#امام_رضا_علیه_السلام
#ولادت
#مسمط_مخمس
لب تشنه رد شدیم هزاران سراب را
تا اینکه یافتیم کنار تو آب را
مهمان شدیم صحن تُرا (انقلاب را)
از یاد برده ایم کنارت عِقاب را
«و آن را که عقل رفت چه داند صواب را؟»
خورشید مرده بود و فروزنده شد به عشق
تاریک و تیره بود و درخشنده شد به عشق
خوشبخت، قلب ماست! که پاینده شد به عشق
«هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق»
همخانه است با تو دلم آفتاب را
نام تو را امام خراسان نوشته اند
شمس الشّموس کلّ امامان نوشته اند
عالیجناب مُلک دلیران نوشته اند
فرمانروای خطّه ی ایران نوشته اند ...
از یُمن توست شیعه شدم بوتراب را
بیت الحرام، شأن ترا غبطه میخورَد
بر قامت تو کوه صفا غبطه میخورد
بر مرقد تو عرش خدا غبطه میخورد
بر جنس کاسه هات، طلا غبطه میخورد
باید خرید ناز تو عالیجناب را
«آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند» ...
خواهند اگر که معجزه چون انبیا کنند ...
یا که مسِ وجودیِ شان را طلا کنند ...
باید که خاک پای ترا توتیا کنند
آنکس که مست توست نجوید شراب را
هر کس به پای منبر تو خاک میشود
رخشان ترین ستاره ی افلاک میشود
حتّی نسیم، پیش تو کولاک میشود
در مرقد تو عین نجس پاک میشود
بو میکشیم از نفس تو گلاب را
«مَن زارَ أرضَ طوسَ کَمَن زارَ عَرش ...»، نه؟
پس صحن توست سایه ی انوار عرش، نه؟
انکار توست مایه ی انکار عرش، نه؟
دیدار توست موجب دیدار عرش، نه؟
پس ای خدای عرش! بیفکن حجاب را
نقاره خانه را که به چاووش میکِشی
آتش به جان سینه ی مدهوش میکشی
یک روز حلقه بر درِ این گوش میکشی
من را هم عاقبت تو به آغوش میکشی
آماده ام که هدیه کنی این ثواب را
✍ #سجاد_شاکری
@Hoseinie_Shoara
#امام_حسین_ع
#ولادت
ای گردش چشمان تو سرچشمهٔ هستی
ما محو تو هستیم، تو حیران که هستی
خورشید که سرچشمهٔ زیبایی و نور است
از میکدهٔ چشم تو آموخته مستی
تا جرعهای از عشق تو ریزند به جامش
هر لاله کند دعوی پیمانه به دستی
از چار طرف محو تماشای تو هستند
هفتاد و دو آیینهٔ توحیدپرستی
وا کرد درِ مسجدالاقصای یقین را
تکبیرة الاحرام نمازی که تو بستی
تا وا شدن پنجره هرگز نزدی پلک
تا خون شدن حنجره از پا ننشستی
ای کاش که گلهای عطشناک نبینند
در دیدهٔ خود خار غمی را که شکستی
یک گوشهٔ چشم تو مرا از دو جهان بس
ای گردش چشمان تو سرچشمهٔ هستی
✍ #محمد_جواد_غفورزاده
@Hoseinie_Shoara
#امام_سجاد_ع
#ولادت
بستهست همه پنجرهها رو به نگاهم
چندیست که گمگشتۀ در نیمۀ راهم
حس میکنم آیینۀ من تیره و تار است
بر روی مفاتیح دلم گرد و غبار است
از بس که مناجات سحر را نسرودم
سجادۀ بارانی خود را نگشودم
پای سخن عشق دلم را ننشاندم
یعنی چه سحرها که ابوحمزه نخواندم
ای کاش کمی کم کنم این فاصلهها را
با خمسهعشر طی کنم این مرحلهها را
بر آن شدهام تا که صدایت کنم امشب
تا با غزلی عرض ارادت کنم امشب
ای زینت تسبیح و دعا زمزمههایت
در حیرتم آخر بنویسم چه برایت؟
اعجاز کلام تو مزامیر صحیفهست
جوشیده زبور از دل قرآن به دعایت
در پردۀ عشاق تو یک گوشه نشستهست
صد حنجره داوود در آغوش صدایت
از بس که ملک دور و برت پر زده گشتهست
«پیراهن افلاک پر از عطر عبایت»
تنها نه فقط آینه در وصف تو حیران
باشد حجرالاسود، الکن به ثنایت
من کمتر از آنم که به پای تو بیفتم
عالم شده سجاده و افتاده به پایت
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
@Hoseinie_Shoara
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#ولادت
ولی تمام نشد مرتضی، دوباره تپيد
به سينه ی من و ما رفت و نام او دل شد
علی به جلوه ی ديگر به كربلا آمد
علم به دوش گرفت و ابوالفضائل شد
✍ #سید_حمیدرضا_برقعی
@Hoseinie_Shoara
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#ولادت
بازی طفلان حکم دارد، تویی
داوری کردن قسم دارد، تویی
نبض دریا زیر انگشت تو زد
آسمان هم تکیه بر پشت تو زد
جز تو بعد از چهارده یکتا که شد؟
زیر این هفت آسمان دریا که شد؟
در جبلها کوه رحمت کیست؟ تو
توده انبوه رحمت کیست؟ تو
چیستی ای داغ عرفان بر جبین
در تحرک اولین کوه زمین
✍ #محمد_سهرابی
@Hoseinie_Shoara