eitaa logo
احادیث اهل البیت علیهم‌السّلام
5.3هزار دنبال‌کننده
38 عکس
5 ویدیو
0 فایل
 إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ "اَلثَّقَلَيْنِ" مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي "كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي" وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ   ارتباط با خادم کانال: @skhorasani1424
مشاهده در ایتا
دانلود
نبرد انفرادى عليه‌السلام با دشمنانش 🔻راوى مى‌گويد: آن گاه حسين عليه‌السلام، دشمن را به نبردِ تن به تن فرا خواند و همۀ كسانى را كه به جنگش مى‌آمدند، از ميان بر مى‌داشت تا آن جا كه تعداد فراوانى از آنها را كُشت و در اين حال، مى‌فرمود: اَلْقَتْلُ أَوْلَی‌ مِنْ رُكُوبِ اَلْعَارِ وَ اَلْعَارُ أَوْلَی‌ مِنْ دُخُولِ اَلنَّارِ «مرگ،از ننگ، بهتر است و ننگ، از ورود به آتش». يكى از راويان مى‌گويد: به خدا سوگند تاكنون شكست خورده‌اى را نديده بودم كه فرزندان و خاندان و يارانش كشته شده باشند امّا اين گونه استوار و پُردل مانده باشد. پيادگان بر او يورش مى‌بُردند واو هم بر آنان يورش مى‌بُرد و آنان مانند فرار بُزها به هنگام حملۀ گرگ از هم شكافته مى‌شدند. او بر آنان، حمله مى‌بُرد و در حالى كه آنان بالغ بر سى هزار نفر بودند، از پيشِ‌ پاى او، مانند ملخ‌هاى پراكنده، مى‌گريختند و او دوباره به جاى خويش باز مى‌گشت و مى‌گفت: لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ: «هيچ نيرو و توانى،جز از جانب خداوند، نيست». 📚الملهوف ص۱۷۰ ☑️ @JAMI_Alahadith
هجوم دشمن به خيمه‌ها ⚫️ حسين عليه السلام هماورد طلبيد و هر كدام از قهرمانان را كه به سوى او مى‌آمد مى‌كُشت تا آن كه تعداد بسيارى از آنان را كُشت. شمر بن ذى الجوشن- كه خداونداو را لعنت كند-، با عدّۀ فراوانى پيش آمدند و همگى با هم با او جنگيدند. امام حسين عليه السلام نيز با آنان جنگيد تا آن كه ميان او و خيمه‌گاهش فاصله انداختند. در این هنگام حسين عليه‌السّلام، بر آنان فرياد كشيد: وَيْحَكُمْ يَا شِيعَةَ آلِ سُفْيَانَ إِنْ لَمْ يَكُنْ دِينٌ وَ كُنْتُمْ لاَ تَخَافُونَ اَلْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً في دُنْيَاكُمْ هَذِهِ وَارْجِعُوا إلَى أحْسَابِكُم إن كُنتُم أعْواناً كَما تَزعُمُون «واى بر شما، اى پيروانِ‌ خاندان ابوسفيان ! اگر دين نداريد و از [روز] معاد نمى‌هراسيد، پس دست‌کم در اين دنيايتان آزاده باشيد و به [خوى] نياكانتان باز گرديد، اگر آن‌گونه كه مى‌گوييد، اعوان هستيد». پس شمر بن ذى الجوشن-كه خداوند،او را لعنت كند-،فرياد برآورد: اى حسين! چه مى‌گويى‌؟ ⬅️ فرمود: أَقُولُ أَنَا الَّذي أُقَاتِلُكُم وتُقَاتِلُونِي والنِّسَاءُ لَيْسَ لَكُم عَلَيهِنَّ جُنَاحٌ فَامْنَعُوا عُتاتَكُم وَطُغاتِكُم وَجْهالَكُمْ عَنِ التَّعَرُّضِ لِحَرَمِي ما دُمْتُ حَيّا: «مى‌گويم: من با شما مى‌جنگم و شما با من مى‌جنگيد؛ولى زنان كه گناهى ندارند. پس سركشان و نابخردانتان را از رفتن به سوی حرمم، تا زنده‌ام، بازداريد». شمر گفت: اى پسر فاطمه! اين [حق] براى تو هست. پس شمر بر يارانش بانگ زد و گفت: از حريم اين مرد، دور شويد و در پىِ‌ خودش باشيد كه به خدا سوگند، او هَماوردى کریم و بزرگوار است». 📚الفتوح ج۵ ص۱۱۷ ☑️ @JAMI_Alahadith
بازگشت اسبِ‌ بى‌سوار ▪️اسب حسين عليه السلام، از دست دشمنان گريخت. پيش آمد و پيشانى‌اش را بر خون حسين عليه‌السّلام نهاد و به تاختْ‌ رفت تا به خيمۀ زنان رسيد. شيهه مى‌كشيد و سرش را به زمينِ‌ جلوى خيمه مى‌كوفت. هنگامى كه خواهران حسين عليه‌السلام و دختران و خانواده‌اش، كسى را روى اسب نديدند، صدا به ناله و ضجّه، بلند كردند و امّ‌ كلثوم، دست بر فرق سرش نهاد و فرياد برآورد: وا محمّدا ! وا جدّا ! وا نبيّا ! وا ابا قاسما ! وا عليّا ! وا جعفرا ! وا حمزتا ! وا حَسَنا ! اين،حسين است كه در صحراى كربلا، بر خاكْ‌ افتاده است،سر از پُشتْ‌ بريده و عمامه و رَدا،رُبوده ! سپس، از حال رفت. 📚مقتل‌الحسین خوارزمی ج۲ ص۳۷ ☑️ @JAMI_Alahadith
علت وجود لکه های سیاه بر پشت مبارک 🛑وَ قَالَ عُمَرُ أَيْضاً مَنْ يُوطِئُ اَلْخَيْلَ صَدْرَهُ فَأَوْطَئُوا اَلْخَيْلَ ظَهْرَهُ وَ صَدْرَهُ وَ وَجَدُوا فِي ظَهْرِهَآثَارَاسُودَافَسَأَلُوا عَنْهَا فَقِيلَ كَانَ يَنْقُلُ اَلطَّعَامَ عَلَى ظَهْرِهِ فِي اَللَّيْلِ الى مَسَاكِنِ أَهْلِ اَلْمَدِينَةِ 🏴عمر [بن سعد] گفت: چه كسى اسب بر سينۀ او مى‌دوانَد؟ آنان بر پشت و سينۀ حضرت، اسب دواندند و در پشت حضرت، لكّه‌هاى كبودى را یافتند. چون در اين باره پرسيدند، گفته شد: او بر پشت خود،شبانه ،گندم به درِ خانۀ بينوايان مدينه مى‌برد. 📚تذکرة الخواص ص۲۲۸ ☑️ @JAMI_Alahadith
با آگاهی کامل غارت کردند... 🛑قَالَ: وَأُخِذَ ثَقَلُ الحُسَيْنِ، وَأَخَذَ رَجُلٌ حُلِيَّ فَاطِمَةَ بِنْتِ الحُسَيْنِ، وَبَكَى، فَقَالَتْ: لِمَ تَبْكِي? فَقَالَ: أَأَسْلُبُ بِنْتَ رَسُوْلِ اللهِ -صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ- وَلاَ أَبْكِي? قَالَتْ: فَدَعْهُ, قَالَ: أَخَافُ أَنْ يَأْخُذَهُ غَيْرِي. ▪️ذهبی می‌نویسد: اثاثيه حسين عليه‌السّلام را به تاراج بردند. مردى زيور فاطمه دختر حسين عليه‌السّلام را گرفت و گريست. فاطمه پرسيد: چرا مى‌گريى‌؟ _گفت: دارايىِ دختر پيامبر خدا را به تاراج ببرم و نگِريم‌؟! _فاطمه گفت: پس آن را بگذار! _گفت: مى‌ترسم كس ديگرى آن را بردارد! 📚سير اعلام النبلاء، ج۴، ص۳۶۲ ☑️ @JAMI_Alahadith
نوحه‌گرىِ‌ جِنّيان بر شهدای کربلا 🏴 على بن حَزَوَّر می‌گوید: شنيدم كه ليلَی مى‌گويد: نوحۀ جنّيان را بر حسين بن على عليه‌السلام شنيدم كه چنين مى‌خواندند: يَا عَيْنُ جُودِي بِالدُّمُوعِ فَإِنَّمَا يَبْكِي اَلْحَزِينُ بِحُرْقَةٍ وَ تَفَجُّعٍ يَا عَيْنُ أَلْهَاكِ اَلرُّقَادُ بِطِيْبِهِ مِنْ ذِكْرِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَوَجُّعٍ بَاتَتْ ثَلاَثاً بِالصَّعِيدِ جُسُومُهُمْ بَيْنَ اَلْوُحُوشِ وَ كُلُّهُمْ فِي مَصْرَعٍ اى ديده ! اشك‌ها را نثار كن كه اندوه‌زده، با درد و سوز مى‌گريد. اى ديده ! خواب خوش،از خاطر تو بُرد ياد خاندان محمّد و دردمندىِ‌ آنان را؟! پيكرهايشان تا سه شب، بر روى زمين ماند، در حالى كه همگى در قتلگاه و ميان جانوران وحشى بودند. 📚کامل الزيارات ج ۱، ص ۹۵ ☑️ @JAMI_Alahadith
رؤياى امّ‌ سلمه‌ عليها‌‌ السّلام ⬅️ از سَلماى مدنى نقل شده که گفت: رسول خدا صلّى‌الله‌عليه‌وآله شيشه‌اى به امّ‌سلمه داده بود كه خاك صحراى طَف [كربلا] در آن بود. به او فرموده بود: إذَا تَحَوَّلَ هَذَا دَمًا عَبِيطًا، فَعِنْدَ ذَلِكَ يُقْتَلُ الْحُسَيْنُ: «هر گاه اين خاك،[هم‌رنگ] خون تازه شد، هنگام كشته شدن حسين است». [شبى] فريادى از اتاق امّ‌ سلمه بلند شد و من، نخستين كسى بودم كه پيش او رفتم. به او گفتم: چرا ناراحتى، اى مادر مؤمنان‌؟ _گفت: پيامبر خدا را در خواب ديدم كه بر سرش خاك نشسته است. گفتم: چرا اين گونه‌اى‌؟ _فرمود: «مردم بر پسرم هجوم بردند و او را كشتند. هم‌اكنون، شاهد شهادتش بودم». من لرزيدم و بيدار شدم و چون به سوى شيشه رفتم، ديدم كه خون از آن مى‌جوشد. سلمى مى‌گويد: من نيز آن را ديدم كه پيش رويش گذاشته است. 📚مقتل‌الحسین خوارزمی ج۲ ص۹۶ علیه‌السلام ☑️ @JAMI_Alahadith
تلاش علیه‌السّلام برای پیکار در کربلا 🌑 حسين عليه‌السّلام، به چپ و راستش نگريست و هيچ مردى را نديد. على بن الحسين، عليه‌السّلام- درحالیکه بيمار بود، بيرون آمد؛ ولى [ به خاطر شدت بیماری‌] نمى‌توانست شمشيرش را حمل كند. امّ‌ كلثوم، پشت سرِ او فرياد مى‌زد: اى پسر عزيزم! بازگرد. _على عليه‌السّلام گفت: يَا عَمَّتَاهْ ذَرِينِي أُقَاتِلْ بَيْنَ يَدَيِ اِبْنِ رَسُولِ اَللَّهِ: اى عمّه! بگذار تا پيش روىِ‌ فرزند رسول الله بجنگم. _حسين عليه‌السّلام فرمود: يَا أُمَّ كُلْثُومٍ خُذِيهِ لِئَلاَّ تَبْقَی‌ اَلْأَرْضُ خَالِيَةً مِنْ نَسْلِ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَّی‌ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه: «اى امّ‌ كلثوم ! او را بگير [و باز گردان] تا زمين از فرزندان خاندان محمّد صلى‌الله‌عليه‌و‌‌آله، خالی نمانَد». 📚بحار الأنوار ج ۴۵، ص ۴۶ ☑️ @JAMI_Alahadith
پرتوی از شخصیت امام زین العابدین علیه‌السّلام 🛑عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ اَلْبَاقِرِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَال:...َ لَقَدْ حَجَّ عَلَى نَاقَةٍ لَهُ عِشْرِينَ حَجَّةً فَمَا قَرَعَهَا بِسَوْطٍ فَلَمَّا نَفَقَتْ أَمَرَ بِدَفْنِهَا لِئَلاَّ يَأْكُلَهَا اَلسِّبَاعُ وَ لَقَدْ سُئِلَتْ عَنْهُ مَوْلاَةٌ لَهُ فَقَالَتْ أُطْنِبُ و [أَوْ] أَخْتَصِرُ فَقِيلَ لَهَا بَلِ اِخْتَصِرِي فَقَالَتْ مَا أَتَيْتُهُ بِطَعَامٍ نَهَاراً قَطُّ وَ مَا فَرَشْتُ لَهُ فِرَاشاً بِلَيْلٍ قَطُّ وَ لَقَدِ اِنْتَهَى ذَاتَ يَوْمٍ إِلَى قَوْمٍ يَغْتَابُونَهُ فَوَقَفَ عَلَيْهِمْ فَقَالَ لَهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ فَغَفَرَ اَللَّهُ لِي وَ إِنْ كُنْتُمْ كَاذِبِينَ فَغَفَرَ اَللَّهُ لَكُمْ ▪️از امام باقر علیه‌السّلام نقل شده که فرمود: حضرت علیه‌السّلام بر روى شترى كه داشت بيست بار حجّ‌ به جاى آورد و هرگز آن را با تازيانه نزد و وقتی که آن شتر مرد دستور داد كه لاشه‌اش را دفن كنند تا حيوانات درنده آن را نخورند. 🔻از كنيزش در بارۀ آن حضرت پرسيده شد، گفت: مفصّل بگويم يا خلاصه كنم‌؟ _گفتند: خلاصه كن _گفت: هرگز روزها طعامى نزد او نياوردم[یعنى پيوسته روزه بود] و شب‌ها رختخوابى براى او پهن نكردم[يعنى شبها پيوسته به‌ عبادت مشغول بود] روزى آن حضرت نزد گروهى آمد كه غيبت او را مى‌كردند، پس ايستاد و فرمود: اگر شما راست مى‌گوييد خداوند مرا بيامرزد و اگر دروغ مى‌گوييد خداوند شما را بيامرزد. 📚الخصال ج ۲، ص ۵۱۸ ☑️ @JAMI_Alahadith
➖زنده نگه داشتن یاد کربلا توسط علیه‌السّلام 🛑لَقَدْ كَانَ بَكَى عَلَى أَبِيهِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عِشْرِينَ سَنَةً وَ مَا وُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَعَامٌ إِلاَّ بَكَى حَتَّى قَالَ لَهُ مَوْلًى لَهُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ أَ مَا آنَ لِحُزْنِكَ أَنْ يَنْقَضِيَ فَقَالَ لَهُ وَيْحَكَ إِنَّ يَعْقُوبَ اَلنَّبِيَّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ كَانَ لَهُ اِثْنَا عَشَرَ اِبْناً فَغَيَّبَ اَللَّهُ عَنْهُ وَاحِداً مِنْهُمْ فَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنْ كَثْرَةِ بُكَائِهِ عَلَيْهِ وَ شَابَ رَأْسُهُ مِنَ اَلْحُزْنِ وَ اِحْدَوْدَبَ ظَهْرُهُ مِنَ اَلْغَمِّ وَ كَانَ اِبْنُهُ حَيّاً فِي اَلدُّنْيَا وَ أَنَا نَظَرْتُ إِلَى أَبِي وَ أَخِي وَ عَمِّي وَ سَبْعَةَ عَشَرَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي مَقْتُولِينَ حَوْلِي فَكَيْفَ يَنْقَضِي حُزْنِي . 🌑 از امام باقر علیه‌السّلام نقل است که فرمود: حضرت سجاد بر پدرش حسين عليهماالسّلام بيست سال گريه كرد و غذایی پيش روى او گذاشته نمى‌شد مگر اينكه گريه مى‌كرد تا جايى كه غلامش به او عرض كرد: اى فرزند رسول الله، آيا وقت آن نرسيده كه اندوه تو پايان يابد؟ _فرمود: واى بر تو! يعقوبِ پيامبر علیه‌السّلام دوازده پسر داشت، خداوند يكى از آنها را از چشم او پنهان كرد، از كثرت گريه بر او، دو چشمش سفيد شد و سر او از اندوه، سفيد شد و پشت او از غم خميده گشت در حالى كه پسرش در دنيا زنده بود ▪️ولى من ديدم كه پدر و برادر و عمو و هفده نفر از خاندانم در كنار من كشته شدند، پس چگونه اندوه من پايان گيرد؟ 📚الخصال ج ۲، ص ۵۱۹ علیه‌السلام ☑️ @JAMI_Alahadith
اسلام آوردن راهب مسيحى 🌑 عبد الملك بن هشام نحوى بصرى می‌گوید: یاران ابن زياد، هر گاه در منزلى فرود مى‌آمدند، سر حسين عليه‌السّلام را از صندوق مخصوص آن بيرون مى‌آوردند و آن را بر سرِ نيزه مى‌كردند و همۀ شب تا هنگام حركت، از آن، محافظت مى‌كردند و سپس آن را به صندوق، باز مى‌گرداندند و حركت مى‌كردند. آنان، در يكى از منزل‌ها كه دِيْر راهبى در آن بود، فرود آمدند و سر را مطابق روش خود، بيرون آوردند و آن را بر سرِ نيزه كردند و نگهبانان، مطابق شيوۀ خود،از آن نگهبانى كردند و نيزه را به دِير، تكيه دادند. نيمه‌شب، راهب، نورى از جايگاهِ‌ سر تا دوردستِ‌ آسمان ديد. از بالاى دِير به آن قوم، رو كرد و گفت: شما كيستيد؟ _گفتند: ما ياران ابن زياد هستيم. _راهب گفت: اين،سرِ كيست‌؟ _گفتند: سرِ حسين بن على بن ابى طالب، پسر فاطمه،دختر پیامبر خدا _گفت: پيامبرتان‌؟! _گفتند: آرى. _راهب گفت: قوم بدى هستيد! اگر مسيح، فرزندى داشت، او را بر بالاى چشمانمان جاى مى‌داديم. _سپس گفت: آيا موافقيد كارى كنيم‌؟ _گفتند: چه كارى‌؟ _گفت: ده هزار دينار، نزد من است. آن را مى‌گيريد و [در عوض،] امشب،سر را به من مى‌دهيد و آن را هنگام حركت، از من پس مى‌گيريد. گفتند:براى ما زيانى ندارد. 🔻سر را به او دادند. او هم دينارها را به آنان داد و سر را گرفت و آن را شست و خوش‌بو كرد و بر روى رانش نهاد و همۀ شب را به گريه نشست و صبحگاه گفت: اى سر! من اختياردار جز خود نيستم و گواهى مى‌دهم كه معبودی جز الله نيست و جدّت محمّد، پيامبر خداست و خدا را گواه مى‌گيرم كه من، دوستدار و بندۀ تو هستم. آن گاه از دِير و راه و عقيده‌اى كه در آن بود، خارج شد و خادم اهل بيت عليهم‌السّلام گرديد. 📚تذکرة الخواص ص۲۶۳ ☑️ @JAMI_Alahadith ____________________________________ بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام که آفتاب درآورد از کلیسا سر😭
قرآن خواندن بر سرِ نيزه 🌑صبحدم، ابن زياد، سرِ حسين عليه‌السّلام را روانه كرد و آن را در همۀ كوچه‌هاى كوفه و قبيله‌هاى آن چرخاند و از زيد بن ارقَم روايت شده كه گفته است: سر حسين عليه‌السّلام را بر من گذراندند. سر بر نيزه بود و من، در حجره‌اى [نشسته] بودم. هنگامى كه به روبه‌روى من رسيد، شنيدم كه مى‌خوانَد: أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا: آيا پنداشتی كه اصحاب كهف و اصحاب رَقيم، از نشانه‌هاى شگفت ما بودند؟!" به خدا سوگند كه مو بر تنم راست شد و فرياد زدم: رَأْسُكَ وَ اَللَّهِ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ أَعْجَبُ وَ أَعْجَبُ: به خدا سوگند،سرِ تو-اى فرزند پيامبر خدا- شگفت‌تر و شگفت‌تر است 📚الإرشاد ج۲ ص۱۱۷ ☑️ @JAMI_Alahadith‌