🔰
#داستان_آموزنده 👌
« نپرداختن بدهی دیگران »
💠حاج ميرزا حسين نورى صاحب «مستدرك الوسائل» از دارالسلام نورى حكايت مىكند:
🔹از عالم زاهد سيدهاشم حائرى كه مبلغ يكصد دينار كه معادل ده قِران عجمى بود از يكنفر يهودى بعنوان #قرض گرفتم كه پس از ۲۰ روز به او برگرداندم، نصف آنرا پرداختم و براى پرداخت بقيه آن او را نديدم جستجو كردم، گفتند: به بغداد رفته.
🔹شبى قيامت را در خواب ديدم، مرا در موقف حساب حاضر كردند، خداوند مهربان به فضلش مرا اِذن رفتن به #بهشت داد. چون قصد عبور از صراط كردم، زفير و شهيق #جهنم مرا بر صراط نگاه داشت و راه عبورم را بست، ناگاه طلبكار يهودى چون شعله اى از جهنم خارج شد و راه بر من گرفت و گفت: بقيه #طلب مرا بده و برو. من تضرع كردم و به او گفتم: من در جستجويت بودم تا بقيه طلبت را بپردازم ولى تو را نيافتم.
🔹 گفت: راست گفتى ولى تا #طلب مرا ندهى از صراط حق عبور ندارى. گريه كردم و گفتم: من كه در اينجا چيزى ندارم كه بتو بدهم. #يهودى گفت: پس بجاى طلبم بگذار انگشت خود را بر يك عضو تو بگذارم. به اين برنامه راضى شدم تا از شرش #خلاص شوم، چون انگشت بر سينه ام گذاشت از شدت سوزش آن از خواب پريدم.‼️
📚عرفان اسلامى، ج ۱۳
اثر استاد حاج حسین انصاریان
➖➖➖💠➖➖➖
🔹️ کارگروه فرهنگی و اجتماعی
🇮🇷 #حوزه_بسیج_امام_هادی_بندپیغربی
سپاه ناحیه شهرستان بابل
@HB_EMAMHADI_BG