✅ مجموعه جدید خاطرات و محبّت های شهید عباس دانشگر
💠 خانم فاطمه طهورا طباطبایی از استان سمنان :
هر گاه مي خواستم براي خريد به مركز شهر سمنان بروم، به خاطر فاصله زیاد باید با سواری مي رفتم ، در مسير، از دور تصوير شهدا را مي ديدم و تصوير چهره خندان شهيد عباس دانشگر بود كه من را نگاه مي كرد. گويا شهيد به من لبخند مي زد و محو لبخند و چهره زيبايش مي شدم و ناخودآگاه به شهيد سلام مي كردم. در خیال خودم فکر می کردم اون فقط یک عکس است که من با لبخندهای زيبايش اُنس گرفته ام. ولی خبر نداشتم همین لبخند، روزي من را با خودش به وادي عشق و نور هدايت خواهد كرد.
يك روز برای ديد و بازديد از اقوام به شهر فيروزكوه رفتیم، بعد از احوال پرسي، فرصتي ايجاد شد تا براي اینکه حال و هوای مان را عوض کنیم، به پارك برويم. يك ساعتي تا غروب آفتاب مانده بود.
همراه مادر شوهرم و فرزندم كه فقط دو سالش بيشتر نبود، در پارك حسابي خوش گذرانديم. مدتی که گذشت صداي اذان که بسیار دلنشین و آرامش بخش بود و دل هر مؤمنی را نوازش می داد از مسجد كنار پارك به گوشم رسيد.
مادر شوهرم تا صداي اذان را شنيد، رو به من كرد و گفت: بریم نماز بخونیم.من هم با اكراه قبول كردم. سال هاي قبل نمازهایم را بهتر می خواندم، ولی چند وقتي بود نسبت به خواندن نماز بي توجه شده بودم.
امّا خدا خواست صدای اذان و گنبد و مناره هاي مسجد که با نور سبزی می درخشیدند؛ منو به سمت اون جا کشاند. با همان مانتویي كه پوشيده بودم و مناسب مسجد رفتن هم نبود؛ دست فرزندم را گرفتم و راهي مسجد شديم.
از پله هاي حیاط مسجد که بالا می رفتم، با خودم فكر مي كردم نکنه با این سرو وضع نشه نماز خوند و اصلاً من رو به مسجد راه ندهند. همينطور در فكر بودم تا اینکه وقتی آخرین پله را آمدم بالا، یک دفعه سرم را كه بلند کردم عکس یک شهید با لبخند، يك سمت در و تصوير شهید ديگري با لبخند را سمت ديگر دیدم، ناگهان پاهايم بي حس شد. آنقدر محو تصوير لبخند دو شهید شدم كه با خود گفتم: من با این سر و وضع اومدم مسجد و شهدا به من لبخند می زنند! حس عجیبی بود، انگار دو شهید به استقبال من آمده بودند تا به من خوش آمد بگويند. شهید محسن حججی و شهید عباس دانشگر بودند.
#ادامه_دارد
نویسنده: مصطفی مطهری نژاد
#خاطرات_جدید
#شهید_عباس_دانشگر
#مؤسسه_شهیددانشگر
🍃🌺🍃
هدایت شده از کانال شهید سید حسن روح الامینی
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨عزیزِ آسمونیِ ما 💚
میدونیم تو آسمون، تولد زمینی شدنت رو جشن گرفتن🎂
خواستیم بگیم به یادت هستیم🥺 و دلتنگت💔 ای بر تر از ملائکه...
فراموش نشدنیِ ما💎✨
#شهید_سید_حسن_روح_الامینی
#ولادت
هدایت شده از کانال شهید سید حسن روح الامینی
سالروز تولدتان تو آسمانها مبارک
سفره شهدایی
*خب دوستان*
*امشب*
*مهمان شهیدان عزیز
*هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید و پنج صلوات هدیه کند به این شهید بزرگوار*
*در هیاهوی محشر*
*فراموشمون نکنید*
*
هدایت شده از کانال شهید محمدعلی برزگر
42.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋شهیده زهرامحمدی.....
حاجت یک دانشجو روداده
حتی شهیدخرازی توسل کننده خودشو ارجاع داده پیش ایشون
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/11515
6.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام صبحتون به خیر وشادی
9.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 بهترین مصاحبه تاریخ صدا و سیمای ایران از زمان تاسیس تاکنون
بدون تعارف بامادر شهیدان
10.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 خدا حافظی شهردار خلخال
مسئولین یاد بگیرند
این جوری کار کنید که موقع رفتن پشت سر تان به یاد شما گریه کنن
✍ کاری کنید
بماند
نه
بمانید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب:
با یک نگاه، یک لبخند، یک کلمه حرف، یک حرکت قلم، شما میتوانید به قدر آسمانها و زمین، برای خودتان #حسنه ایجاد کنید.
┅┅┅┅🍃🇵🇸❤🇮🇷🍃┅┅
🌹کانال شهید محمدحسین محمدخانی🌹
✅ مجموعه جدید خاطرات و محبّت های شهید عباس دانشگر 💠 خانم فاطمه طهورا طباطبایی از استان سمنان : هر
✅ مجموعه جدید خاطرات و محبّت های شهید عباس دانشگر
۲
💠 ادامه خاطره خانم فاطمه طهورا طباطبایی از استان سمنان
... دو شهید مدافع حرمی که به خواست خدا نگاهشون درمان دردم شد. سریع رفتم آرایشم را پاک کردم، چادر نماز را برداشتم و با گریه به نماز ايستادم. در نماز همش در اين فكر بودم كه شهدا آمده اند تا دست من را بگيرند و به سمت نور هدايتم كنند. تصوير دو شهيد در نماز مدام جلوي چشمانم بود. عجیب بود، حضورشان را كنارم حس مي كردم. انگار روي آسمان سير مي كردم و در اين دنيا نبودم. حال و هوای غریبی بود که تا به حال هیچ وقت آن را تجربه نکرده بودم.
قلب من مي تپيد و سرشار از بيم و اميد بود.
از خاطرم گذشت، شهيد عباس دانشگر، همان شهيدي كه هر روز از داخل خودرو سواری به او سلام مي كردم. شهيد دانشگر اينجا هم همراهم است. خیلی گریه کردم و از دو شهيد خواستم به دورانی برگردم که چادر سر مي کردم.
آن شب تصميم مهمي گرفتم، با خود عهد کردم كه بنده خوب خدا باشم.
مثل روز برايم روشن است كه به لطف خدا و عنايت حضرت زهرا(سلامالله علیها) و با نگاه لبخند دو شهيد، به سمت قلّه سعادت و معنویت و رحمت الهي حرکت کردم و الان حدود پنج سال است كه چادر سر می کنم و تلاش مي كنم كه نمازهايم را به موقع بخوانم.
هر جا تصوير هر شهیدي را که مي بينم به او سلام می کنم.
تصوير دو شهيد را در خانه روي ديوار نصب كردم و هر روز با لبخندشان، به زندگي لبخند مي زنم.
هر موقع محبت شهدا را در آن شب تاريخي زندگي ام مرور مي كنم، خوب مي دانم كه لبخند دو شهید من را نجات داد و تحولي در مسير زندگي ام ايجاد شد، امیدوارم لبخند شهیدان روزی همه بشود و زندگی شان همواره پر از طراوت حضور شهدا باشد.
نویسنده: مصطفی مطهری نژاد
✨️#خاطرات_جدید
#شهید_عباس_دانشگر
#مؤسسه_شهیددانشگر
🍃🌺🍃
هدایت شده از کانال شهید سید حسن روح الامینی
ـ من دونالد ترامپ را فردی شایسته تبادل پیام نمی دانم. من هیچ پاسخی برای او ندارم و به او پاسخ نخواهم داد.
– آیت الله خامنه ای، ۱۳۹۸
#فوری_سراسری
#مذاکره
◻️◼️◽️◾️▫️▪️
ازدواجت را به خدا بسپار.mp3
5.43M
❤️ازدواجت را به خدا بسپار....
#دکتر_سعید_عزیزی
فوق العاده قشنگ 👌
بر اساس داستان واقعی