eitaa logo
آࢪشیوگَࢪوھ مۡیٖعاٰدْۚگاٰھِۡ مُنْتَظِـــــࢪاݩ
107 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
714 ویدیو
106 فایل
لینڪ گَࢪوھ مۡیٖعاٰدْۚگاٰھِۡ مُنْتَظِـــــࢪاݩ https://eitaa.com/joinchat/2218786973C3a45abe306 🔋آࢪشیومطالب @Helpersemam
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅امام حسین علیه السلام : ‌ حضرت مهدى (علیه السلام) داراى غيبتى است كه گروهى در آن مرحله مُرتد مى شوند و گروهى ثابت قدم مى مانند و اظهار خشنودى مى كنند. افراد مرتد به آنها مى گويند : اين وعده كى خواهد بود اگر راست میگویید؟ كسى كه در زمان غيبت در مقابل اذيّت و آزار و تكذيب آنها صبور باشد، مجاهدى است كه با شمشير در كنار رسول خدا (صل الله علیه وآله) جهاد كرده است. ‌ 📚بحارالأنوار، ج 51، ص 133 ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پنجره های انتظار؛ یک آسمانِ آبی پر از ابرهای بهاری میخواهند و نسیمی که عطرِ پیراهنِ نرگس را بیاورد 🤲
🌸⃟🌷჻ᭂ࿐ بِـسـمِ ࢪَبـِ مَـهـدِۍ زَهـࢪا ═•☆✦𑁍❧❃ ⃟░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎❃❧𑁍✦☆•═ اگࢪ بدانیم امام زمان، ڪسۍ است ڪھ مادࢪش زهࢪا یادش ڪࢪده، بھ خصوص مابین دࢪو دیواࢪ، وقتی صدا زد: این ولدۍ المهدي؟! ═•☆✦𑁍❧❃ ⃟░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎❃❧𑁍✦☆•═ ۞طـــــࢪح امام زمان ؏ـــــج۞ «ࢪوایات و احادیث» 🕰زمان اجࢪا؁طࢪح: ✨ساعـــــټ۱۳✨ 🧕مجࢪی اࢪائھ طࢪح 🌹🍃 منجی 💠مڪـــــان اجࢪا: گپ رفقای امام زمانی هࢪڪس بمیࢪدوامام زمانش ࢪانشناسد بہ مࢪگ جاهلیت مࢪده است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚‍ داستانی عبرت انگیز در موردبداخلاقی یکی از بزرگان اصفهان خدا رحمتش کند معلم علم اخلاق بود و همه رویش حساب می کردند. وی در میان مردم زود عصبانی می شد، ولی در خانه اش را نمی دانم... یادم نمی رود با وجود این که به من لطف داشت، یک وقت چرایی گفتم که به من برگشت و زود هم پشیمان شد! مقداری عصبانی منش و بداخلاق بود، خودش مثل باران گریه می کرد.. می گفت: "شبی در خواب دیدم که مُردم و مرا در قبر گذاشتند، ناگهان سگ سیاهی آمد و بنا بود که همیشه با من باشد!! در همان خواب حس کردم که این سگ سیاه، بداخلاقی های دنیای من است که به این صورت در آمده و تمثُّل پیدا کرده است..." مثل باران گریه می کرد و می گفت: "خیلی ناراحت بودم که حالا چطور می شود...که یک دفعه دیدم آقا امام حسین (علیه السلام) آمدند..." البته بگویم که این آقا با آن که از علمای بزرگ اصفهان بود، اما ارادت خاصی به اهل بیت (علیهم السلام) داشت و در جلسات خصوصی روضه شرکت می کرد و به منبر می رفت و می گفت: "برای این که از روضه خوان های امام حسین محسوب شوم منبر میروم و روضه می‌خوانم" می فرمود: "فهمیدم که برای آن نوکری که به این خاندان داشتم، آقا امام حسین (علیه السلام)به فریادم رسیده، به آقا امام حسین عرض کردم که این سگ چطور می شود؟ فرمودند: من تو را از دستش نجات میدهم...و با اشاره‌ای که به او کردند، رفت. از خواب بیدار شدم. نظیر این قضیه را زیاد داریم..! جهاد_با_نفس (استاد مظاهری)