﷽
میعاد:✍📗
💠 عن رسول الله صلى الله عليه و آله :حَمَلَةُ القرآنِ📖 عُرَفاءُ أهلِ الجنّةِ ، و المُجاهِدونَ في سبيلِ اللّه ِ تعالى قُوّادُ أهلِ الجنّةِ ، و الرُّسُلُ ساداتُ أهلِ الجنّةِ .
🍃پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم: حاملان قرآن📖، سرشناسـان اهـل بهشتنـد، و مجاهدان در راه خداوند مـتـعـال، ســرداران اهـل بهــشــت، و پـيـامـبـران، ســروران اهــل بهشت.
🎁
9.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میعاد:✍📗
🌸سلامی🤚 از جنس نوربه شما همراهان قرآنی؛ مدیران ؛مربیان ؛متربیان 🌸
آیات نورانی قرآن📖 راتلاوت می کنیم
🌼قربة الی الله🌼
💚 هدیه به ساحت مقدس و نورانی پیامبر رحمت ومهربانی» «حضرت محمدصل الله علیه وآله وسلم »وبی بی جانمان «حضرت زهرا »«حضرت خدیجه»«وحضرت آمنه وعبدالله» سلام الله علیهم صلوات الله 💐
تمام انبیا و اولیاء،اوصیاء،گذشتگان واسیران خاک در طول تاریخ واموات ، صاحبانِ حق و تمام شهدا در طول تاریخ وشهداء اخیرمقاومت بالاخص سیدحسن نصرالله و....
💚بهنیت تعجیل در فرج و سلامتی اقاجانمان امام زمان
عجل الله تعالی فرجه الشریف...❣
📚 #معرفی_کتاب
🚀 "مردی با آرزوهای دوربرد" 🚀
🗞 قسمتهایی از داستان زندگی پدر موشکی ایران شهید حسن طهرانی مقدم.
📖 حجم این کتاب 84 صفحه هست، یعنی یک ساعته کتاب رو میتونین مطالعه کنین.
🎁 خوبیش اینه انتشارات روی این کتاب مسابقه برگزار کرده!!
💳 برای خرید با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به آیدی زیر پیام بدید.
@mstsdqt
#مردی_با_آرزوهای_دوربرد
🚩#هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی_س
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
انسان شناسی ۳۱۴.mp3
12.05M
#انسان_شناسی ۳۱۴
#استاد_شجاعی | #آیتالله_ضیاءآبادی
وقتی توی یه مشکلی/ غمی/ مصیبتی گیر میکنم،
یا وقتی یه اتفاق خیلی عالی برام میفته و هیجان زده میشم،
انگار کلّاً خدا رو گم میکنم!
ذهن و قلبم یکسره معطوف اون اتفاق میشه و نمی تونم رابطهام با خدا رو مدیریت کنم!
چرا من اینجوریاَم؟
🚩#هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی_س
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
.
#پیام_سلامتی
🌸بر روی سبزیجات و سالاد پودر تخم کتان بپاشید چون باعث:
● رفع چین و چروک صورت
● درمان نفخ شکم
● کاهش کلسترول خون
● جوان سازی پوست
● درمان یبوست
● لاغری و کاهش وزن میشه👌
🚩#هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی_س
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
#پسرک_فلافل_فروش |
#اسلام اصیل
#قسمت_نوزدهم
#راوی_محمد حسین طاهری
مؤسسه ای در نجف بود به نام اسلام اصیل که مشغول کار چاپ و تکثیر جزوات و کتاب بود. من با اینکه متولد قم بودم اما ساکن نجف شده و در این مؤسسه کار می کردم. اولین بار هادی ذوالفقاری را در این مؤسسه دیدم. پسر بسیار با ادب و شوخ و خنده رویی بود. او در مؤسسه کار می کرد و همان جا زندگی و استراحت می کرد. طلبه بود و در مدرسه کاشف الغطا درس می خواند.من ماشین داشتم. یک روز پنجشنبه راهی کربلا بودم که هادی گفت: داری میری کربلا؟ گفتم: آره، من هر شب جمعه با چند تا از رفيقها می ریم، راستی جا داریم، تو نمیخوای بیای؟ گفت: جدی میگی؟ من آرزو داشتم بتونم هرشب جمعه برم کربلا. ساعتی بعد با هم راهی شدیم. ما توی راه با رفقا می گفتیم و میخندیدیم، شوخی می کردیم، سربه سر هم می گذاشتیم اما هادی ساکت بود. بعد اعتراض کرد و گفت: ما داریم
برای زیارت کربلا میریم. بسه، این قدر شوخی نکنید. او می گفت، اما ما گوش نمی کردیم. برای همین رویش را از ما برگرداند و بیرون جاده را نگاه می کرد. به کربلا که رسیدیم، ما با هم به زیارت رفتیم. اما هادی می گفت: اینجا جای زیارت دسته جمعی نیست. هرکی باید تنها بره و تو حال خودش باشه، ما هم به او محل نمی گذاشتیم و کار خودمان را می کردیم! در مسیر برگشت، باز همان روال را داشتیم. شوخی می کردیم و
خودش بود و آقا ابا عبدالله (ع). بعد هم سر ساعتی که معین می کردیم می آمد کنار ماشین. روزهای خوبی بود. هادی غیر مستقیم خیلی چیزها به ما یاد داد. | یادم هست هادی خیلی آدم ساده و خاکی بود. در آن ایام با دوچرخه از محل مؤسسه به حوزه
علمیه میرفت. برای همین از او ایراد گرفته بودند. می گفت: برای من مهم نیست که چه می گویند. مهم درس خواندن و حضور در کنار مولا علی (ع) است. مدتی که گذشت از کار در مؤسسه
بیرون آمد! حسابی مشغول درس شد. عصرها هم برای مردم مستحق به صورت رایگان کار می کرد. به من گفت: می خوام لوله کشی یاد بگیرم! خیلی از این مردم نجف به آب لوله کشی احتیاج دارند و پول ندارند. رفت پیش یکی از دوستان و کار لوله کشی های جدید با دستگاه
حرارتی را یاد گرفت. آنچه را که برای لوله کشی احتیاج بود از ایران تهیه کرد. حالا شده بود یک
طلبه لوله کش! یادم هست دیگر شهریه طلبگی نمی گرفت. او زندگی زاهدانهای را
آغاز کرده بود. یک بار از او پرسیدم: تو که شهریه نمی گیری، برای کار هم مزد نمی گیری، پس برای غذا چه
می کنی؟
گفت: بیشتر روزهای خودم را با چای و بیسکویت میگذرانما با این حال، روزبه روز حالات معنوی او بهتر می شد. از آن طلبه هایی بود که به فکر تهذیب نفس و عمل به دستورات دین هستند.
با اینکه هادی از مؤسسه اسلام اصیل بیرون آمده بود، اما برای زیارت کربلا در شبهای جمعه به سراغ ما می آمد و با هم بودیم. در آنجا درباره مسائل روز و... صحبت داشتیم و او هم نظراتش را می گفت. با شروع بحران داعش مؤسسه به پایگاه حشدالشعبی برای جذب نیرو تبدیل شد. هادی را چند بار در مؤسسه دیدم. می خواست برای نبرد به مناطق درگیر اعزام شود. اما با اعزام او
مخالفت شد. یک بار به او گفتم: باید سید را ببینی، او همه کاره است. اگر تأیید کند، برای تو کارت صادر می کنند و اعزام میشوی. البته هادی سال قبل هم سراغ سید رفته بود. آن موقع میخواست به سوریه اعزام شود اما نشد. سید به او گفته بود: تو مهمان مردم عراق هستی و امکان اعزام به سوریه را نداری. اما این بار خیلی به سید اصرار کرد. او به جهت فعالیت های هنری در زمینه عکس و فیلم از سید خواست تا به
عنوان تصویربردار با گروه حشدالشعبی اعزام شود. سید با این شرط که هادی، فقط حماسه رزمندگان را ثبت کند موافقت کرد. قرار شد یک بار با سید به منطقه برود. البته منطقه ای که درگیری مستقیم در آنجا وجود نداشت. هادی سر از پا نمی شناخت. کارت ویژه رزمندگان حشدالشعبی را دریافت کرد و با سید به منطقه اعزام شد. همان طور که حدس میزدم هادی با یک بار حضور در میان رزمندگان،
گفتم: فلان شخص که همراه شما آمده یک نیروی ساده است، تا حالا با کسی دعوا نکرده چه رسد به جنگیدن، مواظب او باش. هادی هم گفت: اتفاقا این شخصی که از او صحبت می کنی دل شیر دارد. او راننده است و کمتر درگیر کار نظامی می شود، اما در کار عملیاتی خیلی مهارت دارد. بعد از یک ماه هادی و دوستان رزمنده به نجف برگشتند. از دوستانم درباره هادی سؤال کردم. پرسیدم: هادی چطور بود؟ همه دوستان من از او تعریف
می کردند؛ از شجاعت، از افتادگی، از زرنگی، از ایمان و تقوا و... همه از او تعریف می کردند. هر کس به نوعی او را الگوی خودش قرار داده بود. نماز شبها و عبادت های هادی حال و هوای جبهه های نبرد رزمندگان ایران با صدامیان بعثی را برای بقیه رزمندگان تداعی می کرد. هادی دوباره راهی مناطق عملیاتی شد. دیگر او را کمتر میدیدم. چند بار هم تماس گرفتم که جواب نداد. مدتی گذشت و من با چند تن از دوستان برای زیارت راهی ایران و
شهر قم شدیم. یادم هست توی قم بودم که یکی از دوستانم گفت: خبر داری رفیقت، همون هادی که با ما می آمد کربلا شهید شده؟ گفتم: چی میگی؟ سریع رفتم سراغ اینترنت. بعد از کمی جستوجو متوجه شدم که هادی به آنچه الايقش بود رسید.
⬅️#ادامه_دارد.....
🚩#هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی_س
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
هرلحظه خدا را صدا بزن
ڪشتي نوح را یڪ
غیر حرفه اے ساخت ...
اما
ڪشتې تایتانیڪ را
هزاراڹ حرفه اے...
با خدا باش تا
هیچ طوفانې نتواند
در مقابلت قد علم ڪند..
🚩#هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی_س
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
7.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نماهنگ
#امام_خامنهای
صهیونیستها کوچک میشوند!
اگه امکانات مسلمونها بیاد وسط کارشون تمومه...
🚩#هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی_س
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠