هدایت شده از خطاطی ■ آموزش خوشنویسی
#دست_نوشت ■ حُب
#خونه_پدری ● نجف
در دل اگر جز حُب او آید زیانکاریم
گر راه ما غیر از نجف افتاده گمراهیم
______
کانال استیصال (اشعار ناب)
@HassanMaarefvand
کانال خطاطی
@HOSEINMOSAVIKHAT
مثل بادِ هوا فراوان باش
سخت اصلا نگیر، آسان باش
«زندگی» در توان اگر داری
زندگی را ببخش، باران باش
دل به چیزی نبند در دنیا
فکر ماندن نباش، مهمان باش
بین گرمای ظِلّ تابستان
خنکیهای مهر و آبان باش
تا توانی سراغ حل شدنِ
یک نیازِ نیازمندان باش
نا امیدی نکار در دلها
غیرممکن نباش، امکان باش
راه دوری نرو، بمان اینجا
یوسف من! عزیز کنعان باش
مات و مبهوتِ جنگ اگر بودی
خیره بر دستِ مرد میدان باش
هیچ کاری نیامد از دستت
مثل این شعرِ من پریشان باش
« تا توانی دلی بدست آور »
ای مسلمان! بیا و انسان باش
با خودم حرف میزنم دارم!
...
حسن معارف وند
#غزل
چهارشنبه٢۶خرداد١۴٠٠
ساعت ۵:١٩
@HassanMaarefvand
سلام نزدیک ایام فاطمیه هستیم و در حد توان شعر هایی متناسب با ایام پیش رو قرار خواهم داد ان شاء الله.👇
تا سمت گلستان گذرِ راهزن افتاد
با ضربهی پا شاخه گلی بر چمن افتاد
هر روز در این خانه غذا پخته شد اما
هر روز در این خانه غذا از دهن افتاد
سخت است تماشای زمین خوردن مادر
ای وای که این قرعه به نام حسن افتاد
این واژه ی «افتاد» پر از غصه و درد است
حالا به دلم روضه ی یک بی کفن افتاد
زهرا و حسن هردو مدینه ند ولیکن
همواره حسین است که دور از وطن افتاد
ای کاش نیاید، برود از لب گودال
آن کس که نگاهش به عقیق یمن افتاد
حسن_معارف_وند
#روضه
@HassanMaarefvand
داده گدای خانهی تو شاه پرورش
حتی گرفته با نظرت ماه پرورش
از غصهی تو یافت اگر آه پرورش
مدح تو داده این همه مداح پرورش
ما مستمع شدیم بخوانند از علی
حسن معارف وند
@HassanMaarefvand
:
سپردی دستِ ختمی مرتبت حبل المتینت را
سپردی دستِ حیدر، پرچم اسلام -دینت- را
به خود تبریک اگر گفتی برای خلقت انسان
خدایا، صرف حیدر کن تمام آفرینت را
علی جان؛ مدح تو کار همان پروردگار توست
تنی قابل لیاقت دارد آخر «تاج و زینت» را
به وقت کار نخلستان، اگر دنیا حواسش بود
نگه میداشت در شیشه عرقهای جبینت را
در آن بی درکیِ مطلق، دریغ از این مصیبت که
نصیب چاه میکردی صدای دلنشینت را
فقط زهرا تو را فهمید و آرام و قرارت داد
فقط زهرا تسلا بود قلب آتشینت را
نباشد کاش دنیا باب دندان محبانت
که عمری خوردهای افطارها نان جوینت را
::
هزاران سفره وا کردند در دنیا مراقب باش
نگیرد لقمهاش از تو امیر المؤمنینت را
حسن معارف وند
#مدح
.
@HassanMaarefvand
دارم از هوش می روم دیگر
همسرت را صدا بزن زهرا
چقدر میروی به این خلوت؟
خب سری هم به ما بزن زهرا
خلوت تو شبیه معراج است
پله پله به سمتت آمده ام
فکر اینکه نباشی آزار است
قید دنیای بی تو را زده ام
حال تو خوب نیست، میدانم
اینقدَر بغض را به سینه نریز
اینقدر فکر دلخوشیم نباش
اینقدر گریه را نخند عزیز
بال تو زخم خورده بود اما
پا شدی پر زدی برای علی
من بمیرم برای تو که چقدر
این در آن در زدی برای علی
کاش میشد که زودتر جان را
برساند به لب همین آهم
بعد تو زندگی من مرگ است
بعد تو زندگی نمیخواهم*
دوست دارم دوباره برخیزی
تا که با شور و شین گریه کنیم
پس بیا و بلند شو خانم
تا برای حسین گریه کنیم
خواهرش می رسد لب گودال
ما بقی را خودت که میدانی
او اخیّ الیّ میگوید
تو بنیّ بنیّ میخوانی
حسن معارف وند
#روضه
*: نفسی علی زفراتها محبوسه...
@HassanMaarefvand
زخم زبون میزد به من دنیا همیشه
زخم بدن راحت تر از زخمای نیشه
جوری زدن خانوممو که هی میگفتن
زهرا دیگه واسه علی زهرا نمیشه
گفتم چرا به رفتنت اصرار داری
گفتی میخوام ثابت کنم تو یار داری
یادم نمیره با سراپای وجودم
گفتم نرو زهرای من! تو بارداری...
این غصههای کهنه، جا کرده تو سینه
آره دیگه... دنیای بی زهرا همینه
این زینبم غصه زیاد داره، بذارید
حداقل دیگه منو اینجور نبینه
سنگه خلاصه دشمن اصلی شیشه
شد وقت رفتن دمدمای گرگ و میشه
خون خیلی از تو رفته و خشکیده کامت
آدم که زخمی باشه دائم تشنه میشه
از تشنگی هر آدمی از حال میره
با حالت زخمی شکسته بال میره
فکر حسینم دردمو از یاد برده
وقتی تک و تنها ته گودال میره
حسن معارف وند
#روضه
@HassanMaarefvand
باز شد کم کم برایم روضه های دیگرش
آنقدر باید بسوزم تا شوم خاکسترش
از کسی که بار شیشه داشته این را بدان
یک صدف گر بشکند آسیب بیند گوهرش
تا به حالا یک چنین چیزی به گوشت خورده است
یک کبوتر پر کشد با زخم بر بال و پرش؟
من نمیدانم چه شد آن روز ها اما شکست
سینه و بازوی او، ای وای.. شاید هم سرش
روضه ی دیوار و مسمار و در و کوچه بس است
روضه یعنی رو بگیرد خانمی از همسرش
حسن معارف وند
#روضه
@HassanMaarefvand
گوهر افتاد و شکسته شد صدف
با سیلی، قلب منو گرفت هدف
پا شدی ولی تعادل نداری
مادرم کجا میری؟ از این طرف...
صب تا شب نشون میدی هستی قوی
شب تا صب تو حجره میشی منزوی
جوری ضربه خوردی مادر، انگاری
که دیگه نه میبینی... نه میشنوی...
هرچی گفتم که نزن نزن میزد
حرفا با خودش امام حسن میزد
اینکه هیچیم نشد آزارم میده
کاش یه دونه سیلی هم به من میزد
حسن معارف وند
#روضه
@HassanMaarefvand
گریه کنان میرود، روز جزا در جحیم
آنکه به دنیا کشید، تیغ به روی حسین
حسن معارف وند
@HassanMaarefvand
به میدان میروی و حرف چندانی نمی ماند
چه باید کرد با آن کس که میدانی نمی ماند
حسن معارف وند
#شب_زیارتی
@HassanMaarefvand
زمزمه فاطمیه 1.mp3
4.13M
زمزمه روضه
بند اول
نرو نرو
که رفتنت
برام گرون تموم میشه
بمون بمون
که موندنت
شبیه آب رو آتیشه
نفس بکش
عزیزِ من
تو رو بخاطر حسن
همش تو خواب
داره میگه
نزن نزن نزن نزن
زندگیمو خراب نکن
جونمو انقد آب نکن
غصه جای نون میخورم
گندمو آسیاب نکن
-----------
بند دوم
زمونه رو
ببین آخه
چجوری داره میگذره
اگه میری
برو ولی
قرارمون یادت نره
بدونِ تو
بدونْ همه
میشیم همیشه زابراه
یادت نره
بیای کنار من
کنار قتلگاه
حسینمون چه بیگناه
میافته توی قتلگاه
نگاه زینبه به اون
نگاه اون به خیمهگاه
----------
صدا: حاج حسین آل حبیب
شعر:
@HassanMaarefvand
استیصال
زمزمه روضه بند اول نرو نرو که رفتنت برام گرون تموم میشه بمون بمون که موندنت شبیه آب رو آتیشه نفس
1_2432673701.ogg
177.7K
نرو نرو که رفتنت
برام گرون تموم میشه...
.
.
.
اجرا بصورت واحد کند
صدا: برادر سعید شعبانی
@HassanMaarefvand
همهی عمر برای تو غزل میخوانم
تا نگاهم کنی و حفظ شود ایمانم
آن کسی را که تو را یار نشد یادت هست؟
راه کج کرد و نیامد طرفت؟٬ من آنم
زود برگرد، بیا، صبر مرا خواهد کشت
جگرم خون شده با سر زنش دندانم
حال من ابری و ابریتر و ابریتر شد
که فقط منتظرم، منتظر بارانم
و اگر غرق در امیدم، از این جملهی توست:
«از تو به حال تو آگاهترم، میدانم»
.
حسن_معارف_وند
#نجوا
@HassanMaarefvand
در بیتبی بر لحظهی تب میخورم غبطه
بعداً به احوالات امشب میخورم غبطه
وقتی که از ذکر خدا دورم چه بد حالم
حتی به حال «خشکه مذهب» میخورم غبطه
گاهی «نمیدانم نمیدانم» ولی خوبم
گاهی به آن جهل مرکب میخورم غبطه
وقتی که راحت تر ز من او اشک میریزد
آنجا به حال این مخاطب میخورم غبطه
ای خوش به حال آن کسی که پیر شد در عشق
آری به آن قد مُحدّب میخورم غبطه
::
پنجاه سال او با تو بوده من سهسال، آری
خیلی به حال عمه زینب میخورم غبطه
این «زخم» بوسیده لبت را زودتر از من
بابا به زخمت روی هر لب میخورم غبطه
ای کاش جای تو، تن من زیر و رو میشد
خیلی به جسم نامرتب میخورم غبطه
حسن معارف وند
#نجوا #روضه
@HassanMaarefvand
خدایی که به سمت خویش، راهی دست و پا کرده
برای راه یوسف نیز، چاهی دست و پا کرده
به زحمت، پلکهای من، میان بغض اشک آلود
برای دیدن مِهرش، نگاهی دست و پا کرده
چنان آغوش وا کرده به روی هر گنهکاری
که زاهد هم به شوق او گناهی دست و پا کرده
شبیه آن کهنسالم، که در اوج تهی دستی
تمام ثروت خود را، به آهی دست و پا کرده
همیشه می کشم آهی، برای غربت شاهی
که از اهل و عیال خود، سپاهی دست و پا کرده
حسن معارف وند
#مناجات #روضه
@HassanMaarefvand
ابیات خواندنیِ قصیده ای از عمان سامانی در مدح امیرالمؤمنین علیه السلام
.
.
.
به پرده بود جمالِ جمیلِ عزّوجل
به خویش خواست کند جلوهای به صبح ازل
چو خواست آن که جمالِ جمیل بنماید
علی شد آینه، خیرالکلام قَلَّ وَ دَل
من از مفصل این نکته مجملی گفتم
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
به درد، مایل از آنسان که دیگران به دوا
به زهر، مایل از آنسان که دیگران به عسل
به آب، تشنه و آبی ندیده جز خنجر
به شهد، مایل و شهدی نخورده چون حنظل
چو شیر شرزه در آید چه جای تعریفست
ز گرگِ پیر و شغالِ ضعیف و روبه شَل
پس از خدای، تو باشی اجلّ ممدوحان
به جاه و رتبه و «عمان» ز مادحانِ اقل
تو محییِ ازل و چاکر تو مستهلک
تو معطی ابد و مادح تو مستأصل
#عمان_سامانی
...
@HassanMaarefvand
کسی که گفت، به گل نسبتی است روی تو را
فزود قدر گل و بُرد آبروی تو را
#عمان_سامانی
@HassanMaarefvand
گر سیر کعبه و دِیْر، ور خانقاه کردم
غیر از تو کس ندیدم، هرجا نگاه کردم
قصد و مرادم از سیر، روی تو بود لاغیر
گر سیر کعبه و دیر، ور خانقاه کردم
دیدم که بود کوهی، اندر برابر کاه
عفو ترا مطابق، با هر گناه کردم
جز دعوی «اناالحق » نشنیدم از زبانش
گوش دل از حقیقت، بر هر گیاه کردم
اثبات گشت بر من، از یک نفس به «اِلّا»
تا نفی ماسِوا را، با «لااله» کردم
گر شد نمد کلاهم، مسکین مخوان، که شاهم
در فقرْ پادشاهی، با این کلاه کردم
بیخود نیافتم من، بر آبِ زندگی دست
روشن ضمیر پیری، هادی راه کردم
نی نی که هادی ام بود، خضر زمانه نی نی
خود آب زندگی بود، من اشتباه کردم
در هر قضا که رو داد، او را معین گرفتم
در هر بلا که آمد، او را پناه کردم
«عمان» اگر کلاهم، شاهانه شد عجب نیست
دیریست با گدایی، خدمت به شاه کردم
#عمان_سامانی
@HassanMaarefvand
#ماه_رجب
#تولد_امام_باقر علیه السلام
رجب مثل بهاراست و رجب چون عیدِ هرساله است
عجب حال خوشی! آری.. مُحَوِّل حولِ احوال است
اگر پرواز ممکن نیست، دیگر مشکل از بال است
زبان من که جای خود، زبانِ واژه هم لال است
چه دارم تا بگویم از تو ای قُدس همایونی؟!
من از هستی بگویم، ابتدا تا آخرش هستی
اگر از آسمان گویم، تو پهناورترش هستی
سری بین سران باشد، از آن سر سرترش هستی
من از هر بهترینی هم بگویم، بهترش هستی
نمیگنجد خصوصیات تو در هیچ مضمونی
به یُمن جشن میلادت دگرگون است احوالم
«رسیدن» را تقاضا میکنم از تو، که من کالم
همینکه هیچکس حتی شبیهت نیست خوشحالم
گدای توست بی تردید، هر عالِم در این عالَم
ز رازی ها گرفته تا ابوریحانِ بیرونی
درست است اینکه باقر هستی و در علم پاینده
شکافی دِه به سنگِ بین راهم، ای شکافنده!
نبودم در عیار شیعیانت.. آه.. شرمنده!
جدا از اینکه بودی ماضی و هستی در آینده
تو امروزی، تو حالایی، تو الآنی، تو اکنونی
تو اکنون در همه عالم، به هر دردی دوا هستی
تو اکنون از دوا هم بیشتر هستی، شِفا هستی
به قدری هرکجا هستی، نمیدانم کجا هستی
شنیدم همچنان چون کودکیات کربلا هستی
دعایی کن که دلها خستهاند از زخم و دلخونی
::
الا ای علم! اگر هستی به طِب، درمانگر تَبها
اگر راه و نشانی با ستاره در دل شبها
اگر با تکیه بر تو مینویسند از تو مطلبها
اگر هستی و اسمی از تو جاری هست بر لبها
به اولاد امیرالمؤمنین - ای علم - مدیونی
حسن_معارف_وند
#مدح
@HassanMaarefvand
و ما همینیم
به هنگام سختی و درماندگی و درگیری
سراسر التفات و توجهیم
و به هنگام فراغت
هنگامهی گرفتاری را طوری از یاد می بریم
که انگار نمیدانستیم اصلا درماندگی و سختی چه مفهومی داشت...
و ما همینیم
@HassanMaarefvand
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْآيَةُ الْعُظْمَى
یا جوادالائمه ادرکنی
عالم، شکست خوردهی شرحِ معانیات
صدها فقیهِ پیر، فدای جوانیات
هر باغ مهر، دست تو را دید و مهر شد
جانها فدای مهرِ تو و مهربانیات
حسن معارف وند
@HassanMaarefvand