#تفسیر کودکانه
#سوره_فلق
فلق مثل اسمش هر روز صبح از خواب بيدار مي شد. باباي فلق گفته بود چون او در يك صبح زود متولد شده بود اسمش را فلق گذاشته بودند.
فلق خيلي خوب و مودب بود و همه او را دوست داشتند. به حرفهاي پدر و مادرش خيلي خوب گوش مي كرد و با دوستهاش خيلي مهربان بود، فقط شبها وقتي هوا غاسق – تاريك- مي شد مي ترسيد در اتاقش بخوابد.
شب شده بود و فلق رفت تا در اتاقش بخوابد ولي هنوز چند دقيقه نگذشته بود كه برگشت پيش مامان و گفت: من مي ترسم در اتاق خودم بخوابم. مامان گفت: فلق جان تاريكي ترس نداره، بيا با هم بريم تو اتاق تا ببيني هيچ كس در اتاقت نيست.
مامان و فلق با هم وارد اتاق شدند. مامان كليد برق را فشار داد و گفت: ببين دختر گلم، همه چيزها در جاي خودشان هستند. تازه خرس كوچولو هم مي خواهد كنار تو بخوابد.
فلق گفت: مامان جون من مي دانم ولي خيلي مي ترسم . وقتي شما نيستيد انگار همه وسايل اتاق تكون مي خورند. مامان گفت: نه عزيز دلم، اگر يادت باشه و قبل از خواب سوره ي فلق را بخواني، حتما از تاريكي نمي ترسي.
فلق گفت: سوره ي فلق. مگر اسم من اسم يكي از سوره هاي قرآن است. مامان گفت: بله، وقتي تو به دنيا آمدي بابا تصميم گرفت اسم سوره ي فلق را براي تو انتخاب كند چون تو هم صبح زود به دنيا آمدي.
فلق گفت: ولي من كه بلد نيستم. مامان گفت: از امشب هر شب يك آيه را با هم تمرين مي كنيم تا همه سوره را كامل كامل ياد بگيري.
فلق و مامان شروع كردند به خواندن سوره فلق و بعد از يك هفته فلق تمام سوره را حفظ بود و شب ها هم بدون هيچ ترسي در اتاق خودش مي خوابيد.
┏━━━ 👦 👧 ━━━┓
@Gonchehayefatamion
┗━━━ 👦 👧 ━━
👦 👧 غنچه های فاطمیون
#تفسیر کودکانه
#سوره_فلق
یکی بود یکی نبود غیر از خدای خوب و مهربون هیچکس نبود
یکی از روزها علی کوچولوی قصه ی ماتوی رختخوابش خوابیده بود
داشت خوابهای خوبی میدید و مامانش اومد روی سرش و گفت:
علی جان پاشو فلق شده
پاشو صبح خیلی زود شده فلق شده
علی بلند میشه و چشمهاشو به هم میماله و میگه : آی مامان فلق شده صبح خیلی زود شده ((قل اعوذو برب الفلق))
برم دست و رومو بشورم
میره دست و روشو میشوره میخاد بیاد صبحانه بخوره تا با بابا بریم گردش تو طبیعت
آماده میشن و مامان و بابا و علی راه میفتن میرن به طرف یه جای سرسبز
میرن و میرن و میرن تا میرسن کنار یه رودخانه ی قشنگ
مامان قالیچرو پهن میکنه و علی توپش رو برداشت و رفت کنار رودخانه تا بازی کنه
مامان میگه پسرم مراقب باش که یوقت توپت توی رودخانه نیفته
اما همون موقع توپش افتاد توی رودخانه و بعدشم باد شدیدی اومد و کلاه علی رو با خودش برد
علی گفت وای وای مامان مامان باد کلاهمو برد
علی گریه کنان اومد پیش مادرو گفت چرا خدای مهربان باد رو خلق کرده؟
خلق یعنی چی؟یعنی آفریده
چرا رودخانه رو خلق کرده که توپ و کلاه منو برد؟
مامان گفت رودخانه محل زندگی ماهی هاست و آب مایه ی حیاته
ما وقتی تشنه میشیم آب میخوریم
با آب غذا درست میکنیم
حمام میریم
پس آب خیره
اما وقتی رودخانه سیل بشه میشه شر
باد ابرهارو برای ما میاره تا بارون بباره
پس باد خیره
اما بعضی وقتها باد طوفان میشه و این میشه شر
آتیش خوبه و خودمونو باهاش گرم میکنیم و غذا درست میکنیم
باد لباسهای مارو خشک میکنه
اینها خیرن اما اگه زمین بلرزه و زلزله بیاد باد طوفان بشه و رودخانه سیل بشه اینا میشن شر
ولی خدای مهربون که خیلی هم قوی هست یه راهی برای ما گذاشته گفته :
از شر اون چیزایی که من آفریدم به کی پناه ببرید؟
به خدای مهربون پناه ببریم
علی فهمید که باید چیکار کنه ؟ ((من شر ما خلق))
بچه ها کم کم هوا غاسق شد (تاریک شد))
بچها چه وقتی ماهو ستاره میان تو آسمون؟
وقتی هوا تاریک بشه و شب بشه
بچها هوا تاریک شد غاسق شد
خب بچها وقتی هوا تاریک بشه غاسق بشه آدم اگه راه بره میبینه؟
نه نمیبینه پس ممکنه بیفته توی چاله
پس ماباید از شر چاله هایی که توی تاریکی هست به کی پناه ببریم؟
به خدا
پس از شر تاریکی ها به خدای مهربون پناه میبریم
(( و من شر غاسق اذا وقب ))
بچها علی با مامانو باباش داشتن برمیگشتن خونشون توراه چشمشون افتاد به یک پیرزن که توی تاریکی وایساده بود
بابا گفت شاید کمک بخواد و اومد پایین از ماشین و گفت میشه کمک کنیم؟
پیرزن پفت نه نمیخوام
ازش پرسیدن اسمت چیه؟
گفت من نفاثاته فی العقد هستم
نفاثات فی العقد دیگه کیه؟
پیرزن بهشون گفت بیا فالت بگیروم و کف دست مامان علی رو گرفت و گفت:
شما توراه که برید میخورید به یک دیوار
گفتن آخه تو جاده که دیوار نیست
بچها ولی نفاثات فی العقد دروغ میگفت و نباید هرچی میگفت رو گوش کنیم
باید از شر نفاثات فی العقد به کی پناه ببریم؟
اشاره به آسمون : به خدای مهربون پناه ببریم
بچها علیو مامانو باباش برگشتن خونشون
فردا ساعت 10 صبح علی به مامان گفت میخوام برم با دوستم بستنی بخورم
مامان گفت باشه و علی با دوستش دوتا بستنی خریدن
آقای مغازه دار یه بستنی به علی داد و یکی هم به دوستش
بچها میدونید اسم دوست علی چی بود؟ اسمش حاسد بود
بچها تا علی خواست بستنی اش رو بخوره دوستش حاسد با تنه زد به علی و از دست علی افتاد زمین
علی گریه کنان اومد خونه
و به مامانش گفت : حاسد بستنی منو انداخت زمین
آخه حاسد همه چیز رو برای خودش میخواد
نمیخواد کسی چیزی داشته باشه
حاسد یعنی چی؟
یعنی حسود
مامان به علی گفت از شر حاسد به کی پناه ببریم؟
(( و من شر حاسد اذا حسد ))
┏━━━ 👦 👧 ━━━┓
@Gonchehayefatamion
┗━━━ 👦 👧 ━━
👦 👧 غنچه های فاطمیون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شعر
#سوره_فلق
آهای آهای بچه ها
درین سوره ی زیبا
پیامبرم یکسره
به اون پناه میبره
از شر تاریکی ها
وقتی میاد به هر جا
از شر هر فتنه گر
جادوگرای کافر
از شر هر حسودی
از هر بود و نبودی
خداست پناه همه
هر چی بگم باز کمه
#شعر_آموزشی
┏━━━ 👦 👧 ━━━┓
@Gonchehayefatamion
┗━━━ 👦 👧 ━━
👦 👧 غنچه های فاطمیون
#لغات
#سوره_فلق
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
أَعُوذُ : پناه می برم
بِرَبِّ : به پروردگار
الْفَلَقِ : شکافنده سپیده دم
مِن : از
شَرِّ : بدی
مَا : آنچه
خَلَقَ : آفریده
غَاسِقٍ : شب تاریک و حوادث
وَقَبَ : فرا پوشد و هجوم آورد
النَّفَّاثَاتِ : بسیار دمندگان (ساحران)
الْعُقَدِ : گره ها
حَاسِدٍ : حسد ورز بدخواه
إِذَا : زمانیکه
حَسَدَ : حسد ورزد و به کار گیرد
┏━━━ 👦 👧 ━━━┓
@Gonchehayefatamion
┗━━━ 👦 👧 ━━
👦 👧 غنچه های فاطمیون
🌹 دسترسی آسان با هشتک🌹
🍀 موضوعات کانال 🍀
#ابتدای_کانال
#ترتیل_کل_قرآن
استاد مشاری العفاسی
#نرم_افزار_آندروید_قرآن
استاد پرهیزگار
#سه_بار_تکرار
استاد پرهیزگار
#خاطرات
استاد پرهیزگار
#مصاحبه
استاد پرهیزگار
اقای فروغی
آقای طباطبایی
خانم ابراهیمی (حافظ قرآن)
#توصیه (مربیان قرآن)
خانم اصغرنژاد
خانم لشکری
خانم ملائی
خانم عبادی
#شروع_آموزش
#ارسالی_حافظان_کوچک
#سوره_حمد
#سوره_ناس
#سوره_فلق
#سوره_توحید
#سوره_نصر
#سوره_کافرون
#سوره_عصر
#کلیپ
#داستان
#شعر
#دعا
#لغات
#سخن
#نقاشی
#تربیت_کودکان
#یادآوری
#نکات_حفظ_قرآن_به_کودکان
#ذکر
#روش_حفظ_قرآن
#حفظ_موضوعی_قرآن
#حدیث
#سرگرمی
#قصه
#صوتی
#قرآن
#سوره
#مسابقه
#آزمون
#بازی
#رمضان
#تلاوت
#فضائل
#تفسیر
#شکرگذاری
#نشانگر
#قصه_رمضان
#کاردستی
#کارت_
#چالش_
#نهج_البلاغه
┏━━━ 👦 👧 ━━━┓
@Gonchehayefatamion
┗━━━ 👦 👧 ━━
👦 👧 غنچه های فاطمیون
﷽✨🇮🇷
#سوره_فلق
شعر کودکانه سوره فلق
آهای آهای بچه ها! در این سورهی زیبا
پیامبرم یکسره به او پناه میبره
از شر تاریکیها وقتی میاد به هر جا
از شر هر فتنهگر جادوگرای کافر
از شر هر حسودی از هر بود و نبودی
خداست پناه همه هرچی بگم باز کمه
✍️با ما همراه باشید👇 http://eitaa.com/joinchat/107085848C7ac2c70f41
🌹 دسترسی آسان با هشتک🌹
🍀 موضوعات کانال 🍀
#ابتدای_کانال
#ترتیل_کل_قرآن
استاد مشاری العفاسی
#نرم_افزار_آندروید_قرآن
استاد پرهیزگار
#سه_بار_تکرار
استاد پرهیزگار
#خاطرات
استاد پرهیزگار
#مصاحبه
استاد پرهیزگار
اقای فروغی
آقای طباطبایی
خانم ابراهیمی (حافظ قرآن)
#توصیه (مربیان قرآن)
خانم اصغرنژاد
خانم لشکری
خانم ملائی
خانم عبادی
#شروع_آموزش
#ارسالی_حافظان_کوچک
#سوره_حمد
#سوره_ناس
#سوره_فلق
#سوره_توحید
#سوره_نصر
#سوره_کافرون
#سوره_عصر
#کلیپ
#داستان
#شعر
#دعا
#لغات
#سخن
#نقاشی
#تربیت_کودکان
#یادآوری
#نکات_حفظ_قرآن_به_کودکان
#ذکر
#روش_حفظ_قرآن
#حفظ_موضوعی_قرآن
#حدیث
#سرگرمی
#قصه
#صوتی
#قرآن
#سوره
#مسابقه
#آزمون
#بازی
#رمضان
#تلاوت
#فضائل
#تفسیر
#شکرگذاری
#نشانگر
#قصه_رمضان
#کاردستی
#کارت_
#چالش_
#نهج_البلاغه
#فرزند_پروری
#آمر_کوچولو_تربیت_کنیم.
#چالش_
#کاردستی
#کارت_
#قصه_رمضان
#بازی
#آزمون
#مسابقه
#بی_تفاوت_نباشیم
#حدیث
#نکات_حفظ_قرآن_به_کودکان
#یادآوری
#ذکر
#مجلس
#روزه
#روضه
#ارسالی_حافظان_کوچک
#ارسالی_کودکان_آمر
#آمادگی_برای_ظهور
#موضوع_برنامه
#واحدکار_ماه_رمضان
#تبیینتدبری
#تلنگر
#شعرکودکانه
#مجتبی_و_محیا
#آیه_های_عشق
#اسراف
#حجاب
#نماز
#تربیت_کودکان
┏━━━ 👦 👧 ━━━┓
@Gonchehayefatami
┗━━━ 👦 👧 ━━
👦 👧 غنچه های فاطمی
#شعرکودکانه
#سوره_فلق
فلق یعنی سپیده
خوندن اون مفیده
تواین سوره ی زیبا
خدا میگه بچه ها
خیلی بده حسودی
نداره هیچ سودی
هرکسی که شد حسود
دینشو کرده نابود
شکر خدا همیشه
باعث نعمت میشه
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
┏━━━ 👼🏻🌙 ━━━┓
@aamerin_ir
┗━━━ 👼🏻🌙 ━━