✨🍃کلام آسمانی
پس در این صورت به خدای جهانیان چه گمان می برید (و از قهر و انتقام خدا چگونه نمی ترسید).
💠 سوره صافات آیه ۸۷
🆔 @Javadpanahi 🌺
🌷 امام رضا (عليه السلام) فرمود :
🖋 بدانید محرّم ماهی است كه مردم زمان جاهليّت جنگ را در آن حرام میدانستند ، ولى در آن ماه یک عده شیطان صفت" حرام زاده" خون ما اهل بیت پیامبر ' صلوات الله علیهم اجمعین " را حلال میشمردند و حرمت ما را پايمال ، و فرزندان و زنان ما را اسير كردند .
📚 بحارالأنوار ، ج۴۴ ، ص۲۸۳
🆔 @Javadpanahi 🌺
هدایت شده از کانال قاری بین المللی قران استاد جواد پناهی
37.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨📖✨📖✨📖✨📖✨📖✨
🆔 @JavadPanahi 💠
#زیارت_امین_الله
زیارت امین الله یکی از زیارات محبوب و زیبای شیعه است. در کتب ادعیه و حدیث فضایل بسیاری برای این زیارت برشمردهاند و خواندن آن ثواب بسیار زیادی برای شخص خواننده دارد. چند نمونه از ویژگیهای زیارت امین الله از این قرارند:
۱. زیارتی از زبان یک معصوم
امام سجاد (ع) که برای تمام شیعیان اسوه عبودیت و بندگی بوده و دعاهای ایشان بسیار مشهور و محبوب هستند، برای اولین بر زیارت امین الله را خطاب به جد بزرگوارشان امام علی (ع) خواندند. این ویژگی، زیارت امین الله را تبدیل به یکی از بهترین زیارت نامهها کرده است. امام محمد باقر (ع) درباره این زیارت میفرمایند: میتوان زیارت امین الله را برای تمام ائمه اطهار (ع) خواند. امام سجاد (ع) این زیارت را با بسیاری از مسائل اخلاقی و معارف زیبای اسلامی همراه کرده است که خواندن آن را لذت بخشتر میکند.
۲. زیارتی در اوج اعتبار و وثوق
اعتبار سندی ادعیه و زیارات اهمیت بسیاری دارد. جابر بن عبدالله انصاری نقل کننده زیارت امین الله است و بنابر نظر کارشناسان علوم حدیث، اعتبار سندی این زیارت هیچ مشکلی ندارد و کاملاً مطمئن است. این ویژگی ارزشمند را نمیتوان در هر دعا یا زیارتی پیدا کرد.
۳. زیارتی برای تمام ائمه (ع)
زیارت امین الله دریایی از معنویت و معانی بلند است که میتوان آن را خطاب به هرکدام از ائمه (ع) خواند. همانطور که ذکر شد، این زیارت از جانب امام سجاد برای امام علی (ع) است اما از ویژگیهای آن این است که میتوان در تمام آستانهای نورانی ائمه یا حتی از راه دور برای تمام امامها آن را خواند و بهره
هدایت شده از کانال قاری بین المللی قران استاد جواد پناهی
4_5778406617301125916.mp3
زمان:
حجم:
6.63M
صلوات خواجه نصیرالدین طوسی
#توسل_به_امام_رضا_ع
🆔 @JavadPanahi 🌺
🌷 حضرت امام جواد (علیه السلام) :
✍ سه چیز بنده را به مقام رضوان الهی میرساند :
1⃣ استغفار زیاد
2⃣ فروتنی با مردم
3⃣ زیاد صدقه دادن
📚 کشف الغمه ، ج۲ ، ص۳۴۹
🆔 @Javadpanahi 🌺
👌تلنگر
🔴 ستارالعیوب
🔸بنشین و فکر کن خداوند چقدر به ما نعمت داده است، خودش میفرماید:
نمیتوانید نعمتهای من را بشمارید.
🔹یکی از بزرگترین نعمـتهای خـداوند این است که گناهان ما را میپوشاند. اگـر مثلاً در پیشـانی ما یک کنتور بود و با هر گناه یک شماره میانداخت دیگر مـا آبـرو نداشتیم و نمیتوانستیم زندگـی کنیم.
🔸یا اگـر به جـای شماره انداختن بوی ظاهری قرار داده بود دیگر کسی طرف دیگری نمیرفت.
🔆 امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند:
«لَوْ تَکاشَفْتُم مٰا تَدافـَنْتُم؛
▫️اگر از گناهان یکدیگر با خبـر میشدید، یکدیگـر را دفـن نمیکردید.»
📚 بحار الأنوار، جلد ۷۴، صفحه ۳۸۳
🔺ببین خــدا چقدر مهربان است که روی گناهـان ما سرپوش گذاشته است.
🆔 @Javadpanahi 🌺
🔸دو فروشنده کفش برای فروش کفشهای فروشگاهشان به جزیرهای اعزام شدند.
☝🏻فروشنده اول پس از ورود به جزیره با حیرت فهمید که هیچ کس کفش نمیپوشد، فورا تلگرافی به دفتر فروشگاه در شیکاگو فرستاد و گفت: فردا برمیگردم، اینجا هیچکس کفش نمیپوشد.
✌🏻فروشنده دوم هم از دیدن همان واقعیت حیرت کرد، فورا این تلگراف را به دفتر فروشگاه خود فرستاد: لطفا هزارجفت کفش بفرستید، اینجا همه کفش لازم دارند.
فرق بین مانع و فرصت چیست؟!
نگرش ما نسبت آن.
🔰افراد عادی به دیدن چیزهای منفی و مدام بهانه آوردن عادت کردهاند، در حالی که هرچیزی هم جنبهی منفی دارد و هم مثبت که افراد موفق با انرژی خوبشان جنبههای مثبت را می بینند و از نقاط قوت استفاده میکنند...
🆔 @Javadpanahi 🌺
🔆 پندانه
✍ ما همه مسافریم
🔹مرد جهانگردی شنيد روحانی مقدسی در سرزمين خاور زندگی میكند.
🔸وسايلش را جمع كرد تا برود و شكوه و عظمت او را ببيند.
🔹وقتی به خانه روحانی رسيد، او را در كلبه محقری تنها يافت در حالی كه در آن خانه جز يک قفسه كتاب و ميز و صندلی چيزی وجود نداشت.
🔸مرد جهانگرد از روحانی پرسيد:
پس وسايل خانه شما كجاست؟
🔹روحانی پرسيد:
وسايل تو كجاست؟
🔸مرد جهانگرد پاسخ داد:
من وسيلهای ندارم، اينجا مسافرم.
🔹روحانی نيز پاسخ داد:
من هم وسيلهای ندارم، اينجا مسافرم.
🆔 @Javadpanahi 🌺
🔅پندانه
✍ منطق ماشیندودی
یکی از دوستان ما که مرد نکتهسنجیست، یک تعبیر بسیار لطیف داشت که اسمش را گذاشته بود: «منطق ماشیندودی».
میگفتیم:
منطق ماشیندودی چیست؟
میگفت:
من یک درسی را از قدیم آموختهام و جامعه را روی منطق ماشیندودی میشناسم.
وقتی بچه بودم، منزلمان شاهعبدالعظیم بود. آن وقتها قطار راهآهن بهصورت امروز نبود. فقط همین قطار تهرانشاهعبدالعظیم بود.
من میدیدم که قطار وقتی در ایستگاه بود، بچهها دورش جمع میشوند و آن را تماشا میکنند و به زبان حال میگویند: «ببین چه موجود عجیبیست!»
معلوم بود که یک احترام و عظمتی برای آن قائل هستند. تا قطار ایستاده بود، با یک نظر تعظیم و تکریم و احترام و اعجاب به او نگاه میکردند.
تا کمکم ساعت حرکت قطار میرسید و قطار راه میافتاد. همین که راه میافتاد، بچهها میدویدند، سنگ برمیداشتند و قطار را مورد حمله قرار میدادند.
من تعجب میکردم که اگر به این قطار باید سنگ زد، چرا وقتی که ایستاده یک ریگ کوچک هم به آن نمیزنند و اگر باید برایش اعجاب قائل بود، اعجاب بیشتر در وقتیست که حرکت میکند.
این معما برایم بود تا وقتی که بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم.
دیدم این قانون کلی زندگی بعضی جوامع است که هر کسی و هر چیزی تا وقتی که ساکن است، مورد احترام است. تا ساکت است، مورد تعظیم و تجلیل است.
اما همین که به راه افتاد و یک قدم برداشت، نهتنها کسی کمکش نمیکند، بلکه سنگ است که بهطرف او پرتاب میشود و این نشانه یک جامعه مرده است.
ولی یک جامعه زنده فقط برای کسانی احترام قائل است که متکلم هستند نه ساکت؛ متحرکند نه ساکن؛ باخبرترند نه بیخبرتر.
🆔 @Javadpanahi 🌺
ناگاه سید عربی که شال سبزی به کمر بسته بود نزد ما آمد و گفت حاج محمدعلی! سلام علیکم شما پانزده نفر هستید؟ گفتم بله، فرمود: شما اینجا باشید این پانزده بلیط را بگیرید من می روم بغداد بعد از نیم ساعت با قطار بر می گردم، یک اطاق دربست برای شما نگاه می دارم شما از جای خود حرکت نکنید. قطار از کرکوک آمد و سید سوار شد و رفت.
بعد نیم ساعت قطار آمد، جمعیت هجوم آوردند، رفقا خواستند بروند من مانع شدم، قدری ناراحت شدند، همه سوار شدند آن سید آمد و ما را سوار قطار نمود یک اطاق در بست، تا وارد سامرا شدیم آن آقا سید گفت شما را می برم منزل سید عباس خادم و رفتیم منزل سید عباس، من رفتم نزد سید عباس گفتم ما پانزده نفر هستیم و دو اطاق می خواهیم و شش روز هم اینجا هستیم چه مقدار به شما بدهم؟
گفت یک آقا سیدی کرایه شش روز شما را داد با تمام مخارج خوراک و زیارتـنامه خوان، روزی دو مرتبه هم شما را ببرم سرداب و حرم. گفتم سید کجاست؟
گفت الان از پله های عمارت پایین رفت. هر چند دنبالش رفتیم او را ندیدیم. گفتم از ما طلب دارد پانزده بلیط برای ما خر یداری نموده، گفت من نمی دانم تمام مخارج شما را هم داد.
خلاصه بعد از شش روز آمدیم کربلا نزد مرحوم آقا میرزا مهدی شیرازی رفتم و جریان را گفتم، سوال نمودم راجع به بدهی نسبت به سید، مرحوم میرزا مهدی گفت با شما از سادات کسی هست؟
گفتم یک علویه است. فرمود او امام زمان علیه السلام بوده و شما را مهمان فرموده.
شهید عبدالحسین دستغیب (ره) - داستانهای شگفت
🆔 @JavadPanahi 🌺