eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
415 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
⃟ ⃟•🪴 [ ]📚 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: ⁹⁰💕 شب هیجدهم شعبان است، هوا مهتابی است، زیر نور ماه همه جا به خوبی نمایان است. من باخود فکر میکنم:چند مأمور در کوچه اي که خانه امام در آنجا قرار دارد ایستاده اند. آنها همه چیز را زیر نظر دارند. کم کم ابرهاي سیاه آسمان را میپوشانند، دیگر مهتاب پیدا نیست، همه جا در تاریکی فرو میرود. صداي رعد و برق به گوش میرسد، باران تندي میبارد. سر تا پاي مأموران خیس شده است، یکی از آنها میگوید: -- زیر این باران، هیچ کس از خانه بیرون نمی آید،خوب است ما برویم و درجایی پناه بگیریم. --فکرخوبی است. آنها خود را با عجله به مرکز فرمانـدهی میرساننـد، میبیننـد که همه، از فرمانـده گرفته تا مأمور، مست شـده اند و اکنون در خواب هستند،گویا اینجا بزم شراب برپا بوده است. آنهـا وقتی این صـحنه را میبینـد نفس راحتی میکشـند، هیـچ کس تا صـبح به هوش نمی آیـد، آنها با خود میگوینـد: می توانیم این چند ساعت را راحت بخوابیم. موقعی که اذان صبح را بگویند به محل نگهبانی خود خواهیم رفت. *** در تاریکی شب،گروهی به سوي خانه امام عسـکري(علیه السلام) میروند. در این کوچه هیچ نگهبانی نیست. آنها میتوانند به راحتی به خانه امام بروند. گویا امام قبلا از همه آنها دعوت کرده است تا امشب براي مسأله ی مهم به خانه او بیایند. همه در حضور امام نشسـته اند. امام میخواهد با آنها سـخن بگوید، فرصت زیادي نیست، باید سـریع به سـراغ اصل موضوع رفت. امام به آنها خبر میدهد که خدا به وعده اش عمل کرده و امام دوازدهم شیعه به دنیا آمده است. همه خوشحال میشوند، بعضی ها به سجده میروند و خدا را شکر میکنند. امام از جا بر میخیزد و از اتاق بیرون میرود، بعـد از مـدتی، او در حالی که مهـدي(علیه السـلام) را روي دست گرفته است،وارد اتاق میشود. همه از جاي خود بلند میشوند و احترام میکنند. اشک در چشم آنها حلقه میزند. چهره مهدي(علیه السلام) مانند ماه میدرخشد،خالی که در گونه راستش است مثل ستاره میدرخشد. امام عسـکري(علیه السلام) به آنان رو میکند و میگوید: «این فرزند من است و امام شما بعد از من است. او همان قائم است که قیام خواهد کرد و همه دنیا را پر از عدالت خواهد نمود». وِراج‌اند؛ دھــان‌هاۍ؏شـق‌نچشیـدھ :) ⃟ ⃟•🪴 https://eitaa.com/heiyat_majazi
⃟ ⃟•🪴 [ ]📚 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: ⁹¹💕 سخن امام عسـکري(علیه السـلام)کوتاه است، او پیام خود را به شیعیان منتقل کرد. هرکدام از آنها باید سفیرانی باشند که در زمان مناسب این پیام را به دیگران برسانند. آري، این پیام باید به همه برسد، به همه تاریخ ! خط امامت ادامه پیـداکرده است. دنیا هرگز بـدون امام باقی نمی ماند. اگر لحظه‌اي امام معصوم نباشد دنیا در هم پیچیده می‌شود. *** مستحب است پدر براي فرزندش که تازه به دنیا آمده است « عقیقه » بکند. میپرسی عقیقه یعنی چه؟ وقتی خدا به تو بچه اي میدهد گوسفندي تهیه میکنی و آن را ذبح میکنی و با گوشتش غذایی به مردم میدهی. اینکار باعث میشود تا بلاها از فرزند تو دور شود. به این کار عقیقه میگویند. امام عسکري(علیه السلام) میخواهد تا براي فرزندش، عقیقه کند، قلم وکاغذ در دست میگیرد و نامه اي به بعضی از یاران نزدیک خود در شهرهاي مختلف مینویسد و از آنها میخواهد تا گوسفندانی را خریداري نموده و براي مهدي(علیه السلام) عقیقه کنند.گویا سیصد گوسفند خریداري میشود و همه آنها به نیت سلامتی مهدي(علیه السلام) ذبح میشوند. خیلی از شیعیان از این غذا میخورند و فقط چند نفري از راز ولادت مهدي(علیه السلام) باخبر میشوند. تولّد حضرت مهدي(علیه السلام) باید مخفی بماند، مبادا دشمنان خبردار بشوند. *** امروز جمعه، بیست و یکم ماه شعبان است. هفت روز است که مهدي(علیه السلام) به دنیا آمده است. حکیمه دلش براي دیـدن مهـدي(علیه السـلام) تنـگ شـده است. او به سوي خـانه امام عسـکري(علیه السـلام) می آیـد تا گل نرجس را ببیند. حکیمه واردخانه میشود و خدمت امام عسکري(علیه السلام) میرود.سلام میکند و جواب میشنود. امام به او میگوید: فرزندم مهدي را برایم بیاور. حکیمه به نزد نرجس میرود،سـلام میکند و میبیند که مهدي در آغوش مادر آرام گرفته است. اکنون مهدي را براي امام عسکري(علیه السلام) میآورد. پدر فرزندش را در آغوش میگیرد، او را میبوسد و با او سخن میگوید: پسرم ! عزیزم ! برایم از کتاب هاي آسمانی بخوان ! او « ُصُحف ابراهیم(علیه السلام)» را به زبان سریانی میخواند. و مهدي شروع به خواندن میکند. ل ّ سپس کتاب هاي آسمانی نوح، ادریس و صالح(علیه السلام) را میخواند. تورات موسی(علیه السلام) و انجیل عیسی(علیه السلام) و قرآن محمد (صلی الله علیه و آله) را هم میخواند. پدر با تمام وجودش به صداي فرزندش گوش میدهد. مهدي(علیه السلام) بهترین قاري قرآن است ! وِراج‌اند؛ دھــان‌هاۍ؏شـق‌نچشیـدھ :) ⃟ ⃟•🪴 https://eitaa.com/heiyat_majazi
⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: ⁹³💕 به سوي شیخ احمد ابن اسحاق میرویم تا فرستاده امام عسکري(علیه السلام)، نامه را تحویل بدهد. او همان پیرمردي است که آنجا در کنارجوانان کار میکند. نزد او میرویم.سـلام میکنیم و جواب میشـنویم. نامه رسان به اوخبر میدهد که نامه اي از سامرا آورده ایت. چهره شیخ مانند گل میشکفد. او به سوي رودخانه میرود تا دست گل آلودش را بشوید، فصل بهار است و در رودخانه آب زلالی جاري شده است. اکنون شیخ نامه را تحویل میگیرد و بر روي چشم میگذارد. همه میخواهنـد بدانند در این نامه چه نوشـته شده است.شـیخ عادت داشت که نامه هاي امام عسـکري(علیه السـلام) را براي مردم قم میخواند. شیخ نامه را باز میکند و آن را میخواند، اشک شوق در چشمانش حلقه میزند. همه منتظر هسـتند بداننـد در نـامه چه چیزي نوشـته شـده است؛ اما شـیخ نامه را در جیب خود میگـذارد و به سوي خانه خود حرکت میکند. همه تعجب میکنند؛چرا او نامه را براي آنها نمیخواند؟چرا؟ *** --کجا میروي، آقاي نویسنده؟ -- به خانه میرویم. ما از سفري طولانی آمده ایم و نیاز به استراحت داریم. -- بعدها آنقدر فرصت داریم که استراحت کنیم. بیا برویم ببینیم ماجراي آن نامه چه بوده است؟ -- باشد. برویم. راستش را بخواهی، من از این اخلاق تو خیلی خوشم می آید، به خاطر همین است که تو این قدر پیش من عزیز هستی ! به سوي خانه شیخ میرویم. خانه او پشت بازار است. ما وارد بازار میشویم. مغازه هاي زیادي است. باخود فکر میکنی در هنگام بازگشت براي خانواده خود سوغاتی بخري. واردکوچه باریکیمیشویم، در کنار خانه شـیخ می ایستیم. دِرخانه را میزنیم،کسـی در را براي ما باز میکند. واردخانه شده و درون اتاق مینشینیم. - وِراج‌اند؛ دھــان‌هاۍ؏شـق‌نچشیـدھ :) ⃟🪴 Eitaa.com/heiyat_majazi
⃟ ⃟•🪴 [ ]📚 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: ⁹⁰💕 شب هیجدهم شعبان است، هوا مهتابی است، زیر نور ماه همه جا به خوبی نمایان است. من با خود فکر میکنم:چند مأمور در کوچه اي که خانه امام در آنجا قرار دارد ایستاده اند. آنها همه چیز را زیر نظر دارند. کم کم ابرهاي سیاه آسمان را میپوشانند، دیگر مهتاب پیدا نیست، همه جا در تاریکی فرو میرود. صداي رعد و برق به گوش میرسد، باران تندي میبارد. سر تا پاي مأموران خیس شده است، یکی از آنها میگوید: -- زیر این باران، هیچ کس از خانه بیرون نمی‌آید، خوب است ما برویم و درجایی پناه بگیریم. --فکرخوبی است. آنها خود را با عجله به مرکز فرمانـدهی میرساننـد، می‌بیننـد که همه، از فرمانـده گرفته تا مأمور، مست شـده‌اند و اکنون در خواب هستند،گویا اینجا بزم شراب برپا بوده است. آنهـا وقتی این صـحنه را میبینـد نفس راحتی میکشـند، هیـچ کس تا صـبح به هوش نمی‌آیـد، آنها باخود میگوینـد: می توانیم این چند ساعت را راحت بخوابیم. موقعی که اذان صبح را بگویند به محل نگهبانی خود خواهیم رفت. *** در تاریکی شب،گروهی به سوي خانه امام عسـکري(علیه السلام) میروند. در این کوچه هیچ نگهبانی نیست. آنها میتوانند به راحتی به خانه امام بروند. گویا امام قبلا از همه آنها دعوت کرده است تا امشب براي مساله‌ مهمی به خانه او بیایند. همه در حضور امام نشسـته اند. امام میخواهد با آنها سـخن بگوید، فرصت زیادي نیست، باید سـریع به سـراغ اصل موضوع رفت. وِراج‌اند؛ دھــان‌هاۍ؏شـق‌نچشیـدھ :) ⃟ ⃟•🪴 Eitaa.com/heiyat_majazi
⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: ⁹⁵💕 با شـنیدن این نامه خیلی به فکر فرو میروم.چرا امام عسکري(علیه السلام) دستور داده اند که خبر ولادت مهدي(علیه السلام) در شهر قم هم منتشر نشود؟ اینجـا که قم و مرکز تشـیع است. بیشتر مردم از علاـقه منـدان به اهـلبیت(علیهمالسـلام) هسـتند. چرا بایـد این خبر از آنها هم پنهان بماند؟ درست است که همه مردم این شهر شیعه هستند، اما کشور ایران زیر نظر حکومت عباسیان اداره میشود. آنها در همه شهرها، جاسوسان زیادي دارند که تمام خبرها را به خلیفه گزارش میدهند. حتمًا شنیده اي که روزگاري گریه بر حسین(علیه السلام)جرم بود وحکمش اعدام ! ولی روزي که حسـین(علیه السـلام) در مـدینه به دنیـا آمـد، همه مـدینه غرق شـادي شـد. آري، هیـچگـاه خبر ولادت او جرم محسوب نمیشد. اما اگر تو امروز خبر ولادت مهدي(علیه السلام) را بدهی، هم جان خود و هم جان امام خود را به خطر انداخته اي. به راستی که مهدي(علیه السلام)خیلی مظلوم است ! حکومت عباسی سالهاست امام عسکري(علیه السلام) را در سامرا زندانی کرده است او زنان جاسوس استخدام کرده است تا اگر نرجس حامله بشود به اوخبر بدهند. این حکومت میخواهد هرطورشده است مهدي(علیه السلام) را به قتل برساند ! *** اکنون شیخ به من رو میکند و میگوید: -- براي جوانان از روزگاري که مهدي(علیه السلام) از دیده ها پنهان شود، بنویس.آنها باید براي آن روزگار سخت آمادگی پیدا کنند. -- مگر قرار است مهدي(علیه السلام) از دیده ها پنهان شود؟ آري،خود پیامبر در سخنان خود به این نکته اشاره کرده است که فرزندم مهدي(علیه السلام)، از دیده ها پنهان خواهدشد و در آن زمان بسیاري از مردم دچار گمراهی خواهند شد. -- ما در آن زمان چه خواهیم کرد؟ -- آیا دیده اي که در روزهاي ابري،چگونه خورشـید به جهان روشـنایی میرساند؟ اگرچه خورشید از دیده ها پنهان است؛اما از نور آن حضرت بهره خواهید برد. - وِراج‌اند؛ دھــان‌هاۍ؏شـق‌نچشیـدھ :) ⃟🪴 Eitaa.com/heiyat_majazi
⃟ ⃟•🪴 [ ]📚 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: ⁹³💕 ما دشت ها، کوه ها وصحراها را پشت سر میگذاریم. روزها و شب ها میگذرد. امروز شیعیان در سامرا و بغداد و کوفه در سختی هستند؛ قم پایگاهی براي مکتب تشیع است حالا دیگر در نزدیکی شـهر قم هستیم. قم پایتخت فرهنگی جهان تشیع شده است. شیعیان در این شهر از آزادي خوبی برخوردار هستند. من رو به نامه رسان میکنم و میپرسم: -- ببخشید،شما نامه را میخواهید به چه کسی بدهید؟ --امام عسکري(علیه السلام) این نامه را به من داده تا به «احمد بن اسحاقی قم » بدهم. آیا تو او را میشناسی؟ -- همـه او را میشناسـند او از علمـاي بزرگ این شـهر است و همه به او احـترام میگذارنـد. اهـل قم او را «شـیخ»صـدا می زنند. -- من میخواهم به خانه او بروم. خیلی خوشحال میشوم که میتوانم به او کمکی بکنم؛شاید به این و سیله بتوانم از متن نامه باخبر شوم. ابتدا براي زیارت به حرم حضرت معصومه(علیها السلام) میرویم. آن بانویی که خورشید این شهر است. بوي گلیاس را میتوانی در اینجا احساس کنی. سـاعتی در حرم می مـانیم، نماز زیارت میخوانیم، اینجا بوي مـدینه میدهـد، تو متوجه میشوی که شیخ درخانه نیست. بعدا ز زیارت به سوي خانه شیخ میرویم، در را میزنیم. از آشنایان سوال میکنیم که شیخ را کجا میتوانیم پیداکنیم،. جواب میدهند باید به خارج از شهر برویم.کنار رودخانه. در آنجا مسجدي میسازند. او در آنجاست. تواز من میپرسی:چرا مسجد را در خارج از شهر میسازند؟من نمیدانم چه جوابی به تو بدهم،صبرکن تا از یکی بپرسم. به سمت خارج شهر حرکت میکنیم تا به کنار رودخانه برسیم. نگاه کن،گویا همه مردم شهر در اینجاجمع شده اند. همه مشغول کار هستند و در ساخت این نم مسجد کمک میکنند. یکی از دوستان مرا میبینم.صدایش میزنم و از او توضیح میخواهم. او میگوید: -- مگرخبر نداري که این مسجد به دستور امام ساخته میشود؟ -- نه، من مسافرت بودم و تازه از راه رسیده ام. --چند ماه قبل نامه اي از سامرا به شـیخ احمد بن اسـحاق رسـید. در آن نامه امام عسـکري(علیه السـلام) از شیخ خواسته شده بود تا مسجد بزرگی در این مکان ساخته شود. --چرا این مسجد در خارج از شهر ساخته میشود؟ -- این دسـتور امام است. این مسجد براي همیشه در تاریخ شیعه است. روزگاري خواهد آمد که شهر قم بسیار بزرگ میشود و این مسجد در مرکز شهرخواهد بود. به زودي ساختمان مسجد تمام میشود و تو میتوانی در آن نماز بخوانی. شیعیان در طول تاریـخ به این مسـجد خواهنـد آمد و نماز خواهند خواند. شایسـته است تو نیز وقتی به قم سـفر میکنی در این مسجد نمازي بخوانی. اینجا مسجدامام عسکري(علیه السلام) است. وِراج‌اند؛ دھــان‌هاۍ؏شـق‌نچشیـدھ :) ⃟ ⃟•🪴 https://eitaa.com/heiyat_majazi
⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: ⁹⁸💕 شیخ به فکر فرو رفته است، او به مأموریت مهم خود فکر میکند. بعد از مدّتی، امام عسـکري(علیه السـلام) رو به او میکند و میگوید: «به خدا قسم! زمانی فرا میرسد که فرزندم از دیده ها پنهـان میشود و روزگـار غیبت فرا میرسـد. در آن روزگـار فتنه هاي زیادي روي میدهـد و بسـیاري از مردم، دین و ایمان خود را از دست میدهند.کسانی از آن فتنه ها نجات پیدا خواهند کرد که در اعتقاد به امامت فرزندم ثابت قدم بمانند و براي ظهور او دعاکنند». شیـخ که با دّقت به این سـخنان گوش کرده است به فکر فرو میرود. به زودي روزگار غیبت آغاز خواهدشد، روزگاري که دیگر نمیتوان امام را دید، براي شیعیان روزگار سختی خواهدبود، فتنه ها از هرطرف هجوم خواهدآورد. شیخ سخن امام عسکري(علیه السلام) را به دّقت بررسی میکند. راه نجات از آن فتنه ها مشخص شده است. هر کس بخواهد در آن روزگار، اهل نجات باشد، بایدبه دو ویژگی توجه کند: الف. ثابت بودن بر اعتقاد به مهدي(علیه السلام) ب . دعا کردن براي ظهور مهدي(علیه السلام) شیخ با خود میگوید که وقتی به قم بروم این سـخن ارزشمند را براي مردم نقل خواهم کرد تا آنها به وظیفه خود آشناشوند او در همین فکر است که صدایی توجه او را به خود جلب میکند: "انا بقیة الله: من ذخیره خدا هستم." این صدا از کیست؟ درست حدس زدي، این امام توست که خود را معرفی میکند. چرا مهدي(علیه السلام)خود را این گونه معرفی ّ کرده؟ حتمـًا دیـده اي بعضـی افراد، وسایـل قیمـتی تهیه کرده و آن را درجـایی مطمئن قرار میدهنـد. آن وسایـل، ذخیره هـاي آنها هستند. خدا هم براي خود ذخیره اي دارد. او پیامبران زیادي براي هدایت بشـر فرسـتاد. پیامبران همه تلاش خود را انجام دادند اما نتوانستند یک حکومت الهی را به صورت همیشگی تشکیل بدهند، زیرا زمینه آن فراهم نشده بود. خـدا مهـدي(علیه السـلام) را براي روزگاري ذخیره کرده است که زمینه ظهور فراهم شود و در آن روز، مهدي(علیه السـلام)، حکومت عدل الهی را در همه جهان برپا خواهد نمود. آري، مهدي(علیه السلام)، است، او ذخیره خداست. او یادگار همه پیامبران است. همسـفرم! امروز که مهدي(علیه السلام) در آغوش پدر است و بیش از سه سال ندارد،خودش را بقیة الله معرفی خواهدکرد. وقتی که خـدا به مهـدي(علیه السـلام) اجازه ظهور بدهد او به کنارکعبه می آید. آن روز فرشـتگان دسـته دسـته براي یاري او خواهند آمد. جبرئیل با کمال ادب به نزد او خواهد رفت و چنین خواهد گفت: «آقاي من ! وقت ظهور تو فرا رسیده است». مهـدي(علیه السـلام) به کنار دِر کعبه رفته و به خانه توحیـد تکیه خواهـد زد و این آیه را خواهندخواند: بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین « اگرشما اهل ایمان هستید من بقیُه الّله وحّجت خدا هستم». آن روزصداي مهدي(علیه السلام) در همه دنیاخواهدپیچید. همسفرم! قرآن،چقدر زیبا، مهدي(علیه السلام) را معرفی میکند. از این به بعد هر وقت این آیه قرآن را میخوانی به یاد مهدي(علیه السلام) می افتی. به راستیچراخدا مهدي(علیه السلام) را براي ما اینگونه معرفی میکند؟ خدا میگویدکه این آقا براي ما بهتر از همه است. چرا؟ و تو بایدساعت ها بلکه روزها به سخن خدا فکرکنی... پایان - وِراج‌اند؛ دھــان‌هاۍ؏شـق‌نچشیـدھ :) ⃟🪴 Eitaa.com/heiyat_majazi
⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: ¹🍃 بسم الّله الرحمن الرحیم براي تو مینویسم! به راستی که نوشتن براي تو افتخار من است. اي که عشق حضرت علی(علیه السلام) به سینه ات داري! و چون نام زیبایش را میشنوي، اشک شوق در چشم هایت حلقه میزند. من میخواهم تو را به سفري آسمانی ببرم. آیا با من می آیی؟ من و تو میخواهیم به همراه پیامبر به آسمان ها برویم و ببینیم که در آن بالا،چه خبرهایی بوده است؟ حتما سوال میکنی که چگونه؟ با خواندن این کتاب، میتوانی از همه آنچه در سفر معراج پیامبر رويداده است باخبرشوي! من با مراجعه به احادیث اهل بیت(علیه السلام)، این سفر را برایت به تصویر میکشم. امیدوارم که این کتاب برایت مفید باشد. این کتاب را به مادر مهربان خود، اهدا میکنم چرا که مهر او، معراج دلمان است. مهدي خّدامیان آران [آغاز سفر معراج]🍃 از خیلی‌ها سوال کرده‌ام که درباره معراج پیامبر چه میدانید؟ و این چنین جواب شنیده‌ام: «پیامبر از مکه به بیت المقدس رفت و از آنجا به آسمانها سفرکرد و سپس به مکه بازگشت». اما در این سفر،جریان هاي زیادي براي پیامبر پیش آمد که بسیار شنیدنی وجالب است. حتما شنیده اي که امام صادق(علیه السلام)، اعتقاد داشتن به معراج پیامبر را از نشانه هاي شیعه میداند. آري، پیامبر ما با جسم خود (و نه درخواب وخیال)، به آسمانها سفر کرد. اگر ما بخواهیم همراه پیامبر در این سفر باشیم باید خودمان را به آن حضرت برسانیم. این سفر بعد از نماز عشاءشروع شده و تاصبح به طول خواهد انجامید. - وِراج‌اند؛ دھــان‌هاۍ؏شـق‌نچشیـدھ :) ⃟🪴 Eitaa.com/heiyat_majazi
⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: ³🍃 اما این سرزمین آنقدر مقام و منزلت دارد که پیامبر، امشب اینجا نماز میخواند. بی جهت نیست که تو هم چون پا بر سرزمین مدینه میگذاري دلت بیقرار میشود ! و واقعًا چه جاي دنیا را با مدینه عوض میکنی ! سفر ادامه پیدا میکند... بعد از مدتی جبرئیل میگوید: «اي رسول خدا ! آیا میدانی اکنون کجا هستی؟ الآن مقابل مسجد کوفه هستی». جبرئیل محل مسـجد کوفه را نشان پیامبر میدهـد و میگوید: «اینجاجائی است که حضـرت آدم و همه پیامبران، در آن نماز خوانده اند». و پیامبر نیز در اینجا نماز میخواند. تو خوب میدانی که اینجا یک بیابان است. هنوز شهر کوفه بنا نشده است و اثري هم از مسجد نیست ! اما اینجا مکان مقدسی است که بعدها در آن مسجد کوفه بنا خواهدشد. مسـجدي که اگر در آن نماز واجب خویش را بخوانی خدا ثواب حج واجب به تو میدهد و اگر نماز مسـتحب بخوانی ثواب عمره خواهی داشت. اینجا بیت المقدس است سفر ادامه پیدا میکند و پیامبر به «مسجدالأقْصی» نزدیک میشود. مسجدالاقصی، یا بیت المقدس، قبله گاه اول مسلمانان ! آري، اول پیامبر باید به مسجدالاقصی برود و از آنجا به سوي آسمان ها پرواز کند. چراخداوند پیامبر را از مکه مستقیم به آسمان ها نمیبرد؟ براي اینکه خداوند در این مسجد براي پیامبر برنامه ویژه اي دارد. آیا میدانید این برنامه چیست؟ خداوند روح همه پیامبران خود را در این مسجد،جمع کرده است. چه اجتماع باشکوهی شده است و در مسجد جاي سوزن انداختن نیست. پیامبرسؤال میکند: «او کیست که به استقبال من میآید؟». جبرئیل میگوید: «او پدر شما،حضرت ابراهیم(علیه السلام) است». پیامبر به او سلام میکند. گوش کن ! آیا این صدا را میشنوي: «اي محمد،جلو برو». و آرام آرام،صف ها را می شکافد وجلو میرود. آیا صداي اذان را میشنوي؟ این جبرئیل است که به امر خدا، اذان میگوید. اذان تمام میشود. و آنگاه جبرئیل میگوید: «اي محمد ! در محراب بایست و نماز را اقامه کن». نماز بر پا میشود. و فرشتگان نگاه میکنند که همه انبیاء، پشت سر پیامبر ما صف بسته اند. آري، یک روز فرشـتگان برحضـرت آدم(علیه السـلام)سـجده کردند، امروزحضـرت آدم(علیه السلام) هم به حضرت محمد اقتداء کرده است. امشب،حضرت محمد، امام جماعت همه انبیاء شده است. نماز تمام میشود. این سخن خداست که به گوش پیامبر میرسد: «اي محمد ! از آنان سوال کن که به چه چیزي مبعوث شده اند؟». - وِراج‌اند؛ دھــان‌هاۍ؏شـق‌نچشیـدھ :) ⃟🪴 Eitaa.com/heiyat_majazi
⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: ⁴🍃 و حضرت محمد از جا بر میخیزد و خطاب به پیامبران میکند: «شما به چه چیزي مبعوث شدید؟». و آنان جواب میدهند: «ما به خدا پرستی و نبوت تو و ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام)، مبعوث شدیم». پیامبر از راه دوري آمده است. براي همین براي پیامبر، نوشیدنی می آورند آب و شیر و... پیامبر شیر را انتخاب میکند. نگاه کن ! آن فرشته را میگویم که به سوي پیامبر می آید. او خدمت پیامبر میرسد ! سلام میکند و در حالی که کلیدهاي همه گنج هاي دنیا را به پیامبر عرضه میکند، میگوید: «خداوند به من مأموریت داده است تا این کلیدها را به شما بدهم و شما میتوانید آن را قبول نموده و یا آن را رد کنید». اما پیامبر آن کلیدها را قبول نمیکند، زیرا او میخواهد پیامبري باشد که چون بندگان زندگی کند. در این میان چشم پیامبر به صخره اي در بیت المقدس می افتد. و بر روي آن نوشته اي می بیند. به نظر شما بر روي آن صخره چه چیزي نوشته شده است؟ این جملات را با دقت بخوان: < لا َ اله ّ الله ،محمد ان رسول الله،ایدته بوزیره و نصرته به.> خدائی جز الّله نیست، محمد رسول خداست و من او را به وسیله وزیرش یاري کردم». و تو خود میدانی که منظور از وزیر پیامبر در اینجا چه کسی می باشد. آري، او علی بن أبی طالب(علیه السلام) است. سفر در هفت آسمان پیامبر از مکه تا بیت المقدس را با «براق» آمده است اما اکنون که میخواهد به آسـمان ها عروج کند خدا محمل و کجاوه اي از نور را براي پیامبر میفرستد تا آن حضرت بر آن سوارشود و سفر خود را ادامه دهد. این محمل نورانی را نگاه کن که به چهل رنگ مختلف می باشد، رنگ هاي زرد و قرمز و سفید و... آیا زینت ها وجواهرات بهشتی را بر روي این مل َ ْحم میبینی؟ سفر به سوي آسمان اول آغاز میشود. چرا همه فرشتگان این آسمان به سجده افتاده اند؟ - وِراج‌اند؛ دھــان‌هاۍ؏شـق‌نچشیـدھ :) ⃟🪴 Eitaa.com/heiyat_majazi
⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: ⁵🍃 صداي آنان را میشنوي؟ " سبوٌح قدوس ربنا و رب الملائکه و روح" این نور چقدر به نور خدای ما شباهت دارد. این سخن فرشتگان آسمان اول است جبرئیل فریاد میزند: «الّله اکبر، الّله اکبر ». اینجاست که همه فرشتگان،سکوت اختیار میکنند... متوجه شدنـد حضـرت محمـد، مهمان آنان شـده است، غرق شادي میشوند و گروه گروه نزد پیامبر می آیند و گرد او حلقه میزنند. و همه آنها به پیامبر خوش آمد میگویند. آنان مشغول گفت گو با پیامبر میشوند. من گوش میکنم تا سخن آنها را با پیامبر بشنوم: «سلام ما را به برادرت برسان». آیا میدانی منظور فرشتگان چیست؟ آري، آنها در مورد حضرت علی(علیه السلام)سخن میگویند. پیامبر از فرشتگان سوال میکند: «مگر شما او را میشناسید؟» و آنان جواب میدهند: «ما چگونه او را نشناسیم درحالی که خداوند در مورد شما و او از ما پیمان گرفته است؟ ما چگونه او را نشناسیم در حالی که ما همواره، بر شما و او صلوات و درود میفرستیم؟». پیامبر به سفر خود در آسمان اول ادامه میدهد. آن فرشته را نگاه کن ! او چرا اینقدر عصبانیبه نظر میرسد؟ فرشتگان چون پیامبر را دیدند با روي خوش از پیامبر استقبال کردند اما این فرشته... من که خیلی ترسیدم،شماچطور؟ جبرئیل به پیامبر میگوید: «ما فرشتگان، همه از این فرشته میترسیم». به راستی او کیست که همه از او میترسند؟ خود جبرئیل او را معرفی میکند. این فرشته، «مالک» است، نگهبان جهنم ! از آن لحظه اي که خدا او را خلق نموده هرگز خنده نکرده است. اگر قرار بود او یک بار لبخند بزند حتما به روي پیامبر ما لبخند میزد. خدا این فرشته را این گونه خلق کرده است که هرگز نمیتواند بخندد. پیامبر بر او سلام میکند. و او جواب پیامبر را میدهد و به او بشارت میدهد که او از اهل بهشت است. - وِراج‌اند؛ دھــان‌هاۍ؏شـق‌نچشیـدھ :) ⃟🪴 Eitaa.com/heiyat_majazi
" بِنْــتُ الْحُسِــیْن (؏‌) ": ⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: ⁵🍃 صداي آنان را میشنوي؟ " سبوٌح قدوس ربنا و رب الملائکه و روح" این نور چقدر به نور خدای ما شباهت دارد. این سخن فرشتگان آسمان اول است جبرئیل فریاد میزند: «الّله اکبر، الّله اکبر ». اینجاست که همه فرشتگان،سکوت اختیار میکنند... متوجه شدنـد حضـرت محمـد، مهمان آنان شـده است، غرق شادي میشوند و گروه گروه نزد پیامبر می آیند و گرد او حلقه میزنند. و همه آنها به پیامبر خوش آمد میگویند. آنان مشغول گفت گو با پیامبر میشوند. من گوش میکنم تا سخن آنها را با پیامبر بشنوم: «سلام ما را به برادرت برسان». آیا میدانی منظور فرشتگان چیست؟ آري، آنها در مورد حضرت علی(علیه السلام)سخن میگویند. پیامبر از فرشتگان سوال میکند: «مگر شما او را میشناسید؟» و آنان جواب میدهند: «ما چگونه او را نشناسیم درحالی که خداوند در مورد شما و او از ما پیمان گرفته است؟ ما چگونه او را نشناسیم در حالی که ما همواره، بر شما و او صلوات و درود میفرستیم؟». پیامبر به سفر خود در آسمان اول ادامه میدهد. آن فرشته را نگاه کن ! او چرا اینقدر عصبانیبه نظر میرسد؟ فرشتگان چون پیامبر را دیدند با روي خوش از پیامبر استقبال کردند اما این فرشته... من که خیلی ترسیدم،شماچطور؟ جبرئیل به پیامبر میگوید: «ما فرشتگان، همه از این فرشته میترسیم». به راستی او کیست که همه از او میترسند؟ خود جبرئیل او را معرفی میکند. این فرشته، «مالک» است، نگهبان جهنم ! از آن لحظه اي که خدا او را خلق نموده هرگز خنده نکرده است. اگر قرار بود او یک بار لبخند بزند حتما به روي پیامبر ما لبخند میزد. خدا این فرشته را این گونه خلق کرده است که هرگز نمیتواند بخندد. پیامبر بر او سلام میکند. و او جواب پیامبر را میدهد و به او بشارت میدهد که او از اهل بهشت است. - وِراج‌اند؛ دھــان‌هاۍ؏شـق‌نچشیـدھ :) ⃟🪴 Eitaa.com/heiyat_majazi
⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام:⁷🍃 عزرائیل به پیامبر خوش آمد گفته و عرضه میدارد: «من تمام خیر را در أمت تو میبینم». و اینجاست که پیامبر شکر خدا را مینماید. آن گاه پیامبر از چگونگی کار او میپرسـد. او میگوید: «از آن روزي که خدا مرا مسـئول قبض روح انسان ها قرار داده است،همه دنیا پیش من مانند سکه اي است که در دست گرفته باشی و هرطور که بخواهی آن را می چرخانی ! هیچ خانه اي نیست مگر اینکه من هر روز، پنج بار، به آن سـر میزنم ! و اگر عده اي بر مرده اي گریه کنندمن در میان آنها حاضـر میشوم و به آنان میگویم: «گریه نکنید،که من به سوي شما باز میگردم». پیامبر در آسمان اول به سفر خود ادامه میدهد... اکنون پیامبر به فرشتگانی برخورد میکند که از ترس خدا اشک میریزند. آنان چنان در حال عبادت هستند که هرگز به بالا نگاه نمی کنند و با کسی سخن نمی گویند. پیامبر به آنان سلام میکند. آنان در حالی که مشغول عبادتند با اشاره،جواب سلام پیامبر را میدهند. جبرئیل به آنان رو میکند و میگوید: «این محمد پیامبر رحمت است، آیا با اوسخن نمیگویید؟» آنان چون صداي جبرئیل را میشنوند میفهمند که مهمانی بس عزیز دارند. پس سرهاي خود را بالا میگیرند و با پیامبر سخن میگویند و او و امت او را به همه خوبی ها بشارت میدهند. آنجا را نگاه کن ! این پیرمرد کیست که بر روي صندلی خود نشسته است؟ دقت کن،چون به سمت راست خود نگاه میکند،خنده بر لب هاي او مینشیند ! و چون به سمت چپ خویش نگاه میکند اشک در چشمانش حلقه میزند ! به راستی او کیست؟ - وِراج‌اند؛ دھــان‌هاۍ؏شـق‌نچشیـدھ :) ⃟ ⃟•🪴 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام:⁸🍃 راستی او کیست؟ همین سوال را پیامبر ازجبرئیل میکند. و جبرئیل جواب میدهـد: «این حضـرت آدم است،که چون سـعادت یکی از فرزنـدان خویش را میبینـد شاد میشود و می خندد. و چون گمراهی یکی از آنان را مشاهده میکند غمگین میشود و گریه میکند». درهاي آسمان دوم باز شده است... خداوند چهل نور دیگر به محمل پیامبر می افزاید. در آسمان دوم همچون فرشتگان، این محمل نورانی را می بینند به سجده میروند و میگویند: «این نور چقدر به نور خداي ما شبیه است». و جبرئیل فریاد میزند: «أشهد ان لا َ إله الاالّله، أشهد ان لا َ إله ّ الاالّله». فرشتگان چون صداي جبرئیل را میشنوند او را میشناسند و به او میگویند: «همراه تو چه کسی است؟». و جبرئیل به آنان خبر میدهد که پیامبر آخر الزمان به آسمان آنها آمده است. پس فرشـتگان به سوي پیامبر می شتابند و عرض سلام و ادب میکنند و از او میخواهند تا سلام آنها را به حضرت علی(علیه السلام) برساند. پیامبر سوال میکند: «مگر شما او را میشناسید؟». و آنان جواب میدهند: «چگونه او را نشناسیم و حال آنکه خداوند در مورد او از ما پیمان گرفته است و ما هر روز پنج بار، به صورت شیعیان او، نگاه میکنیم». پیامبر میخواهد به سوي آسمان سوم حرکت کند. چهل نور دیگر بر محمل پیامبر اضافه میشود. آري، محملی با صد و بیست نور می آید... ملائکه چون عظمت این نور را میبیننـد همگی به سـجده میرونـد و همـان کلام فرشـتگان آسـمان اول و دوم را تکرار می کنند که این نور چقدر به نور خداي ما شبیه است ! جبرئیل فریاد میزند: « أشهد ان لا َ إله إلاالّله َو ُاشهد ان محمد ان رسول الّله». و این چنین است که فرشتگان میفهمند که حضرت محمد آمده است ! پس همه به اوخوش آمد میگویند: «خوش آمدي اي محمد اي خاتم پیامبران». و همگی بر او سلام میکنند و از او در مورد حضرت علی(علیه السلام) سوال میکنند. پیامبر از آنان میپرسد: «مگر شما علی(علیه السلام) را میشناسید؟». - وِراج‌اند؛ دھــان‌هاۍ؏شـق‌نچشیـدھ :) ⃟ ⃟•🪴 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام:¹⁰🍃 خطاب میرسد: «اي محمد ! سرخود را بالا بگیر و نگاه کن». و اکنون نگاه پیامبر به بیت المعمور میافتد. خانه چهارگوش درست مثل کعبه ! و پیامبر برگرد آن طواف میکند. دوباره خطاب میرسد: «اي محمد ! دست خود را به سوي بالابگیر ». و پیامبر دست راست خود را بلند میکند و از عرش خدا، آبی نازل میشود و در دست او قرار میگیرد. و اکنون پیامبر با این آب وضو میگیرد. گوش کن ! مثل این که صداي اذان می آید... آري، این جبرئیل است که اذان میگوید. فرشتگان همه، پشت سر رسول خدا صف می بندند و نماز بر پا میشود. بعد از نماز، پیامبر به سیر در آسمان چهارم می پردازد. آنجا را نگاه کن ! آن فرشته را می بینی که بر تختی بزرگ نشسته است ! صدوچهل میلیون فرشته گوش به فرمان اویند ! نمیدانم چه میشود که حکم فرمایی این فرشته در چشم پیامبر بزرگ جلوه میکند. جبرئیل چون این را می بیند فریاد میزند: «برخیز !». اینجاست که این فرشته به احترام پیامبر بر می خیزد و میایستد. آن طرف را نگاه کن ! یک منبر از نور ! یک نفر بر بالاي آن نشسته است و دیگر فرشتگان چشم به او دوخته اند. پیامبر ازجبرئیل سوال میکند که او چه کسی می باشد. جبرئیل پاسخ میدهد: «اي پیامبر خودت میتوانی نزدیک بروي و او را ببینی !». پیامبر به سوي آن جمع حرکت میکند. آیا موافقی منو تو هم به آنجا برویم. پیامبر نزدیک میشود. اما او چه میبیند؟ حضرت علی(علیه السلام) را میبیند که بالاي منبر نشسته است ! - وِراج‌اند؛ دھــان‌هاۍ؏شـق‌نچشیـدھ :) ⃟ ⃟•🪴 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام:¹¹🍃 پیامبر خطاب به جبرئیل میکند: «اي جبرئیل ! برادرم علی، زودتر از من به آسمان چهارم آمده است؟». جبرئیل عرضه میدارد: «این که علی(علیه السـلام) نیست ! این فرشته اي است که به شکل حضرت علی(علیه السلام) می باشد ! اي پیامبر، فرشـتگان این آسمان، آرزوي دیدار حضرت علی(علیه السلام) را داشتند و براي همین به خداوند عرضه داشتند: بار خـدایا،چگونه است که انسانها هر صـبح وشام علی(علیه السـلام) را ببیننـد و ما از دیدن او محروم باشـیم؟ پس خداوند این فرشته را از نور حضرت علی(علیه السلام)، و به شکل او آفرید و هر روز هفتاد هزار فرشته او را زیارت میکنند». پیامبر به آسمان پنجم میرود... او از آسمان ششم نیز میگذرد و وارد آسمان هفتم میشود. دریاهایی از نور را میبینی که چگونه چشم ها را خیره میکند. فرشته اي از عرش الهی به آسمان هفتم می آید. او براي اولین بار است که به آسمان هفتم نازل میشود. او آمده است تا نمو پیامبر باشد. الّله اکبر الّله اکبر... اذان که تمام میشود،صف هاي نماز فرشتگان بسته میشود. جبرئیل میگوید: «نماز را آغاز کن که پشت سر تو آنقدر فرشتگان صف بسته اند که عدد آنها را فقط خدا میداند». پیامبر به او میفرماید: «من بر تو هم مقدم شوم؟». جبرئیل پاسخ میدهد: «خدا پیامبرانش را بر همه فرشتگان برتري داده است و به تو مقامی مخصوص عنایت کرده است». نماز به امامت پیامبر برگزار میگردد. پیامبر به سیر خود در آسمان هفتم ادامه میدهد. - وِراج‌اند؛ دھــان‌هاۍ؏شـق‌نچشیـدھ :) ⃟ ⃟•🪴 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام:¹²🍀 همه فرشتگان به پیامبر عرضه میدارند: «اي محمد،حجامت کن و أمت خویش را به حجامت دستور ده». من خیلی درباره ی این موضوع فکرکردم ! مگر فرشتگان در این حجامت چه خیر و برکتی را میبینند که در چنین شب مهمی، پیامبر را به آن توصیه میکنند. من از جامعه پزشکی میخواهم که در این قسمت، توجه بیشتري داشته باشند و با تحقیقات خود پرده از این راز مهم بردارند ! اکنون پیامبر میخواهد به سوي عرش خدا صعود کند... خداوند دستور میدهد تا دو نهر براي پیامبر در آسمان هفتم جاري شود. نهر کوثر و نهر رحمت ! این دو نهر از میان ّدر و یاقوت میگذرند و چقدر خوشبو هستند. پیامبر از نهر کوثر مقداري می آشامد، آبی شیرین تر از عسل ! و آن گاه در نهر رحمت، غسل میکند. پیش به سوي عرش الهی پیامبر وارد عرش الهی میشود. نگاه پیامبر به ستون هاي عرش می افتد و بر روي آن نوشته هایی میبیند: «لا َ إله ّ الاالّله، محمٌد َ رسول الّله،علی ابن ابی طالب امیرالمومنین». آري توحید و نبوت و امامت، بر ستون هاي عرش نوشته شده است. پیامبر نگاهش به گوشه اي دیگر از عرش میافتد. حضرت علی(علیه السلام) را میبیند که به نماز ایستاده است ! پیامبر:سوال میکند: «اي جبرئیل ! آیا علی(علیه السلام) زودتر از من به عرش رسیده است؟». و جبرئیل جواب میدهد: نه و این حکایتی دارد ! - وِراج‌اند؛ دھــان‌هاۍ؏شـق‌نچشیـدھ :) ⃟ ⃟•🪴 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام:¹³🍀 این حکایتی دارد ! خداوند، در بالاي عرش خود، مدح و ثناي علی(علیه السلام) میکرد و بر او، درود میفرستاد ! و عرش خدا، این مدح و ثنا و صلوات را میشنید. اینجا بود که عرش مشتاق شد تا این علی(علیه السلام) را ببیند. آري عرش، بیقرار علی(علیه السـلام)شده بود !خدا، فرشته اي را به شکل علی(علیه السلام)خلق کرد تا عرش به او نظر کند و به آرامش برسد. این فرشته دائما درحال عبادت است. تا روز قیامت، ثواب عبادت او براي شیعیان او نوشته میشود». آنجا را نگاه کن ! آن فرشته را میگویم که همواره در حال شمردن و حساب کردن است. جبرئیل او را میشناسد براي همین به پیامبر میگوید: او فرشته باران است و از اول دنیا تا به حال،حساب همه قطرهای باران را دارد. پیامبر نزدیک میشود و به او میگوید: «آیا تو تعداد قطره هاي باران هایی که از اول خلقت تا کنون باریده است میدانی؟». و آن فرشـته.جواب میدهـد: «آري، یا رسول الّله، من.حتی میدانم که چنـد قطره باران در دریا چکیـده است و.چند قطره در خشکی». پیامبر از حافظه و دّقت این فرشته تعجب میکند.وچون این فرشـته تعجب رسول خـدا را میبینـد چنین میگوید: «اي رسول خدا !چیزي هست که من با این حافظه وحساب گري قوي، نمیتوانم آن را محاسبه کنم ! هرگاه گروهی از امت تو جمع شوند و اسمتو را ببرند و بر تو صلوات بفرستند.من نمیتوانم ثواب آن.صلوات راحساب کنم». خوب است من و تو هم اکنون بر پیامبر و خاندان پاکش،صلوات بفرستیم ! اللهم صل علی محمد و آل محمد اکنون پیامبر میخواهد وارد بهشت شود. آن هشت در بزرگ را میبینی ! آنها درهاي بهشت هستند. - وِراج‌اند؛ دھــان‌هاۍ؏شـق‌نچشیـدھ :) ⃟ ⃟•🪴 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: ¹⁴🌱 نوشته هاي روي درهاي آن را میبینی ! سعی کن آنها را بخوانی ! علی ابن ابیطالب امیرالمومنین آیا میدانی این جمله را چه موقعی بر درهاي بهشت نوشته اند؟ هفتاد هزار سال قبل از خلقت حضرت آدم(علیه السلام). اکنون پیامبر وارد بهشت میشود... صداي بلندي در سر تا سر بهشت میپیچد ! پیامبر ازجبرئیل سوال میکند که این صداي کیست؟ وجبرئیل پاسخ میدهد این صداي درخت طوبی است که فریاد شوق سر داده است». و پیامبر به سوي این درخت پیش میرود. نگاه کن ! چه درخت با عظمتی است. اگر پانصد سال زیر سایه آن راه بروي، باز از سایه آن بیرون نمیروي ! هرشاخه آن صد نوع میوه دارد ! هر میوه اي که بخواهی میتوانی از آن بچینی ! هرگاه از شاخه آن میوه بچینی، فوري جاي آن میوه دیگري سبز میشود. در همه خانه هاي بهشتی شاخه اي از آن وجود دارد ! و واقعا که این درختچه عظمتی دارد. به راستی این درخت از کیست؟ پیامبر این سوال را ازجبرئیل میکند. جبرئیل میگوید: «این درخت، از برادرت علی میباشد». و جالب است بدانی که اصل این درخت در خانه بهشتی حضرت علی(علیه السلام)است ! زیر این درخت چهار نهر جاري است ! نهري از آب گوارا، نهري از شیر، نهري از شراب بهشتی، نهري از عسل. پیامبر کنار این درخت می آید. عجب صفایی دارد این درخت طوبی ! نگاه کن ! - وِراج‌اند؛ دھــان‌هاۍ؏شـق‌نچشیـدھ :) ⃟ ⃟•🪴 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: ¹⁵🍃 درخت طوبی فهمیده است که پیامبر مهمان اوست ! براي همین شاخه اي از آن،جلوي پیامبر میرود ! ! و پیامبر دست میبرد و میوه اي از میوه هاي آن را می چیند ! میتوانی حدس بزنی که چه میوه اي را پیامبر انتخاب کرده است؟ پیامبر،خرماي تازه را چیده است. رطبی که از عسل شیرین تر و از مشک خوشبو تر است. پیامبر به سیرخود در بهشت ادامه میدهد... آن قصر باشکوه که از یاقوت سرخ ساخته شده است را میبینی ! اي جبرئیل، این قصر از کیست؟ جبرئیل میگوید:«این قصـر از کسی است که سخنش نیکو باشد و زیاد روزه بگیرد و مردم را غذا دهد و شب هنگام که مردم در خواب هستند نمازشب بخواند». و آنجا را نگاه کن ! فرشتگان مشغول ساختن ساختمانی هستند ! آیا به آنان "خسته نباشید" نمیگویی؟ خسته نباشید ! آنان چه سخت مشغول کار خویش هستند... نگاه کن ! چرا آنان دیگر کار نمیکنند؟ پیامبر جلو میرود و سوال میکند شما چرا کار خود را رها ساختید؟ آنان میگویند «این خانه را براي مومنان میسازیم و هرگاه آن مؤمنان به ذکر خدا مشغول باشد، مصالح به ما میرسد، اگر از یاد خدا غافل شود، مصالحی به ما نمیرسد و کار ما تعطیل میشود». آن قصرهاي بهشتی را نگاه کن که بسیار زیبا است و از پنجره هاي آن میتوانی همه بهشت را ببینی. این قصرها از کیست؟ جبرئیل میگوید: «این قصرهاي زیبا از آنانی است که خشم خود را فرو خورند و مردم را عفو کنند». پیامبر همچنان در بهشت به سیر خود ادامه میدهد... به به ! عجب بوي خوشی می آید ! این بوي خوش از چیست که تمام بهشت را فرا گرفته و بر عطر بهشت، غلبه پیدا کرده است؟ پیامبر مدهوش این بو شده است. براي همین از جبرئیل سوال میکند: «این عطرخوش چیست؟». جبرئیل میگوید: «این بوي سـیب است !سـیصد هزار سال پیش،خداي متعال،سـیبی با دست خود آفرید. اي محمد !سیصـدهزارسال است که این سوال براي ما بدون جواب مانده است. - وِراج‌اند؛ دھــان‌هاۍ؏شـق‌نچشیـدھ :) ⃟ ⃟•🪴 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
⃟ ⃟•🪴 #قصهٔ_دلبری ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: #معراج ⸣ #قسمت¹⁵🍃 درخت طوبی فهمیده است که پیامبر مهمان
⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: ¹⁶🍃 که خداوند این سیب را براي چه آفریده است؟ و ناگهان دسته اي از فرشتگان نزد پیامبر می آیند. آنان همراه خود همان سیب را آورده اند ! پس خطاب به پیامبر میگویند: «اي محمد !خدایت سلام میرساند و این سیب را براي شما فرستاده است». آري، پیامبر ما، مهمان خدا شده است وخدا میداند از مهمان خود چگونه پذیرایی کند. خداوند،سیصد هزار سال قبل، هدیه پیامبرخود را آماده کرده است. هدف خدا ازخلقت آن سیب خوشبو چه بود؟ به نظر شما آیا فرشتگان به جواب سوال خود رسیدند؟ باید صبر کنی تا پیامبر این سـیب را تناول کند و از آن حضـرت زهرا(سـلام الله علیها)، پا به عرصه گیتی گذارد، آن وقت، راز خلقت این سیب برایت معلوم میشود. حتمًاشنیده اي پیامبر بارها و بارها حضرت زهرا(سلام الله علیها) را میبوسید؟ و عایشه (همسر پیامبر)که این منظره را میدید زبان به اعتراض گشود. یـک روز پیـامبر به او فرمود: «فاطمه من از آن میوه بهشتی خلق شـده است، من هرگاه دلم براي بهشت تنگ میشود فاطمه ام را میبویم و میبوسم». چرا که فاطمه من بوي بهشت میدهد ! آیا اجازه میدهی کلامی را به رسول خدا بگویم: اي رسول خدا ! تـو می آمـدي و زهرا را میبوسـیدي و از او بوي بهشت استشـمام میکردي ولی چه شـد که بعـد از رفتنت، میـخ درب خـانه همان جایی را بوسه زد که تو بارها و بارها میبوسیدي؟ ! پیامبر از بهشت عبور میکند و به ملکوت أعلی میرسد. او میبیند که فرشتگان در اینجا، دعائی را با هم زمزمه میکنند: «بارخدایا !حاجت ما را بر آورده کن !». براي من خیلی جالب است که بدانم حاجت این فرشتگان چیست؟ گوش کن ! میتوانی دعاي آنها را بشنوي: «بار خدایا، راهی براي ما قرار ده تا ما هم علی(علیه السلام) را ببینیم». آیا میدانی در ملکوت، «لوح محفوظ» نگهداري میشود. در این لوح، به دستورخداوند مطالب مهمی نوشته شده است. عده اي از فرشتگان، مسئول نگهداري این لوح هستند. آنان به پیامبر این چنین میگویند: - وِراج‌اند؛ دھــان‌هاۍ؏شـق‌نچشیـدھ :) ⃟ ⃟•🪴 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
⃟ ⃟•🪴 #قصهٔ_دلبری ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: #معراج ⸣ #قسمت¹⁶🍃 که خداوند این سیب را براي چه آفریده ا
⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: ¹⁷🍃 اي پیامبر، ما در این لوح این جمله را خوانده‌ایم: علی از هرگونه خطایی، به دور است». آنجا را نگاه کن ! چه جمعیت بزرگی از فرشتگان جمع شده اند. چه خبر است ! گویا مجلسی در اینجا بر پاشده است. چه کسی سخنران است؟ یکی از فرشتگان، بر بالاي منبر نشسته و دارد سخن میگوید. بیا برویم و ببینیم چه میگوید. او میگوید: «صلوات و درود خدا بر علی(علیه السلام) باد که همه خوبی ها در اوجمع شده است». آري، اینجا هم سخن از فضائل مولایمان علی(علیه السلام) می باشد. آیا سخن فرشتگان را میشنوي که چنین دعا میکنند: «بارخدایا ! تو را به حق علی(علیه السلام) قسم میدهیم و ما با محبت علی(علیه السلام)، به تو تقرب میجوییم». و پیامبر بهسوي«سدره منتهی» میرود. آیا «سدره منتهی» را میشناسی؟ درخت بزرگی که در ملکوت اعلی است و هزاران فرشته در اطراف آن هستند. اما چرا این درخت را به این نام میخوانند؟ چون این درخت آخرین ایستگاه است ! پیامبران و فرشتگان تا اینجا بیشتر نمیتوانند جلو بیایند. به این درخت که برسی، هرکس که باشی باید متوقف شوي ! اینجا آخر خط است. جبرئیـل خطاب به پیامبر نموده و عرضه میدارد: «اي محمـد ! این صـداي خداونـد است که میگویـد: مهربانی من بر غضـبم سبقت گرفته است». و اینجاست که پیامبر عرضه میدارد: «بارخدایا، عفو و بخشش تو را میطلبم». اکنون دیگر موقع خداحافظی است ! جبرئیل با پیامبر خداحافظی میکند. جبرئیل از مکه تا اینجا همراه پیامبر آمده است و یک همسفرخوب براي پیامبر بوده است اما چرا رفیق نیمه راه میشود؟ پیامبر به او میفرماید: «چرا همراه من نمی‌آیی؟». جبرئیل عرضه میدارد: «اگر به اندازه سر سوزنی جلوتر بیایم، پرو بال من میسوزد». و جبرئیل کنار سدره المنتهی منتظر پیامبر می ماند تا او برگردد. و پیامبر به سفرخود ادامه میدهد... این کیست که سخن میگوید؟ این سـدره المنتهی است که به اذن خـدا به سـخن آمـده است و به پیامبر چنین میگویـد: «تا به حال کسـی از من عبور نکرده است». او به نهري از نور میرسد که هیچکس تا به حال از این نهر عبور نکرده است !. اکنون او به هفتاد هزار حجاب (پرده هاي از نور) میرسد که از هر حجاب تا حجاب دیگر پانصد سال راه است ! و پیامبر داخل این حجاب ها میشود. حجاب عزت،حجاب قدرت،حجاب کبریاء،حجاب نور،.... آخرین حجاب،حجاب جلال است. - وِراج‌اند؛ دھــان‌هاۍ؏شـق‌نچشیـدھ :) ⃟ ⃟•🪴 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
⃟ ⃟•🪴 #قصهٔ_دلبری ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: #معراج ⸣ #قسمت¹⁷🍃 اي پیامبر، ما در این لوح این جمله را
[ 📚••] ⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: ¹⁸ 🍃 بر روي هرحجاب، این جملات نقش بسته است: "لا َ ِإله ّ الاالّله، محمد رسوُل الّله،علی ابن ابیطالب امیرالمومنین" پیامبر ازحجاب ها عبور میکند و به ساحت قدس الهی میرسد. شما فکر میکنید اول کلامی که خدا با حبیب خود میگوید چه می باشد؟ لحظه وصال فرا رسیده است و خدا با محبوب خویش خلوت کرده است ! گوش کن ! خداوند پیامبر را خطاب میکند: «اي احمد !». آیا خداوند است که پیامبر را صدا میزند؟ این صدا که صداي علی(علیه السلام) است ! ! اینجا حریم قدس الهی است و پیامبر هفت آسمان و عرش و ملکوت و هفتاد هزارحجاب را پشت سرگذاشته است. پس چرا صداي علی(علیه السلام) می آید ! پیامبر عرضه میدارد: بارخدایا ! تو با من سخن میگویی یا این علی است که با من سخن میگوید؟». خطاب میرسـد: «من خـداي تو هسـتم، من مثل و مانندي ندارم. من تو را از ِ نورخودم خلق کردم و علی را از نور تو و اکنون که به حضور من آمـده اي به قلب تو نظر کردم و دیـدم که هیـچ کس را به اندازه علی، دوست نداري، براي همین با صدایی همچون صداي علی با تو سخن میگویم تا قلب تو آرام گیرد». اما اکنون خدا میخواهد اولین فرمان ملکوتی خود را به حبیب خود بدهد: «اي محمد ! اکنون به زمین نگاه کن». چرا خدا چنین فرمانی میدهد ! پیامبر، از زمین به اینجا آمده است ! مگر در زمین چه خبر است؟ و پیامبر نگاه میکند ! بین پیامبر و زمین، هزاران هزار پرده وحجاب است. همه این پرده ها کنار میرود ! درهاي هفت آسمان باز میشود. پیامبرچه میبیند؟ علی(علیه السلام) را میبیند که نگاه خویش به سوي آسمان دارد ! خدایا من چگونه بنویسم؟ چه بگویم؟ در اینکار چه رازي نهفته است؟ آیا حضرت علی(علیه السلام)، دلش براي پیامبر تنگ شده است؟ آیا خدا میخواهد پیامبر خویش را خوشحال کند؟ شاید خدا میداند که هیچ چیز مثل دیدار حضـرت علی(علیه السـلام)، پیامبر را خوشـحال نمی کند براي همین میخواهد دل حبیب خود را این گونه شاد کند. آیا موافقی سخن خود رسول خدا را برایت نقل کنم: «علی را دیدم که سرش را به سوي من بالا گرفته است !پس با او سخن گفتم و او هم با من سخن گفت ». نمیدانم میان پیامبر و حضرت علی(علیه السلام)،چه سخنانی رد و بدل شد. و چون سـخن آن دو تمـام میشود،خداونـد، پیـامبر را خطـاب قرار میدهـد: «اي محمـد ! من علی را جانشـین تو قرار دادم !همین الآن این مطلب را به علی بگو زیرا که او اکنون سخن تو را میشنود». پس پیامبر این تصمیم خداوند را به حضرت علی(علیه السلام) اعلام میکند. و آنگاه خداوند به همه فرشتگان دستور میدهد به حضرت علی(علیه السلام)سلام کنند و به او تبریک بگویند. سایه‌ے ڪتاب رو سَرتون باشه🤓 📗••]Eitaa.com/Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
[ #قصه_دلبرے 📚••] ⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: #معراج ⸣ #قسمت¹⁸ 🍃 بر روي هرحجاب، این جملات نقش
[ 📚••] ⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: ¹⁹ 🍃 و اینک بین خدا و حبیبش سخنانی رد و بدل میشود: -اي محمد،چه کسی از بندگان مرا بیشتر دوست داري؟ - بار خدایا، تو خود بر قلب من آگاهی داري. - آري، من میدانم، ولی اکنون میخواهم که از زبان تو بشنوم ! - پسر عمویم علی را بیش از همه دوست دارم. و اینجاست که خداونـد پیامبر را به دوست داشـتن حضـرت علی(علیه السـلام) امر میکنـد و به او خطاب میکنـد: «آنانی که علی را دوست دارند دوست بدار». و اکنون خداوند وعده شفاعت شیعیان حضرت علی(علیه السلام) را به پیامبر میدهد. اینجاست که پیامبر به سجده میرود ! نمیدانم چقدر وقت در سجده شکر باقی میماند. علی أعلی هستم، من بودم که نام خویش را براي برادر تو برگزیده ام. و بار دیگرخطاب میرسد: «ايمحمد! من او را علی نام نهاده ام». «اگر بنده اي از بندگان من، به مقدار بسیار زیاد، عبادت مرا بکند اما ولایت علی را قبول نکند، او را به جهنم می افکنم. هرکس او را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هرکس معصیت او کند معصیت مرا کرده است». علی صاحب پرچم حمد در روز قیامت است ، علی صاحب حوض کوثر است ، اوست که مومنان را از آب گواراي آن سیراب میسازد ، من باخود عهد کرده ام که دشمنان علی، از آن آب، نیاشامند». و بار دیگر خطاب میرسد: «اي محمد ! تو بنده من هستی و من خداي تو ! پس مرا عبادت کن و به من توکل نما ! تو نور من در میان بندگانم هستی ! من کرامت خویش را براي أوصیاي تو قرار دادم». پیامبر عرضه میدارد: «أوصیاي من،چه کسانی هستند؟». خطاب میرسد: «نام آنانبر عرش نوشتهشده است». پس پیامبر به عرش نگاه میکند و نام دوازده امام را می یابد،اول آنها علی(علیه السلام) و آخر آنها مهدي(علیه السلام). اکنون خطاب میرسد: «اینان حجت هاي من بر مردم هسـتند ! من دین خود را به وسیله آنان ظاهر میکنم و زمین را به وسیله آخرین آنها پاكم می‌گردانم. و شرق و غرب زمین را به زیر فرمان او در می‌آورم». «اي محمـد ! تـو همچـون تنـه درخـتی هسـتی کـه علی، ریشـه آن و فـاطمه، برگ اسـت و حسـن وحسـین، میـوه هـاي آن می باشند». و اکنون خدا براي امت پیامبر، نماز واجب میکند تا به وسیله آن به قرب خدا برسند. پس خطاب میرسد: «من براي أمت هاي پیامبران دیگر، پنجاه رکعت نماز، واجب کرده بودم. اما اکنون به أمت تو تخفیف میدهم». «براي آنان نمازهاي پنجگانه قرار میدهم ولی این نمازها، ثواب پنجاه رکعت نماز را دارد. و تمام زمین را براي أمت تو، محل عبادت قرار میدهم». و سخن هاي محرمانه دیگري میان خدا و پیامبر رد و بدل شد که خداوند پیامبر خود را امر به مخفی نمودن آن نمود. و براي همین آن گفتگوها به رازي میان خدا و رسولش تبدیل شد و هیچ کس از آن خبر ندارد. همفسر خوب من، آیا میخواهی بدانی خدا،چقدر مولاي تو را دوست دارد؟ خداوند خطاب به پیامبر خود کرد و فرمود: «سلام مرا به علی برسان». و آخرین سخن خدا این بود: «اي ابا القاسم !خوش آمدي !خوشا به حال تو و پیروان تو !». سایه‌ے ڪتاب رو سَرتون باشه🤓 📗••]Eitaa.com/Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
[ #قصه_دلبرے 📚••] ⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: #معراج ⸣ #قسمت¹⁹ 🍃 و اینک بین خدا و حبیبش سخنان
[ 📚••] ⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: ²⁰ 🍃 پایان سفر آسمانی اکنون لحظه بازگشت است ! پیامبر باید هفتاد هزارحجاب را پشت سر بگذارد تا دوباره به جبرئیل برسد. اما پیامبر از هر حجاب که میگذرد صدایی را میشنود: «اي محمد ! علی را دوست داشته باش». همسـفِرخوب من، اکنون دیگر میدانی که چرا پیامبر ما، اینقدر به حضـرت علی(علیه السلام) عشق و علاقه میورزید، زیرا محبت علی(علیه السلام) به دل داشته باش. درشب معراج،خداوند هفتاد هزار بار به او توصیه کرده است که اشک شوق در چشمت حلقه زده است، همانطور که وقتی من این سطرها را برایت مینوشتم اشکم جاري شد. عزیزم، میدانم که وقتی که انسان این مطالب را میخواند تازه میفهمد که عشق چه مولاي عزیزي را به دل دارد ! جبرئیل در انتظار پیامبر است. پیامبر از آخرین حجاب هم بیرون می آید. جبرئیل خطاب میکند: «دوست من،خوش آمدي! بگو بدانم میان شما و خدا چه گذشت؟». پس پیامبر مقداري از آنچه گذشته بود را براي جبرئیل میگوید. جبرئیل از آخرین سخن خدا سوال میکند. و پیامبر فرمود که آخرین سخن خدا این بود: «یا ابالقاسم،خوش آمدي،خوشا به حال تو و پیروان تو». و جبرئیل عرضه داشت: «خدا تو را «ابا القاسم»خطاب کرد چرا که تو روز قیامت، رحمت را بین بندگان تقسیم میکنی». آري! قاسم یعنی تقسیم کننده ! اباالقاسم،کسی است که روز قیامت، مهربانی خدا را میانوبندگانت قسیم میکند! و جبرئیـل افزود: «گـوارایت بـاد اي دوسـت من! به خـدا قسم آنچه خـدا به شـما عنـایت کرد به هیـچ کسـی قبـل از تـو نـداده است» و اکنون جبرئیل و پیامبر با هم به سوي«سدره منتهی»میروند. آنجا چه خبر است؟ فرشتگان ایستاده اند و همه به پیامبر تبریک میگویند. تبریک به پیامبر به خاطر اینکه جانشین او معنی شده است و خداوند او و علی(علیه السلام) را مورد کرامت خود قرار داده است. و پیامبر آسمانها را یکی بعد از دیگر يپشت سر میگذارد و به سوي زمین می آید. به هر آسمانی که میرسد اهل آن آسمان میگویند: «وقتی به زمین بازگشتی،سلام ما را به علی و شیعیان او برسان». و تو که این کتاب را تا به اینجا خواندي، بدان این کتاب، وسـیله اي شد تا آن سلام اهل آسمانها، امروز به تو برسد،چرا که در این کتاب،سخنان رسول خدا راشنیدي وخواندي. پیامبر دیگر به نزدیکی هاي شهر مکه رسیده است. دیگرچیزي تا اذان صبح نمانده است. پیامبر میخواهد ازجبرئیل،خداحافظی کند. آیا پیامبر ازجبرئیل تشکر میکند؟ پیامبر به او میفرماید: «آیا کاري داري که من آن را انجام دهم». خوب دقت کن،جبرئیل در این سفر دور و دراز، همراه پیامبر بوده است و اکنون میخواهد مزد خود را از پیامبر بگیرد. به نظرشما اوچه مزدي از پیامبر میگیرد؟ جبرئیل میگوید: «حاجت من این است که سلام مرا به خدیجه برسانی». عجب،سلام به حضرت خدیجه(سلام االلهعلیها) اینقدر ارزش دارد ! خوب من، یادت باشد وقتی که به مکه سفرکردي به قبرستان«ابوطالب» برو وبه خدیجه کبري(سلام االله علیها)سلام بنما (چراکه قبر آن بانوي بزرگ اسلام آنجاست). جبرئیل به آسمان بر میگردد. وچون پیامبر با حضـرت علی(علیه السلام) روبرو میشود به او میفرماید: «علی جان، آیا تو را بشارت بدهم؟حضرت موسی و عیسی و همه انبیاء الهی، در مورد تو سخن میگفتند و توصیه تو را به من میکردند». و اینجاست که حضرت علی(علیه السلام) اشک شوق میریزد وچنین میگوید: «حمد خدائی را که مرا فراموش نکرد ». نگاه به دست پیامبرکن ! دو «صحیفه» میبینی ! آري، دو لیست که پیامبر از آسمان آورده است. این هاسوغات ِشب معراج است که خدا به پیامبر داده است. بر روي یکی از آنها نام اهل بهشت نوشته شده است و بر روي دیگري نام اهل جهنم. پیامبر آنها را به حضرت علی(علیه السلام) میدهد... آري، به راستی که حضرت علی(علیه السلام) قسیم النار و الجنه، تقسیم کننده بهشت وجهنم میباشد. اکنون،حکایت معراج پیامبر را به پایان میبریم. ّمحبت حضرت علی(علیه السلام) را در قلب ما قرار دادي از تو ممنونیم. بارخدایا ! از اینکه چون فضائل آن حضرت را میشنویم، غرق شادي میشویم، تو را سپاس میگوییم. خودت درشب معراج به پیامبرت فرمودي که دوستان علی(علیه السلام) را دوست داري! توخود شاهدي که ما محبت به مولایمان را با هیچ چیز عوض نمیکنیم. تو به ما سرمایه اي ارزانی داشته اي که ارزش آن را از تمام دنیا بیشتر میدانیم. کـاري کن که لحظه مرگ،چشم ما به جمال آن مولاي مهربان روشن شود و آن وقت است که مرگ برایمان از عسل شـیرین تر است ! «پایان» سایه‌ے ڪتاب رو سَرتون باشه🤓 📗••]Eitaa.com/Heiyat_Majazi