eitaa logo
ھـور !'
924 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
570 ویدیو
109 فایل
ـــــــ ــ بِنام‌خدای‌نوروامید؛🤍 رسته‌هور، گوشـه‌ی‌دنجی برای‌برقراری‌حال‌خوب‌دلِ‌شما:).. عکاس‌هور Https://Instagram/Same.graph.Com گوش‌جان @Majnonemadar شروط‌‌وادمین‌تبادل @Hur_Tab @G0NAHKAR به پیام پین شدھ سربزنید* هور:نور،خورشید،روشنایی✨
مشاهده در ایتا
دانلود
شب جمعه ست هوایت نکنم میمیرم شبتون
هدایت شده از ھـور !'
علامه مجلسـے فرمودند : مشغول مطالعه بودم، به این دعا رسیدم  بسم الله الرحمن الرحیم، اَلْحَمْدُ لله مِنْ اَوَّلِ الدُّنْیا اِلی فَنائِها وَ مِنَ الآخِرَه اِلی بَقائِها, اَلْحَمْدُاللهِ عَلی کُلِّ نِعْمَه، اَسْتَغْفِرُالله مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتُوبُ اِلَیْه، وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ  بعد یڪ هفتہ مجدد خواستم ، آنرا بخوانم، ڪہ در حالت مڪاشفه از ملائکه ندایی شنیدم ، که ما هنوز از نوشتن ثواب قرائت قبلی فارغ نشده ایم... ✨  قصص العلماء، ص 8
هدایت شده از ھـور !'
🔰 فضیلت شب جمعه ❤ امام باقر علیه السلام: 💠 خداوند هرشب جمعه تا صبح از عرش ندا میدهد: 💎 آیا بنده مؤمنی نیست که قبل از طلوع فجر مرا برای دنیا و آخرتش بخواند ، تاجوابش دهم؟ 💎آیا بنده مؤمنی نیست که ازگناهانش توبه کند تا توبه او را بپذیرم؟ 💎 آیا بنده مؤمنی نیست که ازنظر روزی درتنگنا باشد و ازمن درخواست افزایش کند تا رزقش را زیاد کنم؟ 💎 آیا مؤمن بیماری نیست که شفای خود را بخواهد ، تا شفایش دهم؟ 📕وسائل الشیعه/ج۵/ص۷۳
هدایت شده از ھـور !'
🔰 (۱) ، شب استجابت دعا ❤ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: 🔵 اى ابو الحسن! آيا مطالبى به تو نياموزم كه خداوند، بدانها تو را و هر كس را كه اين مطالب را به او بياموزى، سود مى‌بخشد و آنچه را آموخته‌اى، در سينه‌ات استوار مى‌گرداند؟... 💠 چون شب جمعه شد، اگر توانستى، در ثلث آخرِ شب برخيز؛ ⬅️ زيرا كه آن زمان، زمان حضور [فرشتگان رحمت] است و دعا در آن، پذيرفته مى‌شود. 🔹️برادرم يعقوب به فرزندانش گفت: «به زودى براى شما از پروردگارم آمرزش خواهم طلبيد»🔹️ ✅ و مقصودش فرا رسيدن شب جمعه بود.... 📘 التوحید/ص۱۷۶/ح۷ و یه چیز دیگه😊👇👇 🔰امام زمان علیه السلام و زیارت امام حسین علیه السلام در شب جمعه 📖 در داستان تشرّف حاج علی بغدادی (ره) به حضور مبارک صاحب الزمان (علیه السلام) نقل شده است که مي گويد به آن حضرت عرض کردم: 👈 «مولاي ما! روضه خوانان حسين (علیه السلام) حديثی را نقل مي کنند که مردی در عالم رؤيا هودجی را در ميان زمين و آسمان ديد و پرسيد که چه کساني در اين هودج نشسته اند⁉️ 🔸️پاسخ داده شد: 👈 حضرت زهرا (سلام الله علیه) و خديجه کبري (علیه السلام) پرسيد: به کجا مي روند؟ جواب دادند: امشب شب جمعه است و آنان براي زيارت امام حسين (علیه السلام) در شب جمعه، مي روند 🔻و نيز ديد که از هودج، رقعه هايي مي ريزد و در آن مکتوب است: 👈براي زيارت کننده حسين (علیه السلام) در شب جمعه، امان از آتش دوزخ است. 👈اکنون آيا اين حديث صحيح است⁉️ ❤ حضرت فرمود: ⬅️ «نَعَم زِيارَه الحُسَين (ع) فِي لَيلَهِ الجُمعَه اَمانُ مِن النّار يومَ القِيامَه؛ يعني، آري زيارت حسين (ع) در شب جمعه امان از آتش دوزخ در روز قيامت خواهد بود. ➡️ 📘 بحار الانوار/ج۵۳/ص۳۱۵ رفــقــا🌸🍃 😊 💛 ♡@bezibaeeyekrooya
بِس۟ـمِ رَبِ ال۟حُسَی۟ـن🖤
‍ ‍ صبح هاخورشید بیدارم میڪندتا با هم دنبال تو بگردیم! درڪدام مغرب آرمیده ای ڪه در هیچ مشرقی طلوع نمیڪنی..! @bezibaeeyekrooya 🖤
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
" ڪیفیت مسلم و هانے " سپس رو به شریح قاضی کرد که نزدش نشسته بود کرد و با اشاره به هانی ، این شعر عمرو بن معدیکرب زبیدی را خواند. من زندگی او را می خواهم و او مرگ مرا ، دوستت درباره این خواسته اش چه عذری دارد ؟ هانی به او گفت: ماجرا چیست؟ عبیدالله پاسخ داد: ساکت شو هانی این فعالیت هایی که درباره امیر مومنین ‌( = یزید) و همه مسلمانان از خانه ات گزارش شده چیست؟ مسلم بن عقیل را آورده، به خانه ات برده ای و سلاح و افراد ، در خانه های اطراف جمع می کنی؟ گمان می کنی اینها از ما پنهان است؟ گفت: چنین نکرده ام . ابن زیاد گفت: غلامم، معقل را بیاورید . معقل که جاسوس جریان آنان بود و خبر های پنهانی بسیاری فهمیده بود، آمد و برابر او ایستاد . چون هانی او را دید دانست که جاسوسش بوده است، لذا گفت : " خدا[کار‌] امیر را اصلاح کند. به خدا سوگند! من در پی مسلم نفرستادم و او را دعوت نکرده ام ، بلکه او به من پناه آورده . من نیز از رد کردنش شرم کردم، به این سبب حقی بر گردنم آمد، ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ 🏴 .
بِس۟ـمِ رَبِ ال۟حُسَی۟ـن🖤
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
" ڪیفیت مسلم و هانے " لذا پناهش دادم اکنون که دانستی مرا آزاد کن، تا به سویش روم و او را فرمان دهم از خانه ام به هر جای زمین که میخواهد برود، تا به این وسیله از مسئولیت و حق پناه دادن به او آزاد شوم " ابم زیاد گفت: "به خدا سوگند ! هیچ گاه هرگز از من جدا نمی شوی تا این که او را نزد من بیاوری" گفت: به خداسوگند هیچ گاه او را نزد تو نمی آورم ، مهمانم را نزد تو بیاورم ، تا او را بکشی ؟ "به خدا! باید او را پیش من بیاوری " گفت: " به خدا او را نمی آورم " هانی گفت: به خدا سوگند این کار مایه ننگ و عار من است آیا با دستان سالم و یاران بسیار ، پناهنده و مهمانم و فرستاده فرزند رسول خدا "ص" را به دشمنم بسپارم؟ بخدا اگر تک و تنها و بی یاور شوم او را تسلیم نمی کنم ، ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ 🏴 .
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
" ڪیفیت مسلم و هانے " ابن زیاد در ادامه گفت : "او را نزدیک تر بیاورید " چون او را نزدیک آوردند ، صورتش رابا عصا مورد حمله قرار داد. آنقدر با عصا به بینی و پیشانی و چهره اش زد، تا آنکه بینی اش شکست و خون بر لباسش جاری شد و پاره ای گوشت پاسبانی دست برد ، ولی پاسبان او را گرفت . ابن زیاد فریاد کشید: " اورا دستگیر کنید هانی را کشان کشان به یکی از اتاق های کاخ انداختند و در بستند و به فرمان ابن زیاد نگهبانی بر او گماشتند" راوی گوید: خبر به مسلم بن عقیل رسید، همراه کسانی که با او بیعت کرده بودند به جنگ عبیدالله بیرون آمد ، عبیدالله با پناه بردن به کاخ فرمانداری خود را از گزند او حفظ کرد و یاران عبیدالله و یاران مسلم به جنگ سربازان عبیدالله که در کاخ بودند نظاره گر جنگ بوده ، روحیه یاران مسلم راتضعیف می کردند. در نتیجه همراه مسلم بیش از ده نفر باقی نماندند. مسلم برای نماز مغرب وارد مسجد شد در این فاصله ، همان ده نفر نیز پراکنده شدند چون چنین دید، تنها به سوی کوچه های کوفه بیرون رفت ، تا این که بر در خانه زنی به نام طوعه ایستاد. از او آب خواست و زن هم سیرابش کرد . سپس از او پناه خواستو زن به او پناه داد. فرزند زن ، از وجود مسلم آگاه شد و این خبر را به گونه ای ، به ابن زیاد رساند. ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ 🏴 .