معرفی کتاب شب جایی که من بودم 🌱
بریده ای از کتاب:
حالا مادرجان غرضم ازاین حرف ها، فردا صبح یک آفتاب خوبی زد و ما دوباره سوار همان مینی بوس شدیم و راه افتادیم به طرف کربلا، توی حرم امام حسین تا من رفتم توی صحن و دستم قفل شد به ضریح آقا، تو برای اولین بار، عزیزم توی شکمم تکان خوردی و روح را همان جا پای ضریح امام حسین (ع) گرفتی. من صدایت کردم و گفتم: «طفلکم، بره کوچولوی مادر، چقدر برای زیارت امام حسین (ع) عجله داری عزیزم... زیارت کن مادر. داستان را همان جا به پدرت گفتم. آقاجون سجده ای کرد. بعد دستهایش را بالا گرفت و گفت: خدایا، این بچه را از موالیان امام حسین، از بندگان خاص خودت قرار بده... خدایا به من و مادرش هم توفیق بده که امانتدار خوبی باشیم.
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#شهید_محمدمهدی_خادم_الشریعه 🕊🌱
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada