به‏ القوانين‏ الّتى يحتاج إليها فى الطّبّ) 🔸 حتی اصول فقه موجود و مکتب شیخ انصاری نیز از سرایت این وبای مهلک بی‌نصیب نمانده، و با تاثر از روش‌های فلسفی برآمده از قیاس، و ارائه احتمالات فیلسوفانه (و نه عرفی) ذهن فقیه را فرسنگ‌ها از آبادی فقاهت دور کرده است. شاید سه هزار و نهصد و بيست احتمالی که محمد علی بهبهانی برای «لام» و «حمد»، در کلمه «الحمد» مطرح می‌سازد نمونه خوبی از همین تاثیرات فلسفی باشد. (ر.ک: مقامع الفضل، ج‌۲، ص۴۹۱-۴۹۲) 🔹 برون آمدن از تنگنا‌های حاصل از تغلیب روش‌ قیاسی، و پیراستن زنگارهای یاد شده از چهره حوزویان، بدون پذیرش رویکردهای تلفیقی و ترکیبیِ مبتنی بر شواهد و جمع‌آوری صبورانه داده‌ها، و استنتاجاتی که ما را از جزئیات به کلیات می‌رساند، میسور نخواهد بود. تخصصی شدن حوزه افتا، و فقاهت متجزی (در امور مستحدثه) از ضرورت‌های انکارناپذیر عصر حاضر است. آن زمانه‌ای که یک فقیه در تمام ابواب فتوا می‌داد و دماغش جامعِ معقول و منقول و طب و سیاست و فقه و رجال و اقتصاد و حدیث بود، مُرد! حلوایش را بخورید و فاتحه‌اش را بخوانید. 🔸 باری! به راستی اگر «استدلال»، سنگِ بنای اندیشه باشد _ که هست _ باید به رشد آداب استقراء کمک کرد. از این رو به خودم و طلاب جوان توصیه می‌کنم، جامه «کلیات» بدریم و ردای «جزئی‌نگری» بپوشیم. دست از قواعد جهان شمول بشوییم و حنای ابتنا بر شواهد ببندیم. گوش تا گوش، سَرِ تعصبات صنفی را ببُریم و دشنه را در قلب تعلقات قبیله‌ای فرو‌بَریم. «ادری» را بیش از «ما ادری» دوست نداریم. قیاس ناصواب وانهیم. دائمُ النظریه بودن را ذَنب لایُغفر بپنداریم و به سانِ اَمسَیتُ کُردیّا و اَصبَحتُ عَربیّا، در آنچه بدان تخصص نداریم قلم نفرساییم، و از این دقیقه غافل نباشیم که برای سبز ماندن در میان ویرانه‌های پژوهشی، به ریشه‌های‌ تنومند استقراء نیز، نیازمندیم. و آخر دعوانا أَن الحَمد للَّه رَب الْعالمین ✍️ علی امیری - 26 محرم 1443 🆔 t.me/ali_amiry_ir/30 🌐 http://ali-amiry.ir/200 @gholow
⚠️کم‌توجهی به تخصص‌گرایی در حوزه در برنامه آموزشی رسمی حوزه علمیه همت اصلی بر فقه و اصول فقه است. البته در جای خود توجه ویژه به این دو علم لازم است و جای قدردانی دارد. اما متأسفانه این توجه بسیار به قیمت به حاشیه راندن دیگر علوم اسلامی در حوزه انجامیده است. هرچند هنوز برخی از مباحث این دو علم نیز آن سان که شایسته است در برنامه آموزشی مورد توجه قرار نگرفته است. (و بر برخی زوائد کم کاربرد تأکید بسیار شده.) و این بی‌ارتباط با اصرار بیش از حد بر برنامه واحد برای همه طلاب با استعدادها و سلایق و علایق مختلف نیست. توضیح آنکه بعد از سه پایه نخست، حوزه در هفت پایه بعد دروس اصلی همه پایه ها فقه و اصول است. و به دیگر علوم به صورت بسیار گذرا پرداخته می‌شود. سپس در درس خارج نیز غالباً محور اصلی همین دو علم هستند؛ درس خارجی که ممکن است دو سال و یا بیست سال و یا بیشتر به طول بینجامد. علاوه بر این دفاتر بسیاری از مراجع به کسانی که به تخصص های غیر از فقه و اصول مشغول باشند، شهریه نمی دهند! کم لطفی نظام حوزه به مدرسان علوم مختلف نیز به تضعیف تخصص‌گرایی دامن می‌زند. به این نحو که اگر طلبه‌ای خودش سال‌ها در علوم حدیث و رجال و یا کلام، پژوهش کرده باشد، برای شروع تدریس غالباً ناگزیر است از تدریس پایه های اول و ادبیات عرب و آموزش فقه و منطق بیاغازد! خلاصه متخصص یک علم را بر تدریس علم دیگر می‌گمارند! در سال‌های اخیر مؤسساتی تخصصی در دیگر رشته‌های اسلامی برای سطوح تحصیلی بالا ایجاد شده. ولی متأسفانه هم چنان این موسسات و رشته‌های تخصصی شان جایگاه پررنگی در حوزه ندارند. بلکه در برخی از همین مؤسسات طلبه مجبور است حتی تا سال‌های آخر دروس فقه و اصول را بخواند. برنامه رسمی فقه و اصول برای اکثر طلاب مناسب نیست، و برای بسیاری‌شان سنگین است، و برای برخی هم جامعیت کافی را ندارد. اما به هر حال، این انس با فقه و اصول این مزیت را دارد، که اکثر طلاب از پیچیدگی های فقاهت اطلاع می یابند. و به راحتی به خود اجازه فتوا نمی‌دهند. و بر منابر نیز اکثراً به ذکر فتاوای فقهای شهیر با ذکر نامشان می‌پردازند. اما از ثمرات کم توجهی به تخصص‌های مختلف دیگر در حوزه علمیه این است، که با ارائه سطحی مباحث رشته‌های غیر فقه و اصول توهم آشنایی با آن علم برای طلاب ایجاد می‌کنند. بسیاری از کسانی که از ابتدایی‌ترین مباحث علوم حدیث، رجال، علوم قرآنی، کلام، تاریخ، فرق و... اطلاع ندارند؛ به خاطر آشنایی سطحی با مباحث و مبانی علوم، و ناآگاهی از اختلافات و پیچیدگی‌های آن گمان می‌کنند می‌توانند در مورد مسائل مختلف صحبت کرده و حتی بدون دانستن مستندات متخصصان به نقد ایشان مبادرت ورزند! از دیرباز از مقتضیات کار حوزوی تبلیغ و منبر بوده، و از ضروریات منبر آشنایی با علوم حدیث است. می‌بینیم که وقتی حوزه ابزار ضروری اعتبار سنجی احادیث را در هیچ یک از دروسش به دست طلبه نمی‌دهد، طلاب -به ویژه آنان‌که به مطالب و روایات شناخته‌شده‌تر اکتفا نمی‌کنند، و دنبال مطلب جدید هستند- در استفاده از روایات به اشتباهات بسیار گرفتار می‌شوند. برخی به راحتی به اخبار بی‌سند قرون متأخر استناد می‌کنند. و برخی که قدری وضعشان بهتر است، هر خبر ضعیف السند در منابع متقدم را بدون بررسی‌های متنی و سندی به مخاطبان ارائه می‌دهند. به اقتضای روضه‌خوانی و ذکر سیره اهل بیت ع آشنایی با بررسی‌های تاریخی نیز از ضروریات مبلغان است. اما چه اندک‌اند کسانی که به صورت روشمند وارد این مباحث شوند. (t.me/gholow2/934) این زمینه نشر مطالب بی‌پایه و حتی بعضاً غلو را فراهم می‌کند. وانگهی ضعف عمومی برخی از رشته‌ها مانند علوم حدیث، تاریخ و کلام آثار سوء خود را در آرای فقهی نیز می‌گذارد. کم‌کاری در معرفی تخصص‌ها در حوزه حتی در دیدگاه‌ها نسبت به عالمان سرشناس نیز مشکلاتی درست می‌کند. مثلاً از مجتهد ممحض در فقه و اصول در مورد فلان فرقه باطنی استفتا می‌کنند! و مسائل تاریخ فلان منطقه را از مرجع فقهی می جویند و… و متخصصان این حوزه‌ها در میان عموم (حوزوی و غیر حوزوی) مهجور می‌مانند. در برخی از نشست‌های طلبگی جمعی افسوس می‌خورند و بر حذر می‌دارند از اینکه امروزه غیرحوزویان بر منابر سخنرانی می‌کنند. و یا از این‌که چرا بسیاری از طلاب مشغله‌های غیر طلبگی از کارمندی تا مسافرکشی را پیشه کرده‌اند؟! البته این به حاشیه رفتن عجیب نیست. وقتی در میان بدنه حوزه هنوز تخصص‌گرایی به رسمیت کافی شناخته نشده، مردم هم کم کم این را احساس می کنند. البته بسیاری از دانشگاهیان و غیرحوزویان نیز بی‌کار نمی‌نشینند! و گاه با رویکردی تخصص‌گراتر وارد عرصه‌های علوم اسلامی می‌شوند. در حوزه افراد متخصص در فنون مختلف کم نیستند. چنان‌که مبلغان موفق با اتکای به معارف عمومی شیعه نیز بسیارند. اما ایشان عموماً خود برنامه‌ای متفاوت با برنامه‌های نظام آموزش رسمی داشته‌اند. @gholow