#داستان
#شب_قدر
*داستان شهادت امام علی (ع)*****
سحرگاه روز نوزدهم ماه مبارک رمضان بود .
امام علی (ع) امام اول ما شیعیان وضو گرفتند که به مسجد بروند .
اما غازهایی که در داخل حیاط بودند سر و صدا به راه انداخته بودند .
غازها با منقارشان زیر عبای امام علی (ع) را گرفته بودند .
امام علی (ع) بدون توجه به آن ها در را باز کردند که به مسجد بروند .
میخ در هم انگار می دانست که قرار است برای امام ما اتفاقی بیفتد .
قسمتی از عبای امام اول ما به میخ در گیر کرد .
امام علی (ع) بدون توجه به این اتفاقات عجیب در حالی که زیر لب دعا و قرآن می خواند به مسجد رفتند .
درب مسجد باز بود و عده ای در مسجد مشغول عبادت بودند .
امام (ع) در محراب مسجد مشغول راز و نیاز با خداوند بودند .
ناگهان فرد ****ی که از امام ما خوشش نمی آمد و با او دشمن بود ، شمشیرش را بر سر امام علی (ع) کشید و امام را زخمی کرد .
امام دو روز در بستر بیماری بود .
ولی بالاخره درشب بیست و یکم ماه رمضان روح قشنگش به آسمان پر کشید و امام به شهادت رسیدند .
#شب_قدر
┏━━━ 👦 👧 ━━━┓
@Gonchehayefatamion
┗━━━ 👦 👧 ━━
👦 👧 غنچه های فاطمیون
#داستان
#تفسیر
داستان کودکانه از سوره ی تبت ( مسد )
یکی بود یکی نبود، مردی بود به اسم ابی لهب، ابی لهب مرد بد جنسی بود . بچه ها اسم پیامبر ما چی بود؟ محمد (ص)
ابی لهب هروقت پیامبر رو میدید بهر طرفش سنگ پرتاب میکرد
بچه ها پیامبر همیشه به ابی لهب میگفت این کار خیلی اشتباه و کار خیلی بدیه و خطرناکه
مگه من با تو چیکار کردم؟ ابی لهب میگفت آخه خدا پرستی و مردم تورو دوست دارن و من خوشم نمیاد. ابی لهب به پیامبر حسادت میکرد.
یه روزی از روزها ابی لهب انقدر پیامبر رو اذیت کرد تا اینکه یداش تبت شدن
بچه ها میدونید ید یعنی چی؟
ید یعنی دست
یداش تبت شد یعنی دستاش قطع شدن چون پیامبر رو خیلی اذیت کرد
بچه ها ابی لهب خیلی ناراحت شد و افتاد توی خونه و دیگه دست نداشت
یه روز که خواب بود صدایی شنید اومد کنار پنجره دید مردم دارن شعار میدن و میگن :
تبت یدا ابی لهب وتب
بچه ها بعدش واقعا ابی لهب از دنیا میره
بعد دوتا فرشته میان پیش ابی لهب یکی طرف راست و یکی طرف چپ ابی لهب
فرشته ها به ابی لهب میگن چرا پیامبر خدارو اذیت میکردی؟
چرا سنگ پرتاپ میکردی؟
ابی لهب میگفت: نه من این کارارو نمیکردم
ولی بچه ها ابی لهب داشت دروغ میگفت
فرشته های مهربون گفتن ما از همه ی کارهای تو فیلم برداری کردیم
ابی لهب دست و پاشو گم میکنه
فرشته هام فیلم رو نشون ابی لهب میدن
(داستان فرشته هایی که یکی روی شانه ی چپ و دیگری روی شانه ی راست که کارهای انسانهارا مینویسند)
این فرشته ها هم کارهای بد ابی لهب و نوشته بودند و تصمیم گرفتن از تو فیلم بهش نشون بدن
ابی لهب فکر کردوگفت:
عه عه ببینید من مالهو دارم (یعنی پول دارم)
فرشته ها به ابی لهب میگن : ما اغنا
این مالها به درد ما نمیخوره
(ما اغنی عنه ماله و ما کسب)
بعد فرشته ها دستهای ابی لهب رو گرفتن و سیصلی کردن تو نار (یعنی بردنش توی آتیش جهنم)
سیصلی نارا ذات لهب
اگه ما کار بدی بکنیم خدای مهربون به ما فرصت میده جبران کنیم و فوری کار بد مارو نمینویسه و از ما فیلم نمیگیره
اگه کار بد کردیم باید زود عذرخواهی کنیم . دروغ نگیم . به پدرومادرمون بی احترامی نکنیم . غیبت نکنیم
خدا به ما فرصت میده تا جبران کنیم و عذرخواهی کنیم
دیدین ابی لهب چی شد بچه ها؟ دیدین چه بلایی سرش اومد؟
ابی لهب یه زن داشت به اسم وامرءته
وامرءته یه کوله داشت که همیشه پشتش بود
وامرءته میرفت بیابون و خار جم میکرد و میبرد میریخت دم در خونه ی پیامبر
وامرءته مثل اب لهب پیامبر رو اذیت میکرد
وامرءته و حماله الحطب
اینقدر اینکارو کرد و هروقت پیامبر میخواست از خونه بره بیرون خارها به لباسش میچسبید و میومد خارهارو برداره دستش خونی میشد
خارها به پاش میخورد و پاش میخورد و پاش خونی میشد
پیامبر به اون میگفت : مگه من با تو چیکار کردم ؟
وامرءته میگفت من از شما خوشم نمیاد و و به پیامبر حسودی میکرد
بچه ها هیچ کس وامرءته و دوس نداشت و اونم مثل ابی لهب از دنیا رفت و دوتا فرشته اومدن تا از وامرءته سوالاتی بپرسن
فرشته ا از وامرءته سوال کردن و پرسیدن چرا کار بد کردیو پیامبرو اذیت کردی؟چرا مردم آزاری کردی؟
وامرءته گفت نه من پیامبرو اذیت نکردم
ولی فرشته ها بازم از کارای بد وامرءته فیلم گرفته بودن و بهش نشون دادن و وامرءته گفت ای وای آبروم رفت و دیگه هیچ کاری نمیتونم بکنم
فرشته میان یه حبل از مسد میندازن دور جید وامرءته (یعنی یه ریسمان از آتیش میندازن دور گردن وامرءته) و اونو میندازن توی اتیش جهنم
فی جیدها حبل من مسد
دیدین بچه ها؟آخرعاقبت آدمهای بد چی میشه؟
پس باید چیکار کنیم؟دروغ نگیم . کار خوب انجام بدیم.مردم آزاری نکنیم
┏━━━ 👦 👧 ━━━┓
@Gonchehayefatamion
┗━━━ 👦 👧 ━━
👦 👧 غنچه های فاطمیون
#داستان عید فطر
┏━━━ 👦 👧 ━━━┓
@Gonchehayefatamion
┗━━━ 👦 👧 ━━
👦 👧 غنچه های فاطمیون
#داستان عید فطر
┏━━━ 👦 👧 ━━━┓
@Gonchehayefatamion
┗━━━ 👦 👧 ━━
👦 👧 غنچه های فاطمیون
🌹 دسترسی آسان با هشتک🌹
🍀 موضوعات کانال 🍀
#ابتدای_کانال
#ترتیل_کل_قرآن
استاد مشاری العفاسی
#نرم_افزار_آندروید_قرآن
استاد پرهیزگار
#سه_بار_تکرار
استاد پرهیزگار
#خاطرات
استاد پرهیزگار
#مصاحبه
استاد پرهیزگار
اقای فروغی
آقای طباطبایی
خانم ابراهیمی (حافظ قرآن)
#توصیه (مربیان قرآن)
خانم اصغرنژاد
خانم لشکری
خانم ملائی
خانم عبادی
#شروع_آموزش
#ارسالی_حافظان_کوچک
#سوره_حمد
#سوره_ناس
#سوره_فلق
#سوره_توحید
#سوره_نصر
#سوره_کافرون
#سوره_عصر
#کلیپ
#داستان
#شعر
#دعا
#لغات
#سخن
#نقاشی
#تربیت_کودکان
#یادآوری
#نکات_حفظ_قرآن_به_کودکان
#ذکر
#روش_حفظ_قرآن
#حفظ_موضوعی_قرآن
#حدیث
#سرگرمی
#قصه
#صوتی
#قرآن
#سوره
#مسابقه
#آزمون
#بازی
#رمضان
#تلاوت
#فضائل
#تفسیر
#شکرگذاری
#نشانگر
#قصه_رمضان
#کاردستی
#کارت_
#چالش_
#نهج_البلاغه
┏━━━ 👦 👧 ━━━┓
@Gonchehayefatamion
┗━━━ 👦 👧 ━━
👦 👧 غنچه های فاطمیون
#داستان
سوره #قارعه
اول از همه مفهوم سوره رو برای بچه ها بگید❤️ براشون بیان کنید منظور از کفه سنگین و سبک اعمال چیه😍
👇👇👇👇🌸🌸🌸👇👇👇👇
در یک روز آفتابی، بچه ها برای بازی به حیاط خانه آمده بودند. مریم خیلی خوشحال بود. چون همیشه منتظر می ماند تا عصر شود و هدی که همسایه ی خانه ی آن ها بود به حیاط بیاید و با همدیگر بازی کنند. مریم، توپ قرمزی که پدرش تازه برایش خریده بود، آورده بود و با هدی بازی می کرد.
وسط بازی بود که یک دفعه چشمش افتاد به بی بی خانم. بی بی خانم، خانم خیلی مهربانی بود که همیشه به مریم و هدی، کشمش های خوشمزه می داد. مریم دید بی بی خانم به زحمت کیسه های خریدی که در دست دارد، به طرف خانه می آورد. به هدی گفت بیا بریم کمک بی بی! خدا گفت:نه من میخواهم بازی کنم.در همان لحظه یکی از کیسه ها از دست بی بی خانم افتاد و سیب هایی که در آن بود، روی زمین قِل خوردند.
مریم بدن اینکه به هدی توجه کند، بدو سمت بی بی رفت، کیسه را از روی زمین برداشت و سیب ها را جمع کرد و کیسه ی دیگر را هم از او گرفت تا آنها را به خانه شان ببرد.
بی بی با مهربانی تشکر کرد و گفت: «خدا عوضت بده دخترم!»
مریم لبخندی زد و از بی بی جدا شد و دوباره به سوی هدی رفت. هدی داشت با دیوار توپ بازی میکرد.نگاهی به مریم کرد و گفت:کجا رفتی؟
مریم لبخند بر لب گفت: کمک بی بی..
هدی تعجب زده نگاهش کرد و گفت:مگه بی بی ازت کمک خواست؟
مریم گفت:خب نه ولی بنظر خودم باید میرفتم.
هدی لاقید شانه اش را بالا انداخت و دیگر هیچ نگفت.
شب هنگام مریم که تا آن موقع حرف بی بی را بالا پایین کرده بود و از آن سر در نیاورده بود از مادرش پرسید: «مامان، خدا عوضت بده یعنی چه؟»
مادر: «یعنی ان شاالله پاداش کار خوبی که کردی، خدا بهت بده»
مریم تعجب زده گفت: «من»
مادر خندید و گفت: «پس کی؟»
مریم:«آخه من کاری نکردم، بی بی خانم نمی تونست همه ی خریداشو ببره تو خونه اش، کمکش کردم، این که کار مهمی نیست!»
پدر مریم خندید و گفت:«چرا مهم نیست دخترم! خیلی هم مهمه! برای خدای مهربون هرکار کوچیکی که خوب باشه و باعث خوشحالی و رضایت بنده هاش بشه مهمه و تو اون دنیا به ازای همین زندگی شاد و خوش میده.»
مریم با بهت گفت: حتی اگه آوردن یه کیسه ی پرتقال و یه کیسه ی سیب واسه بی بی خانم باشه؟»
مادر: «بله، همین کارای به نظر کوچیک، وزنه خوبیهات رو توی آخرت سنگین میکنه.»
📚نویسنده:س. کیانی بیدگلی
┏━━━ 👦 👧 ━━━┓
@Gonchehayefatamion
┗━━━ 👦 👧 ━━
👦 👧 غنچه های فاطمیون
#داستان کودکانه سوره ضحی
سوره ضحی
سوره مکی است
و 11 آیه دارد .
مدتی بود که وحی بر پیامبر خدا نازل نشده بود. آدم بدا گفتن:خدای محمد ،او را رها کرده، اگر محمد رسول خداست، باید مرتب به اون وحی نازل بشه ، بچه ها یه مدتی بود فرشته مهربون نمیومد حرفهای خدا رو به پیامبر بگه ،مردم پیامبر رو مسخره می کردن و میگفتن: آهان چی شده چرا خدا دوست نداره .چرا حرفای خدا رو به ما نمیگی. پیامبر ناراحت شد.
فرشته مهربون اومد پیش پیامبر وگفت: سلام .پیامبر فرمود: سلام ،چرا دیر کردی فرشته گفت :خدا دستور داده بود این مدت نیام پیشتون.
****بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ****
فرشته میگه ای پیامبر قسم به ضحی (کاردستی یا تصویری از خورشید به کودک نشان بدهید)
وَالضُّحَى ﴿۱﴾
قسم به ضحی قسم به نور خورشید که همه جا رو روشن کرده(یک تصویر از شب به کودک نشان بدهید)
وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَى ﴿۲﴾
قسم به شب که همه جا رو تاریک میکنه (لیل یعنی شب سجی یعنی تاریک)خدا تو رو فراموش نکرده
مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى ﴿۳﴾
وَدَعَک: رها نکرد ،ترک نکرد
خدای تو ،تو را ترک نکرد اون طور که دشمن میگه از دست تو ناراحت نشده
ولَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَّكَ مِنَ الْأُولَى ﴿۴﴾
ای پیامبر آخرت برای شما بهتره شما هم توی این دنیا عزیزی، توی آخرت عزیزتری هم این دنیا دینت عزیزه هم اون دنیا
وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى ﴿۵﴾
امیدبخش ترین آیه ای که برای اهل بیت اومده آیه 5 سوره ضحی است. یعنی آنقدر به تو اجازه شفاعت میدهیم که راضی بشی
بچه ها خدا سه تا چیز دیگه هم به پیامبر داده بود: پیامبر در کودکی یتیم بود ن وقتی توی شکم مادرشون بودن پدرشون عبدالله از دنیا رفت وقتی 6 ساله بودن مادرشونم از دنیا رفت خدا مهر ایشون رو تو دل عبدالمطلب پدر بزرگشون انداخت و ایشون از پیامبر نگهداری میکرد .2سال بعد عبدالمطلب مریض شد پسرهاش رو جمع کرد وگفت :کی از اون نگهداری میکنه ابوطالب یکی از پسرهاشون گفت: من از اون نگهداری میکنم خدا بود که محبت محمد رو تو دل همه اونها گذاشت خدا تو را توی بغلش گرفت
أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَى ﴿۶﴾
1.تو یتیم بودی پناهت دادیم
وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى ﴿۷﴾
2.نمیدونستی مردم چگونه هدایت کنی به تو یاد دادیم
وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى ﴿۸﴾
3.پولی برای هدایت مردم نداشتی ما محبت تو را تو دل خدیجه قرار دادیم تا پولش رو در راه خدا خرج کنه خدا باعث شد با خدیجه ازدواج کنی تا بتونی به فقیرها کمک کنی بخاطر این همه محبت تو هم سه کار انجام بده
فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ ﴿۹﴾
پس تو هم یتیم رو تحقیر نکن (مسخره نکن)
وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ﴿۱۰﴾
پس سوال کنندهای رو از خودت دور نکن ،اگه کسی چیزی ازت خواست ،ازش دریغ نکن
وَأَمَّا نِعمَه رَبُّكَ فحدث(11)
نعمتی که به تو دادیم بیان کن هرکاری میتونی خوب انجام بدی اون رو ان رو انجام بده اگه میتونی خوب درس بدی خوب درس بده
اهداف داستان: یتیم و سوال کننده را نباید مسخره کرد.....از نعمتهای خدا خوب استفاده کنیم....نعمتهای خدا رو آشکار کنیم
#تدبر
#داستان
#داستان_تدبری
سوره #بینه
در این سوره شما میتونید به بچه ها بفهمونید که وقتی حجتی وجود داره و حقیقت رو میدونید نباید به دنبال دروغ روانه بشید، چون در این صورت گرفتار عذاب خدا خواهید بود😔
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻🌸🌸👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
سال ها قبل چند دریانورد با هم سوار یک کشتی شدند تا به مسافرت دریایی بروند. یکی از دریانوردها میمونش 🐵را با خود آورد تا در این مسافرت طولانی حوصله اش سر نرود. چند روزی بود که آن ها در سفر بودند. ناگهان طوفان وحشتناکی آمد و کشتی آن ها را واژگون کرد. همه در دریا افتادند و میمون 🐵هم که در آب افتاده بود مطمئن بود که به زودی غرق می شود.میمون که از نجاتش ناامید شده بود ناگهان دلفینی 🐬را دید که به طرف او می آید. خیلی خوشحال شد و پشت دلفین سوار شد.
وقتی آن ها به یک جزیره رسیدند میمون دلفین 🐬را پیاده کرد. دلفین از میمون پرسید:« قبلاً به این جزیره آمده ای، اینجا را می شناسی؟» میمون جواب داد:« بله. می شناسم. راستش پادشاه این جزیره بهترین دوست من است. آیا تو می دانستی من جانشین پادشاه هستم؟» 😳
دلفین پیش خود فکر کرد کسی در این جزیره زندگی نمی کرد اما با این سخن میمون جا خورد و گفت: سرورم.. من از این به بعد مطیع اوامر شما هستم.
میمون بادی به غبغب انداخت و گفت: اکنون باید برای من غذا اماده کنی و هر چه دستور داشت به او گفت و دلفین را بنده خود کرد و هر روز هر روز به او دستور میداد تا هر آنچه میخواهد برایش مهیا شود و او را در دریاها بگرداند.
دلفین هم که به حجت موجود و عقلش که میگفت این جزیره خالی است توجه نکرده بود و با اینکه میدانست جزیره خالی است اما گفته میمون را قبول کرد، اسیر میمون شد و تا آخر عمر در عذاب دستورات میمون باقی ماند.
┏━━━ 👦 👧 ━━━┓
@Gonchehayefatamion
┗━━━ 👦 👧 ━━
👦 👧 غنچه های فاطمیون
در حیطه #داستان های تاریخی، نام #چابکسوار که زندگانی #مختار_ثقفی، خونخواه نامآشنای سیدالشهدا است، به چشم میخورد. کتابی به قلم #مسلم_ناصری؛ نویسنده توانمند رمانهای تاریخی.
#ماه_به_روایت_آه و #آفتاب_در_حجاب، از تکاندهندهترین آثار انتشارات #نیستان درباره #قمر_بنی_هاشم و #حضرت_زینب هستند. #دست_اول بودن روایات این کتب ویژگی مهم آنهاست.
"عزای حسین(ع) زندگی ما را میسازد." این مفهوم مهم در دو کتاب #اهل_بیتی_ها و #در_میان_روضه_هایت_زندگی_کردن_خوش_است بر میآید که هردو سیر تحول زندگی انسان با اشک ریختن بر سیدالشهدا(ع) و تحقق زیست حسینی را تبیین میکنند.
📚
#سلیمانی_عزیز آینه زیبایی از زندگی سردار دلها است که امسال اولین محرم بدون حضور آن عزیزِ فدا شده در راه حسین(ع) را تجربه میکنیم.
#سِفر_خروج نمایشنامهای فاخر درباره ظهر #عاشورا است که با زیبایی و دقت هرچه تمامتر به قلم #الشرقاوی؛ ادیب صاحبنام مصری نوشته شده و حالا نشر امیرکبیر ترجمه آن را منتشر کرده است.
#بچه_های_فرات روایتی نو از کربلا است؛ داستان سه #نوجوان به نامهای سعد، علی و مالک است که خبر آمدن حسین به #کوفه آنها را در چالش یک انتخاب بزرگ قرار میدهد؛ با حسین یا بر حسین؟!
..........
🔸قیمت (با #۱۵_درصد_تخفیف):
🔹پس از بیست سال: ۷۵.۰۰۰ 👈 ۶۳.۷۵۰ تومان
🔹دو امام مجاهد: ۳۰.۰۰۰ 👈 ۲۵.۵۰۰ تومان
🔹چابکسوار: ۳۵.۰۰۰ 👈 ۲۹.۷۵۰ تومان
🔹ماه به روایت آه: ۲۸.۰۰۰ 👈 ۲۳.۸۰۰ تومان
🔹آفتاب در حجاب: ۳۶.۰۰۰ 👈 ۳۰.۶۰۰ تومان
🔹اهلبیتیها: ۲۵.۰۰۰ 👈 ۲۱.۲۵۰ تومان
🔹در میان روضه، زندگی: ۱۶.۰۰۰👈 ۱۳.۶۰۰ تومان
🔹سلیمانی عزیز: ۲۲.۰۰۰ 👈 ۱۸.۷۰۰ تومان
🔹سفر خروج: ۴۷.۰۰۰ 👈 ۳۹.۹۵۰ تومان
🔹بچههای فرات: ۱۹.۰۰۰ 👈 ۱۶.۱۵۰ تومان
..........
جهت سفارش کتاب و #مشاوره:
@sefaresh_ketab
اطلاع از لیست #همه_کتاب_ها کتاب رسان، هزینه ارسال، نحوه سفارش دادن و...
@ketabresan_order
.
💎 خرید #سریع و #آسان از
www.ketabresan.net
.