eitaa logo
خونه؟
1هزار دنبال‌کننده
220 عکس
19 ویدیو
0 فایل
- آخرین برگِ پاره‌شده از کتابی که هیچ‌وقت چاپ نشد.. روی میز چوبی به هنگامِ غروب‌ ؛ | https://daigo.ir/secret/4383455486 |
مشاهده در ایتا
دانلود
4.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قربون ِگریه هات بشم : )! دختر مهربون ، میدونم دوری ِپدر خیلی طاقت فرساس و در فراقشون اشک ها میریزی ! میدونم دیگه شبا کسی نیست که تو بغلش بخوابی و واست قصه بخونه ، میدونم دیگه تو خیابون کسی نیست که وقتی دستت و تو دستاش میزاری حس می‌کنی از جهان فارغی و محو نوازش دستان گرم ِپدرتی ! میدونم دیگه آغوشش رو نداری ! اما دختر ِناز دونه و حریر ِسرخ ِدل بابا این دنیا به تو پدرت خیلی افتخار می‌کنه ، من یه دختر کوچولو رو میشناسم که وقتی سه سالش بود باباشو جلو چشاش کشتن : ) 💔 پس آرزو می‌کنم خود ِهمون دختر ِسه ساله بشه آرامش ِقلبت : ) نمیدونم چی بگم قلمم به حرکت در نمیاد ، شاید فقط دلم میخواد گریه کنم با گریه هات : ) ! - مـڪتوم -
نِکوست ظلماتی که تیرگی‌اش بینایی می‌گیرد و بی‌ آنکه سخنی بگوید، ریشه‌ی زندگی را می‌سوزاند و آدمی‌زاد را در خلأ رها می‌کند. - فرتوت -
3.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمیدانم سخنم را چگونه به میان بیاورم. قلمم خشک شده است بر تن ِچروک کاغذ. میترسم نتوانم انطور که مقدر است شما رو توصیفتان کنم! در میان ِانبوهی از کلمات قدم میزنم تا بتوانم جمله ای یافت کنم که شما را شرح دهد، اما جز پوسته های ِسیاه ِسکوت هیچ چیز نمی‌یابم. می‌خواهم برایت بنویسم، اما دستانم از شرحِ وجودِ ماورایی تو، عاجز اند. پس معذورم سید ِشهیدم : ) برای ِشما شهید جمهور . - مـڪتوم -
به تازگی همه چیز برایم ناآشنا و ساختگی ست. نمی‌دانم توهم می‌زنم یا که مقصودِ وجود خود را از زیستن؛ به فراموشی سپرده‌ام؟ این آیینه چه چیزی را نشان می‌دهد؟ من هستم؟ اما این من، کیست؟ دارد با زندگی‌ام چکار می‌کند . . ؟ - مهبوت -
-
باید از حضور تو عمیق کام می‌گرفتم. آدم‌ها رفتنی و شکستنی‌اند باید جایی میان قلبم پنهانت می‌کردم؛ به من بگو عزیزم، بالاخره جایی امن‌تر و آرام‌تر از قلب کسی که دوستت داشت پیدا کردی؟ دستِ کم می‌دانستم که ممکن است چاقوی برّنده‌ی این مردم روی تنت رد بیاندازد و با انگشت‌های ضمخت روی معصومیتت دست بکشند، و این مرا می‌ترساند عزیزم؛ باید صبر می‌کردی تا دوست داشتنی که مثل اصیل‌ترین مومیایی‌های مصر باستان در اعماق وجودم پنهان کرده بودم را برایت رو کنم. تو بگو چطور با آن دلِ نحیف آن سوی ابرها طاقت آوردی؟
- 🌿☁️ -