eitaa logo
جـھـٰاد‌ابـن‌العـمـٰاد‌ .
1.5هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
81 فایل
- به‌نام ِ‌خدای‌ِچشمانِ‌جهاد ؛ 💙 . . • - اینجا گوشه‌ای دنج از عاشقانه‌هایِ منو عزیزِبرادرم ؛ #جھاد‌جـٰان‌ : ) . . - اگر تو اینجایی بدون بی‌دلیل نیست ؛ قطعا دعوتِ خود شهیدجهادی . 🌱 ' • - شروطِ‌کانال : @jahad319 . . - گردان‌کانال : @jahad29 . .
مشاهده در ایتا
دانلود
جـھـٰاد‌ابـن‌العـمـٰاد‌ .
:))🍃!'
هر‌موقع‌به‌بهشت‌زهرا‌میرفت.. آبۍ‌‌بر‌میداشت‌‌وقبور‌شهدا‌رومۍ‌شست‌! میگفت‌:با‌شهدا‌قرار‌گذاشتم‌‌که‌من‌‌غبار‌رو از‌روۍِقبر‌هاۍآنها‌بشورم‌وآنهاهم‌غبار‌ِ گناه‌‌رواز‌روۍ‌ِ‌دل‌‌من‌‌بشورند!- . شهیدرسول‌خلیلی| ( @Jahad1370313)
『بـھ‌نام‌خنده‌چشمان‌جھاد💛'』
جـھـٰاد‌ابـن‌العـمـٰاد‌ .
:))🌱!'
🌺 روایت آخرین دیدار حاج قاسم خطاب به همراهان جهاد مغنیه : 🌺روایت آخرین دیدار  خطاب به همراهان  : 🌺 مراقب پسر من باشید خدا خیرتان دهد...! 🌺آخرین باری که  ،  را دید دو روز قبل از شهادتش بود؛ با لبی خندان و پُرانرژی مثل همیشه آمد دیدن  ، با همه برادران حاضر در جمع سلام واحوال پرسی کرد، به  اطلاع دادن  به دیدن شما آمده. 🔸  هم با اشتیاق فراوان برای دیدن او به برادران گفت بگویید سریع بیاید داخل پیش من. 🌺 تا  داخل اتاق شد  از جایش بلند شد او را محکم بغل کرد،  هم با لحن شیرین و همیشگی‌اش که  را عمو خطاب میکرد و لبخندی که همیشه زمان دیدن  بر لب داشت با صدای بلند گفت: خسته نباشید عمو! و شانه‌ی  را بوسید، خم شد تا دست را ببوسد اما حاج آقا ممانعت کرد. 🌺 هم با صدای آرام رو به سمت او گفت: آخر من آرزو به دل می‌مانم. 🌺 باهم نشستند و چای خوردن. برادری که مسئول بود آمد داخل اتاق، تا او را دید گفت: برادر، را اول به خدا دوم به شما میسپارم؛ جان شما و جان او! 🌺 ️ ایشان اجازه‌ی اینکه به خط مقدم برود را از طرف من ندارد! 🔸 لبخندی زد و باز شانه‌ی را بوسید و دستش را بر روی شانه ایشان گذاشت و گفت عمو جان من به فدای شما؛ هم نگاهی پراز عشق و محبت به کرد و همینطور که به نگاه میکرد رو به سمت آن برادر مسئول گفتن: مراقب پسر من باشید خدا خیرتان دهد...! 🌺آن لحظه همه حاضران در آن جمع عمق عشق و محبت پدر و پسری را بین و فهمیدن... ( @Jahad1370313)
جـھـٰاد‌ابـن‌العـمـٰاد‌ .
سربازان‌امام‌زمان(عج) از هیچ چیز جز گناهانِ‌خویش نمی‌هراسند! ( @Jahad1370313)
جـھـٰاد‌ابـن‌العـمـٰاد‌ .
:))🖤!'
‌‌• . آخر آذرماه بود با ابراهیم برگشتیم تھران ، در عینِ خستگۍ خیلـے خوشحال بود . مۍگفت: هیچ شھیدۍ یا مجروحی در منطقھ دشمن نبود ، هر چھ بود آوردیم . بعد گفت امشب چقدر چشم‌‌های منتظر را خوشحال کردیم ، مادر هر کدام از این شُهدا سر قبر فرزندش برود،ثوابش براۍ ما هم هست . .♥️😌 من بلافاصلھ از موقعیت استفاده کردم و گفتم: آقا ابرام ، پس چرا خودت دعا میکنۍ ڪھ گمنام باشی!؟ منتظر این سوال نبود. لحظھ‌ای سڪوت کرد و گفت: من مادرم رو آماده ڪردم ، گفتم منتظر من نباشھ🙂،حتۍ گفتم دعا کنھ شھید گمنام بشم!ولۍ باز جوابی کھ میخواستم نگفت🙅🏻‍♂❗️ 🗣بھ‌روایت:علـےصادقـٖے ، علۍمقدم🌱' ( @Jahad1370313)
~🕊 🌱 گاهے ما دࢪ میدان جنگیم، چھ جنگ نࢪم چھ جنگ سـࢪد، دࢪسـت اسـت ڪھ ما دࢪ میدان مےجنگیم، اما باید حواسـمان هم بھ دیدبان دڪݪ باݪاۍ میدان نبࢪد باشـد و چشـممان بھ دهان او باشـد؛ چـࢪا ڪھ او میدان و زمین دشـمن را مےبیند و مےشناسـد. ( @Jahad1370313)