شهیـــღـد عِشـق
#قسمت_چهارم کارگر سخنانش را اینگونه ادامه میدهد و میگوید: «محمدحسین جزو بچههایی بود که خیلی راح
#قسمت_پنجم
مسئول بسیج دانشآموزی مسجدصاحبالزمان(عج) به خاطرهای که از شهید دارد اشاره میکند و میگوید: «تابستان آن سال بهعنوان برنامه اختتامیه فعالیت بسیج دانشآموزی بچهها را برای اردو به بهشت زهرا بردیم.
محمدحسین برخلاف بقیه دوستانش با محیط بهشت زهرا(س) و قطعه شهدا به خوبی آشنا بود. وقتی بر مزار شهدا حاضر میشدیم محمدحسین زندگینامه آن شهید را برایمان تعریف میکرد.
این کودک ۱۲ساله برخلاف بسیاری از افراد به خوبی با شهدا آشنا بود.
#شهیدعشق ❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔶🔹
شهیـــღـد عِشـق
#قسمت_پنجم مسئول بسیج دانشآموزی مسجدصاحبالزمان(عج) به خاطرهای که از شهید دارد اشاره میکند و می
#قسمت_ششم🍃
حضور در کنار پدری رزمنده و ایثارگر باعث شده بود تا شهید محمدخانی به خوبی با مضمون جهاد و ایثار آشنایی داشته باشد. کارگر با اشاره به این موضوع میگوید: «وقتی خبر شهادت محمدحسین را شنیدم تعجب نکردم.
او همیشه آرزوی شهادت داشت.
#شهیدعشق ❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔶🔹
شهیـــღـد عِشـق
#قسمت_ششم🍃 حضور در کنار پدری رزمنده و ایثارگر باعث شده بود تا شهید محمدخانی به خوبی با مضمون جهاد و
#قسمت_هفتم🍃
هروقت من را میدید، دستم را در دستش میگرفت و میگفت حاجی حلالم کن.
تو مسجد آمدن را به من یاد دادی.» مسئول بسیج دانشآموزی مسجد صاحبالزمان(عج) درباره آخرین خاطرهای که از شهید دارد میگوید: «مدتها بود که محمدحسین را ندیده بودم. ایام فاطمیه بود که برای دیدن دوستانش به مسجد آمده بود.
با من تماس گرفت و گفت حاجی من در مسجد هستم و میخواهم ببینمت.
گفتم کمی دیر میرسم.
در پاسخم گفت حاجی برایم دعا کن که شهید شوم. وقتی خبر شهادت محمدحسین را شنیدم آن جمله آخرش در ذهنم تداعی شد که چقدر محمدحسین عاشق شهادت بود
#شهیدعشق ❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔶🔹
شهیـــღـد عِشـق
اینقدرتدرابـزارجنگۍنیسـت !
حتما حتما حتما گوش داده شَوَد😌👌
#حدیث_جان 🍃
امیرالمؤمنین علیه السلام: 🦋
ظَفِرَ بِالشيطانِ مَن غَلَبَ غَضَبَهُ، ظَفِرَ الشيطانُ بِمَن مَلَكَهُ غَضَبُهُ
هر كه بر خشم خويش چيره شود، بر شيطان پيروز شود
هر كه مقهور خشم خويش شود، شيطان بر او پيروز گردد
غررالحكم حدیث6048 و 6049
#شهیدعشق ❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔶🔹
هدایت شده از کتابخانه ی زینبیون
✌🏻#چهل_و_هفتمین_کتاب
🍃بسم الله القاصم الجبارین🍃
سر ظهر بود و داشتم از پله های بلندو زیادی که از ایوان شروع می شد و به حیاط ختم میشد پایین می امدم که یکدفعه پسر جوانی روبه رویم ظاهر شد.
جاخوردم😳زبانم بند امد،برای چند لحظه کوتاه نگاهمان بهم گره خورد،پسر سرش را پایین انداخت و سلام داد...
آن قدر هول شده بودم که نتوانستم جواب سلامش را بدهم.😅
بدون سلام و خدافظی دویدم توی حیاط واز انجا هم یک نفس به خانه خودمان رفتم.
زن برادرم خدیجه داشت از چاه اب میکشید،من را که دید دلو آب از دستش رها شد وبه ته چاه افتاد،ترسیده بود.
گفت:《قدم چی شده؟چرا رنگ پریده؟》
(کتابی توصیه شده از طرف خیلیا...
که درمورد دلاوری ها و رشادت های شیرزنان ایرانیه توی هشت سال دفاع مقدس💪
حتما حتما این کتاب جذاب رو بخونید )♥️😊
@Horre_shohada69
#کتابخونه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#مقر_فرهنگی_حاج_عمار
#دختر_شینا
@ketabkhoone_zeinabioon
#سلام_بر_شهدا😌🍂
يـادتـان
خـاطره ای نيستــ
ڪ از دل بـرود ...
نـقش شـن نيستــ
ڪ از بـاور ساحـل برود ...🦋
#شهدا زنده اند و در نزد پروردگارشان عِندَ رَبهم یرزقونند 😌🤞
#شهید_محمدحسین_محمدخانی 🍃
#شهیدعشق ❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔶🔹