اِنزِوا
🍂دِلَم قرار ندارد قَرار میخواهد؛
از این میانه زندان فَرار میخواهد؛
🍁زِ خستگی و شکستن بُرید خط اُمیدم؛
خزانِ روح و وجودم بَهار میخواهد؛
🍂به سر هوای بلندای شب، میانه یلدا؛
و دانه دانه اَشکم اَنار میخواهد؛
🍁به انتظارْ نشستنْ مجالِ وَصلَت یارم؛
دِلَم مجال نداند نِگار میخواهد؛
🍂و لب به لب شد و سرریز کاسه عُمرَم؛
به اِنزوای جماعت حِصار میخواهد؛
🍁نشد که باده زَنَد در هوای او روحم؛
به شوق وصل لَبَش اِحتضار میخواهد؛
🍂و حسرتی که در عُمق عَمیق جانم گفت؛
که تن ز حِدَّت غم اِنتحار میخواهد؛
🍁زِ اشتیاق نگاه تو شاعری حیران؛
برای قافیه هایش شَرار میخواهد؛
✍ ۲۱ آبان ۱۴۰۲
#یک_فنجان_شعر
#عارفانه
#غزل
#حیران
https://eitaa.com/Heyran_Ghalam
🍃حیران ترین قلم🍃
#مِصرع | تک بیتی
▪️در حَسرَت وِصال تو هر صبح و شام و عصر
▪️با کَربلای کوچک سَجّادهام خوشَم
✍ ۲۲ مرداد ۱۴۰۲
#تک_بیتی
#امام_حسین علیه السلام
#حیران
https://eitaa.com/Heyran_Ghalam
🍃حیران ترین قلم🍃
دعوتنامه
سلامی به گرمای بدن های سرد شده
فرش سرخی گسترده ایم، با خون کودکان مان
بانگ شوری سر داده ایم، با نجوا و فریاد مادرانمان؛ و لشکری مهیا ساخته ایم از خشم مردان مان.
بزم و سُروری برپاست،
میزبانش آتش است و فرشتگانی که هنوز در رحم مادران اند و پای بر این ظلمتکده بزم نگذاشته و دیگر نخواهند گذاشت.
لحظاتی است ماندنی و خاطره ساز؛ چه ترکیب عجیبی است بوی خون و باروت!
مکانش در کنجی از جهان و در سایه درختان سوخته زیتون، زیر آوار ساختمان های بتنی، زیر سنگ و آجر و فولاد.
چراغانی اش کرده ایم، به آتشی که لحظه ای از آسمان فرود می آید و لحظه ای به آسمان سر میکشد.
زمانش از غروب خورشید امید است، تا طلوع صبح سیاه و از طلوع صبح سیاه تا غروب خورشید امید.
میزبانیم، خون دل میخوریم به انتظارتان.
شندیده ایم که:
گفته بودند میرسد روزی که ندایی ز شرق برخیزد؛
لشکری مُنتَقِم به فرمانش از دیاری قریب برخیزد؛
تا ندای غریب مظلومی به جهان در خروش و فریاد است؛
میرسد آن دمی که ظلم و ستم بر درخت جهان نیاویزد؛
به انتظارتان نشسته ایم، پیر و جوان مان، زخمی و خسته و دلشکسته اما امیدوار به اینکه می آیید...
همانگونه که سال هاست وعده آمدنتان را زندگی میکنیم:
فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوءُوا وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِيرًا «7 اسراء»
(پس هنگامی که وعده دوم فرارسد، تا شما را اندوهگین و غصه دار کنند، و به مسجد الاقصی در آیند همانگونه که بار اول در آمدند تا هر که و هر چه را دست یابند، به شدت در هم کوبند و نابود کنند)
به راستی چه کسی در وعده صادق تر است جز خدا؟
چشم به راه تان هستیم ای هر آنکه ندای مظلومیت ما میشنوی.
غزه.
#فلسطین
#غزه
#حیران
✍ مهر ۱۴۰۲
https://eitaa.com/Heyran_Ghalam
🍃حیران ترین قلم🍃
#مِصرع | تک بیتی
🔹ای که رُخسارِ تو دیوانهِ عالَم کَردِه
🔹این دو چَشمان هَوَسرانِ گُنَه آلودَم
✍ ۹ آذر ۱۴۰۲
#تک_بیتی
#حیران
https://eitaa.com/Heyran_Ghalam
🍃حیران ترین قلم🍃
#مِصرع | تک بیتی
▫️به یک نگاه دِلم را اَسیر خود کرد و...؛
▫️به صَد کِرشمِه به بازی گرفت جانم را...؛
✍ ۱۳ آذر ۱۴۰۲
#تک_بیتی
#حیران
https://eitaa.com/Heyran_Ghalam
🍃حیران ترین قلم🍃
#مِصرع | دو بیتی
▪️گَر بجوییم تَمام اِمکان را، تا که یابیم اُنسِ صُحبتِ دوست؛
▫️هَمه دَم عُمر را فَنا کَردیم، نرِسَد راهِمان به وَصلَت دوست؛
▪️«آب در کوزه و لَبان تشنه»، گَر که یابیم اِین عِنایت را؛
▫️نبُوَد حایِلی زِ خانِه دِل تا به مِیعادگاه خَلوت دوست؛
✍ ۱۳ آذر ۱۴۰۲
#دو_بیتی
#حیران
https://eitaa.com/Heyran_Ghalam
🍃حیران ترین قلم🍃
شاید دیگر قرار نیست او را پیدا کنیم....
به نام آنکه میبیند و میپوشاند؛
به نام آنکه تنها پناهِ شبگردی های بی پایان و بی مقصد آوراگان است؛
آن هایی که از خود آواره و پریشاناند.
آنها که حَظّ تنهایی را چشیده و حلاوت طرد شدن را نوشیدهاند؛
همان ها که رو زدند و سراَفکنده شدند؛
همان ها که دَقّ الباب کردند و دست خالی بازگشتند؛
همان ها که دِل سپردند و شکستند.
شاید «این» آغاز یک اِنتهاست، یک پایان، یک تمام شدن....
یک گُم شدنی اَبَدی....
شاید هم....
نمیدانم!
شاید دیگر قرار نیست او را پیدا کنیم....
اگر در هَیاهوی بازار شلوغ دُنیا، دستان فرزندی از دستان گرم پدر جدا شود، این پدر نیست که فرزندش را رها کرده؛
این غفلت فرزند هَرزهدِل است که آنقدر سر در دکان و دکه و حجره بقال ها چرخاند که آخر سَر، دِل سپرد و چه دِلها سپرد و دِل کند و چه دِل کندنی!!!!
این کندن همانا و رهایی دست شهوت پرست از آغوش گرم دست پدر همان....
أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى؟
کسی ما را گُم نکرده است...
ما گُم شده ایم...
در میان هوس ها، تعلق ها، نگاه ها؛
در میان کلمات گمشدیم...
در میان دیگران.
ما در میان خودمان گم شدیم...
و به راستی که شاید دیگر قرار نیست او را پیدا کنیم...
شاید هم.....!
#حیران
✍ سحر ۱۵ آذر ۱۴۰۲، (۳:۱۸ بامداد)
https://eitaa.com/Heyran_Ghalam
🍃حیران ترین قلم🍃
جنون
🥀خَسته ام از خود و از آنکه مَرا حِیران کرد؛
🥀آنکه دِل در هَوسَش روح مَرا وِیران کرد؛
🥀و خُدایی که میان من او جاری بود؛
🥀به فِراقش تَن نالان مَرا مِهمان کرد؛
🥀رفت از دامن کَنعان وِصالَم اَمّا؛
🥀اِنتظارش کُلبه جان مَرا اَحزان کرد؛
🥀گر که دُنیا را مُیسَّر نیست وَصلَش باکْ نیست؛
🥀وَصلَتِ عُقبای او روحِ مَرا بِیجان کرد؛
🥀میشود آیا خدایا در قیامت رُؤیَتش؟
🥀وَ به گوشه نظری بر دِلَم این اِحسان کرد؟
🥀آه حِیران! تو به حِیرانی خود خوش بین باش؛
🥀گَر که آن یار تو را بی خِرَد اَذهان کرد؛
✍ ۲۳ آذر ۱۴۰۲، (۶:۴۵ صبح)
#یک_فنجان_شعر
#عارفانه
#غزل
#حیران
https://eitaa.com/Heyran_Ghalam
🍃حیران ترین قلم🍃
سَراب
▫️زمان که میگذرد هم دَوای دَردَم نیست؛
▫️دِلَم گِرِه به تو خورده، رُخَت فراهم نیست؛
▪️تَمامِ عُمْر نِشینم در اِنتظار تو اَمّا؛
▪️به قدْر لحظهنگاهت بگو که سَهمم نیست؟
▫️زِ دوری تو چه زَخمی به جان من مانده!
▫️که جز هَوای حُضورت دَوا و مَرهَم نیست؛
▪️فِراق دَر پس صَبرَم وِصال خواهد شد؛
▪️وِصال جِلوه ای از یک سَراب مُبهم نیست؛
▫️چِه میشود برسَد روز همزبانی مان؟
▫️گَرَت اِراده وَصْل است و پای صَبرَم نیست؛
▪️شبی رِسَد که کنارت سِپید خواهد شد...!
▪️شبی که غم به سَر آید شب فِراقَم نیست؛
▫️تمام ثانیه هایم به سانِ من حیران!
▫️دِگر به جانِ وُجودم به غیر آهَم نیست؛
✍ جمعه ۱۵ دی ۱۴۰۲، (۱۰:۲۶ صبح)
#یک_فنجان_شعر
#عارفانه
#غزل
#حیران
https://eitaa.com/Heyran_Ghalam
🍃حیران ترین قلم🍃
سرگشته
▫️چند وقتیست قَلَم خسته و سَرگَشته شُده،
▫️نَه رَمَق در دِل شاعِر، وَ لَبَش بَسته شُده؛
▫️چشمهِ شِعر نمیجوشد و خاموشِ خُروش،
▫️مُرغ تنهایی جان بیدل و پَربَسته شُده؛
▫️نَه هَوای سَفَری جانِب آفاق به سَر،
▫️نَه مَجال نَفَسی بر دلِ آشُفته شُده؛
▫️بیقراری است مَرا مُونس و همراه امّا،
▫️جان به اُنسِ نَظری، حَسرتَش آغِشته شُده؛
▫️رِشتهِ عشق به دِل بستم و زنجیر شدم،
▫️شَرح رُؤیای لبش مبدأ و سر رشته شُده؛
▫️این نمکگیری از آن لطفِ نگاه و غَمزه است،
▫️نَقل رُسوایی ما دائِم و پیوسته شُده؛
▫️گوشهگیری و دَواتِ خُشک سَهم قَلَمی،
▫️که به زُلفای جُنون، بَنده و وابَسته شُده؛
▫️غَزَلم باز که حیران و پریشانی شد،
▫️وای بر شاعِر زَخمیتن و دِلخَسته شُده؛
✍ دوشنبه ظهر، ۱۴ اسفند ۱۴۰۲، (۱۲:۵۰)
#یک_فنجان_شعر
#عارفانه
#غزل
#حیران
https://eitaa.com/Heyran_Ghalam
🍃حیران ترین قلم🍃
نسیان
«پرده اول»
بوی باران، کاهگل، نَم،
کوچهباغ های دلتنگی،
خاطراتی نسبتاً تاریک،
در تصور های بیرنگی،
چندوقتیست باران نمیبارد؛
چه میکنیم؟
دقیقاً چه میکنیم؟
ما وارثان سلسله تاریخ، با سیر تاریخ چه میکنیم؟
یادگاران را گرفتیم
کشف ها را، یافت ها را، شهود ها را، خاطره ها را، تجربه ها را، فهم ها را، همه را گرفتیم، امّا چه کردهایم؟
کجاست موهبت گذشتگان؟
در کدامین سیاهچاله ها مدفوناند؟
تاریخ را آوردند و به ما دادند و تاریخ ما را بُرد امّا نمیدانیم کجا!
به سوی کدام مقصد!
برای کدام مقصود!
امواج دریای تاریک دنیا، ما را به کدام ساحل میرسانند؟
در کدامین لنگرگاه بار خود را به زمین میگذاریم؟
اصلاً آیا باری هست؟
یا همان ودایع گذشتگان را از ترس طوفان به آب ریختهایم و نه بی سرمایه تجارتی کردیم و نه بهره ای حاصل!
پس چه شد آن ادعای انسان مدرنِ روزگار که برای فتح جهان سر از پا نمیشناخت؟
کجاست آن فتح الفتوح؟
چه داشته ایم؟ و چه داده ایم؟ و چه ستانده ایم؟
کجاست آن مقصد و مسیر؟
چه شد آن ادّعا؟
کیست آن انسان؟
چیست آن نسیان؟
آری نسیان، همان که دچارش گشتیم؛
او ما شد و ما او.....
«وَ کُنتُ نَسیاً مَنسیّاً»
#تأملات
#نسیان
#حیران
✍ غروب ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ (۱۸:۲۰)
https://eitaa.com/Heyran_Ghalam
🍃حیران ترین قلم🍃