‹🇮🇷شهیدجهادعمادمغنیه🇵🇸›
#زندگینامه🔖!"
#قسمت_نهم🌿
افراد ساكن در اينجا وضع مالی
خوبی ندارند از ماشين پياده شد
وماهم همين طور نگاهش ميكرديم!
بستهای از صندوق عقب ماشين
درآورد و به من داد وگفت: برو درِ
آن خانه و اين را بده وبيا..
گفتم: جهاد اين چيه؟!
گفت: کمی خوراكی هست برو..
چند قدم كه رفتم برگشتم
و با تعجب نگاهش كردم!!
او هم مرا نگاه كرد، ویک لبخند زد
و گفت: راه برو ديگه ..
رفتم سمت در و در را زدم كسی آمد
جلوی در و بدون اينكه از من سوالی بكند
بسته را گرفت وتشكر كرد ..🌸
و رفت داخل خانه...
آن لحظه بود كه فهميدم
جهاد قبلا هم اينكار را ميكرده ..!"
و برای آنها چيزی ميفرستاده و ما
بیخبر بوديم ..
آن لحظه بود كه فهميدم خودش برای
اينكه ممكن بود كسی بشناسدش نيامد
بسته را بدهد ..
حتي تا قبل از شهادتش ...🍂
چند نفر خيلی اندک كه به او خيلی
نزدیک بودند از خانوادهاش اين را
ميدانستند و آن هم فقط بخاطر اينكه
ماه رمضان كه میآمد ..
دير وقت از خانه میآمد بيرون
و دير هم برميگشت آنها خبردار باشند
و نگرانش نشوند ..
بعد از شهادتش بود كه همه فهميدند
او شهيدجهادمغنيه بوده است ..-!
-دوستوهمرزمشهید🎙
#برادرم_جهاد🕊
#زندگی_به_سبک_برادر ♥️