🌹 آفرین چه سوال قشنگی پرسیدی. حالا که این سوال رو پرسیدی صبر کن تا یه نکته ای رو بهت بگم. این نکته رو هیچ جای دیگه نمیشنوی.
🔵 یه حرفی رو حتما زیاد شنیدید که میگن: خدا پیش دل های شکسته هست.💔
بله این حرف درستیه. توی روایات هم اومده
اما!
اما اگه من بگم خدا دل شاد رو بیشتر خدا دوست داره چی؟😊
✅👌💕 اتفاقا اگه کسی با شادی بره در خونه خدا، دعاش صد برابر زودتر مستجاب میشه.
البته "شادی از سر رضایت از پروردگار".
حاج آقا آخه گفتن دلِ شکسته دعاش مستجابه😒😁
بله، اونم هست، ولی...
🔵 امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود: وقتی انسان راضی باشه از خدا، دعاش زودتر مستجاب میشه....
🔶 یه کاری امشب میگم انصافا انجام بدید.
ته دلتون کاااااملا راضی باشید از خدا....
💕بگو خدایا من راضیم از تو. خیلی راضی ام...😌
-آخه حاج آقا میدونی چیه؟ من از خدا یه چیزی میخواستم بهم نداد! راستی اونجا هم منو زد!😤
عزیزم بی خیال. حتماً اونجا صلاح بوده.
میخوای دعا کنی راضی باش.
بابا خدا که مثل ما نیست.
💢 ماها فکر میکنیم اگه با حس طلبکاری و ناراحتی بریم در خونه خدا، خدا هم زودتر کارمون رو راه میندازه!
عزیزم شما راضی باش از خدا. بعد برو در خونه خدا. ببین چقدر زودتر کارت راه می افته.👌
🔶 بله که خدا دل شکسته رو دوست داره، چون این دل شکسته پناهی غیر از خدا نداره؛ خدا اگه ردش کنه کجا بِره بیچاره؟
⭕️ ولی این معناش این نیست که تو همیشه هی دلت رو بشکنی!
😒
مثال بزنم، مثلاً یه بچه کتک خورده باشه، مامانش بغلش میکنه و نازش میکنه. درسته؟
🔹 خُب پس بچه رو همیشه کتک بزنیم،بِدیم دست مامانش دیگه!
عهههه! این دیگه چه حرفیه؟😒
🌹 شما دست بچه یه گل بده بعد بده به مامانش. خب معلومه بیشتر دوستش داره و نازش میکنه.💕
خداوند متعال هم بندگانش رو مورد لطف قرار میده وقتی که شاد هستن....❤️😊
🔹 اونجا هم بله ما میگیم اِرحَم عَبدَکَ الضَعیف...
اینطور نیست که خدا از آدمای #ضعیف خوشش بیاد.
✅💕 خداوند میگه: تو باید #قوی باشی، ولی پیش من باید ضعیف باشی، شاخ و شونه نکشی.
✔️ ولی تو قوی باش، طوری که عالَم نتونن از پس تو بر بیان،بعد بیا درِ خونهی من بگو: اِرحَم عَبدَکَ الضَعیف...
✅ دل شکسته داشته باش، بیا من دل شکسته رو پیوند میزنم.
غمگین باش، بیا غمت رو برطرف میکنم.
اشتباه نشه؛ "نه اینکه از دست من غمگین باشی..."
"باید از دست من شاد باشی..."
🌺 ولی هر جایی برات مشکلی پیش اومد بیا بهم بگو... به من که پروردگار عالم هستم متصل شو ...
تو بنده ی نازنین منی...💕
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
🔹 اونجا هم بله ما میگیم اِرحَم عَبدَکَ الضَعیف... اینطور نیست که خدا از آدمای #ضعیف خوشش بیاد. ✅💕
✅ ان شالله از امشب همگی موقع مناجات با خدا
با این حس بریم سر سجاده...
با لبخند سرشار از رضایت خدا، باهاش حرف بزنیم
✔️ اظهار عجز کنیم تا خود مولا دستمون رو بگیره و بلندمون کنه
بزرگمون کنه...
بزرگ همه ی عالم....
🌺 #کنترل_ذهن برای موفقیت
http://eitaa.com/joinchat/1390084128Cd05a9aa9c5
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت88 هنوز کامل وارد کلاس نشده بودم که دیدمش، نشسته بود و دست زیر چانه ا
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت89
ـ رنگتون پریده لطفا بخورید.
آب میوه را گرفت و گفت:
–خودتون خوبید؟
–شما خوب باشید، خوبم.
ما قسمت همیم راحیل، اگه شماها یه کم کوتاه بیایید. حداقل به خاطر خدا.
قسمت رو ما خودمون می سازیم.
نگاه گنگی به من انداخت و پرسید:
–به خاطر خدا؟
نگاه گنگش را به پاکت آب میوه ایی که دستش بود، دوخت.
نی پاکت آب میوه را داخلش فرو بردم و به دستش دادم او پاکتی که دستش بود را طرفم گرفت و تشکرکرد. احساس ضعف داشتم، فوری آب میوه ام را خوردم.
راحیل هنوز در همان حالت بود. صدایش زدم جواب نداد، بلند شد و گفت:
– باید زودتر بریم کلاس...چادرش را گرفتم و کشیدم به طرف نیمکت و گفتم:
– لطفا بشین.
برای این که چادر از سرش نیوفتد نشست و گفت:
– استاد راهمون نمیدهها.
نگران گفتم:
– با این حال، بری سر کلاس که بدتره، حداقل اونو بخور تا کمی فشارت بیاد بالا.(اشاره کردم به پاکت آب میوه)
دوتا مک به نی زد و دوباره بلند شد و گفت:
– باید زودتر بریم.
بلند شدم و با هم، هم قدم شدیم. در سکوت شانه به شانهی هم راه می رفتیم و چقدر برایم این همراهی لذت بخش بود.
نزدیک دانشگاه که رسیدیم دلم نمی خواست بگویم، ولی برای این که نشانش دهم که حواسم به همه چیز هست گفتم:
–فکر کنم شما جلوتر برید من بعدا بیام بهتر باشه.
برگشت به صورتم نگاه تحسین آمیزی انداخت و با لبخند گفت:
–ممنونم.
وقتی راحیل رفت با خودم فکر کردم کلا راحیل حرف بدی نمیزند که می گوید فعلا با هم دیده نشویم. همهی حرف هایش را قبول دارم فقط کارهایی که می گوید انجام دادنش سخت است. بخصوص برای من.
بعد از کلاس می خواستم پیام بدهم که صبر کند تا خودم برسانمش، ولی ترسیدم در دلش بگوید باز ما یک لبخند به این پسره زدیم، خودمانی شد.
چند روزی گذشت، روزی نبود که مادرم سراغ راحیل را نگیرد و من نگویم که هنوز خبر نداده.
از بس از راحیل تعریف کرده بودم. احساس کردم کمکم مادرم هم علاقمند شده زودتر با او آشنا شود.
بعد از این که شام خوردیم، مادر با یک ظرف میوه آمد و کنارم نشست و گفت:
–میگم مادر اگه باهاش راحت نیستی و روت نمیشه، می خوای من برم خونشون اول بامادرش صحبت کنم؟
لبخندی زدم و گفتم:
–مامان جان مثل این که شما از من مشتاق ترید...
ــ من به خاطر خودت می گم، از وقتی حرف این دختره تو خونس مثل مرغ پر کنده میمونی، خودت خبر نداری.
سرم را پایین انداختم و گفتم:
– از وقتی گفته مادرش راضی نیست، حالم بده، میترسم...
مادرم با تعجب حرفم را برید و گفت:
–چی؟ برای چی آخه؟ اونوقت دلیلش چیه؟
ــ دلیلش همونایی که شما هم میگید دیگه...
بعد آرام ادامه دادم:
– انگار شما مادرا بهتر از هر کسی می دونید ما با هم فرق داریم.
–کاش یکی مثل خودمون رو می خواستی. شایدم حکمتیه که مادرش نخواسته، خب توام کوتا...
نگذاشتم ادامه بدهد و گفتم:
–نگو مامان، حتی فکرش دیونم می کنه.
بلند شدم که به اتاقم بروم، مادر گفت:
–میوه بخور بعد.
دلخور گفتم:
–دیگه از گلوم پایین نمیره.
روی تختم دراز کشیدم و گوشی را دستم گرفتم. دلم گرفته بود و دلم می خواست این رابرایش بنویسم.
اول اسمش را صدا زدم، طول کشید تا جواب بدهد. نوشت:
–بله.
نوشتم:
–یه دنیا دلم گرفته.
چند دقیقهای طول کشید و پیام داد:
– می خواهید حالتون خوب بشه؟
نمی دانم چه اصرای داشت ضمیر جمع به کار ببرد. نوشتم:
ــ آره خب.
ــ با خدا حرف بزنید.
نوشتم:
– باشه، ولی دلم می خواست تو آرومم
می کردی...
ــ حرف از محالات نزنید.
برایش شب بخیر فرستادم، ولی جواب نداد.
همانطور که دراز کشیده بودم آنقدر با خدا حرف زدم که خوابم برد.
✍#بهقلملیلافتحیپور
ادامه دارد...
✿○○••••••══
💐@Gilan_tanhamasir ═══••••••○○✿
#بسم_الله_الرحمـــــن_الرحیم
سلام صبحتون بخیر🤚
پرانرژی و سرحال به استقبال یک روز دیگه میریم👌
الهی که امروز نسیم عشق، نوازشگر لحظه هاتون باشه و
شکوفه های لبخند روی لبهاتون😊
اگر چیزی را از دست دادی,
یادت باشد درختان در پاییز همه برگهای خود را از دست می دهند
تا بهتر از آن را در بهار بدست آورند،
زندگی دارای مراحلیست که
گاه تلخ است و گاهی شیرین ...
امیدت همیشه به خدا باشه ✅✅✅
🌷@Gilan_tanhamasir
✍️ پيامبراکرم صلى الله عليه و آله :
«بعضی از گناهان به وسیله نماز و صدقه هم آمرزیده نمی شوند.❌
❓سوال شد یا رسول الله! پس چه چیز موجب آمرزش آن است؟
فرمود : جدیت و تلاش در طلب معیشت
📚 مستدرك الوسائل ج۱۳ ص ۱۳
#حدیث_روز
🌹@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 از امروز آماده شوید.
🔺 اگر سال آینده میخواهید بروید زیارت سیدالشهداء، از امروز سعی کنید معرفت و محبتتان را به سیدالشهداء افزایش بدهید.
🏴 @Gilan_tanhamasir