#امام_زمان_مناجات
#حضرت_رقیه
بی تاب وبی صبر و قرارم در فراقت
یابن الحسن ابربهارم در فراقت
در سینه آتش دارم و در دیده باران
این است حال و روزگارم در فراقت
یک عمر دردل بودی و از دیده پنهان
هم با منی ، هم غصه دارم از فراقت
هرصبح وشب درخلوت خود روضه دارم
شد روضه ها دار و ندارم در فراقت
یاد سه ساله دختری که گفت : بابا
رفتی ومن چشم انتظارم در فراقت
بابا منی که دست تو زیر سرم بود
برخاکها سر می گذارم در فراقت
می سازد عمه با من و با مشکلاتم
می سوزد عمه در کنارم در فراقت
امشب بیا باخود ببر جامانده ات را
بابا دگر طاقت ندارم در فراقت
#امام_زمان_مناجات
#حضرت_رقیه
شِکوه ها دارم از ایمانی که نیست
کُشت من را چشمِ گریانی که نیست
آی مردم! یار را گم کرده ام
خیمه دارم در بیابانی که نیست
از عذاب بچهء نااهل خود
نوح شد سرگرم طوفانی که نیست
ای بزرگ خاندان! ما بی کسیم
خانه ها ویران شده خانی که نیست
جای من را بر کس دیگر مده
چون که می ترسم از الآنی که نیست
مورم و جاروکش این روضه ام
کار دارم با سلیمانی که نیست
چون که مجنون حسینم شیعه ام!
بی خیال هر مسلمانی که نیست
در میان سفرهء ارباب مان
بی رقیه خیر و احسانی که نیست
دستهای زخم و با زحمت کشید...
شانه بر موی پریشانی که نیست
گفت بابا؛ اینهمه تیزی سنگ
ردّ مُهرت روی پیشانی که نیست؟
آخرش با آن دهان خونی اش
بوسه زد بر جای دندانی که نیست
#رضا_دین_پرور
#امام_زمان_مناجات
#رباعی
پایان بده غیبت نفس گیرت را
آزاد نما صدای تکبیرت را
ای وارث ذوالفقار شیر خیبر
بیرون بکش از نیام شمشیرت را
#علی_ذوالقدر
.
#امام_زمان_مناجات
#امام_زمان_زمزمه
سلام یابن فاطمه ؛ سلام یابن العسکری
امید قلب ما همه ؛ سلام یابن العسکری
ای یوسف زهرا بیا
آواره صحرا بیا
آقا بیا آقا بیا
.........
چه می شود به ما نظر ؛ به خاطر خدا کنی
تو در قنوت نافله ؛ برای ما دعا کنی
ای با خبر از حال ما
بر روی لب داریم دعا
مهدی بیا مهدی بیا
.....
یابن الحسن روحی فداک ؛ متی ترانا و نراک
چشم انتظاران رهت ؛ رفتند یک یک زیر خاک
بر لب رسیده جان ما
ماه شب هجران ما
آقا بیا آقا بیا
......
سلام ما سلام ما ؛ به داغ ناتمام تو
سلام ما سلام ما ؛ به اشک صبح و شام تو
یابن علی المرتضی
بر دوش تو شال عزا
مهدی بیا مهدی بیا
.....
بیا بیا تقاص آن ؛ دو دست بسته را بگیر
بیا و انتقام آن ؛ دست شکسته را بگیر
زهرا میان شعله ها
در پشت در زند صدا
مهدی بیا مهدی بیا
......
با ضرب دست دومی ؛ شد صورت مادر کبود
جان پیمبر کشته شد ؛ مزد رسالت این نبود
شش ماهه ی او شد فدا
میگفت به زیر دست و پا
مهدی بیا مهدی بیا
#عبدالحسین ✍
#امام_زمان
👇
#امام_زمان_مناجات
#دهه_کرامت
آدینهها من با تو حال بهتری دارم
در آسمان عاشقی بال و پری دارم
سر میشود عُمرم میان جمع نوکرها
شکر خدا در بین این سرها، سَری دارم
والعصر، من بی تو اسیر رنج خُسرانم
آقا مگر جز تو پناه دیگری دارم؟!
نام تو میآید هوای شهر بارانیست
یاد تو هستم من اگر چشم تری دارم
چشمان نرگس خیره مانده تا که برگردی
در دستهای خسته یاس پرپری دارم
این هفته مشهد یا که قم رفتی، دعایم کن
با نرخ جان خود دعایت را خریدارم
این روزهای بی شما خیری نخواهد داشت
این جمعهها بی تو غم ویرانگری دارم
سجادهای داری که عطر کربلا دارد
هر کس تو را دارد، رضایت از رضا دارد
#اسماعیل_شبرنگ
#امام_زمان_مناجات
سوختم ز آتش هجران تو ای یار بیا
تا نکشته است مرا طعنهٔ اغیار بیا
من همه عمر تو را جستم و نایافتهام
تو عنایت کن و یک لحظه به دیدار بیا
منکه از کوی طبیبم نگرفتم خبری
تو که دانی چه گذشته است به بیمار بیا
جان به تنگ آمده بس در قفس کهنهٔ تن
بهر آزادی این مرع گرفتار بیا
همه جا گشتم و دستم به وصالت نرسید
تو بنه پای به چشم من و یک بار بیا
یوسف فاطمه عالم همه مشتاق تواند
رخ بر افروز دمی بر سر بازار بیا
با وجودی که همه مست تماشای توأند
لحظهای را به تماشای من زار بیا
چه شود جلوه دهی خانهٔ تاریک مرا
روز من شب شده اینک به شب تار بیا
خواب را راه ندادم به حرمخانهٔ چشم
ز انتظارم مّکُش، ای دولت بیدار! بیا
در فراقت نه همین سوختم از اوّل عمر
تا دم مرگ همین است مرا کار بیا
سخن آخر «میثم» سخن اول اوست
سوختم ز آتش هجران تو ای یار بیا
#غلامرضا_سازگار
#امام_زمان_مناجات
#هذا_یوم_الجمعه
#رباعی
یک روز نسیم خوش خبر می آید
بس مژده به هر کوی و گذر می آید
عطر گل عشق در فضا می پیچد
می آیی و انتظار سر می آید
#امام_زمان_مناجات
#هذا_یوم_الجمعه
يا رب زغمش تا چند اشکم ز بصر آيد
بنشسته سر راهش ، شايد ز سفر آيد
تا چند بنالم زار شب تا سحر از هجرش
كوكب شِمُرم هر شب ، شايد كه سحر آيد
هر دم كه رخش بينم خواهم دگرش ديدن
بازش نگرم شايد يك بار دگر آيد
از ديده نهان اما اندر دل من جايش
او را طلبم هر شب شايد كه ز در آيد
با كس نتوانم گفت من راز درون خویش
كز درد غم هجرش دل را چه به سر آيد
مي سوزم و مي سازم از درد فراق اما
تير غم او بر دل افزون ز شمَر آيد
"حيران" به فغان تا کی با محنت و غم همدم
یارب نظری کان شاه از پرده بدر آید
#علامه_میر_جهانی
#امام_زمان_مناجات
قرار دل! ز فراقت دگر قرار ندارم
به انتظار قسم، تاب انتظار ندارم
به احتضار مبدّل شد، انتظار ظهورت
اجل رسیده دگر؛ تاب احتضار ندارم
ز بس گریستم و دیدهام ندید رخت را
گمان برند گروهی به من که یار ندارم
اگر بهار شود، چارفصل سال برایم
خدا گواست که بیروی تو، بهار ندارم
به سلطنت ندهم رتبهی گدایی خود را
که در زمین و زمان، جز تو شهریار ندارم
نه مانده تاب فراق و نه هست طاقت صبرم
چگونه صبر کنم؟! دیگر اختیار ندارم
دیار من نبود غیر خاک مقدم یارم
چو دُورِ غیبت یارم بود، دیار ندارم
به اشک دیده بیارم مگر به دست، دلت را
عزیز دل! چه کنم؟! چشم اشکبار ندارم
اگر تو سوز دهی، جز به آتشت نگدازم
اگر تو اشک دهی، غیر گریه کار ندارم
به دار عشق تو، میثم مگر قرار بگیرد
وگرنه تا به تنم جان بود، قرار ندارم
#غلامرضا_سازگار
#امام_زمان_مناجات
شکسته بال و پرم، وا نمی شود بالم
از این خراب تر آقا نمی شود حالم
هنوز هم که هنوز است در مسیر جنون
به پختگی نرسیدم، چو میوه ای کالم
گذشت فرصت عمرم، سپید شد مویم
بدون رؤیت رویت گذشت هر سالم
مرا ببخش که کمتر به یادتان بودم
ببخش، رنگ شما نیست رنگ اعمالم
فدای تار عبایت، بگیر دستم را
بگیر دست دلم را، مریض احوالم
به غیر روضه و گریه، به غیر نور شما
که هیچ نور امیدی نمانده در عالم
میان روضه ی گودال این دلم گیر است
شبیه جد غریبت اسیر گودالم
هنوز هم که هنوز است دل پریشان
صدای نعل جدید و شروع جنجالم
هنوز هم که هنوز است در تب و تابم
هنوز گریه کن روضه های خلخالم
#وحید_محمدی🦋🦋🦋🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#امام_زمان_مناجات
روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در پرده ای هنوز و صدت عندلیب هست
مُردیم از فراق تو ای عیسیِ زمان
آیا زخوانِ وصل تو ما را نصیب هست؟
هر جا روم از تو که دور از تو کس مباد
لیکن امیدِ وصل توأم عنقریب هست
دوری زخدمت تو زنقصانِ شوق ماست
دردا که درد نیست وگرنه طبیب هست
اظهار شوق این همه از «فیض» هرزه نیست
هم قصه غریب و حدیث عجیب هست
#فیض_کاشانی
#امام_زمان_مناجات
بیا که جان به لب آمد ز شوق دیدارت
همیشه یار دل من! خدا نگهدارت!
چو اشک بر سر بازار دیده پای گذار
الا که گرمتر از محشر است بازارت!
نشستهاند به راه و ستادهاند به صف
پیمبران الهی به شوق دیدارت
سلامت دو جهان را به هیچ انگارد
عنایتی که تو داری به جان بیمارت
مرا دمی ز کمند غمت رهایی نیست
که بوده این دل ما دم به دم گرفتارت
مطاع مهر تو سرمایهای است بینقصان
دلم خوش است بدین مایهام خریدارت
رسان به تربت زهرا سلام ما و بگو
بده ز دور جواب سلام زوّارت
سری ز پنجرۀ خانهات درآر و ببین
به صد امید نشستیم پشت دیوارت
قبول شعر «مؤیّد» نکوترین صله است
قبول کن که نباشد جز این سزاوارت
#سیدرضا_موید
🌴🥀🌴