eitaa logo
تنها‌مسیری‌های‌استان‌فارس💕
1.8هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
4.3هزار ویدیو
36 فایل
#کپی_مطالب_آزاد 🙂 ارتباط بامشاورین تنهامسیری @MoshaverTM پیشنهادات وانتقادات ونظرات 💫لینک کانال اصلی تنهامسیرآرامش http://eitaa.com/joinchat/63963136Ca672116ed5
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها‌مسیری‌های‌استان‌فارس💕
*✧✾🦋✾ « ﷽ » ✾🦋✾✧* ✨نگاه خدا 📃قسمت دهم عاطی: سارا بدون من چیکار میکنی؟ - هیچی یه بسته ت
*✧✾🦋✾ « ﷽ » ✾🦋✾✧* ✨نگاه خدا 📃قسمت یازدهم شماره عاطفه رو گرفتم(عاطفه خواب بود) - الو عاطفه خوابی؟ عاطی: اره خیره سرم، اگه جنابعالی میزاشتین داشتم یه خواب خوب میدیدم - دیوووونه حتمن داشتی خواب منو میدیدی عاطی: حالا چیکارم داشتی مزاحم - وایییی باورت نمیشه بابا ماشین گرفته برام ( انگار خوابش پرید) عاطی: جانه عاطی، مرگ عاطی راست میگی؟ عاطی: اومدم باید ببری منو بیرونااااا گفته باشم - چششششم، الان برو ادامه خوابتو ببین رفیق عاطی: اره راست میگی، شب بخیر یه هفته گذشت و فردا اولین روز دانشگاه بود، توی این یه هفته خاله زهرا و مادرجون هر روز به بهانه ازدواج بابا میاومدن خونمون خسته شده بودم با شروع کلاسا خیلی خوشحال شدم که تا اطلاع ثانوی خونمون نمیان صبح با زنگ گوشی ساعتم بیدار شدم لباسمو پوشیدو کیفمو برداشتم رفتم پایین نشستم یه کم صبحانه خوردمو سویچ ماشینو برداشتمو حرکت کردم ماشینو کنار دانشگاه پارک کردم و پیاده شدم رفتم داخل دانشگاه کلاس هام‌رو پیدا کردم. کلاسم که تمام میشد می‌رفتم داخل کافه دانشگا مینشستم تا کلاس دیگه ام شروع بشه. تو کافه که نشسته بودم گوشیم زنگ خورد نگاه کردم دیدم شماره اش مال ایران نیست - الو ( با شنیدن صداش فهمیدم سانازه، دختر خالم ۲۷ سالشه، خاله سودابه ام ۲۰ سالی میشه که رفتن کانادا به خاطر شغل شوهرش یه پسرم داره سهیل ۲۴ سالشه ) - واییی ساناز توییی؟ خوبی؟ ساناز: سلام عزیزم، قربونت برم تو خوبی؟ حاجی خوبه - مرسی، چه عجب یاد من کردی؟ ساناز: ما که همیشه به فکرت هستیم شرمنده نتونستم همراه مامان و بابا بیام موقع خاکسپاری - اشکالی نداره ولی من اینقدر حال روحیم بد بود متوجه نشدم خاله سودابه اومده، از طرف من عذر خواهی کن از خاله ساناز: عزیززززم، حق داری واقعن فوت خاله همه ما رو شوکه کرده بود خوب شنیدم دانشگاه قبول شدی! اونم رشته برق - اره گلم ساناز: بهت تبریک میگم، ای کاش میتونستی میومدی اینجا درست و ادامه میدادی ؟ - میدونم ولی بابا رضا هیچ وقت اجازه نمیده ساناز: چرا اجازه نده، حاج رضا هم تا چند وقت دیگه ازدواج می‌کنه، دیگه چه کار به تو داره - نمیدونم باید باهاش صحبت کنم ساناز: اره باهاش صحبت کن ببین چی میگه، عزیزم من باید برم سرکارم کاری نداری؟ - قربونت برم یه همه سلام برسون خدا نگهدار راست می‌گفت بابا که قراره دیر یا زود ازدواج کنه، چرا نباید بزاره برم از اینجا بلند شدم و از کافه رفتم بیرون کلاسم که تمام شد رفتم خونه، تا برسم خونه دیگه غروب شده بود، تن تن رفتم لباسامو عوض کردم و رفتم اشپزخونه غذا درست کنم، امشب حتما با بابا صحبت می‌کنم ببینم چی میگه ساعت ۱۰ شب بود که بابا اومد خونه - سلام بابا جون بابارضا: سلام سارا جان بیداری هنوز؟ - منتظر بودم شما بیاین باهم شام بخوریم بابا رضا: باشه الان میرم لباسمو عوض میکنم و میام شامو که خوردیم میزو جمع کردم و ظرفا رو شستم رفتم سمت پذیرایی دیدم بابا داره اخبار نگاه میکنه نشستم روی مبل، صدای تپش قلبم رو می‌شنیدم.... یه نفس عمیق کشیدمو گفتم - بابا رضا( همون طور که چشمش به تلوزیون بود ) بابا رضا: جانم - میشه منو بفرستین کانادا اونجا درسمو ادامه بدم ( بابا تلوزیون و خاموش کرد و برگشت سمت من): برای چی می‌خوای بری؟ - خوب مثل همه آدما می‌خوام برم اون ور زندگی کنم، درس بخونم، پیشرفت کنم بابا رضا: خوب همه این کارا رو می‌تونی همینجا هم انجام بدی - ولی من دوست ندارم اینجا باشم بابا رضا: یعنی می‌خوای منو تنها بزاری؟ - بابا جون شما دیر یا زود ازدواج می‌کنین، این منم که تنها میشم... دارد...
تنها‌مسیری‌های‌استان‌فارس💕
*✧✾🦋✾ « ﷽ » ✾🦋✾✧* ✨نگاه خدا 📃قسمت یازدهم شماره عاطفه رو گرفتم(عاطفه خواب بود) - الو ع
*✧✾🦋✾ « ﷽ » ✾🦋✾✧* ✨نگاه خدا 📃قسمت دوازدهم بابا رضا: به یه شرط اجازه میدم که بری - چه شرطی؟ بابا رضا : اینکه ازدواج کنی ،بعد هر جا که دوست داشتی میتونی بری بابا این حرف و گفت و بلند شد و رفت الان اینو چیکارش کنم تا صبح فکرم درگیر بود چیکار کنم بابا راضی بشه که خوابم برد صبح با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم عاطفه بود - هااا... عاطی: سلامت کو،رفتی دانشگاه بی ادب شدی؟ - ول کن عاطی اصلا حوصله ندارم عاطی: بیخود، من به خاطر جناب عالی اومدماااا پاشو بیا دنبالم بریم بیرون - عاطی بیخیال خواب میاد. عاطی: پس دیشب تا صبح کارت چی بود حاج خانم - داشتم فکر میکردم عاطی: عع میزاشتی من هم می اومدم کمک باهم فکر میکردیم ( خوابم پرید): عع راست میگی، الان میام دنبالت عاطی: خدا شفا بده تن تن لباسمو پوشیدمو رفتم دنبال عاطفه - سلام دوست عزیززززم ... عاطی: چیه مهربون شدی - عع یه بارم میخوایم مثل دخترای مودب حرف بزنیم نمیزاریااا عاطی: آخه بهت نمیاد ... - کجا بریم حالا؟ عاطی: اول گلزار - هیچی باز شروع شد، عاطفه جان از جون اون شهیده بیچاره چی میخوای،بابا رسیدیم بهشت زهرا، عاطفه رفت سمت گلزار منم رفتم سمت قبر مادرم نشستم کناره سنگ قبر: میبینی مامان، میخوام زندگی هم کنم نمیزارن، مامان جون نمیشه بری تو خواب بابا ازش بخوای که منصرف بشه از ازدواج من... حرفام که تمام شد رفتم سمت گلزار، دیدم عاطفه مثل همیشه سرش رو ،روی سنگ قبر شهیدش گذاشته داره گریه میکنه رفتم کنار... - سلام برادر، ببخشید این دوستمون شما را کلافه کرده. عاطی: عع سارا بس کن زشته - چی چی زشته همیشه میای اینجا گریه میکنی، لااقل حرف دلتو بلند بهش بگو دیگه، شاید راهی پیدا کرد عاطی: دیوونه، لازم نکرده، بریم... - من خواستم کمکت کرده باشم تا زودتر به آرزوت برسی عاطی: بی مزه (سوار ماشین شدیم رفتیم پاتوق همیشگی ) - عاطی کمک میخوام عاطی: باز چه گندی زدی - یه جور میگی که انگار همش در حال خرابکاری ام که عاطی: نه اینکه نیستی .... حالا بگو چی شده ! - میخوام از ایران برم، بابا نمیزاره عاطی: اول اینکه غلط کردی می‌خوای بری، دومم دست حاجی درد نکنه که نمیزاره - عع مسخره بازی در نیار، میخوام برم کانادا درسمو ادامه بدم، تازه خاله هم اونجاست و هوامو داره. عاطی: وااایی شوخی نکن - نه بیکارم دارم اراجیف میافم - بابا میگه شوهر کنم برم الان من چیکار کنم عاطی: این دیگه مشکل توست کاری از دست من برنمیاد. ( کیف مو برداشتم پرت کردم سمتش) خیلی دیونه ای، من چی میگم تو چی میگی عاطی: سارا جان من چکار می تونم بکنم خب. - من میگم نمی‌خوام شوهر کنم تو داری دنبال می‌گردی برام راهکار پیدا کنی؟ عاطی: من دیگه تا همین اندازه مخم کار می‌کرد بیشتر از این دیگه شرمنده - پاشو پاشو بریم ببینم چه گلی به سرم بگیرم عاطی: وایستا هنوز شیر موزم تموم نشده - اه زود باش عاطفه رو رسوندم خونه شون رفتم خونه اصلا حوصله هیچ چیزیو نداشتم رفتم تو اتاقم واسه شامم بیرون نیومدم تو فکر این بودم چیکار کنم، به ذهنم رسید به ساناز زنگ بزنم - الو ساناز ! سهیل: سلام سارا خانم خوبی؟ - سلام آقا سهیل خوبی؟ خاله خوبه؟ سهیل: مرسی تو خوبی؟ شرمنده ساناز خوابیده من گوشیشو برداشتم - خیلی ممنوم، اشکالی نداره فردا تماس میگیرم، به خانواده سلام برسونین سهیل: اوکی، شما هم سلام برسونین آه که چقدر از این پسره بدم میاد اینقدر خسته بودم که خوابم برد؛ صبح ساعت ۸ کلاس داشتم با صدای زنگ گوشیم بلند شدم اماده شدم رفتم از پله ها پایین دیدم میز صبحانه آماده اس، صبحانه رو خوردم.... دارد....
145 🤔 گفتند: مروت و جوانمردی چیه؟ 🌷 امام صادق علیه‌السلام فرمودند: شما بگید چیه؟ اونا گفتند که ما می‌گیم: مروت و جوانمردی یعنی که اگر خدا بهت نعمت داد تشکر کنی، نعمت نداد صبر کنی، بلا داد صبر کنی. 🌷 امام صادق علیه‌السلام فرمود: اینکه سگ‌های مدینه هم همین جوری هستند. 🙄 زد تو حالش درسته؟ گفت: خب آقا من به همین دلیل دارم از شما می‌پرسم، شما بفرمایید. 🌷 فرمود: ما اهل‌بیت این‌جوری میگیم، میگیم مروت یعنی این که نعمت بهت دادند ایثار کنی. بلا بهت دادند شکر کنی.☺️ 👤 استاد پناهیان 🎬 سلسله مباحث حالِ خوب 🌱 @IslamLifeStyles_fars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅 صفحه 186 🌷هدیه به 14 معصوم علیهم‌السلام و ثواب آن برسد به جمیع مؤمنین و مؤمنات ان‌شاءالله. 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 🔅 امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام: ❇️ خوش‏گمانى موجب راحتی قلب و سلامتی دين است. 📚 غررالحكم حدیث ۴۸۱۶ 🌷 @IslamLifeStyles_fars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 *مولای من،مهدی جان!* هر روز را با سلام بر تو آغاز می‌کنیم! 🌸سلام بر تو... که صاحب‌اختیار مایی! ✨ *اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُعِزَّ الْأَوْلِیآءِ وَ مُذِلَّ الْأَعْدآءِ*✨ 🌺 @IslamLifeStyles_fars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•| |• ✍ مسلماً به سود ماست و نه به نفع . زیرا به وسیلۀ آن، رنگ خدایی پیدا می‌کنیم. به همین دلیل، خداوند بندگانش را به خود سفارش می‌کند. همچون مادری که فرزند را به سوی خود فرامی‌خواند تا به او غذای مناسب دهد و مراقبت‌های لازم را درباره او انجام دهد، خداوند نیز ما را به سوی خود می‌خواند تا در جوار او نورانی شویم و در و به سر بریم. 🌺 @Islamlifestyles_fars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها‌مسیری‌های‌استان‌فارس💕
⇦سلسله مباحث #تنها_مسیر :(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) #جلسه_نوزدهم #بخش_6 ✴️در ادعیه دارید یه
⇦سلسله مباحث :(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) 🔸خب وقتی خواستی محو بشه گناهات بعد از محاسبه، چیکار کن؟! 💫بِتَجْدِیدِ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ، (می‌فرماید حساب کنین چکار کردین، گناهات رو ببین! ثوابات رو ببین )اونوقت خواستی گناهات رو محو بشه ✨درود بر پیامبر بفرست و اهل بیتش ⁉️یعنی چی؟اصلا میگی آقا درود... یعنی: آقا من نوکرم، غلط کردم دیگه... ✳️صلوات حکم استغفار رو پیدا می‌کنه 👈من محاسبه کردم نفسم رو با درود و صلوات عذرخواهی کردم. ⁉️بعد چیکار کنم؟ «وَ عَرَضَ بَیْعَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٍّ ع عَلَى نَفْسِهِ،» به خودش بگه دوباره بیعت کن باعلی.. 💫وَ قَبُولَهُ لَهَا،و قبول کن بیعت رو برای نفس خودت 💫وَ إِعَادَةَ لَعْنِ أَعْدَائِهِ، شروع کن به لعن کردن دشمنان اهل بیت 🧐چه ربطی داره با محاسبه‌ی نفس؟ @IslamLifeStyles_fars
⁉️اهل بیت کجا ایستادن تو دین ما، در رابطه‌ی بین ما و خدا؟ ✨فَإِذَا فَعَلَ ذَلِکَ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: وقتی که این کار رو بکنی خدای عزوجل به تو میگه چی؟ 😕کاری نکردی که گفتی یاعلی، من دیدم اشتباهای خودم رو، یاعلی، مَدد.. 👈اینجوری که بشه، یاعلی مدد یاعلی، خدا لعنت کنه دشمنای تو رو 🔸تو گناه کردی بگو خدا لعنت کنه دشمنای تو رو 💫فَإِذَا فَعَلَ ذَلِکَ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: لَسْتُ أُنَاقِشُکَ فِی شَیْ‏ءٍ مِنَ الذُّنُوبِ- مَعَ مُوَالاتِکَ أَوْلِیَائِی، وَ مُعَادَاتِکَ أَعْدَائِی ☺️دیگه من یقه‌ی تو رو نمی‌گیرم به خاطر گناهات... ✅چون تو ابراز اِرادت به دوستان من کردی و دشمنی کردی با دشمنان من 👈اینا پارتی بازی نیس، اینا حقیقت ماجراست. ⚡️ادامه دارد... @IslamLifeStyles_fars