#معرفی_کتاب 📚
#مشتاق_الحسین_علیه_السلام
فقط یک اسم نیست بلکه یک رسم است.
#حسین بود و #خادم_الحسین ...
چای ریز سفره ی امام حسین(ع) ...
اصلا زندگی اش را گره زده بود به صاحب اسمش #حسین...
شهید مدافع حرم حسین مشتاقی
#معرفی_کتاب 📚
#مشتاق_الحسین_علیه_السلام
فقط یک اسم نیست بلکه یک رسم است.
#حسین بود و #خادم_الحسین ...
چای ریز سفره ی امام حسین(ع) ...
اصلا زندگی اش را گره زده بود به صاحب اسمش #حسین...
شهید مدافع حرم خان طومان حسین مشتاقی
#مشتاق_الحسین_علیه_السلام
فقط یک اسم نیست بلکه یک رسم است.
#حسین بود و #خادم_الحسین ...
چای ریز سفره ی امام حسین(ع) ...
اصلا زندگی اش را گره زده بود به صاحب اسمش #حسین...
همانطور که مادر شهید میگوید:
عاشق و خادم مسجد بود. تمام وقت های آزادش را در آنجا می گذراند.
به ایام محرم که نزدیک می شدیم، برای رفتن به مسجد بال درمی آورد. مسجد را آماده ایام عزا می کردند. در و دیوار آنجا را سیاه پوش، آبدارخانه را تمیز و وسایل پذیرایی را مهیا می کرد. هیچ وقت نمی گذاشت بزرگترها به آبدارخانه بیایند و ظرف بشورند. یکی از آقایان می گفت: «وقتی چای و خوردم، دیگه همه ظرف ها جمع شده بود. استکانم گرفتم و رفتم آبدارخانه بشورمش ولی حسین آقا اومد، منو بغل کرد و کنار کشید. گفت تا ما هستیم، شما نباید این کارو بکنید!»
به بزرگترها احترام می گذاشت، به کوچکترها محبت می کرد.
مسجدی ها می گفتند که هرچندبار که درخواست چای می دادیم، حسین آقا با روی خوش برای ما می آورد.
خانم ها به من می گویند، ما انگار هنوز حسین آقا را می بینیم، که دریک دستش، سینی استکان هاست و در دست دیگرش کتری و از آبدارخانه بیرون می آید تا ازما پذیرایی کند.
#شهید_مدافع_حرم_حسین_مشتاقی
#محرم
@shahidmoshtaghi
#مشتاق_الحسین_علیه_السلام
فقط یک اسم نیست بلکه یک رسم است.
#حسین بود و #خادم_الحسین ...
چای ریز سفره ی امام حسین(ع) ...
اصلا زندگی اش را گره زده بود به صاحب اسمش #حسین...
همانطور که مادر شهید میگوید:
عاشق و خادم مسجد بود. تمام وقت های آزادش را در آنجا می گذراند.
به ایام محرم که نزدیک می شدیم، برای رفتن به مسجد بال درمی آورد. مسجد را آماده ایام عزا می کردند. در و دیوار آنجا را سیاه پوش، آبدارخانه را تمیز و وسایل پذیرایی را مهیا می کرد. هیچ وقت نمی گذاشت بزرگترها به آبدارخانه بیایند و ظرف بشورند. یکی از آقایان می گفت: «وقتی چای و خوردم، دیگه همه ظرف ها جمع شده بود. استکانم گرفتم و رفتم آبدارخانه بشورمش ولی حسین آقا اومد، منو بغل کرد و کنار کشید. گفت تا ما هستیم، شما نباید این کارو بکنید!»
به بزرگترها احترام می گذاشت، به کوچکترها محبت می کرد.
مسجدی ها می گفتند که هرچندبار که درخواست چای می دادیم، حسین آقا با روی خوش برای ما می آورد.
خانم ها به من می گویند، ما انگار هنوز حسین آقا را می بینیم، که دریک دستش، سینی استکان هاست و در دست دیگرش کتری و از آبدارخانه بیرون می آید تا ازما پذیرایی کند.
#شهید_مدافع_حرم_حسین_مشتاقی
#محرم
@shahidmoshtaghi