تنهامسیریهای استان گیلان🌳
#درسهای_یک_فتنه 54 بخش پنجاه و چهارم 🔶 با توجه به مباحث قبلی باید به یک نکته مهم دقت کرد. ما چطور
#درسهای_یک_فتنه 55
بخش پنجاه و پنجم
⭕️ وقتی به کشور های اروپایی نگاه میکنیم میبینیم صدها هزار فساد و زشتی داره و در کنارش چند تا ساختمان شیک دارن و نظم و چند تا خوبی دیگه.
🔹 هیچ آدم عاقلی نمیگه که ما اون صدها هزار فسادشون رو نبینیم و فقط اسیر چند تا خوبی غرب بشیم.
🔺 خیلی وقتا تا به افراد میگیم چرا از جمهوری اسلامی ناراحتی میگه آخه اینجا پر از فساد و دزدی و اختلاس هست!😤
بهش میگی آخه روی چه حسابی این حرف رو میزنی؟
🔺 میگه آخه من دیدم فلان آدم که از مغازه ما دزدی کرده بود یک سال طول کشید که بگیرنش و زندانش کنن!
آخه بنده خدا این دیگه چه استدلالیه! تو میلیون ها پرونده ای که توی قوه قضائیه در برخورد با مفسدین هست رو اصلا نرفتی بخونی بعد چشمت همین یه مورد رو دیده؟! تازه همینم که باهاش برخورد کردن و گرفتنش. بله حالا ممکنه یه ذره دیرتر شده باشه.
💢 به خاطر یه مشکل به این کوچکی اونوقت تو حاضری انقدر راحت دهانت رو باز کنی و زحمات میلیون ها مظلومی که در راه تشکیل این حکومت مقدس کشیدند رو نادیده بگیری؟
حاضر شدی صدها هزار خوبی و فواید این نظام مظلوم رو کنار بذاری؟!
🔶 حاضر شدی پا روی ثمره خون صدها هزار شهید بذاری؟ شهدایی که جان عزیزشون رو دادند تا این نظام در بین زورگویان عالم سر بلند کنه و حق رو فریاد بزنه...
💠@Gilan_tanhamasir
#درسهای_یک_فتنه 56
بخش پنجاه و ششم
✅ پس راه درست چی شد؟ اینکه همیشه در همه وقایع از بالا نگاه کنیم.
⭕️ مثلا میبینی یه دفعه ای یه کلیپ پخش میشه که یه پلیس داره یه خانم رو میزنه.
اونوقت انقدر برخی از مردم سطحی نگر شدن که با دیدن یه دونه کلیپ از نظام متنفر میشن! 😒
بابا اون کلیپ اولا شاید تقطیع شده باشه که اکثر وقتا تقطیع میشه.
ثانیا اصلا قبول که چنین اتفاقی افتاده. خب اون پلیس اشتباه کرده و باید مجازات بشه.
👈🏼 اما اینکه شما اشتباه یک نفر رو به کل نظام ربط بدی دیگه درست نیست. این یه کار خلاف عقل هست.
⭕️ و جالبه دشمن ما هم دقیقا همین رو میخواد. میاد چند تا اشکال کوچک رو نشون میده و سریع نتیجه میگیره که نظام باید عوض بشه!
🔺 ای نامرد. تمدن غرب میلیون ها اشکال داره اما نمیگی که آمریکا باید از بین بره ولی توی ایران اگه چند تا اشکال وجود داشت اصل نظام رو میخوای از بین ببری؟!
پس نگاه از بالا موجب میشه که ما درگیر جزئیات نشیم. کسی که درگیر جزئیات بشه حتما تحلیلهای غلطی خواهد داشت...
💠@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
#توسل به حضرت امالبنینسلاماللهعلیها بسیار عالی حتما گوش بدین📣 🎙@Gilan_tanhamasir
#استادعشق
#قسمت_هفتاد_ویکم
#کتابخوانی
🔸به این شكل شعله جلو می رفت و طولانی تر می سوخت و من می توانستم ساعتی از شب را بخوابم.
🔸اما تا چشم هايم گرم می شد موشهای صحرايی عاصی ام می كردند. آن ها از آتش نمی ترسيدند و به داخل چادر می آمدند.
تا می فهميدند كه خوابم به سرعت روی سينه ام می جهيدند و می دويدند. من سراسيمه از خواب می پريدم.
🔹اگر تنم را گاز می گرفتند معلوم نبود كی جای گازشان خوب خواهد شد زيرا تنها وسيله معالجه خاكستر بود. نمی دانستم اگر دهانشان ميكروبی باشد چه كار كنم. جای گازشان ماه ها باقی می ماند تا خوب شود.
🔹اين شرايط سخت و دشوار را هر طوری كه بود تحمل كردم ولی بعد با مشكلی بسيار بدتر روبه رو شدم و آن پشه مالاريا بود و متاسفانه ديگر به پشه مالاريا نتوانستم كنار بيايم.
🔸وقتی شب ها بيرون باد و بوران بود ديگر نمی توانستم اطراف چادر آتش روشن كنم و ناچار داخل چادر آتش روشن می كردم.
🔸برای اين كه از دود هيزم خفه نشوم مجبور بودم موقع خواب سرم را جلو دهانه ورودی
چادر بگذارم تا مقداری اكسيژن برای تنفس به ريه هايم برسد.
🔹چون آتش داخل چادر بود پشه ها را جذب می كرد و آن ها به داخل چادر می آمدند و اطراف آتش جمع می شدند. يكی از همين شب ها پشه مالاريا نيشم زد و مالاريا گرفتم.
چهل شبانه روز تب نوبه داشتم. مرگ را هر لحظه پيش چشم می ديدم. توی..
ادامه دارد...
🌹@Gilan_tanhamasir
#استادعشق
#قسمت_هفتاد_ودوم
#کتابخوانی
🔹كوهستان دور افتاده چاره ای جز دست و پا زدن ميان مرگ و زندگی نداشتم.
فقط به خدا پناه می بردم و از او كمك می خواستم.
🔸يكی از كارگرها كه مهربان تر بود هر روز برايم آش رقيقی درست می كرد و زير سر مرا با دستش بلند مي كرد و آش را در دهانم می ريخت تا بخورم و زنده بمانم.
🔸بالاخره كارگرها ديدند كه من روز به روز ضعيف تر می شوم و چيزی به مردنم نمانده.
به همين دليل آخر شب يكی از آنها نزد من می ماند.
🔹عاقبت يكی از كارگرها به هر زحمتی بود به بيروت رفت و به رئيس شركت فرانسوی خبر داد كه مهندس شان يعنی من بر اثر مالاريا دارم می ميرم.
🔹«ديگر از همه چيز و همه كس قطع اميد كرده بودم و خودم را برای رو به رو شدن با مرگ آماده می كردم كه آن كارگر با يك پزشك فرانسوی و با مقداری گنه گنه (كنين) از بيروت رسيد. همان قرص ها به خواست خدا مرا از مرگ نجات داد.
ادامه دارد...
🌹@Gilan_tanhamasir
#السلامعلیکیااباصالحالمهدی🌹
پیش بیا! پیش بیا! پیشتر!
تا که بگویم غم دل بیشتر
دوستترت دارم از هر چه دوست
ای تو به من از خود من، خویشتر
دوستتر از آنکه بگویم چقدر
بیشتر از بیشتر از بیشتر
داغ تو را از همه داراترم
درد تو را از همه درویشتر
هیچ نریزد به جز از نام تو
بر رگِ من گر بزنی نیشتر
فوت و فن عشق به شعرم ببخش
تا نشود قافیه اندیشتر ...🌸🍃
قیصر امین پور🌹
🍃@Gilan_tanhamasir