داستان جالب #اشک_رایگان از مثنوی معنوی
مردی سگی داشت که در حال مردن بود. او در میان راه نشسته بود و برای سگش گریه می کرد. گدایی از آنجا می گذشت، از مرد پرسید: چرا گریه می کنی؟
مرد گفت: این سگ وفادارم پیش چشمم جان می دهد. این سگ روزها برایم شکار میکرد و شبها نگهبانم بود و دزدان را فراری میداد.
گدا پرسید: بیماری سگ چیست، آیا زخم دارد؟
مرد گفت: نه از گرسنگی میمیرد!
گدا گفت: صبر کن، خدا به صابران پاداش میدهد، گدا ناگهان یک کیسه پُر در دست مرد دید.
پرسید: در این کیسه چه داری؟
مرد گفت: نان و غذا برای خوردن.
گدا گفت: چرا به سگ نمیدهی تا از مرگ نجات پیدا کند؟
مرد گفت: نان ها را از سگم بیشتر دوست دارم. برای نان و غذا باید پول بدهم، ولی اشک مفت و مجانیست. برای سگم هر چه بخواهد گریه میکنم!
گدا گفت: خاک بر سرت، اشک خون دل است و به قیمت غم به آب زلال تبدیل شده، ارزش اشک از نان بیشتر است.
نان از خاک است ولی اشک از خون دل... ❗️
#دکترحسین_مهدیخانلو
#پکیج_اکسیر_موفقیت
#پکیج_شفا_بدون_دارو_دوا
#پکیج_گشایش_و_موفقیت
#پول_خوب_کجاست⁉️
#ما_یک_درصدی_هستیم
☜ #کلینیک_دکتر_محیی
Drmahdikhanloo.com ☜
WWW.MOHIE.IR ☜
@drmahdikhanloo