‹🇮🇷شهیدجهادعمادمغنیه🇵🇸›
#زندگینامه🔖!" #قسمت_پنجاهم🌿" جهاد به شدت مهربان و احساسی بود ، او ابتدا به عنوان یک دانشجو در دانشگ
#زندگینامه🔖!"
#قسمت_پنجاهویکم🌿"
در بازگشت از سفر اربعین، در فرودگاه نجف یک خانم مسن لبنانی (مادرشهیدجهاد) جلویم نشسته بود و با دو سه تا آقای لبنانی صحبت میکرد..
و عکسِتو گوشیش رو بهشون نشون میداد. جسارت به خرج دادم و پرسیدم: این جوون کیه؟ چقدر زیباست🌸!"
گفتن: پسرمه دو هفتهی پیش تو سوریه شهید شد 💔••
بغض کرده بود و از پسرش برام میگفت ولی والله من ذرهای انکسار تو وجود این زن ندیدم!!
ابراهیم وار اسماعیل خودش رو داده بود و سربلند بود و میگفت اولش خیلی بی تاب بودم، تا اینکه چند شب قبل از پنجرهی هتل با حضرتسیدالشهداء(عليهالسلام) حرف میزدم و یه شب گفتم آقا شما مادرت حضرتزهرا(سلاماللهعلیها) رو روسفید کردی، منم پسرمو دادم میخوام رو سفید باشم، و شب حضرت(ع) رو در خواب دیدم که فرمود: روسفیدی و قبول باشد ..
و میگفتن: از آن شب دیگر آرام آرامم🌿
و من مات و مبهوت از این همه عظمت فقط گفتم مادر چگونه ما باید از شما تشکر کنیم !؟
#برادرم_جهاد ❤️
#زندگی_به_سبک_برادر 🦋