#جزء1
#سورةالفاتحة
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ5
تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ يعني تنها تو را ميپرستيم و تنها از تو ياري ميجوييم، زيرا تقدم معمول مفيد حصر، و اثبات حکم براي مذکور و نفي آن از غير ميباشد. پس يعني تنها تو را ميپرستيم و از عبادت غير تو روي بر ميتابيم. و از تو ياري طلبيده و از غير تو ياري نميجوييم. و مقدم کردن «عبادت» بر «استعانت» از باب تقديم عام بر خاص، و به خاطر اهتمام ورزيدن به حق خداوند متعال و مقدم داشتن آن بر حق بنده ميباشد. «عبادت» مفهومي بسيار جامع و فراگير دارد و همه اعمال و اقوال ظاهري و باطني را که خداوند آن را دوست دارد و ميپسندد، دربر ميگيرد. «استعانت» نيز به معني ياري جستن از خداوند و تکيه کردن بر او به منظور جلب منافع و دفع زيانها است، و اينکه آدمي اطمينان داشته باشد که با تکيه بر خدا ميتواند به اين مهم نايل آيد. انجام دادن عبادت براي خدا و ياري جستن از او، وسيله کسب سعادت ابدي و نجات از همه بديها است. پس به جز اين دو راه، راهي براي نجات وجود ندارد. و عبادت زماني عبادت واقعي محسوب ميشود که برگرفته از سنّت و سيره پيامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و هدف از انجام آن رضاي خداوند باشد.پس هبر عملي که داراي اين دو ويژگي باشد- خالصانه براي جلب رضايت خدا انجام شود و مطابق سنت رسول اکرم باشد- عبادت محسوب ميشود. و استعانت را پس از عبادت ذکر نمود- با اينکه استعانت نيز بخشي از عبادت است– بهخاطر اينکه بنده درانجام عبادت به ياري خداوند نيازمند است، زيرا اگر خداوند او را ياري نکند، نميتواند اوامر را انجام دهد و از نواهي پرهيز کند.
┏━━━🍃💞🍂━━━┓
@hamyanquran
┗━━━🍂💞🍃━━━
#جزء1
#سورةالفاتحة
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ6
ما را به راه راست راهنمایی فرما
اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ يعني ما را راهنمايي و هدايت فرما تا راه راست را بيابيم. راه راست راه روشني است که انسان را به خدا و بهشت ميرساند. راه راست عبادت است از شناخت حق و عمل به آن. پس ما را به راه راست عنايت فرما. پس هدايت بهسوي راه راست يعني تمسک به دين اسلام و روي گردانيدن از ديگر دينها. هدايت بهسوي راه راست به معني رهنمود شدن به همه تفاصيل علمي و عملي دين است. پس اين دعا جامعترين و مفيدترين دعا براي بنده است. بنابراين، واجب است که در هر رکعتي از نماز خداوند را با اين دعا خواند، چون بنده به اين نياز دارد.
#جزء1
#سورةالبقرة
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
الم1
الف. لام. میم
پيش تر درباره «بسم الله الرحمن الرحيم» سخن گفته شد.« الم» جزو حروف مقطعه است. اما در مورد حروف مقطّعه که در آغاز برخي از سوره ها آمده اند، بهتر است سکوت کنيم و ( بدون در دست داشتن سند و مدرک شرع پسند) به بيان معاني آن نپردازيم، ضمن اينکه بايد يقين داشت که خداوند اين حروف را بيهوده نازل نکرده است، بلکه حکمت فراواني در آن نهفته است ولي ما آن را نمي دانيم.
#جزء1
#سورةالبقرة
ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ ۛ فِيهِ ۛ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ2
این کتابی است که هیچ شکی در آن نیست و راهنمای پرهیزگاران است
«ذَلِكَ الْكِتَابُ» يعني اين کتاب بزرگ کتابي حقيقي است و مشتمل بر دانشي گسترده و حقيقتي روشن مي باشد که کتاب هاي گذشتگان و آيندگان از آن بي بهره بوده اند .پس « لاَ رَيْبَ فِيهِ » يعني هيچ شکي در آن نيست، و نفي شک مستلزم ضد آن است و ضد شک، و نفي شک پس اين کتاب مشتمل بر علم يقيني است که شک و گمان را از بين مي برد. و اين يک قاعده است که « هرگاه نفي به قصد مدح و ستايش بکار رفت بايد متضم ضد خويش که همان کمال است، باشد. زيرا نفي به مثابه عدم است، و عدم محض هيچ مدحي در آن نمي باشد.» از آن جا که قرآن مشتمل بر يقين است و هدايت نيز جز با يقين حاصل نمي گردد،فرمود: « هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ » هدايت به معني بينش و بصيرتي است که در پرتو آن گمراهي و سردرگمي را تشخيص دهيم (و از آن دوري جوييم) و راه هاي پرخير و منفعت را در پيش بگيريم. و فرمود: « هُدًى » و معمول را حذف کرد، زيرا هدف از آن عموم است و اينکه قرآن هدايتي است براي دنيا و آخرت. پس اين کتاب بندگان را در اصول و فروع راهنمايي کرده و حق را از باطل جدا مي کند و صحيح را از خطا تمييز مي دهد و چگونگي در پيش گرفتن راههايي که آنان را در دنيا و آخرت به سر منزل مقصود مي رساند بيان مي کند. و در جايي ديگر فرموده است: « هُدَي ِ للنّاَسِ» و به طور کلي و عام فرموده است قرآن عموم مردم را به سوي خير راهنمايي مي کند. اما در اينجا و جاهاي ديگري فرموده است: « هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ » يعني راهنماي پرهيزگاران است. زيرا ذات قرآن براي همه مردم مايه هدايت است اما بدبختان به آن توجه نکرده و رهنموده الهي را نمي پذيرند. اين کتاب حجت را بر آنها اقامه کرده است اما آنها به سبب شقاوت خود از آن بهره نمي گيرند. ولي پرهيزگاران؛ همان کساني که بزرگترين سبب هدايت را که تقوا و پرهيزگاري است بدست آورده اند از آن بهره مي گيرند. حقيقت تقوا و پرهيزگاري عبارت است از پيروي کردن از دستورات الهي و پرهيز از منهيات و محرمات، و در پيش گرفتن راه و شيوه اي که انسان را از ناخشنودي و عذاب به وسيله قرآن هدايت شده و از آن نهايت بهره را مي برند. خداوند متعال مي فرمايد: « يأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِن تَتَّقُوا اللَه يجعَل لََّکُم فُرقَانَا» اي کساني که ايمان آورده ايد! اگر از خدا پروا داريد براي شما (قدرت) تشخيص (حق از باطل) قرار مي دهد. پس اين پرهيزگاران هستند که از آيات قرآني و آيات آفرينش بهره مي برند. و از آن جا که هدايت بر دو نوع است: هدايت بيان و هدايت توفيق، پرهيزگاران از هر دو نوع هدايت برخوردار مي شوند، اما ديگران از هدايت توفيق محروم مي شوند، اما ديگران از هدايت توفيق محروم مي مانند، و مسلّم است که هدايت بيان و روشن شدن راه بدون برخورداري از هدايت توفيق، هدايتي حقيقي و کامل نيست.
#جزء1
#سورةالبقرة3
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ3
آن کسانی که به جهان پنهان باور دارند و نماز را برپا می دارند و از آنچه به آنها روزی داده ایم می بخشند
سپس به بيان اوصاف پرهيزگاران و عقايد و اعمال باطني و ظاهري آنان پرداخت، زيرا پرهيزگاري متضمن تمامي اين ويژگيهاست. بنابراين فرمود: « الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» آنهايي که به جهان غيب باور دارند. ايمان يعني تصديق کامل آنچه پيامبران از آن خبر داده اند، تصديقي که متضمن انقياد اعضا و جوارح است. باور به محسوسات و مشهودات زياد مهم نيست، زيرا با آن مسلمان از کافر جدا نمي گردد، بلکه آنچه مهم است باور به دنياي پنهان است که ما آن را نديده و مشاهده نکرده ايم اما به دليل خبر دادن خدا و پيامبرش به آن ايمان داريم. پس چنين ايماني است که مسلما را از کافر جدا مي نمايد، زيرا تصديق محض خدا و پيامبرانش است. بنابراين فرد مومن به تمام آنچه که خدا و رسولش از آن خبر داده اند ايمان مي آورد خواه آن را مشاهده کرده و يا آن را مشاهده نکرده باشد، خواه آن را فهميده و عقلش آن را درک کرده و يا آن را نفهميده و عقلش به آن راه نيافته باشد. به خلاف زنديق ها و کساني که امور غيبي را تکذيب مي کنند، زيرا عقل قاصر آنان به آن ايمان نمي آورد . بنابراين آنچه را که بدان علم ندارند تکذيب کرده در نتيجه عقلشان تباه شده است، اما عقل مومناني که (حقيقت را) تصديق مي نمايند و به رهنمود الهي راه يافته اند هميشه پويا و پاکيزه است. ايمان به غيب شامل ايمان به تمام غيبيات و ناشناخته هاي گذشته و آينده، و احوال قيامت و حقائق اوصاف خداوند و کيفيت آن، و آنچه پيامبران در اين مورد از آن خبر داده اند، مي شود. بنابراين مومنان به صفات خداوند به صورت قطع و يقين باور دارند گرچه کيفيت آن را درک نکنند. سپس فرمود: « وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ» نگفت: نماز را انجام مي دهند، يا آن را به جا مي آورند، زيرا خواندن نماز به صورت ظاهري کافي نيست، پس برپا داشتن نماز يعني کامل گرداندن ارکان و واجبات و شرايط آن. و اقامه نماز به معني حضور قلب در نماز است. اقامه نماز يعني اينکه نمازگزار در آنچه مي گويد و انجام مي دهد تامل کند. و اين نمازي است که خداوند در مورد آن فرموده است:« إِنَّ الَّصَلوةَ تَنهَي عَنِ الفَحشاءِ وَالمنُکِر» همان نماز (آدمي را) از زشتي ها و منکرات باز مي دارد. و چنين نمازي است که ثواب و پاداش بر آن مترتب است. پس بنده فقط ثواب آن بخش از نماز را که فهميده و با حضور قلب انجام داده است بدست مي آورد. و واژه «صلاة» که در اينجا به آن اشاره شده است ) شامل نمازهاي فرض و نافله مي باشد. سپس فرمود: « وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُون» و از آنچه که به آنها روزي داده ايم مي بخشند. اين بخش از آيه متضمن نفقه هاي واجب مانند زکات، تامين نفقه همسران، خويشاوندان، بردگان و امثال آنها، و نيز شامل نفقه هاي مستحب و ديگر موارد خير و احسان است. اما کساني را که بايد بر آنها انفاق شود نام نبرده است، زيرا راههاي خير و نيکي و کساني که بايد با آنها نيکي شود فراوانند. و نفقه دادن عبادتي است که انسان از اين طريق خود را به خدا نزديک مي نمايد. و واژه (مِن) را که بر تبعيض دلالت مي نمايد، آورد تا آنها را آگاه کند که خداوند به جز قسمت اندکي از اموالشان را نخواسته است، و انفاق اين بخش از مال و ثروت زياني به آنها نمي رساند و بر آنها سنگيني نمي کند بلکه آنها با انفاق آن قسمت از اموال خود در روز قيامت بهره مي برند و برادرانشان در دنيا از آن بهره مند مي شوند. و « رَزَقْنَاهُمْ » بيانگر آن است مال هايي که در دست شما است با قدرت و توانايي شما بدست نيامده است بلکه روزي خداوند است که به شما ارزاني داشته است، پس همان طور که خداوند نعمات زيادي را به شما داده و شما را بر بسياري از بندگانش برتري داده است، شما نيز بايد با انفاق قسمتي از نعمت هايي که از آن برخوردار هستيد شکر او را بجا آوريد و با برادران فقير و محتاج خود همدردي کنيد. خداوند بارها در قرآن نماز و زکات را در کنار هم آورده است، علت اين امر اين است که نماز متضمن اخلاص براي خداوند است و زکات و انفاق متضمن احسان ونيکي با بندگانش است. و نشانه سعادت و خوشبختي بنده اخلاص براي معبود و تلاش براي بهره مند کردن خلق است، همان گونه که نشان شقاوت بنده، عدم برخورداري او از اخلاص و نيکوکاري است.
#جزء1
#سورةالبقرة4
وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ4
و آن کسانی که به آنچه برتو فرو فرستاده شده است و به آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است باور داشته و به روز قیامت یقین دارند
سپس فرمود: « والَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ » و آن کساني که به آنچه بر تو نازل شده است ايمان دارند و آن قرآن و سنت است، خداوند متعال مي فرمايد: « و أَنزَلَ اللَّهُ عَلَيکَ الکِتَبَ وَالحِکمَة» و اي پيامبر! خداوند بر تو کتاب و حکمت را نازل فرموده است. پس پرهيزگاران به تمام آنچه پيامبر (ص) آورده است ايمان مي آورند و بين آنچه بر او نازل شده است فرق نمي گذارند، به گونه اي که به بعضي ايمان بياورند و بعضي را انکار يا برخلاف منظور خدا و پيامبرش تاويل نمايند، همانطور که بعضي از اهل بدعت چنين مي کنند و نصوصي را که باب طبع آنها نباشد تاويل مي کنند، که حاصل آن تصديق نکردن معاني آن نصوص است، هرچند که ظاهر آن را تصديق مي کنند. بنابراين به آن ايمان و باور حقيقي ندارند. « وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ » و به آنچه پيش از تو نازل شده است ايمان دارند. اين بخش از آيه متضمن ايمان به همه کتاب هاي گذشته است و ايمان به کتاب هاي گذشته متضمن ايمان به پيامبران و محتويات آن کتابها مي باشد، به ويژه تورات و انجيل و زبور. و اين ويژگي مومنين است که به همه پيامبران ايمان دارندو بين هيچ يک از آنها فرقي قايل نيستند. سپس فرمود: « وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ » و به روز قيامت يقين دارند. آخرت يعني دنياي پس از مرگ. و علت اينکه روز آخرت را بطور خاص بعد از واژه «غيب» که عام است و همه امور غيبي را در بر مي گيرد، ذکر نمود اين است که ايمان به روز آخرت يکي از ارکان ايمان، و بزرگترين عامل براي رغبت در امور خير و ايجاد هول و هراس در آدمي است. «يقين» يعني شناختي که هيچ شکي به آن راه نمي يابد و موجب عمل مي گردد.
┏━━━🍃💞🍂━━━┓
@hamyanquran
┗━━━🍂💞🍃━━━
#جزء1
#سورۃالبقرة5
أُولَٰئِكَ عَلَىٰ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ5
اینچنین کسانی از جانب پروردگارشان از هدایتی (عظیم) برخوردارند و آنها رستگارانند
« أُوْلَـئِكَ » يعني آنهايي که به اين صفات پسنديده موصوف هستند، « عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ » از جانب پروردگارشان بر هدايتي هستند. يعني بر هدايتي بزرگ، چون نکره براي تعظيم است. و چه هدايتي بزرگتر از متصف بودن به صفت هاي مذکور مي باشد که متضمن داشتن عقيده صحيح و اعمال درست است؟! و آيا جز هدايتي که آنان از آن برخوردارند هدايت حقيقي ديگري وجود دارد؟! بطور مسلّم مي توان گفت: نه، و هر چه غير از اين باشد گمراهي است. و کلمه « عَلَي» در اينجا بر استعلا و بلندي دلالت مي نمايد. و براي بيان گمراهي از کلمه «في» استفاده کرده است:« و إِنَّا أَو إِيکُم لَعَلَي هُدَّي أَو فِي ضَلَلِ مُّبينِ» يکي از ما بر هدايت است و ديگري در گمراهي آشکاري به سر مي برد. زيرا صاحب هدايت در مرتبه اي والا قرار مي گيرد و صاحب گمراهي در گمراهي فرو رفته و ذليل مي شود. سپس فرمود: « وَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون» فلاح يعني دستيابي به مطلوب و نجات يافتن از آنچه که سبب ترس و هراس مي گردد. خداوند متعال منحصرا اين گروه را اهل فلاح و رستگاري ناميده است، زيرا براي رسيدن به رستگاري، راهي به جز در پيش گرفتن راه آنان وجود ندارد و ديگر راهها به بدختي و هلاکت و زيان منتهي مي گردد، به همين جهت پس از آنکه اوصاف مومنان حقيقي را بيان کرد، صفات کافراني را که کفر خود را آشکار مي سازند با پيامبر مخالفت مي ورزند بيان داشت
┏━━━🍃💞🍂━━━┓
@hamyanquran
┗━━━🍂💞🍃━━━
#جزء1
#سورةالبقرة6
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ6
همانا کسانی که کفر ورزیده اند برایشان یکسان است، چه آنها را بترسانی و چه آنها را بیم ندهی، ایمان نمی آورند
و فرمود: خداوند متعال خبر مي دهد کساني که کفر ورزيده و به کفر متصف شده و رنگ کفر به خود گرفته و کفر تبديل به صفت آنها شده است، هيچ مانعي آنها را از کفر باز نمي دارد و هيچ بنده اي براي آنها مفيد نخواهد بود و آنها به کفر خود ادامه مي دهند. پس براي آنها يکسان است آنها را بيم دهي يا بيم ندهي، چرا که ايمان نمي آورند. کفر يعني انکار تمام آنچه پيامبر(ص) آورده است و يا انکار بعضي از آن، پس دعوت و فراخواني به سوي دين براي کافران سودي ندارد، جز آنکه برآنان اتمام حجّت شود. اين آيه طمع و اميد پيامبر (ص) را به ايمان آوردنشان قطع مي کند و به ايشان يادآور مي شود که به حال آنها تاسف نخورد و در حسرت ايمان نياوردن آنها خود را به رنج و مشقّت نياندازد.
#جزء1
#سورةالبقرة7
خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ ۖ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ7
خداوند بر دل ها و گوش هایشان مهر زده است، و بر چشم هایشان پرده ای است و برای آنها عذابی بزرگ است
سپس موانعي را ذکر کرده است که آنها را از ايمان آوردن باز مي دارد و مي فرمايد: « َتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ » يعني خداوند طوري بر دل هايشان مهر زده که ايمان به آن راه نمي يابد، بنابراين آنچه را که به آنها سود مي رساند درک نمي کنند و آنچه را که برايشان مفيد است نمي شنوند. « وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ » يعني پرده و پوششي بر چشم هايشان قرار دارد که آنها را از مشاهده آنچه که بر آنان فايده مي رساند منع مي کنند. و راههاي شناخت و خوبي به روي آنها بسته مي شود، پس طمع و اميدي به هدايت آنها نيست و اميد خيري از آنان نمي رود و به سبب کفر و انکار و کينه توزي و مخالفتشان – پس از آنکه حق برايشان آشکار گشت- دروازه هاي ايمان به روي آنها بسته شده است؛ همانطور که خداوند متعال مي فرمايد:« وَنُقَلِّبُ أَفئِدَتَهُم وَأَبصَرَهُم کَمَا لَم يومِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّة» و دل ها و چشم هايشان را بر مي گردانيم چنانکه نخستين بار به آن ايمان نياورند. و اين سزاي اين دنيا است. سپس سزاي آن دنيا را بيان کرده و مي فرمايد: « وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِيمٌ » و براي آنان عذاب جهنم و ناخشنودي خداوند جبار است که همواره و هميشه بر آنها خواهد بود.
#جزء1
#سورةالبقرة8
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ8
و از میان مردم هستند کسانی که می گویند: ما به خدا و روز قیامت ایمان آورده ایم اما آنها مومن نیستند
بدان که نفاق يعني ظهار نمودن خير و پنهان داشتن شر و بدي در درون، و اين تعريف شامل نفاق عقيدتي و نفاق عملي مي شود. نفاق عملي آن است که پيامبر (ص) بيان داشته است : « آيةُ المُنَافِقِ ثَلاثُ: إذا حَدَّث کَذَبَ، وَ إِذا وَعَدَ أخلَفَ، وَإذا ائتُمِنَ خَانَ» و فَي رِوَايةٍ« إذَا خَاصَم فَجَرَ». يعني نشان منافق سه چيز است، وقتي سخن گويد دروغ گويد، و هرگاه وعده دهد، خلاف وعده کند، و چون امانتي بدو سپرده شود در آن خيانت کند. و در روايتي ديگر آمده است: و هرگاه مخاصمه و مشاجره کند فحاشي و ناسزاگويي کند. و اما نفاق عقيدتي که انسان را از دايره اسلام خارج مي کند نفاقي است که خداوند منافقان را در اين سوره و در جاهاي ديگر بدان توصيف نموده است. نفاق قبل از هجرت پيامبر (ص) از مکه به مدينه وجود نداشت، اما پس از هجرت که جنگ بدر به وقوع پيوست و خداوند مومنان را پيروز گرداند و به آنها قدرت داد، کساني که در مدينه مسلمان نشده بودند ذليل گشتند. بنابراين بعضي از آنها از ترس و به خاطر فريب کاري و براي حفظ جان و اموال خود تظاهر به اسلام کردند. بنابراين آنها در ميان مسلمين بودند و اين گونه نشان مي دادند که گويا مسلمان هستند اما در حقيقت مسلمان نبودند. و يکي از الطاف خداوند بر مومنان اين بود که حالات منافقان را برايشان روشن کرد و ويژگيهاي آنها را بر شمرد تا مومنان فريب آنها را نخورند و نيز از بسياري از فسادهايشان دوري گزيده و خود را کنار بکشند. خداوند متعال مي فرمايد: « يحذَرُ المُنَفقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَيهِم سُورَةُ تُنَبِّئُهُم بِمَا فِي قُلُوبِهِم» منافقان مي ترسند که سوره اي درباره آنها نازل شود و آنها را از آنچه در دلشان هست خبر دهد. پس خداوند آنان را به نفاق توصيف کرد و فرمود:« وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ» پس آنان با زبان، چيزهايي مي گويند که در دلهايشان نيست. بنابراين خداوند آنها را تکذيب نمود و فرمود: « وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ» زيرا ايمان حقيقي آن است که بر زبان و قلب جاري شود و اين کار آنان فريب دادن خدا و بندگان مومنش است. فريب دادن يعني اينکه شخص چيزي را اظهار کند و خلاف آن را در درونش پنهان نمايد تا به هدف ش برسد. منافقان اين شيوه را با خدا و بندگانش بازگشت و اين چيز عجيبي است، زيرا فريب کار يا به هدفش دست مي يابد و يا اينکه فريبش سود يا ضرري به وي نمي رساند، اما منافقان فريبشان به خودشان بازگشت و انگار مکر و فريبي که آنها انجام دادند براي هلاک کردن و متضرر نمودن خويشتن طراحي کرده بودند، زيرا خداوند از فريب کاري آنها زياني نمي بيند و مکر و دسيسه آنها ضرري به بندگان مومن خداوند نمي رساند.
#جزء1
#سورةالبقرة9
يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ9
اینان خدا و کسانی را که ایمان آورده اند فریب می دهند و در حقیقت آنها فریب نمی دهند مگر خودشان را ولی نمی فهمند
بنابراين اگر منافقان به ايمان تظاهر کنند و جان و اموال آنها با اين کار در امان بماند، مومنان زياني نمي بينند، زيرا در نهايت مکر آنها به خودشان باز مي گردد و بر اثر اين کار در دنيا خوار و رسوا مي گردند و به خاطر قدرت و پيروزي مسلمين به اندوهي جانکاه و دايمي مبتلا مي شوند، سپس در آخرت عذاب دردناک و شديدي به سبب دروغ و کفر و فسادشان در انتظار آنان خواهد بود، اما از بس که نادان و احمقند اين را نمي فهمند.
#جزء1
#سورةالبقرة10
فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ10
در دل هایشان بیماری است و خداوند بیماری آنان را افزون می گرداند و برای آنها به سبب دروغی که می گفتند عذابی دردناک است
در آيه « فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ» منظور از «مرض»، بيماري شک و شبهه و نفاق است، زيرا دو بيماري بر قلب عارض مي شود و آن را از سلامت و اعتدال خارج مي کند، يکي بيماري شبهات و ديگري بيماري شهوات است. پس کفر و نفاق و شک و بدعت مصاديقي از بيماري شبهات هستند، و زنا و دوست داشتن زشتي ها و گناهان و انجام آن زير مجموعه اي از بيماري شهوات مي باشند. همان طور که خداوند متعال مي فرمايد: « فَيطمَعَ الَّذِي فِي قَلبِهِ مَرَضُ» پس آن کس که در دلش بيماري است طمع مي نمايد و آن شهوت زنا است، و نجات يافته کسي است که از اين دو بيماري جان سالم به در بَرَد و يقين و ايمان حاصل کند و نفس خود را به گناه نيالايد و در لباس عا فيت و سلامت بياسايد. خداوند متعال در مورد منافقان مي فرمايد
#جزء1
#سورةالبقرة11
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ11
و هنگامی که به آنها گفته شود در زمین فساد نکنید، گویند: همانا ما اصلاح گر هستیم
يعني هرگاه منافقان از فساد انگيزي در زمين که همان کفر و گناه و آشکار کردن راز مومنان برايش دشمنانشان و دوستي کردن با کفار است، نهي شوند، مي گويند: « إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ» ما اصلاحگر هستيم، پس آنها در زمين فساد مي کنند و اعلام مي دارند که کارشان فساد انگيزي نيست بلکه اصلاح است، آنان به اين طريق حقايق را وارونه مي نمايند و به باطل مي گرايند و آن را حق مي پندارند. مسلما گناه آنان بسيار بزرگتر از گناه کسي است که مرتکب جنايتي مي شود و به جنايت بودن کارش اعتراف مي کند، زيرا کسي که مرتکب گناهي مي شود و به حرمت آن باور دارد، به عافيت نزديک تر است و اميد مي رود که برگردد. اما منافقان که مي گويند: « إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ» منحصرا خود را اصلاحگر مي دانند و به صورت تلويحي مي گويند: مومنان اصلاح گر نيستند
#جزء1
#سورةالبقرة12
أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَٰكِن لَّا يَشْعُرُونَ12
هر آینه آنان فساد کنندگانند ولی نمی فهمند
بهمين جهت خداوند ادعاي آنها را رد کرده و مي فرمايد: « أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ » زيرا هيچ فسادي بزرگتر از آن نيست که کسي به آيات الهي کفر ورزد و مردم را از راه خدا باز دارد و خدا و دوستانش را فريب دهد و با دشمنان خدا و پيامبرش دوستي کند، با وجود اين گمان برد که اصلاحگر است. آيا فسادي بزرگتر از اين وجود دارد؟! اما آنها علمي ندارند که به آنان سود برساند، گرچه شناخت و دانش آنان به حدي رسيده است که حجت الهي بر آنها اقامه شده است، اما اين دانش و شناخت به آنها هيچ سودي نمي رساند. علت اينکه گناه سبب فساد زمين محسوب شده اين است که گناه و معصيت حتي دانه ها و ميوه ها و درختان و گياهان را نيز دچار تباهي مي گرداند. « اصلاح زمين» اين است که به وسيله طاعت خداوند و ايمان به او، آن را آباد ساخت. خداوند متعال به خاطر هدفي بس والا مخلوقات را آفريده و در زمين اسکان داده است، روزي هاي فراوان را به آنها ارزاني نموده است تا به طاعت و عبادت خداوند بپردازند، پس هرگاه در زمين عملي خلاف آن چه ذکر شد صورت پذيرد، فساد، تخريب و فاصله گرفتن از آن هدف تلقي خواهد شد.
┏━━━🍃💞🍂━━━┓
@hamyanquran
┗━━━🍂💞🍃━━━
#جزء1
#سورةالبقرة13
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ ۗ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَٰكِن لَّا يَعْلَمُونَ13
و هنگامی که به آنها گفته شود: ایمان بیاورید همان گونه که مردم ایمان آورده اند، گویند: آیا ایمان آوریم همان گونه که بی خردان ایمان آورده اند؟! هان، ایشان بی خردانند ولی نمی دانند
يعني هرگاه به منافقان گفته شود: ايمان بياوريد، همانگونه که توده مردم ايمان آورده اند، يعني مانند اصحاب(ص) ايمان بياوريد، و آن ايمان آوردن با قلب و زبان است، منافقان به گمان باطل خود مي گويند: آيا مانند بي خردان ايمان بياوريم؟ هدفشان اصحاب(ص) بود. زيرا آنها ادعا مي کردند که بي خردي اصحاب آنها را وادار کرده است تا ايمان بياورند و خانه و کاشانه خود را ترک گويند و با کفار دشمني ورزند، و عقل نزد منافقان خلاق اين را اقتضا مي نمايد، بنابراين آنها را به بي خردي متهم کردند، و به صورت ضمني مي خواستند به اين نکته اشاره کنند که آنها عاقلان و صاحبان درک و فهم هستند. خداوند سخن آنها را رد نمود و خبر داد که در حقيقت خودشان بي خردانند زيرا بر خردي حقيقي آن است که انسان منافع خود را نشناسد و در پي چيزي باشد که به وي ضرر و آسيب برساند. و اين ويژگي بر آنان صدق مي کند و کاملا بر آنها منطبق مي باشد. همانگونه که عقل و درايت آن است که انسان منافع خود را بشناسد، براي دستيابي به آن تلاش نمايد و براي دفع آنچه که به او ضرر مي رساند کوشش کند. و اين صفت در اصحاب رسول خدا و مومنان موجود مي باشد، پس آنچه که اعتبار دارد برخورداري از اوصاف و ويژگي هاي خوب، و در دست داشتن دلايل و برهان است نه ادعاهاي صرف و سخنان گزاف.
#جزء1
#سورةالبقرة13
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ ۗ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَٰكِن لَّا يَعْلَمُونَ13
و هنگامی که به آنها گفته شود: ایمان بیاورید همان گونه که مردم ایمان آورده اند، گویند: آیا ایمان آوریم همان گونه که بی خردان ایمان آورده اند؟! هان، ایشان بی خردانند ولی نمی دانند
يعني هرگاه به منافقان گفته شود: ايمان بياوريد، همانگونه که توده مردم ايمان آورده اند، يعني مانند اصحاب(ص) ايمان بياوريد، و آن ايمان آوردن با قلب و زبان است، منافقان به گمان باطل خود مي گويند: آيا مانند بي خردان ايمان بياوريم؟ هدفشان اصحاب(ص) بود. زيرا آنها ادعا مي کردند که بي خردي اصحاب آنها را وادار کرده است تا ايمان بياورند و خانه و کاشانه خود را ترک گويند و با کفار دشمني ورزند، و عقل نزد منافقان خلاق اين را اقتضا مي نمايد، بنابراين آنها را به بي خردي متهم کردند، و به صورت ضمني مي خواستند به اين نکته اشاره کنند که آنها عاقلان و صاحبان درک و فهم هستند. خداوند سخن آنها را رد نمود و خبر داد که در حقيقت خودشان بي خردانند زيرا بر خردي حقيقي آن است که انسان منافع خود را نشناسد و در پي چيزي باشد که به وي ضرر و آسيب برساند. و اين ويژگي بر آنان صدق مي کند و کاملا بر آنها منطبق مي باشد. همانگونه که عقل و درايت آن است که انسان منافع خود را بشناسد، براي دستيابي به آن تلاش نمايد و براي دفع آنچه که به او ضرر مي رساند کوشش کند. و اين صفت در اصحاب رسول خدا و مومنان موجود مي باشد، پس آنچه که اعتبار دارد برخورداري از اوصاف و ويژگي هاي خوب، و در دست داشتن دلايل و برهان است نه ادعاهاي صرف و سخنان گزاف.
┏━━━🍃💞🍂━━━┓
@hamyanquran
┗━━━🍂💞🍃━━━
#جزء1
#سورةالبقرة14
وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ14
و هرگاه با کسانی که ایمان آورده اند روبرو شوند، می گویند: ما ایمان آورده ایم، و چون با شیطان های خود خلوت گزینند، می گویند: ما با شما هستیم، بی گمان ما مسخره کنندگان هستیم
اين از جمله سخناني است که آنها به زبان مي آوردند و در دل به آن ايمان نداشتند، زيرا وقتي آنها با مومنان جمع مي شدند اظهار مي کردند که بر راه آنها قرار دارند و با آنها هستند، و هنگامي که با شيطان ها يعني بزرگان و سران شرور خود به خلوت نشستند، مي گفتند: ما در حقيقت با شما هستيم اما با گفته هاي خود مومنان را مسخره مي کنيم. اين است حالت باطني و ظاهري آنان، و مکر بد جز دامن صاحبش را نگيرد.
#جزء1
#سورةالبقرة15
اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ15
خداوند آنان را مسخره می نماید و سرکشی آنها را افزوده و آنها را رها می کند تا در فسق و فجور سرگردان بمانند
خداوند متعال ميفرمايد: « اللّهُ يَسْتَهْزِىءُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ» و اين جزاي آنها است به خاطر مسخره کردن بندگان خدا. از جمله مسخره هايي که خداوند در حق آنان روا مي دارد اين است، شقاوت و احوال زشتي را که در آن قرار دارند براي آنها زيبا جلوه مي دهد تا جايي که گمان مي برند با مومنان هستند. اين وضعيت مربوط به دوراني است که خداوند مومنان را بر آنها مسلط نکرده است و اما مسخره شدن آنها در روز قيامت از سوي خدا اين است که خداوند همراه با مومنان نوري به آنها مي دهد، وقتي مومنين با نورشان بروند، نور منافقان خاموش مي شود و در تاريکي و ظلمت باقي مي مانند، ودچار ياس و نااميدي شديدي مي گردند.
« ينادُونَهُم أَلَم نَکُن مَّعَکُم قَالوُا بَلَي وَلَکِنَّکُم فَتَنتُم أَنفُسَکُم وَتَرَبَّصتُم وَارتَبتُم» مومنان را صدا زده و مي گويند: مگر ما با شما نبوديم؟ گويند: آري! ولي شما به فتنه مبتلا شديد و انتظار کشيديد و شک کرديد.
« وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ» و آنان را در گمراهي و کفرشان فرو مي گذارد تا حيران و سرگردان شوند. و اين يکي ديگر از مصاديق تمسخر خداوند نسبت به آنان است.
┏━━━🍃💞🍂━━━┓
@hamyanquran
┗━━━🍂💞🍃━━━
#جزء1
#سورةالبقرة15
اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ15
خداوند آنان را مسخره می نماید و سرکشی آنها را افزوده و آنها را رها می کند تا در فسق و فجور سرگردان بمانند
خداوند متعال ميفرمايد: « اللّهُ يَسْتَهْزِىءُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ» و اين جزاي آنها است به خاطر مسخره کردن بندگان خدا. از جمله مسخره هايي که خداوند در حق آنان روا مي دارد اين است، شقاوت و احوال زشتي را که در آن قرار دارند براي آنها زيبا جلوه مي دهد تا جايي که گمان مي برند با مومنان هستند. اين وضعيت مربوط به دوراني است که خداوند مومنان را بر آنها مسلط نکرده است و اما مسخره شدن آنها در روز قيامت از سوي خدا اين است که خداوند همراه با مومنان نوري به آنها مي دهد، وقتي مومنين با نورشان بروند، نور منافقان خاموش مي شود و در تاريکي و ظلمت باقي مي مانند، ودچار ياس و نااميدي شديدي مي گردند.
« ينادُونَهُم أَلَم نَکُن مَّعَکُم قَالوُا بَلَي وَلَکِنَّکُم فَتَنتُم أَنفُسَکُم وَتَرَبَّصتُم وَارتَبتُم» مومنان را صدا زده و مي گويند: مگر ما با شما نبوديم؟ گويند: آري! ولي شما به فتنه مبتلا شديد و انتظار کشيديد و شک کرديد.
« وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ» و آنان را در گمراهي و کفرشان فرو مي گذارد تا حيران و سرگردان شوند. و اين يکي ديگر از مصاديق تمسخر خداوند نسبت به آنان است.
┏━━━🍃💞🍂━━━┓
@hamyanquran
┗━━━🍂💞🍃━━━
#جزء1
#سورةالبقرة16
أُولَٰئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَىٰ فَمَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ16
آنان کسانی اند که هدایت را به گمراهی فروخته اند پس تجارت آنها سودی ندارد و هدایت یافتگان نیستند
سپس خداوند از حقيقت احوال آنها پرده برداشته و مي فرمايد: « ُوْلَـئِكَ الَّذِينَ اشْتَرُوُاْ الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ» منافقان، « اشْتَرُوُاْ الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى» کساني هستند که هدايت را به گمراهي فروخته اند. يعني به گمراهي متمايل شده اند، همان طور که مشتري و خريدار به کالاي مورد نظرش علاقه مند است و اموال با ارزش خود را براي بدست آوردن آن خرج مي کند. اين مثال، بهترين مثال است، زيرا گمراهي را به کالا، و هدايت را به پول و بها تشبيه نموده است، پس آنها هدايت را خرج کرده و در برابر آن گمراهي را بدست آورده اند. اين است بازرگاني و تجارت شوم که بسيار تجارت بدي است، زيرا اگر کسي ديناري را در مقابل درهمي بدهد ضرر مي کند، پس چگونه است کسي که گوهري را در مق ابل درهمي بفروشد؟ و چگونه خواهد بود کسي که هدايت را خرج کرده و گمراهي را خريداري کند، و شقاوت را بر سعادت برگزيده و به کارهاي فرومايه علاقمند شود، و کارهاي خوب و عالي را ترک نمايد؟! مسلما تجارت و بازرگاني چنين کس سودي نخواهد داشت، بلکه در اين کار بزرگترين ضرر را متحمل خواهد شد؛ « قُل إِنَّ الخَسرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُم وَأَهليهِم يومَ القيمَةِ أَلا ذَلِکَ هُوَ الخُسرانُ المُبينُ» بگو: « همانا خسارتمندان (حقيقي) کساني هستند که جان و اهل شان را در قيامت از دست داده اند». هان ! اين است زيان و خسارت آشکار.
اين بخش از آيه « وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ» اثبات گمراهي منافقان است، و اينکه انها چيزي از هدايت بدست نياورده اند، پس اين است صفت هاي زشت آنها.
#جزء1
#سورةالبقرة17
مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لَّا يُبْصِرُونَ17
مثال آنها مانند مثال کسانی است که آتشی برافروختند و وقتی اطراف آنان را روشن کرد خداوند روشنایی آنها را ببرد و آنان را در انبوهی از تاریکی رها نمود، به گونه ای که نبینند
سپس خداوند مَثل آنها را بيان کرده و مي فرمايد : مثالي که با حال آنها مطابق است مثال کسي است که آتشي بيافروزد. يعني در تاريکي شديدي بوده و نياز مبرمي به آتش دارد و آن را با کمک کس ديگري مي افرزود، چرا که او ساز و برگ لازم را در اختيار ندارد، و هنگامي که آتش اطراف او را روشن گرداند و جايي را که در آن قرار گرفته است مشاهده کرد و اماکن امن و خطرهايي که او را تهديد مي کند ملاحظه نمود، و از آن آتش بهره برد و چشمانش روشن گرديد و گمان برد که آتش در اختيار اوست، در آن حالت خداوند نور و روشنايي اش را از ميان ببرد و خوشحالي اش از بين برود و در تاريکي شديد و آتش سوزان باقي بماند، نورافشاني آتش از بين برود و حرارت آن باقي بماند. او در انبوهي از تاريکي ها قرار دارد؛ تاريکي شب و تاريکي ابرها و تاريکي باران و تاريکي حاصل از خاموش شدن آتش، پس حال چنين فردي چگونه خواهد بود؟ منافقان نيز چنين حالتي دارند، نور ايمان را از مومنان برگرفتند و خود داراي صفت ايمان نبودند. بنابراين به طور موقت از نور آنان استفاده کردند و بدين وسيله جان و مالشان در امان ماند و به نوعي امنيت در دنيا دست يازيدند. در چنين حالتي ناگهان مرگ بر آنها يورش برده و استفاده از اين نور را از آنان سلب نموده اند و اندوه و غم و عذاب فراواني آنها را فرا مي گرد، و تاريکي قبر و تاريکي کفر و تاريکي نفاق و تاريکي گناهان بر آنها چيره مي شود، و به دنبال اين همه تاريکي، آتش جهنم که بد جايگاهي است آنها را در فرا خواهد گرفت.
#جزء1
#سورةالبقرة18
صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ18
کرانند و لالانند و کورانند پس آنها باز نمی گردند
بنابراين خداوند متعال در مورد آنها مي فرمايد: «صُمُّ» کر هستند و خوبي ها را نمي شنود، «بُکمُ» لالند و نمي توانند سخن نيک بر زبان آورند « عُمّي» و در مقابل حق کور هستند. « فَهُم يرجِعُونَ» پس آنها باز نمي گردند، چون پس از اينکه حق را شناختند آن را رها کردند، و به سوي آن بر نمي گردند. به خلاف کسي که حق را از روي ناداني و گمراهي رها کرده است زيرا او از روي ناآگاهي چنين کرده است و بازگشت او به حق نزديک تر است.
┏━━━🍃💞🍂━━━┓
@hamyanquran
┗━━━🍂💞🍃━━━
#جزء1
#سورةالبقرة19
أَوْ كَصَيِّبٍ مِّنَ السَّمَاءِ فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ ۚ وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ19
و یا همچون کسانی اند که به باران تندی گرفتار آمده باشند که از آسمان فرو ریزد و در آن، تاریکی ها و رعد و برق باشد و از ترس صدای صاعقه ها و مرگ انگشتان خود را در گوش هایشان نهند و خداوند کافران را احاطه نموده است
سپس خداوند متعال مي فرمايد « أَوْ كَصَيِّبٍ مِّنَ السَّمَاء» يا مثل او مانند کسي است که گرفتار باران تندي شده است، « فِيهِ ظُلُمَتُ » که در آن انبوهي از تاريکي ها وجود دارد، تاريکي شب و تاريکي ابرها و تاريکي باران. « وَرَعدُ» که صدايي است از ابر به گوش مي رسد. « وَيرقُُ» برق نور درخشنده اي است که از (اصطکاک) ابر (ها بر مي خيرد) و مشاهده مي شود.
┏━━━🍃💞🍂━━━┓
@hamyanquran
┗━━━🍂💞🍃━━━
#جزء1
#سورةالبقرة20
يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ ۖ كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُم مَّشَوْا فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُوا ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ20
چنان است که گویی برق آسمان می خواهد چشمانشان را برباید. هر وقت که روشن می دارد به پیش می روند و چون تاریک می شود، می ایستند و اگر خدا می خواست گوش ها و چشم هایشان را از بین می برد. همانا خداوند بر هرچیز توانا است
« كُلَّمَا أَضَاء لَهُم» هر وقت که برق در ميان اين تاريکي ها راه آنها را روشن گرداند، « مَّشَوْاْ فِيهِ» به پيش مي روند، « وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُواْ» و چون تاريک شود مي ايستند.
پس حالت منافقين چنين است، هنگامي که قرآن و اوامر و نواهي و وعد و وعيد آن را مي شنوند انگشتان خود را در گوش هايشان فرو مي برند و از امر و نهي قران و وعد و وعيد آن روي بر مي تابند، زيرا هشدارهاي قرآن آنها را مي ترساند و وعده هايش آنها را پريشان مي نمايد. پس آنها تا آنجا که ممکن باشد از آن روي گرداني مي کنند و همانگونه فردي که در زير رگبار باران گرفتار آمده و از صداي رعد و برق ناراحت مي شود و آن را دوست ندارد و از بيم مرگ انگشتانش را در گوش هايش فرو مي برد ، منافقان نيز صداي قرآن و وعده ها و هشدارهاي آن را دوست ندارند.
البته ممکن است فردي که گرفتار رگبار باران و صاعقه و رعد و برق شده است نجات يابد، اما منافقان نجات پيدا نمي کنند، چرا که خداوند از هر سو آنها را احاطه نموده است. پس آنها نمي توانند از دست خدا فرار کنند و او را ناتوان و درمانده سازند بلکه خداوند اعمال آنها را ثبت کرده و آنان را به سزاي اعمالشان خواهد رساند. و از آنجا که به کري و ل الي و کوري معنوي مبتلا هستند و راههاي ايمان به روي آنها بسته شده است خداوند متعال مي فرمايد: « وَلَوْ شَاء اللّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبصَرِهِم» و اگر خدا مي خواست، چشم ها و گوش هاي آنان را از ميان مي برد. در اين آيه خداوند آنان را به وسيله ي برخي از عقوبت هاي دنيوي مورد تهديد قرار مي دهد تا برحذر باشند و از برخي از شرارت ها و نفاق خويش دست بردارند. « إِنَّ اللَّه عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» همانا خداوند بر هر چيزي توانا است. پس هيچ چيزي او را ناتوان نمي کند. و قدرت الهي چنين است که هرگاه چيزي را بخواهد بدون اينکه کسي بتواند جلوي او را بگيرد يا او مخالفت کند آن را انجام مي دهد اين آيه و امثال آن نظرات « قدريه» را رد مي کند که معتقدند کارهايشان در گستره قدرت الهي داخل نيست. زيرا کارهايشان در چارچوب اين آيه قرار مي گيرد که مي فرمايد: « إِنَّ اللَّه عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» همان خداوند بر هر چيزي توانا است.
#جزء1
#سورةالبقرة21
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ21
ای مردم! پروردگارتان را پرستش کنید که شما و کسانی را که پیش از شما بوده اند آفریده است، باشد که پرهیزگار شوید
اين دستوري عام و کلي براي همه مردم است و آن عبادت و پرستش خدا است که شامل انجام دادن دستورات او و پرهيز از منهيات وي و تصديق آنچه که از آن خبر داده است، مي باشد. بنابراين خداوند آنها را به انجام کاري مامور نموده که آنان را براي آن آفريده است. خداوند متعال مي فرمايد: « وَمَا خَلَقتُ الجِنَّ وَالإِنسَ إِلَّا لِيعبُدُونِ» و من جن و انسان را نيافريدم مگر براي اينکه مرا عبادت کنند.
┏━━━🍃💞🍂━━━┓
@hamyanquran
┗━━━🍂💞🍃━━━
سورة #البقرة
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ ۖ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَندَادًا وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ22
پروردگارتان ذاتی است که زمین را برایتان گستراند و آسمان را سقفی قرار داد واز آسمان آبی فرو فرستاد و با آن انواع میوه ها را بوجود آورد تا روزیتان باشد، پس برای خداوند همتایانی قرار ندهید درحالیکه شما می دانید
سپس بر واجب بودن پرستش محض خويش استدلال نموده و مي فرمايد: پروردگارتان شما را از انواع نعمت ها برخوردار نمود و شما را هستي بخشيد، و همو کساني را که پيش از شما بوده اند آفريده و نعمت هاي ظاهري و باطني را به شما ارزاني داشته و زمين را برايتان گسترانده است تا بر آن استقرار يابيد و با ساختن خانه، کشاورزي و شخم زدن، رفتن از جايي به جايي و با ديگر اشکال از آن بهره مند شويد. و آسمان را براي شما سقفي قرار داد و در آن منافعي مانند خورشيد و ماه و ستارگان به وديعه نهاد که بدان نيازمنديد.
« وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء» « سماء» يعني هر آنچه که بالاي سر شما باشد، بنابراين مفسران گفته اند: منظور از آسمان در اينجا ابرها هستند و خداوند از ابرها آب فرو فرستاده است. « فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ» و با آن انواع ثمرات مانند دانه ها و ميوه خرما و ديگر ميوه ها و کشتزارها و غيره را بيرون آورده است. « رِزْقاً لَّكُمْ» تا روزيتان باشد و زندگي به سر کنيد و تفريح نماييد « فَلاَ تَجْعَلُواْ لِلّهِ أَندَاداً» پس، از ميان آفريدگان همانند و همتاياني براي خداوند قرار ندهيد به گونه اي که آنها را مانند خدا پرستش کنيد و همان گونه که خداوند را دوست داريد آنها را دوست بداريد، در صورتي که آنها نيز مانند شما آفريدگاني هستند که به آنها روزي داده شده و کارهايشان از سوي خدا اداره مي شود و به اندازه ذره اي در زمين و آسمان اختياري ندارند، و فايده و ضرري به شما نمي رسانند. « وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ» و شما مي دانيد که خداوند شريک و همانندي ندارد، نه در آفريدن و نه در روزي دادن و تدبير امور، و نه در الوهيت و ربوبيت. پس با اينکه شما اين را مي دانيد چگونه همراه با خداوند معبودهاي ديگري را پرستش مي کنيد؟ اين چيزي عجيب و بدترين نوع بي خردي است.
اين آيه از عبادت غير خدا نهي بعمل مي آورد وبر وجوب عبادت و پرستش خدا و باطل بودن عبادت غير او دليل ارائه داده و به بيان توحيد ربوبيت مي پردازد که متضمن يگانگي او در آفريدن و روزي دادن و تدبير امور است، پس چون همه اقرار مي کنند که خداوند در اين امور شريکي ندارد نيز بايد اقرار کنند که خداوند در عبادت هم شريکي ندارد. و اين روشن ترين دليل عقلي بر وحدانيت و يگانگي باري تعالي و باطل بودن شرک است.
« لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» احتمال دارد به اين معني باشد که اگر شما تنها خداوند را پرستش کنيد از عذاب و ناخشنودي او نجات خواهيد يافت، زيرا شما اسباب دفع عذاب و ناخشنودي خداوند را فراهم کرده ايد. و احتمال دارد معني آيه چنين باشد: اگر خداوند را عبادت کنيد از پرهيزگاراني خواهيد شد که به پرهيزگاري موصوفند و هر دو معني درست است و هر دو لازم و م لزوم يکديگرند، زيرا هرکس که عبادت را به طور کامل انجام دهد از پرهيزگاران مي شود وهرکس که از پرهيزگاران باشد از عذاب و ناخشنودي خداوند نجات خواهد يافت.
#بهترین_سرآغاز
💠#موضوع:حاکمیت مطلق و مالکیت حقیقی جهان هستی از آن خداست:
🔹اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
✨﷽✨
أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۗ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ {۱۰۷}
#ترجمه:
( ای قوم یهود، اعتراض و دخالت شما در امور الهی بی مورد و بیجاست) مگر شما نمیدانید که حکومت و مالکیت حقیقی (جهان هستی و ) آنچه در آسمانها و زمین است همه از آن خداست ( و خداوند اختیار دارد که امور عالم را به هر صورتی که مصلحت بداند تدبیر نماید و تغییر و حذف آیات با خداست ) و شما جز خداوند هیچ سرپرست و یاوری ندارید.(۱۰۷)
#جزء1
#سوره_بقره / آیه ۱۰۷
صفحه،۱۷
#نزول؛ مدینه
🔹طرح#آیه_به_آیه قرآن کریم(موضوع و مفاهیم)
http://eitaa.com/joinchat/1222639635C424d1b4ace
#بهترین_سرآغاز
💠#موضوع: انکار عقاید شرک آلود و خرافه پرستی یهود و نصاری و مشرکان:
🔹اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
✨﷽✨
وَقَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا ۗ سُبْحَانَهُ ۖ بَلْ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ {۱۱۶}
#ترجمه:
(یهود و نصاری و مشرکان) میگفتند: خداوند فرزندی را برای خودش انتخاب کرده است (قرآن کریم این اعتقاد خرافی آنها را نفی کرده و میفرماید:) خداوند منزّه از داشتن فرزند است (خداوند نیازی به فرزند ندارد در حالی که ) همۀ آنچه در آسمانها و زمین است مال خداست (و در اختیار اوست) و همۀ( موجودات هستی) مطیع و تسلیم خدا هستند ( پس خداوند نیازمند فرزند نیست).
#جزء1
#سوره_بقره / آیه ۱۱۶
صفحه،۱۸
#نزول؛ مدینه
🔹طرح#آیه_به_آیه قرآن کریم(موضوع و مفاهیم)
http://eitaa.com/joinchat/1222639635C424d1b4ace