🌺نماز روز 5شنبه برای برآورده شدن حاجات به سفارش آیت الله بهجت (ره):
👌این نماز مجرب است
هر کسی که حاجتی دارد روز پنج شنبه چهار رکعت نماز،
✅دو تا دو رکعت به جا آورد
1⃣ در رکعت اول بعد از حمد11مرتبه توحید،
2⃣رکعت دوم بعد ازحمد21مرتبه توحید،
3⃣رکعت سوم بعد از حمد31مرتبه توحید
4⃣ رکعت چهارم بعد از حمد41مرتبه توحید را بخواند و بعد از سلام نماز،
📿51 مرتبه توحید،
📿 51 مرتبه صلوات و بعد از آن به سجده برود و
📿100مرتبه (یاالله یاالله) ان شالله حاجت او برآورده خواهد شد.
✨آیت الله بهجت(ره) جمعه ها نماز جعفر طیار و هر پنجشنبه این نماز را میخواندند و سید مرتضی کشمیری از عارفان بزرگ هر پنجشنبه این نماز را میخواندند و به اهل و عیال خود هم توصیه می کردند..
YEKNET.IR - monajat - shabe 6 ramezan 1402 - rasouli.mp3
7.88M
مناجات با خدا: از یاد خدا دوری و غفلت به چه قیمت...
🎙حاج مهدی رسولی
#مناجات_با_خدا
@MAHMOUDKARIMMI_SHAB_09_RAMAZAN_1401_HARAM_EMAM_REZA_AUDIO_02.mp3
22.41M
📃 به چشمان ترت در این حوالی
🎙 #مناجات از #حاج_محمود_كريمى
🗓 #شب_نهم_ماه_رمضان_۱۴۰۱
📍 #حرم_امام_رضا "ع"
🏷 #حضرت_مهدی (عج)
به چشمان ترت در این حوالی
سلامُالله ما کَرَّ اللیالی
بیا و چشمهایم را تو پر کن
به پیشت آمدم با دست خالی
برای من بگو: استغفرالله
دعای من، بگو: استغفرالله
دعای تو عزیزم مستجابه
توجای من بگو: استغفرالله
به اشکی، سوز و سازم را عوض کن
بیا امشب، نمازم را عوض کن
فقط بگذار مجنون تو باشم
نیازم را، نیازم را عوض کن
به هرکس رو زنم، بیتو سرابه
نفس حتّی بدون تو عذابه
به من هم سر بزن؛ حالم عوض شه
به بالین مریض رفتن، ثوابه
دوباره اومدم با رو سیاهی
که اینجا میخرند عمری به آهی
بخون آقا! که ما با تو بخونیم
الهی! یا الهی! یا الهی
@MAHMOUDKARIMMI_SHAB_09_RAMAZAN_1401_HARAM_EMAM_REZA_AUDIO_04.mp3
13.87M
📌 مناجات شب نهـــم ماهرمضان ۱٤٤٣
🎙 بامــــدّاحی: #حاج_محمود_كريمى
🕌 حــرم مطهر امام رضا (علیهالسّلام)
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
📌 مناجات شب نهـــم ماهرمضان ۱٤٤٣ 🎙 بامــــدّاحی: #حاج_محمود_كريمى 🕌 حــرم مطهر امام رضا (علیهالس
[In reply to مبلغان پیشرفت (سطح تکمیلی )]
📃 یا غیاثالمستغیثین...
🎙 #روضه از #حاج_محمود_كريمى
🗓 #شب_نهم_ماه_رمضان_۱۴۰۱
📍 #حرم_امام_رضا "ع"
🏷 #حضرت_عباس (علیهالسلام)
یا غیاثالمستغیثین؛ کاشفالکربالحسین
با تو دارم عهد دیرین؛ کاشفالکربالحسین
ای برایم عشق تو دین؛ کاشفالکربالحسین
زندگی شد با تو شیرین؛ کاشفالکربالحسین
رحمتِ الله بر شیر حلال مادرم
شکر حقّ؛ ساعت به ساعت، من اباالفضلیترم
سیّدی! هستم گدای روز و ماه و سال تو
ماه من؛ یکعمر کارم گشته استهلال تو
من همان هستم که مستم میکند تمثال تو
گریه بر تو، مال من؛ من هر چه دارم، مال تو
گریه بر تو، گریه بر داغ حسین فاطمه است
روضهی گودال، اصلاً ابتدایش علقمه است
این زمانه، ناگهان با کوفیان همدست شد
دست دشمن باز شد تا جسم تو بیدست شد
پایکوبان لشکری از حال و روزت مست شد
دورهات کردند لشکر؛ هر مَفَر، بنبست شد
کینهها از مرتضی، داده چه کاری دست تو
آه! عجب تیری نشسته بین چشم مست تو
ابنملجم با عمودی، فرق حیدر را شکست
بشکند دستت الهی؛ بیهوا سر را شکست
هلهلهها، حرمت سردار لشکر را شکست
این زمینخوردن، دوباره قلب مادر را شکست
مشک پارهپاره سیرت کرد از این زندگی
بر زمین افتاد علم؛ مُردی تو از شرمندگی
یکطرف، زهرای اطهر بر سر و سینهزنان
یکطرف، آقا نشسته پای جسمت قدکمان
یکطرف، آسودهخاطر حرمله، شمر و سنان
یکطرف، چشمانتظاریِ ربابِ نیمهجان
یکطرف از ترس میپیچد به خود، صاحبعلم
یعنی آقا زنده میماند که برگردد حرم
ذکر آقا میشود هَل مِن معین بیتو؛ نرو
شاهزاده، میشود ویراننشین بیتو؛ نرو
سنگباران میشود ناموس دین بیتو؛ نرو
میخورد در کوچهها زینب زمین بیتو؛ نرو
آه! سرلشکر بمان؛ اوضاع لشکر، خوب نیست
حضرت بابالحوائج، حال خواهر، خوب نیست
شاعر: #محمدحسین_رحیمیان
1402010407.mp3
3.31M
❃﷽❃
🏴#وفات_حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
🏴#زمزمه
🏴سبک:خدا مادرم را کجا می برند.....
✍️شاعر:رقیه سعیدی کیمیا
▪️▪️▪️▪️▪️
بمون یاور و یار و همسنگرم
کنارم بمون بهترین همســرم
تو دار و ندارم ، امید و قرارم ، خدیجه مرو
پریشان و زارم ، توانی ندارم ، خدیجه مرو
تو بــانــوی اولْ مسلـــمان من
تو ای محرم وحی و قرآن من
چه زیبا ز جانت ، ز مال کلانت ، گذشتی چنین
تمام توانت ، نمودی ضــمانت ، برا حفـــظ دین
تو ای دلخوشی های طاها مرو
پنـــاه دل پـــاک زهــــرا مرو
ببین آه سردم ، تو رخسار زردم ، خدیجه مرو
بدونِ تو هـر دم ، گــرفتار دردم ، خدیجه مرو
بدون تو زهرا چه تنها میشه
اسیر غریبـی و غمهــا میشه
تو آتیش کینه ، از آن زخم سینه، می سوزه دلش
از اهل مدینه ، جفاها می بینه ، می سوزه دلش
در اوج مصــیبــت برای پـــدر
می سوزه گلم بین دیوار و در
به جای تسلا ، به زخم زبونها ، دلش خون میشه
تویِ کوچه تنها، به سیلی اعدا ، دلش خون میشه
امان از غریبی امان از غریبی ، خدیجه مرو
تو رو جان زهرا ، امید دل ما ، خدیجه مرو
┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۲/۱/۹
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
14000202e-taheri-roze2-1.mp3
1.86M
🏴#وفات_حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
🏴#روضه
🎤مداح :حاج محمد رضا طاهری
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
🏴#وفات_حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها 🏴#روضه 🎤مداح :حاج محمد رضا طاهری
[In reply to مبلغان پیشرفت (سطح تکمیلی )]
##روضه و توسل به حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها
حضرت خدیجه سلام الله علیها، اون لحظه های آخر عُمر، با رسولِ خدا حرف زد، وصیت کرد، عرضه داشت: یا رسول الله! فاطمه ی من، بعد از من یتیم میشه، حواست به دخترم باشه، یا رسول الله! یه چیزِ دیگه از شما میخوام، اما به شما روم نمیشه بگم، اون حرفم رو با دخترم میزنم...
قربونِ حیایِ این بی بی برم، همه ی زندگیش رو خرجِ اسلام کرده، یه کفن میخواد، یه عبا میخواد ازپیغمبر، روش نمیشه به پیغمبر بگه، فاطمه رو در آغوش گرفت، دخترم! عزیزِ دلم، من روم نشد به بابات بگم، بگو: همون پیراهنی که اون لحظه ای که وحی بر تو نازل شد، همون پیراهن رو به من بده، من بگم اون پیراهن رو تویِ قبرم بذارن...
رسولِ خدا هم پیراهنش رو داد و هم عباش رو داد، تا اینجا کارِ پیغمبر بود، یه وقت جبرئیل نازل شد، عرضه داشت یارسول الله! خدیجه همه ی زندگیش رو خرجِ دینِ خدا کرده، خدا فرموده: کفنِ خدیجه با منِ...
چندتا کفنِ بهشتی آوُردن، یارسول الله! این برا خدیجه است، یه دونه برا خودته، یه دونه برا علی، یه دونه برا فاطمه، این آخری هم برا حسن...
از همین جا روضه ی حسین شروع شد، شاید همین جا جبرئیل روضه ابی عبدالله رو خونده باشه، اما این سئوال موند تا زمانی که حضرت زهرا وصیت کرد به زینب، یک یک کفن هارو که گفت، یه وقت زینبِ کبری، زینبی که از لحظه ی تولد حسینی است، یه نگاهی به مادر کرد، صدا زد: مادر! مگه حسینم کفن نداره؟ فرمود: دخترم! اگه حسینم سهمی ازاین کفن ها نداره، اما پیراهنی رو برای حسینم با دستایِ خودم بافتم، یه ساعتی که داره میره میدان، غریب و تنهاست، این پیراهن رو بهش بده، اما یه کاری هم عوضِ مادر انجام بده، عوضِ من زیرِ گلویِ حسینم رو بوسه بزن...
کربلا زینب وصیتِ مادر رو عمل کرد، زیرِ گلو رو بوسه زد، اما هنوزنمیدونه چرا مادر گفته زیرِ گلو رو بوسه بزن، چرا نگفت: دستِ برادر، پیشانیِ برادررو ببوس؟ زینب اون لحظه ای متوجه فرمایش مادر شد که اومد بالا تلِ زینبیه، وقتی دید نانجیب رو سینه ی برادر نشسته، خنجر رو زیرِ گلویِ برادر گذاشته، هر قدر ناله داری بلند صدا بزن"
▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️