مناجات مسکین
🍃فقیری که دَر این عالَم ندارد جُز پریشانی
نِجاتش را کِه میداند از اِین وادی حِیرانی؟
🍃تمام قِسمتش را یک به یک هِجران قَضا کرده
قَدَر را نیست در هِجْرش بِجز تَرسیم ویرانی
🍃به دور اُفتاده از معشوق و حُسن وَصل او اَمّا
دِلش دریاست میدانم عجب بَحْر خُروشانی
🍃اگر ساحِل به ساحِل سینه موجش به خاک آید
خُروشی تازه برخیزد از اِین دَریای طوفانی
🍃«اَلا یا اَیُّها السّاقی» دَوایی تازه میخواهم
دَوا گَر نیست مهرت را به کامم ده به آسانی
🍃قَدَح را مِی بریزی جام را آب شفا ساقی
تمامَم علّت و درد است و درمان را نمیدانی
🍃دَوای درد بی سامان جانَم بند گیسویَت
مَرا در بندم آور گَر که میخواهی چو زندانی
🍃که زندان بان من عِشق است و زندانش جنون آلود
جنون را طالبم آری به سَرحدّ پریشانی
🍃وَ لیلی ظرف را مشکست، بل جانم به بند آورد
برون آورد روحم را ز زندانی به زندانی
🍃اَنا المِسکین اَنا العَطشان منم آن تشنه جانان
که جان از تن بُرون آید نبیند گر که جانانی
🍃مسلمانی به دور کعبه گردیدن نباشد چون
طواف روی دِلبر باشد آن تمکین اِیمانی
🍃منم مومن به اَبروی هِلال آن حبیبی که
به ناز چَشم او روید هزاران سَروِ بُستانی
🍃زِ هِجر یوسف کنعان بنا شد کلبه ای احزان
منم آن منتظر، بر دام آن آهوی کنعانی
🍃من آن مَغروق بَحری پر هیاهو، بَحر چَشمانت
که دل را بهر چَشمانت نِثار آرم به قربانی
🍃تبر بر دوش می آیم ز مِیخانه به بُتخانه
صَنَم ها را به پایت ریزم ای تَجسیم روحانی
🍃به دنبال تو میگردم ز ویرانه به ویرانی
منم حیران ترین شاعر تویی آن روح ربّانی
✍ ۲۹ مرداد ۱۴۰۲
#یک_فنجان_شعر
#عارفانه
#غزل
#حیران
https://eitaa.com/Heyran_Ghalam
🍃حیران ترین قلم🍃
اِنزِوا
🍂دِلَم قرار ندارد قَرار میخواهد؛
از این میانه زندان فَرار میخواهد؛
🍁زِ خستگی و شکستن بُرید خط اُمیدم؛
خزانِ روح و وجودم بَهار میخواهد؛
🍂به سر هوای بلندای شب، میانه یلدا؛
و دانه دانه اَشکم اَنار میخواهد؛
🍁به انتظارْ نشستنْ مجالِ وَصلَت یارم؛
دِلَم مجال نداند نِگار میخواهد؛
🍂و لب به لب شد و سرریز کاسه عُمرَم؛
به اِنزوای جماعت حِصار میخواهد؛
🍁نشد که باده زَنَد در هوای او روحم؛
به شوق وصل لَبَش اِحتضار میخواهد؛
🍂و حسرتی که در عُمق عَمیق جانم گفت؛
که تن ز حِدَّت غم اِنتحار میخواهد؛
🍁زِ اشتیاق نگاه تو شاعری حیران؛
برای قافیه هایش شَرار میخواهد؛
✍ ۲۱ آبان ۱۴۰۲
#یک_فنجان_شعر
#عارفانه
#غزل
#حیران
https://eitaa.com/Heyran_Ghalam
🍃حیران ترین قلم🍃
جنون
🥀خَسته ام از خود و از آنکه مَرا حِیران کرد؛
🥀آنکه دِل در هَوسَش روح مَرا وِیران کرد؛
🥀و خُدایی که میان من او جاری بود؛
🥀به فِراقش تَن نالان مَرا مِهمان کرد؛
🥀رفت از دامن کَنعان وِصالَم اَمّا؛
🥀اِنتظارش کُلبه جان مَرا اَحزان کرد؛
🥀گر که دُنیا را مُیسَّر نیست وَصلَش باکْ نیست؛
🥀وَصلَتِ عُقبای او روحِ مَرا بِیجان کرد؛
🥀میشود آیا خدایا در قیامت رُؤیَتش؟
🥀وَ به گوشه نظری بر دِلَم این اِحسان کرد؟
🥀آه حِیران! تو به حِیرانی خود خوش بین باش؛
🥀گَر که آن یار تو را بی خِرَد اَذهان کرد؛
✍ ۲۳ آذر ۱۴۰۲، (۶:۴۵ صبح)
#یک_فنجان_شعر
#عارفانه
#غزل
#حیران
https://eitaa.com/Heyran_Ghalam
🍃حیران ترین قلم🍃
سَراب
▫️زمان که میگذرد هم دَوای دَردَم نیست؛
▫️دِلَم گِرِه به تو خورده، رُخَت فراهم نیست؛
▪️تَمامِ عُمْر نِشینم در اِنتظار تو اَمّا؛
▪️به قدْر لحظهنگاهت بگو که سَهمم نیست؟
▫️زِ دوری تو چه زَخمی به جان من مانده!
▫️که جز هَوای حُضورت دَوا و مَرهَم نیست؛
▪️فِراق دَر پس صَبرَم وِصال خواهد شد؛
▪️وِصال جِلوه ای از یک سَراب مُبهم نیست؛
▫️چِه میشود برسَد روز همزبانی مان؟
▫️گَرَت اِراده وَصْل است و پای صَبرَم نیست؛
▪️شبی رِسَد که کنارت سِپید خواهد شد...!
▪️شبی که غم به سَر آید شب فِراقَم نیست؛
▫️تمام ثانیه هایم به سانِ من حیران!
▫️دِگر به جانِ وُجودم به غیر آهَم نیست؛
✍ جمعه ۱۵ دی ۱۴۰۲، (۱۰:۲۶ صبح)
#یک_فنجان_شعر
#عارفانه
#غزل
#حیران
https://eitaa.com/Heyran_Ghalam
🍃حیران ترین قلم🍃
سرگشته
▫️چند وقتیست قَلَم خسته و سَرگَشته شُده،
▫️نَه رَمَق در دِل شاعِر، وَ لَبَش بَسته شُده؛
▫️چشمهِ شِعر نمیجوشد و خاموشِ خُروش،
▫️مُرغ تنهایی جان بیدل و پَربَسته شُده؛
▫️نَه هَوای سَفَری جانِب آفاق به سَر،
▫️نَه مَجال نَفَسی بر دلِ آشُفته شُده؛
▫️بیقراری است مَرا مُونس و همراه امّا،
▫️جان به اُنسِ نَظری، حَسرتَش آغِشته شُده؛
▫️رِشتهِ عشق به دِل بستم و زنجیر شدم،
▫️شَرح رُؤیای لبش مبدأ و سر رشته شُده؛
▫️این نمکگیری از آن لطفِ نگاه و غَمزه است،
▫️نَقل رُسوایی ما دائِم و پیوسته شُده؛
▫️گوشهگیری و دَواتِ خُشک سَهم قَلَمی،
▫️که به زُلفای جُنون، بَنده و وابَسته شُده؛
▫️غَزَلم باز که حیران و پریشانی شد،
▫️وای بر شاعِر زَخمیتن و دِلخَسته شُده؛
✍ دوشنبه ظهر، ۱۴ اسفند ۱۴۰۲، (۱۲:۵۰)
#یک_فنجان_شعر
#عارفانه
#غزل
#حیران
https://eitaa.com/Heyran_Ghalam
🍃حیران ترین قلم🍃
قالَ الخون
اگر بشکستهاند حُلقوم چوبین قلم ها را
حکایت میکند ناگفته ها را در نهایت خون؛
تو دل بسپار بر آواز گلگونش دَمی، شاید
زِ اَسرار مگو سازد مجالی گَر روایت خون؛
زِ فرزندان بیسَر روی دستان پدر آندم
که بر اندوه فریادش دهد آخر شهادت خون؛
زِ کودک، قَحْط آب، آتش، گمانم روضه میخواند
چه دارد با لَئیمان نالههایش جز شکایت خون؛
مَخوان لالاییاش مادر، دِگر طفلت نمیخوابد
مَباش آشفته گر دارد تَنَش را در حضانت خون؛
من از آوارگی دختر صحرا نشین گفتم
تو از لبخند سرمستانه در اوج رذالت خون؛
و لبخندی هوس آلود و او ناچار میبارد
در اَنظار حرامی ها و تنها با نجابت خون؛
تو گویی کربلا خوانم، و «کُلُّ یَومٍ عاشورا»
به «هَل مِن ناصِر» غزه دهد آخر اِجابت خون؛
مَبار ای آسمان بر خمیه ها باران موشک را
ندارد حال کودک را کسی جز با رعایت خون؛
اگر تحریم شد آب از گلوی تشنه طفلان
بخواند غزه را «یاکربلا!» آخر شباهت خون؛
و ما اَدرىٰکَ ما ظالِم و ما اَدرىٰکَ ما مَظلوم
شِناسد این جدال نابرابر را به غایت خون؛
وَ قال الخون وَ قال الخون بسی او ماجرا دارد
ندارد ناله هایش ریشه ای جز در صداقت خون؛
به ذلّت خوگرفتن دَأب و رَسم بی تفاوت ها
ولی «هَیهات مِنَّ الذِّلَة!» ما را بر سعادت خون؛
نوشته بر جبین بی طرف ها بی شرف مَسلَک
نمیباشد مرامش با دورنگی جز صراحت خون؛
طمع با بی مروّت های دوران ها چه ها کرده
ندارد خاطرش تصویرشان جز در جنایت خون؛
و تاریخ جهان سبز است پایانش ولی هرچند
روان، صفحه به صفحه میکند آخر سرایت خون؛
رِسد روزی قرار انتقام از جور نا اهلان
در آن هنگامه حق چیست معیار قضاوت؟ خون؛
به رویارویی باطل اگر همراه حق بودی
هلاکت نیست پایانت تو را دارد حمایت خون؛
نمیدانم چه سِرّی خُفته در رُخسار سُرخینش
ولی در سینه دارد از سرآغاز این اَمانت خون؛
قیامت گر صَلاة اِنس و جِن در کَفّه ای باشد
به کَفّ دیگرش مقیاس گلگون عبادت خون؛
و من حیرانِ در امواجِ رازآلود و رَنگینش
اُمیدم آن که گردد آخر کارم هدایت خون؛
✍ جمعه، ۱۹ مرداد ۱۴۰۳،(۱۱:۵۵ ظهر)؛
مشهد مقدس
«تقدیم به ساحت قدسی قطب عالم امکان، صاحب الزمان ارواحنا له الفداء، از طرف شهدای خبرنگار نبرد غزه»
#یک_فنجان_شعر
#حماسی
#غزه
#قدس
#فلسطین
#شهدای_خبرنگار
#قطعه
#حیران
https://eitaa.com/Heyran_Ghalam
🍃حیران ترین قلم🍃
مادرم زهرا
روضه خوان در فراز آخر خود گفت کهف اَمانِمان زهراست،
تا اَبَد هر که طالب کَرَم است رحمت بی کرانمان زهراست؛
یادِ میرزا حسینِ مرثیه خوان، ذکر یا فاطمه عصایش بود،
مَطلَعِ شعر روضهاَش هربار «مادر قد کمانمان زهراست»؛
آری آن روزْ کودکی بودم، چادر مادرم پناهم بود،
در خیالْ اینکه کودکان مَحَل، همه مادربزرگمان زهراست؛
خاطرات غریب کودکیاَم پُر شُدْ از عِطر قیمه نَذْری،
وقت پُختن که مادرم میگفت برکت سفرههایمان زهراست؛
پدرم یاد داد بعد نماز، رَسمِ تسبیح و ذکر فاطمه را،
پسرم! شرط صحّت همهی روزه ها و نمازمان زهراست؛
آخرالامر حک شد این مِصْرَع روی سنگ مزار و مدفن او،
«من به مهمانی یاران شهید میروم، میزبانمان زهراست»؛
روزگاران گذشت و مویْ سپید، پایِ روضه میان زمزمه ها،
مادرم رفت و نَذر روضه او، مانْد با من که جاودان زهراست؛
بارها لُطف بی حدش گِره از کار اسلام و مسلمین وا کرد،
سالیانی به وقت سختی ها، همهْ تاب و توانمان زهراست؛
پدرم نَقل کرد از شب رَزم، بین سربند ها مُردَّد بود،
آن یتیمی که زیر لب میگفت جای مادر برایمان، زهراست؛
سِرِّ نجوای تُورَجیزاده، رازِ اَشک حَزینِ خرّازی،
در طریق جُنون و دلبازی، آخرین راه عاشقان زهراست؛
زینبیه، دمشق، حَصرِ حرم، جنگ و خون آخرش بخیر گذشت،
باکی از کینه حرامی نیست تاکه سَرو مدافعان زهراست؛
مادرِ غزه و فلسطینْ است، یَمنی هم اَسیر مکتب اوست،
روحِ پایندگی لُبنان و سُوریه و عِراقمان زهراست؛
یادِ قاسم، عماد، نصرُالله، یادِ یَحییٰ، هَینیّه، اِبراهیم،
همه گُل های پَرپَر حرم و باغبانِ حریمشان زهراست؛
مَشقِشان بود پای مکتب او، تا علی هست شمعِ عالمْ تاب،
جانِ پروانه ها در آتش و دود، سوختن گَر اِمامشان زهراست؛
وعده ای هست میرِسد روزی که سپاهی زِ صُبح بَرخیزد،
بهَر پیکار و مَحو ظُلمَت ها میرویم آفتابمان زهراست؛
تا به دنبال کوی حضرت یار، ای دل اَر بیقرار و حیرانی،
اگر از عالَمی نِشان خواهی، صاحب قبر بی نِشان، زهراست؛
دیگر این نامه را که میخوانی، در کنارت نَفَس نخواهم زد،
پِسرَم! خونِ من گُواهی که مقصد سِیر عارفان زهراست؛
آخرالاَمر حَک شد این مِصرَع روی سنگ مزار و مدفن من،
«من به مهمانی یاران شهید، میروم میزبانمان زهراست»؛
✍ پنجشنبه، ۱۵ آذر ۱۴۰۳،(۶:۵۳ صبح)؛
دامنه قله شاهجهان، روستای نوده، خراسان شمالی
صبح شهادت حضرت فاطمه زهرا «س»
«تقدیم به ساحت قدسی بانوی دو عالم حضرت صدّیقه طاهره سلام الله علیها»
#یک_فنجان_شعر
#حضرت_زهرا «س»
#قصیده
#حیران
https://eitaa.com/Heyran_Ghalam
🍃حیران ترین قلم🍃
برای دوست
گاهی فراق نعمت یاران بُوَد ولی
گاهی عِقاب و کیفر اعمالِمان شود
گاهی نشانده ای تو غَمی بر دلی اگر
دریای غَم که مونس احوالِمان شود
گاهی میان فاصله ها خوب میشویم
حتی اگر که بانی خسرانِمان شود
گاهی اگر که خانهِ دل تنگ میشود
شاید بهانه ایست که بارانِمان شود
باران شد آسمان نگاهت ولی اُمید
شاید عنایتی، باعث غفرانِمان شود
باشد همین هوا و همین حال نعمتی
گَر این فراق طعنه به ایمانِمان شود
"گفتی که با تو بوده وجودم به وقت غَم
لطفی است غَم که علت دیدارِمان شود"
"تقدیم به یکی از دوستان عزیزم در مشهد در پاسخ به ابراز دلتنگی و محبت شون"
✍ ۲۲ خرداد ۱۴۰۴،(۹:۰۰ صبح)
#یک_فنجان_شعر
#عارفانه
#قطعه
#حیران
https://eitaa.com/Heyran_Ghalam
🍃حیران ترین قلم🍃