eitaa logo
حنیفا
213 دنبال‌کننده
425 عکس
210 ویدیو
5 فایل
کنجی از ذهن ِمجنون گشته ِنوکر ِعلی، با عطر ِقلم و نویسندگی :))) کپی ؟ حلال ِحلال ارتباط با ادمین: @Hanifa_602 اهل گمنام حرف زدنی بفرما: https://daigo.ir/secret/9345738092
مشاهده در ایتا
دانلود
-
حنیفا
-
من، کیلومترها دورتر از شما، در جایی به اسم زمین، ولی جهنم زندگی می‌کنم. جسمم اینجاست، روحم ولی در دیار طوس. قلبم اینجاست، زیر قفس استخوانی، ولی ضربانش، کنج ضریح شما. روزها به یاد ندای نقاره، چشم گشودم، شب‌ها به یاد شبستان گوهرشاد، دل به دل خواب سپردم. این آدم، یک دل که نه، صد دل عاشق شماست... ولی، چشمش که به انگور می‌خورد، دیگر قلب ندارد، هست ولی تپش ندارد... تاب دیدن انگور پرآب و زهرآلود را ندارد... مأمون چه فکر کرده بود؟ آن بطن انگورهای یاقوتی را از زهر پر کرد تا جان و همه کس و کار ما را، عزیز دل ما را، به شهادت برساند؟ . می‌دوید... به سمت خانه‌ی پرمهر رضا می‌دوید... شنیده بود از همسایگان که ابالحسن، مدتی‌ست سر بر بالین گذاشته و با مسمومیت روز و شب می‌گذراند ولی تا خبر رسید که امام، همین امروز صبح، آخرین نفسش را در واپسین روز‌ صفر کشید و از دنیا رخت بربست، دلش تاب نیاورد.. از آن بدتر می‌دانی چه بود؟! یک حبه دانه انگور، ولی نعمت‌مان را از پا درآورده بود...
-
حنیفا
-
ما، دست در دست هم گذاشته‌ایم، قلب‌مان را برایتان خانه کرده‌ایم، چشمان‌مان را در مسیرانتظارتان، خیس و گلگون کرده‌ایم، چه بسیار جمعه‌هایی که گذشتیم از خواب و دل سپردیم به ندای این ندبه‌تان، چه سحرهایی که زبان‌مان را به شیرینی خواندن دعای عهد چشانده‌ایم و روزها را به امیدظهور سر کرده‌ایم. . ای زیباترین واژه‌ی موجود در دنیا، ای دلرباترین رخ دنیا، بیا، بیا و بنما به ما آن طلعه‌ی رشیده‌ را، این بچه‌شیعه‌ها، دل در دلشان نیست تا بشنوند در یکی از سحرهای جمعه، آن صدای دلنشین و طنین‌اندازی که فرا می‌گیرد کل عالم و جهان را، و می‌دهد مژده، پایان هزارسال چشم انتظاری، ظلم و جور و بی‌عدالتی را. بیا و پایان ده به معنای نداشته‌ی آرامش و صلح در دفتر دنیا. بیا تا درکنارت، آذین‌بندی کنیم عالم را، بیا تا آن سلام‌هایی را که صبحگاهان، دست بر سینه به امید آن که به شما برسد می‌دادیم، در مقابل قامت سرو و رعنای شما، بر زبان بیاید. بیا تا بریزیم شاخه شاخه گل نرگس را به پایتان و چشم‌هایمان را نه در غم انتظار، بلکه در شوق و ذوق نگریستن به رخسار گندمگونتان، گلگون کنیم. که انهم یرونه بعیدا و نرائه قریبا.
حنیفا
-
یک نجف قسمت‌مان کن به همین بیت قسم، دردمندیم و درپی‌ ِنسخه‌ی درمان ِ نجف...:)
حنیفا
-
بدر ِتمام خجل گشته در برابرت...
حنیفا
-
خدا امضا زد خوشبختی ما را به نام محمد؛ زیباترین رخ را بر بوم دنیا کشید؛ و حبیب و محمد خود را برایمان فرستاد. تا باشد امینی برای مکه، سراج منیری برای ما، و رحمتی برای عالم. باشد نگین رسالت و خاتم الانبیا. . آمدی تا بگویی، که هنوز خدایی هست، وسیع‌تر از دریا و مهربان‌تر از تصور؛ هنوز کلامی هست که تسکین‌دهنده دل‌های خدشه‌دارمان باشد. آمدی که روزی دستان برادرت را به فراز آسمان بگیری و سروری علی را به تمام عالم برسانی. ای مبشر و منذر جهانیان، قدومت چه مبارک بود برایمان...! . من شیعه‌ام، همان شیعه‌ای که از قال‌الصادق‌ها پند گرفته؛ دل به دل صادق داده و مسیر جعفری را پیموده. مسیر همانی که دست انسانی را که در باتلاق دنیا فرورفته گرفت، راه را نشانش داد، راه حقیقت را، راه علی را. و همان شیعه، عهد می‌بندد، که روزی دست بر سینه، روبروی گنبد سبز بقیع، سلامی را به سوی غریب ششم روانه کند و بغض گلویش جلوی ضریح‌ بشکند.
-
حنیفا
-
او را که فتح ِخیبر کوچک‌ترین ثواب است؛ فتح ِدل ِخلائق بوده است شاهکارش...