هیئت مجازی 🚩
••💔•• [• #خادمانه •] { روضه شب جمعه😭☝️ } شب زیـارتی آقاست امشب... دلت گرفته؟! کربلا میخوای و جو
••💔••
کودک ولی برای همیشه بخواب رفت
وقتی که دید قصه بابا به سر رسید
#سربابا😭
#کنجخرابه
#شهادتسهساله
••💔••
هیئت مجازی 🚩
[• #قصه_دلبرے📚•] #مستند_سیاسی_امنیتی_عاکف #قسمت_چهل_و_یکم بعد از تماس عاصف با من یکی درب اتاقم
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
[• #قصه_دلبرے📚•]
#مستند_سیاسی_امنیتی_عاکف
#قسمت_چهل_و_دوم
سوار ماشین ک شدم، در طول مسیر همش مشغول آنالیز کردن رفتارهای عزتی و پیامک های اون بودم. از عزتی جز همین مسائل مشکوک اخلاقی چیزی در دست نداشتیم، به اضافه 3 روز اضافه موندن در اتریش پس از اتمام ماموریتش! همهٔ اینها میتونست یک پرونده باشه، اما کافی نبود.
بیسم و روشن کرم رفتم روی خط3200:
+ 3200/عاکف.
صدایی نیومد. چندبار شاسی بیسیم و فشار دادم و هوا براش فرستادم که اگر میتونه جواب بده اما خبری نشد.
دوباره پیجش کردم:
+3200/عاکف! خانومِ 3200 اگر صدای من و دارید جواب بدید.
_سلام. بله بفرمایید.
+هوشیاری؟
_بله قربان.
+پس چرا دیر جواب میدی؟ اعلام موقعیت کن؟
_جلوی هتل، درون ماشین نشستم.
+اعلام وضعیت؟
_رفت و آمد مشکوکی دیده نشده! همچنان منتظرم.
+باشه.. مواظب خودتون باشید.. از این به بعد یه کم زودتر جواب بدید بیسیمتون و !
_ببخشید یه لحظه خوابم گرفته بود رفتم بیرون از ماشین دست و صورتم و آب بزنم.
+عیبی نداره. کاری بود بیسیم بزنید. تمام.
_دریافت شد. تمام.
به حدید بیسیم نزدم. به راننده گفتم منو ببره سمت موقعیتی که حدید قرار داشت. بین راه صبحونه هم گرفتم و رفتیم. وقتی رسیدیم، به راننده گفتم جلوتر از ماشین علی (حدید) پارک کنه. زنگ زدم به علی چندتا بوق خورد جواب داد:
_سلام آقا عاکف.
+سلام علی. خوبی؟ یه سمند سورِن مشکی که الان اومد 20 متر جلوتر از ماشین تو ایستاده، منو سیدرضا هستیم.. خیلی فوری از ماشینت پیاده شو بیا داخل ماشین ما.
_چشم. الان میام.
چندثانیه بعدش رسید، اومد داخل ماشین روی صندلی عقب نشست. سلام علیکی کردیم و خداقوت بهش گفتم. ازش پرسیدم:
+چه خبر؟
_ حاجی فعلا که خاصی نیست. اما دیشب چندباری عزتی درب خونش و باز کرد اومد بیرون داخل کوچه رو نگاه کرد، بعدشم دوباره رفت داخل درو بست.
+عجب! چرا؟
_نمیدونم والله.
+چندبار این کار و کرد؟
_دوباری که درو باز کرد اومد توی خیابون و دید و برگشت. البته یک بارهم فقط در و باز کرد به بیرون نگاهی انداخت بعد در و بست رفت داخل.
+نکنه متوجه حضورت شده؟
_نه آقا. بعید میدونم متوجه شده باشه. ما تا الآن بهش اونقدر نزدیک نشدیم که احساس خطر کنه. من گاف ندادم تا الآن.
بعد از توضیحات علی «حدید» باخودم گفتم شاید منتظر بوده کسی بیاد. لحظاتی به فکر فرو رفتم. بعدش موبایلم و گرفتم زنگ زدم به مهران.
مخاطبان محترم #خیمه_گاه_ولایت؛ میخوام خیلی کوتاه مهران و براتون معرفی کنم. مهران 30 سال سنش بود و یکی از بچه های سیستم ما در اداره مرکزی بود که اون و انتخاب کردم برای شنود مکالمات و تمامیِ خطوط ارتباطی افشین عزتی. البته انتخاب آقا مهران قرار بود تا یک مقطع وَ بازه ی زمانی خاصی باشه...
وقتی تلفن و جواب داد گفتم:
+سلام مهران.. عاکفم.. خوبی داداش.
_سلام آقا عاکف. بفرمایید.
+مهران بهم بگو که از دیشب تا الآن با تلفن دکتر عزتی تماسی گرفته شده یا نه؟
_بله، هم تماس داشته، هم پیامک داشته؟
+چندنفر بودن؟ چه کسانی بودن؟
_ فقط یک نفر بوده. فائزه ملکی بهش زنگ زده و گفته ممکنه امشب بیام پیشت.
برگشتم صندلی عقب و نگاه کردم، به علی گفتم:
«زن و بچهٔ عزتی دیشب بیرون رفتند؟»
علی (حدید) گفت:
«من ندیدم زن و بچش از داخل خونه بزنن برن بیرون!»
با خودم گفتم شاید دیروز که عزتی رفت سرکار اوناهم رفتن بیرون. به مهران گفتم:
+زن و بچه عزتی کجا هستند؟ میتونی پیداشون کنی برام؟
_نمیدونم کجا هستند اما از روی سیمکارت همسرش اگر خاموش نباشه میتونم ردشون و بزنم.
+پس لطفا خیلی سریع مراحل اجرای این کارو انجام بده. گزارش این موضوع رو تا یک ساعت دیگه برسون به من یا اینکه بده دست بهزاد.
_چشم آقا عاکف.
قطع کردم زنگ زدم به بهزاد. وقتی جواب داد بعد از سلام علیک بهش گفتم:
+خیلی فوری برو عاصف و پیداش کن ببین کجاست و چرا تلفنش و جواب نمیده؟ بهش بگو بهم زنگ بزنه.
_چشم الان میرم.
تلفن و قطع کردم و به علی گفتم:
+چشم ازش بر نمیداری. این عزتی از اون آدمای هفت خطه. حواست باشه.
_چشم.
صبحونش و دادیم بهش بعد من و سیدرضا رفتیم اداره.. درمورد سید رضا در مستند داستانی سری اول و دوم توضیح داده بودم. به اون سری ها رجوع کنید. در مسیر اداره بودیم که عاصف زنگ زد. باهاش صحبت کردم برای پیگیری یک سری مسائل. وقتی رسیدیم اداره، به سیدرضا گفتم: «برو صبحونه بخر، ببر بده به 3200.»
اون رفت و منم رفتم دفتر. حدود یک ساعت بعد وقتی مشغول مطالعه یک سری پرونده ها بودم، ذهنم ناخودآگاه رفت سمت #کتاب_دا. بلندشدم رفتم سمت گاو صندوق رمز و دادم در که باز شد #ک
بہ قلــم🖊: #عاکف_سلیمانی
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبع
#شرعاحــــراماست...
🌐 @kheymegahevelayat
[•🌹•] @Heiyat_Majazi
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃
شد #کتاب_دا رو برداشتم.
از بین صفحاتش، اون کاغذی که نوشته بودم گرفتم. اگر یادتون باشه درقسمت های قبلی عرض کرده بودم که یک شب وسط جلسه با حاج کاظم که همزمان ذهنم درگیر عزتی هم بود، داخل کاغذ به صورت کد وار، یک جمله ای رو برای خودم رمزی نوشته بودم.
سلام علیکم
صبح جمعهتون منور به نگاه
آقاجانم حضرت مهدی(عج) انشاالله.
حالتـون دلتون خوبه خداروشکر؟!☺️
رابطه خوبی با مقدمه چینی ندارم،
شاید بگن نه اول چیزی بگو تا دلا
آماده شه بعد....
اما من میگم کسی که صبح جمعه
تو رو صدا زد و بلندت کرد،
دست گذاشته رو دلت....
دلت آماده است،مقدمه نمیخوام.
.
.
بسم الله
بذار یه بار دیگه بهت یادآور شم.
امروز جمعه استاااا
همون که فقط غروباش میشینی و
میگی اخ این دفعه هم مهدی زهرا
نیومد یا نه برای اینکه بگی به
یادش بودی یه استوری میذاری و تمام
ببین چه بازدید پیاما کمه،
نامردی نباشیم به فکر امامون،
همونی که ما گناه میکنیم ولی اون
غصه گناهامونو میخوره....
بیایم این صبح جمعهی یه خاکی به
سر کنیم،ببینیم میتونیم قدمی
برداریم برا ظهور
یه قوم از بنی اسرائیل که اونام
مثل الان ما امامشون غایب بود
رفتند نشستند دعا کردند و خلاصه
که انداختند جلو اونم صد سال
ظهور امامشون رو
چرا نمیترسیم از وقتی که روی سنگ مردهشور خونه میشورتمون؟!
صدر و کافور و سنگ لحد و...
.
.
دوست داری بمیری و نبینی آقاتو؟!
#آخرین باری که به یادِ
امام زمانت بودی چه زمانی بوده؟!
دیشب؟!
دیـروز؟!
دو روز قـبل؟!
جمعه قبلی؟!
یک هفته قبــل؟!
چه زمانی با یاد و فکر
امام زمانت بلند شدی،نشستی،
قدم برداشتی و خوابیدی؟!
تا حالا فکر کردی بهش؟!
۴۱:۱۴ وقتتو میخوام،
برا خودم نه
برا آقامون،امامون!!
هستی؟!
بقول امروزیاا پایه ای؟!
دعای ندبه مهدی سماواتی.mp3
7.43M
🎧🍃
🍃
[• #مهدیار •]
👌| دعای پرفیض ندبه
|🎤بـا نوای حاج مهدی سماواتی
#اوصیکمبدانلود
#هرچیزکهدرجستنآنیآنی
مهدی را با نگاهت یاری کن☺️👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎧🍃
از همگی قبول باشه انشاالله.
اگر نفس و عمری بود جمعه آینده
۶:۳۰ صبح میرسم خدمتتون.
زندگیتون سرشار از نگاه و
عنایتهای مولا صاحب العصر و
الزمان انشاالله.
خدانگهدارتون باشه.
یاحق.
[• #ازخالق_بہمخلوق☎️ •]
.
.
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
سوره👈مائده
آیه👈51
🍂 فَتَرَی الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ
🍂 یُسارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشی
🍂 أَنْ تُصِیبَنا دائِرَهٌ فَعَسَی اللّهُ أَنْ
🍂 یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ
🍂 فَیُصْبِحُوا عَلی ما أَسَرُّوا فِی
🍂 أَنْفُسِهِمْ نادِمِینَ
(با آن همه توصیه به نپذیرفتن
ولایت کفّار)بیماردلان را می بینی
که در دوستی با آنان (کافران)،
سبقت می گیرند(و در توجیه
کارشان)می گویند:می ترسیم که
حادثه ای بد برایمان پیش آید (و
ما نیازمند کمک آنان باشیم)پس
امید است که خداوند،پیروزی یا
امر دیگری را از جانب خود(به نفع
مسلمانان)پیش آورد، آنگاه آنان از
آنچه در دل پنهان داشته اند پشیمان
شوند.
.
.
الابِذِڪــرالله تَطمَئِنّ القلـــوب☺️👇
[•💚•] @heiyat_majazi
[• #حرفاے_خودمـونے☺️ •]
🍃🏴🍃🏴🍃
✍شهید ابراهیم همت:
•|🌸|• هر ڪس ڪه بیشتر
برای خدا ڪار کرد، بیشتر باید
فحش بشنود. ما باید برای فحش
شنیدن ساخته بشویم ؛
•|🌺|• برای تحمّل تهمت و افتراء و
دروغ ؛ چون ما اگر تحمّل نڪنیم ،
باید میدون را خالی ڪنیم.
✨سرباز امام زمان (عج) میدون
خالی نمی ڪنه✨
.
.
خــدا رو احساس ڪن👇
[•🕊•] @Heiyat_Majazi
🏴🍃🏴🍃🏴
🍃🏴
🏴
🍃
🏴
#چله_نوکری
👈 ازاول محرم تا دهروز قبل از اربعین👉
#هرروز_ترک_یک_گناه | #من_توبه_کرده_ام | #روز_سیو_ششم
اگر امکانش هست درباره ی محرم و هدف از عزاداری و گریه و سینه زنی و زنجیر زنی و... تویه این ماه چیه ؟
اصلا چرا گریه ؟ چرا سینه زنی ؟
یعنی با دوقطره اشک همه چیز درست میشه اینکه من بعد از یک سال گناه برم هیئت و برایه تشنگی امام حسین (ع) و اهل بیتشون گریه کنم همه ی گناهان من پاک میشه⁉️
درست یا غلطش رو نمیدونم ولی واقعا درک نمیکنم👈 زنده نگه داشتن افکار حسینی بهتر نیست تا زنده نگه داشتن یاد تشنگی امام حسین؟
بهتر نیست هزینه هایه زیادی که صرف غذا در هیئت ها میشه صرف کمک به افراد نیازمند بشه ؟!!
باهم پاسخ #استاد_راجی را می شنویم
(👇👇👇)
((در مسیر پاڪ شدن یکدیگر قدمے برداریم))
💥بازنشر حداکثری⬅️باقیات صالحات💥
🏴
🍃
🏴. @heiyat_majazi
🍃
🏴🍃🏴🍃🏴
[• #منبر_مجازے📿 •]
.
.
ما آمدھ ایمـ زندگے ڪنیم تا قیمت پیدا ڪنیم!👌
نھ اینڪھ با هر قیمتے زندگے ڪنیم !✋
زندگے ما حڪایت یخ فروشے است ڪھ از او پرسیدند فروختے؟🤔
گفت نھ ؛ ولے تمام شد...😕
.
.
پاتوق نخبگـــان😌👇
[•⏳•] @Heiyat_Majazi
24 - اربعین مسافرت شم.mp3
1.11M
📱🍃
•[ #ڪد_عاشقــے☎️ ]•
💞🍃 ایشاالله اربعین بازم مسافرت شَم
چی میشه که آقا دوباره زائرت شَم؟
به دور گنبد طلات کبوترت شَم
حرم حرم دوباره کی مسافرم...؟
همــراه اول ⬅️
ارسال کد 88912 به شماره ۸۹۸۹
ایراݩــسل⬅️
ارسال کد 6913297 بہ شماره۷۵۷۵
📱🍃 @heiyat_majazi
•| #سخن_حسینی 📜 |•
امام صادق علیه السّلام فرمودند:
مَن أرادَ اللّه بِهِ الخَیرَ قَذَفَ فی قَلبِهِ حُبَّ الحُسَینِ علیه السلام و حُبَّ زیارَتِهِ.
✨کسى که خدا خیرخواه او باشد، محبّت حسین (علیه السّلام) و شوق زیارتش را در دل او مے اندازد✨.
(بحار الأنوار، جـ۹۸ـ ، صـ۷۶ـ)
محبت ارباب رو تودلت شڪوفا ڪن☺️
🥁••] @heiyat_majazi
[• #نھج_علے(ع)☀️ •]
🕯🕯🕯🕯
🕯
✨بہ نام خـــــداے علے✨
🙂 چیشده که خیلی خوشحالی؟؟
☺️ آخه یه مال و منالی دارم که هیچ
وقت تموم نمیشه.
🙂 چطور ؟؟ ارث و میراث کَلون
بهت رسیده؟؟
☺️ نه فدات شم خودم از اول داشتم.
🙂 حالا چی هست این ثروت
بی پایان؟؟
☺️ قناعت ثروتی که تمومی نداره.
📚|• #نهج_البلاغه. حکمت ۴۷۵
مطابق با ترجمه #محمّد_دشتی
#ڪپے⛔️
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه
پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😌👇
[•✍•] @heiyat_majazi
[• #فتوا_جاتے👳🏻•]
.
.
#شبهه❌:
امام زمان(عج) از ما دعا می خواهند یا عمل صالح؟
برخی ها در اعتراض به برگزاری مجالس دعا برای تعجیل در امر ظهور امام زمان(عج) می گویند امام زمان (عج) از ما عمل می خواهد نه دعا! به این افراد چه پاسخی باید داد؟
#پاسخ ✅ شبهه:
دلیل واكنش بسیاری از افراد در قبال دعا برای فرج امام زمان(عج) ناشی از این مطلب است كه به اثرات و بركات دعا توجهی ندارند، درست است امام زمان(عج) از ما عمل كردن به وظایف را می خواهند، ولی با توجه به آثار و بركات دعا،به این نتیجه خواهیم رسید كه اگر دعای ما حقیقی باشد و از صمیم قلب برای آمدن یوسف زهرا(سلام الله علیهما) دعا كنیم، این دعا خود عاملی خواهد بود برای عمل كردن به وظایف.
چرا كه:
1⃣. دعا نشانگر علاقه و محبت مسلمانان به امام زمان(عج) است. اگر چه دوستى تمام ائمه معصومین علیهم السلام بخشى از ایمان و شرط قبولى اعمال است، در عین حال دعا كردن در حق امام زمان(عج) موجب ازدیاد محبت آن حضرت در دل و در نتیجه موجب تقویت ایمان مى گردد و تقویت ایمان هم در عمل به وظایف ظهور می یابد.
@GhararGahShayeat
2⃣. دعا اظهار تجدید عهد و پیمان با آن حضرت است و محتواى پیمان با آن حضرت را دین دارى، شریعت محورى و تصمیم قلبى بر اطاعت امر امام علیه السلام و یارى رساندن او با نثار جان و مال تشكیل مى دهد.
تجدید بیعت با آن حضرت علیهالسلام كارى است كه بعد از هر نماز از نمازهاى پنجگانه یا در هر روز و یا در هر جمعه انجام آن مستحب است. هر روز بعد از نماز صبح، دعاهایىكه مربوط به وجود مبارك امام عصر(عج) است، خوانده شود، بسیار مفید و مؤثر خواهد بود.
دعاى شریف «اللهم بلغ مولاى صاحب الزمان صلوات الله علیه عن جمیع المؤمنین...» و نیز «دعاى عهد» شاهدى براى این سخن است.
@GhararGahShayeat
3⃣. دعا سبب زنده نگه داشتن یاد امام غایب در دل منتظران مى گردد. یاد امام زمان(عج) توجه به ارزش هاى دین و اصول اخلاقى را در دلها زنده مى كند و غفلت از یاد امام، یكى از دلایل عمده پژمردگى و سستى ارزش هاى الهى و انسانى در جوامع اسلامى است.
آری كسى كه سلامتى امام زمانش برایش مهم است و برای ظهورش دعا می كند، مسلماً آزردن آن حضرت برایش سخت است؛ در نتیجه دعا براى سلامتى و فرج آن حضرت، انسان را به انجام كارهایى وا مى دارد كه موجب خشنودى آن حضرت و در نتیجه سبب رسیدن به مقام رضوان الهى مى گردد
@GhararGahShayeat
بنابراین دعا برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) نه تنها خرافات نمی باشد،بلكه عاملی خواهد بود برای عمل كردن به آنچه مورد رضایت آنحضرت بوده و سبب خوشحالی قلب عزیز دل زهرا می باشد.
.
.
#مهدیار
#ڪپے⛔️
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
هیچ شبهـهاےبے پاسخ نمونده😉👇
[•📖•] @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 [• #قصه_دلبرے📚•] #مستند_سیاسی_امنیتی_عاکف #قسمت_چهل_و_دوم سوار ماشین ک شدم، در طول مس
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
[• #قصه_دلبرے📚•]
#مستند_سیاسی_امنیتی_عاکف
#قسمت_چهل_و_سوم
بزارید اون کدو براتون بگم چطور بود و چی بود. روی اون کاغذ نوشته بودم " الم یعلم بان الله یری " در کنارش یه شکلی رو کشیدم که شبیه به "دوربین" بود اما کسی متوجه نمیشد. کنار اون عکس یه خونه خرابه رو هم کشیدم... اگر کسی این کاغذ و میگرفت نمیفهمید چخبره. اما بزارید بیشتر از این توضیح بدم که منظورم از این کد چی بود.
برای خودم در ذهنم، این دو جمله رو ثبت کرده بودم و برای اولی آیه قرآن و نوشتم، برای دومی عکس یه خونه رو کشیدم:
« دوربین / خونه نشینی. »
نگاهی به کاغذ کردم به فکر فرو رفتم. این دوتا کدی بودن که برای خودم نوشته بودم.. صدای درب اتاقم اومد. بلند شدم رفتم اثر انگشت زدم در باز شد. بهزاد بود. اومد داخل گفت:
_ آقا عاکف سلام.
+سلام. چی شده.
_مهران خبر داده همسر افشین عزتی با بچه های کوچیکش رفته خونه پدرش... پدر و مادرش مشهدی هستند.
+ ممنونم از پیگیری ها.. یه هماهنگی بکن با دفتر معاون ریاست سازمان اتمی. تا یکساعت دیگه باید ببینمش.
_چشم. الان میرم هماهنگ میکنم.
بهزاد رفت و حدود 10 دقیقه بعد زنگ زد گفت « هماهنگ شده.. میتونید برای ساعت 10 صبح برید اونجا. »
تا ساعت 9 کارام و رسیدم بعد به سید رضا و عاصف عبدالزهرا گفتم آماده بشن که بریم.. رفتم پایین داخل پارکینگ اداره سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت یکی از سایت های هسته ای کشور که دفتر اصلی رییس سازمان اتمی و معاونش در اون موقعیت بود. هماهنگ شدو رفتیم داخل سازمان.. جلوی ساختمون مورد نظر پیاده شدیم.. سیدرضا داخل ماشین موند، من و عاصف رفتیم داخل ساختمون اصلی محل ملاقات.
در بَدوِ ورود به ساختمون، همون اول رفتیم دفتر معاونت سازمان اتمی. بعد از اینکه وارد دفتر معاونت شدیم سلام و احوالپرسی کردیم و با عاصف نشستیم روبروی معاونت سازمان. سر صحبت باز شد.. گفتم:
+جناب معاون علیرغم اینکه مشغله فراوان دارید، اما ممنونم که ما رو به حضور پذیرفتید. اگر اجازه بدید، چون که هم ما فرصتمون کمه وَ هم شما مشغله دارید، بدون اتلاف وقت بریم سر اصل مطلب.
_خواهش میکنم آقای سلیمانی. بفرمایید.
+عرضم به محضرتون، هدف بنده این بود که بیام اینجا تا به طور مستقیم با حضرتعالی صحبت کنم. علیرغم اینکه میتونستم با خط امنی که قرار داشت با شما صحبت کنم اما بازهم تعمدا ترجیح دادم که پشت تلفن این مسائل رو مطرح نکنم.
_در خدمتم میشنوم.
+بنده یک طرحی رو خدمتتون ارائه میدم که باید پیاده سازی کنیم. چون آخرین گزارشی که از شما به طور مکتوب دستم رسید این بوده که طرف داره کله شق بازی در میاره و گستاخانه داره به بعضی قسمت ها سرک میکشه.
_بله! متاسفانه دقیقا همینطور هست! آقای عاکف، من خیلی نگرانم.
+به من بگید که جنابعالی شخصا وَ به طور مستقیم به دفتر کارمندان یا بخش های مختلف سایت، وَ از همه مهمتر به دفتر متخصصین و دانشمندان دسترسی دارید یا خیر؟
_بله... به همه ی این موارد دسترسی دارم. چطور؟
+پس زحمت بکشید همین الآن از طریق دوربین به من نشون بدید آقای عزتی در کجای سازمان قرار دارند و مشغول چه فعالیتی هستند؟
_باید اول بررسی کنم. پس چند لحظه به من زمان بدید.
+ممنونم. بفرمایید.
دو دقیقه ای زمان برد تا مانیتورای بزرگی که درون اتاقش بود و روشن کنه. بعد، از طریق همون مانیتورهایی که داخل اتاقش نصب شده بود تلاش کرد دکتر افشین عزتی رو پیدا کنه اما نتونست. وقتی فهمیدم نتونسته پیدا کنه دیدم داره تلفن میزنه به جایی.. گفتم:
+دارید چیکار میکنید؟
_دارم زنگ میزنم به یکی از همکاران تا بهم بگه دکتر عزتی کجاست؟
+با اجازه ی کی؟ من بهتون گفتم باید این قضیه محرمانه بمونه. شما حق ندارید به همین راحتی الان سراغ دکتر عزتی رو بگیرید. چون شرایط فرق کرده. دقیقا بگید به کدوم همکارتون میخواستید بگید؟
_به آقای کاظمی معاون امنیت و حفاظت سازمان که الآن سرپرست موقت حراست سازمان هم هستند.
+بسیارعالی! فقط سوال میپرسید. فقط چیزی اضافه بینتون رد و بدل نشه.
_بله حتما!
زنگ زد به معاون امنیت سازمان و سراغ افشین عزتی رو گرفت. تلفن روی آیفون بود. کاظمی از پشت تلفن گفته بود: «آقای دکتر عزتی الآن برای کاری رفته به بخش 13 که مربوط به کنترل سانتریفیوژها هست.»
بعد از اینکه تلفن و قطع کرد، از طریق دوربین رفت روی بخش 13. 30 تا دوربینی که در اون بخش فعال بوده رو آورد روی 4 تا مانیتور بزرگی که درون اتاقش نصب بود. خیلی راحت با عاصف و معاون ریاست سازمان اتمی بررسی کردیم. تونستیم دکترافشین عزتی رو پیداش کنیم. زوم کرد و دیدیم که شخص مورد نظرمون مشغول کار هست. اما
بہ قلــم🖊: #عاکف_سلیمانی
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبع
#شرعاحــــراماست...
🌐 @kheymegahevelayat
[•🌹•] @Heiyat_Majazi
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃
سلام،شبتون بخیر و آرامش انشاالله.
خوب هستید؟!
حال دلاتون خوبه؟!
میگم حال دل چون اگه دل یه
جایش لنگ بزنه کارت ساخته است،
الان اگه حال دلت بد و نامیزون،
یا نه خوبه و سرحال میخوام
امشب یه حرفایی یه چیزایی بگم
که میدونم حتما حتما حالو تغییر
میده و یه حس ناب میکاره تو
دلت...
.
.
دقایقی رو به لطف وجود برکات
سه ساله آقا امام حسین(ع) کنار همیم انشاالله...
امروز یعنی پنجم صفر شهادت
دردونه آقا بود..
| حضرت رقیه(س)💔 |
یه سوال کنم!
وقتی اسم حضرت رقیه(س)
میاد یاد چی میافتی؟!
یاد یه واژه که شنیدنش،
خوندنش،گفتنش دل خیلیا
مثل منو میلرزونه،
چهار حرفهااا،
ولی ارزشش یه دنیاست...