eitaa logo
به وقت بهشت 🌱
6.5هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
2 فایل
💠وَأُفَوِّضُ أَمْرِ‌ی إِلَی‌اللَّه إِنَّ‌اللهَ بَصِیرٌ‌ بِالْعِبَاد 🚫کپی یا انتشار حتی با ذکر نام نویسنده حرام است🚫 تبلیغات ارزان https://eitaa.com/tablighattarzan عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
لَطَمَ نقل شده. یعنی با مشت به صورتِ کسی زدن...
تورو خدا ببخشید😭😭😭😭 دل خودم خونِ ولی: هَضَمَ نقل شده. یعنی بدنی که لِه شده، زیرِ پا قرار گرفته، کوبیده شده...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 مَولاتی یا فاطِمه اُمَّاهْ نَحن أَیتامُكِ سَیَّدَتی وَ نَرجُو شَفاعَتُكِ یا زَهرا . . ای مولای من، ای فاطمه ای مادر ما یتیمان تو هستیم و امیدواریم به شفاعت شما یا زهرا🥀 سلام صبح بخیر ☕️🍂🕯
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
35.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی ( سید خانوم ) امیر رضا: سید خانوم پاشو ،پاشو دیگه،تو که خوابت انقدر سنگین نبود،پاشو بریم سید خانوم :کجا بریم؟ مریم خانوم شمایی؟خوب صدات رو نمیشنوم! نمیتونم بلند شم، پاهام قوت نداره،چند روزه افتادم امیر رضا: پاشو مامان ،یه یا علی بگو پاشو سید خانوم: امیر رضاااااا، مادر تویی؟! الهی قربون صدات بشم ، کی اومدی ؟چرا من نفهمیدم!؟ صداپیشگان: مریم میرزایی - مسعود عباسی - مینا حمیداوی - امیرعلی مومنی نژاد – مائده پناهی -کامران شریفی - احسان فرامرزی نویسنده: دکتر ملیحه مومنی نژاد کارگردان: علیرضا عبدی پخش روزهای پنج شنبه ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی @radiomighat
«تهران چه خبر؟» می‌گفتم: «شهر شهر فرنگه، از همه رنگه» پدرم اسم رنگ را که شنید، قرآن را آورد. آیه‌ای خواند که اشاره به رنگ داشت. آیه این بود: «صبغه الله و من احسن من الله صبغه» و خودش ترجمه کرد که: «رنگ خدا و چه رنگی نیکوتر و زیباتر از رنگ خداست» و توضیح داد که اگر خدا را در نظر داشته باشی، هیچ رنگی جلو چشمانت زیبا جلوه نمی‌کند. 📚 آب‌ هرگز‌ نمی‌میرد ✍🏻حمید‌حسام سلام روزتون به خیر ☕️🍂
📌 ز علی غریب‌تر... 🥀 ما جای آنکه چاه برای غمت شویم بارِ غمی دوباره به دوشت گذاشتیم! ما را ببخش، ای ز علی هم غریب‌تر! سنگی اگر ز رهگذرت برنداشتیم! صبحتون معطربه عطر صلوات بر مهدی صاحب زمان عجل الله🌺
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
25.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی ( درد و دل ) اینجا مزار یادبودِ شهیدِ دِه پایین تنها فرزند کلبعلیِ چوپان است که قبل از تولد فرزندش در عملیات کربلای چهار آسمانی شد... صداپیشگان: مریم میرزایی - مسعود عباسی - علی گرگین - کامران شریفی نویسنده: حسین ملک حسینی کارگردان: علیرضا عبدی تصویر سازی: محمد علی عبدی پخش هر هفته ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی @radiomighat
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
7.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان کوتاه ( آوای جغد ) کبوتر: بهتر است سکوت کنی و آواز نخوانی. آدم‌ها آوازت را دوست ندارند. غمگین‌شان می‌کنی. دوستت ندارند. می‌گویند بدیمنی و بدشگون و جز خبر بد، چیزی نداری...بهتر است آواز نخوانی راوی: قلب جغد پیر شکست و دیگر آواز نخواند...سکوت او آسمان را افسرده کرد. آن وقت خدا به جغد گفت: خداوند: آوازخوان کنگره‌های خاکی من! پس چرا دیگر آواز نمی‌خوانی؟ دل آسمانم گرفته است صداپیشگان: نسترن آهنگر - مسعود عباسی - کامران شریفی - مسعود سفری بازنویسی و کارگردان: علیرضا عبدی تصویر سازی: محمد علی عبدی پخش هر هفته ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی @radiomighat
یک هفته از زندگی مشترکمان می‌گذشت. یک روز صبح علی آقا بعد از نماز صبح گفت: «زهرا خانم، من امروز باید برم. ساکم کجاست؟» با تعجب پرسیدم: «کجا؟» خندید و گفت: «خانۀ عمو شجاع. خب گُلُم منطقه. من به‌جز جبهه کجا دارم برم!» با دل‌خوری نگاهش کردم. _نمی‌شه کمی دیرتر بری؟ _نه... دشمن نامردی کرده. ساکش را بستم. حوله و وسایل شخصی و چند پیراهن و شلوار و کمی میوه و تنقلات برایش گذاشتم. گفت: «اینجاست که فرق آدم مجرد و متأهل معلوم می‌شه. نمردیم و ساک ما هم پُر از کمکای مردمی شد. 📚 گلستان‌ یازدهم ✍🏻 بهناز‌ ضرابی‌زاده خاطرات‌ همسر‌ شهید‌ علی‌ چیت‌سازیان سلام صبح‌تون به خیر ☕️🍂 ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮     @In_heaventime  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
جان دوباره به جانان رسید یک سال پیش، درست وقتی دخترم سه ساله بود، فیلم دختری سه ساله قلبم را آنچنان فشرد که نامش از خاطرم نرفت. درست چند ساعت قبل از شهادت، ریم برای بازی به سمت پدربزرگ می‌دوید. موهایش را با گیره‌های صورتی دو گوش بسته بود. و خنده‌ی کودکانه‌اش فضا را پر کرده بود. بغض مثل یک لقمه توی گلو مانده نفسم را تنگ کرد. نم اشک را از گوشه چشم گرفتم. خوب به یاد دارم پدربزرگ، ریم را توی آغوش خود فشار می‌داد. اما او، آرام و ساکت چشم بسته بود. پدربزرگ پلک‌های ریم را از هم باز کرد. چشم‌هایش را بوسید. صورت روی صورتش گذاشت و گفت: 《روح الروح》 امروز دوباره تصویر پدربزرگ را دیدم. ریش‌هایش سفیدتر شده بود و مثل ریم چشم‌ها را بسته بود. 🖊شکوهی https://eitaa.com/chand_jore_ba_man
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرزو می‌کنم در این روز زیبا.... پروانه‌ی دلتون شـاد عـاقبتتون به‌خیر زندگی‌تون بدون حسرت عشقتون آسمانی و حال دلتون خوبه خوب باشه. روزتون دل انگیز♥️ 📚🍂
🦋 📿مادرها شبیه نخ میمانند! به نسبت دانه‌ها کمتر خودنمایی میکنند 📿اما اگر هیچ دانه‌ای کنار دیگری نمیماند‏! ! سلام صبح‌تون به خیر روزتون مبارک❤️