eitaa logo
شهدای کربلای خان طومان
575 دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
5.5هزار ویدیو
82 فایل
کانال شهدایی، جهادی، اجتماعی، سیاسی عنایات شهدا در زندگی تون😍 فعالیت (جهادی،فرهنگی،مطالبه گری و..) به نیابت از شهدا @khadem_Sayed_Ali خادم جهادی: @talabejahadi کمک مومنانه: @Zynabi
مشاهده در ایتا
دانلود
بسمِ ربِّ شهدا❤️ 🍃متولد بهاری و مثل ،سبز، زیبا، با نشاط و جاودان. . 🍃وارثِ نامِ عموی شدی، علیرضا و همیشه غبطه به سنگی که نامِ عمو را بر حک کرده است. . 🍃به همسرت میگفتی؛ "فکر کن روزی اسم مرا روی سنگ مزار حک کنند" و مستانه میخندیدی. 🍃میگویند؛شهدا در قهقهه مستانه شان"عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونند" و تو از همان ابتدا جای خود را بر سفره پروردگارت مشخص کرده بودی...🙂 . 🍃موقع رفتن به همسرت گفتی؛ "اینجا کربلاست...امروز و (ع)،ندای "هل مِن ناصِر..." سر داده است و تو چه زیبا به این ندا گفتی...😊 . 🍃تو و رفقایت بی شباهت به ارباب و یارانش نیستید...چون ۷۲ تن به عشق جنگیدید و همچون آنها در سر بر زانوی سلام آخر را زمزمه کردید...✋ . 🍃بدن مطهر اربابتان، چند روز زیر آفتابِ سوزان کربلا بود و بدن شما چند سال زیر آفتابِ ... . 🍃حالا دیگر همه با شنیدن نامِ خانطومان به یاد شما و رشادت‌های شما می‌افتند. . 🍃چند سال بعد محض آرامشِ قلبِ مادرت، دلگرمی همسر و پسرت به آغوش خانواده بازگشت و چه سخت بود آخرین دیدار محمدامین و پدر😔 . 🍃از خبر داری،سلامِمان را به او برسان🙋‍♂️ بگو بزرگ شده است و چشمانِ همسرش ، هنوز خیره به راهِ بی بازگشتش به نشسته⚘ . 🍃جاودانی،چون آسمانی شدنت هم در بهار است...در ماه عاشقان،❤️🙂 . ، بابایِ محمدامین🎂⚘ . نویسنده: . ☘️به مناسبت تولد شهید علیرضا بریری . 📅تاریخ تولد : ۳۰/فروردین/۶۶ .بابلسر . 📅تاریخ شهادت : ۱۷/اردیبهشت/۹۵ .کربلای خانطومان
🔴 بزرگواری تعریف میکرد👇 پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ، 🔹 در شش سالگی که کمی خواندن و. نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست 🏴 در بزم غم حسین مرا یاد کنید 🏴 بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا بوده ؟؟ روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش بود و فهمیده بود من پسر هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!! وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد : در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد ، من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت : (_آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد. من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم ؟ کدوم ؟ من از حاجی ندارم !! بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا راهی کرد. 🔸گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر از دنیا رفته آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم وقتی همسرم شنید که حاجی را در موقع ازدواجمان به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد : آنروز بعد از خرید ، چون مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج دخترتان است حواله ی امام_حسین_علیه_السلام است ، لطفا به نگویید که من دادم !! تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز پول و خرج مرا طوری داد که زنم نفهمید. و خرج زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!! وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم 🌷 همانگونه که در عزای امام حسین بر می زده دست نوازش بر سر هم می کشیده همانگونه که در عزا بر میزده مرهمی به سینه هم بوده و همانگونه که برای سفره نذری مینداخته هرگز دستش به و آلوده نبوده و یک حسینی حسینی راستین بوده است ..... 🌷 🌷 دل مردم درتلاطمه‌، اگر کاری از دستت تو این روزگار سخت بر اومد بخاطر و انجام بده که حتما نتیجش را تو همین دنیاخواهی دید. یاعلی مدد 🔸اگر لذت بردید نشرش دهید شاید گره ای از کار مسلمانی باز بشه و روح و در جامعه دوباره گسترش پیدا کنه
🕊 هر جا که است، همیشه هست دنبال هر برادر ، خواهر همیشه هست این جذبه های ،تمامی نداشته دلدادگی میان دو دلبر همیشه هست تا مرو از مدینه ، مسیر است این جاده های نور معطر همیشه هست معصومه(س) زینب(س) است و (ع) جز (ع) نیست.... ترکیب های برابر همیشه هست... بابودن شفیعه ، قیامت به کام ماست... گرچه هراسِ عرصه ی همیشه هست... 🎀
رسیدیم کربلا خدا خودت به خواهرم رحم کن.mp3
4.28M
▪️رسیدیم‌ کربلا خدا خودت‌ به‌ دخترم‌ رحم‌ کن ▪️رسیدیم‌ کربلا خدا خودت‌ به‌ خواهرم‌ رحم‌ کن کاروان به کربلا رسید.
📚 فقط یک اسم نیست بلکه یک رسم است. بود و ... چای ریز سفره ی امام حسین(ع) ... اصلا زندگی اش را گره زده بود به صاحب اسمش ... شهید مدافع حرم حسین مشتاقی
📌هیهات من الذله... ها حتی به خوردن رسید، لشکر شد، ولی در اردوگاه (ع) حرفی از نبود ... 🏴
📚 فقط یک اسم نیست بلکه یک رسم است. بود و ... چای ریز سفره ی امام حسین(ع) ... اصلا زندگی اش را گره زده بود به صاحب اسمش ... شهید مدافع حرم خان طومان حسین مشتاقی
## ما ملت امام حسینیم ## (اموزه های عاشورایی) یکی گفت🔻 سرت رو بنداز پایین زندگیتو بکن به هیچ چیز و هیچ کس هم فکر نکن، ما بی طرفیم، کار به کسی نداریم... به ما چه فلانی دزدی میکنه! فلانی رشوه گرفت.. فلانی درد و مشکل داره! 📝گفتم🔻 را خوانده ای... دو دسته جمله دارد یا یا ؛ جامعه هم دو دسته دارد... مورد سلام اهل بیت(ع) و مورد لعنشان، عاقبت هم دو دسته میشوند، و ، وسط ندارد. 📝گفت 🔻 حتی ها؟؟؟؟ 📝گفتم🔻 در زیارت جوابت هست... ( و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله) امام صادق(ع) آن بی طرف ها را هم لعن کرده... البته زیاد هم بی طرف نبودند... هر که در لشکر (ع) نباشد در محفل شراب باشد یا نماز... یزیدی است. گفت🔻 زمانه عوض شده ، فرق کرده... گفتم🔻 باز زیارت عاشورا جوابت را داده، (و اخر تابع له علی ذلک) تا اخرالزمان هر کسی مثل این ها باشد لعن شده.. قرار نیست که فامیلیش یزیدی باشد. گفت🔻 با این حساب کل یوم عاشورا یعنی چه؟ گفتم🔻 یعنی حسین زمان و شمر امروزت را بشناسی. در هیئتی که بوی استکبار ستیزی، نباشد ابن زیاد هم در آن هیئت سینه میزند. گفت🔻 حسین زمان که در است؟ گفتم🔻 اگر میخواهیم کوفی نباشیم باید بدانیم تا حسین نیامده، ولی امر است. 👈ببین چقدر گوش به فرمان و نائب امام زمان هستی... اللهم ارزقنی شفاعت الحسین علیه السلام یوم الورودو........ ◾️◾️◾️◾️◾️
⚪️ چرا انقلاب کردیم؟ 🔰 از پدرم پرسیدم برای چی انقلاب کردید؟ گفت:👇👇 1. انقلاب کردیم اول برای . برای اینکه پهلوی به هویت شیعی ما حمله ور شده بود، اول با زور و چکمه بعد با تبلیغات و رسانه به جان دین مان افتاده بودند. از حجاب تا روضه عاشورا. در عصری بودیم که بردن نام (ع) در این کشور قدغن بود. می‌خواستیم به عصری برسیم که میلیونها نفر در به زیارت سمبل انسانیت و آزادگی بروند. می‌خواستیم به مقام انسانیت برسیم.💚 2. انقلاب کردیم برای . برای استقلال ایران. کشورمان زیر لگد انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها له شده بود. 50 هزار مستشار آمریکایی از ما کاپیتولاسیون و حق توحش می‌گرفتند و شاه مملکت بدون اجازه آنها آب نمی‌خورد! 3. انقلاب کردیم برای ایران. برای خاک ایران. شاه، سرزمین و 32 جزیره زیبای آن را به انگلیسی‌ها و وهابی‌ها بخشید و گفتند دخترمان بود شوهرش دادیم. انقلاب کردیم تا بقیه خاک وطن را شوهر ندهند.👌 4. انقلاب کردیم برای عزت و حیثیت مان. در عصری که بر سر در باشگاه‌های انگلیس در ایران در وطن خودمان می‌نوشتند: ورود سگ و ایرانی ممنوع. 5. انقلاب کردیم برای نجات و فکرمان. در عصری که تعداد کاباره‌ها و قمارخانه‌ها و فاحشه‌خانه‌ها از تعداد کتابخانه‌ها و دانشگاه‌ها بیشتر بود، انقلاب کردیم تا فکر و فرهنگ ایرانی لگدمال نشود. حقیری داشتیم که صریحا می‌گفت: شما هرگز میکل آنژ یا باخ نداشتید. شما حتی یک آشپز بزرگ نداشته‌اید.. شما هیچ چیز بزرگ و فوق العاده عرضه نکرده‌اید. هیچ چیز." 6. انقلاب کردیم برای حفظ دختران و پسران مان. از چنگ حکومتی که دستاوردش برای زنان ایران «شهر نو» بود و 50 هزار رسمی. از شر حکومتی که از خود شاه تا برادران و خواهرش اشرف، مافیای بین المللی مواد مخدر بودند و درخت نحس اعتیاد را در ایران کاشتند. 7. انقلاب کردیم برای نجات از عقب ماندگی مان. از کشوری که 57 سال تحت سلطنت پهلوی بود و 68 درصد مردمش بیسواد نگه داشته بودند، در حالی‌که آمریکا ناسا داشت، هند ماهواره به فضا فرستاده بود، ترکیه متروی 50 ساله داشت ولی ما هیچ نداشتیم. تا برسیم به کشوری که طی 40 سال 93 درصد مردمش باسواد شوند. و رتبه علمی 16 ام جهان باشیم. 8. انقلاب کردیم برای . از عصری که نیمی از جمعیت ایران سوءتغذیه داشتند و بجای خانه، در یک "اتاق" زندگی میکردند. (فیلمفارسیها شاهد است)، از عصری که نیازهای اولیه زندگی (آب و برق و گاز و یخچال و کولر) یک آرزو بود. تنها 45 شهر ایران آب لوله کشی داشت، 96 درصد روستاها برق نداشت، تنها 9 شهر گاز لوله کشی داشت. از عصری که 46 درصد مردم ایران زیر خط فقر زندگی میکردند، مترو و سیستم فاضلاب و موشک و زیردریایی و.. رویا بود! تا برسیم به عصری که همه 1100 شهر ایران و 34 هزار روستا آب دارند، همه شهرها و تمام روستاهای بالای 40 خانوار برق دارند. 95 درصد جمعیت ایران گاز دارند. و برای رفع فقر، از کمیته امداد تا بهزیستی و صدها خیریه ساختیم. 9. انقلاب کردیم برای حتی و بهداشت مان. از عصری که مردم ما درگیر شپش بودند، حتی همسر شاه را پشه سالک گزید، و برایمان از هند و بنگلادش و پاکستان پزشک و پرستار می آوردند. از عصری که سن امید به زندگیمان فقط 54 سال بود! تا برسیم به عصری که سن امید به زندگی مان به بالای 75 سال رسیده. و جزء 10 کشور دارای بهترین سیستم پزشکی هستیم. 10. انقلاب کردیم برای . تا از شر چنگال آهنین نجات یابیم. یک سازمان تروریستی وحشی که به اذعان شخص شاه 3000 زندانی سیاسی داشت. از حکومت وحشت شاهنشاهی که فالاچی، خبرنگار آمریکایی متعجبانه به شاه میگوید: «مردم ایران با شنیدن اسم شاه در خیابانها میکنند. میترسند کلمه ای بر زبان آورند.» 11. انقلاب کردیم برای اینکه باشیم، نه رعیت. برای نجات از 2500 سال شاهنشاهی که مردم در آمد و شد این شاه و آن شاه، هیچ کاره بودند تا حکومت در دست ما مردم باشد. برای اینکه شاه مان با کودتا و دستور اجنبی نیاید. برای اینکه از رئیس جمهور تا خبرگان از مجلس تا شورای شهر و شورای مدرسه کودکان مان، خودمان انتخاب کنیم. 12. انقلاب کردیم برای تشکیل حکومتی که ثمره 1400 سال صبر و خون دل خوردن و مسلمانان راستین است. تا به جرم مسلمان بودن و شیعه بودن کشته نشویم. انقلاب کردیم تا نام خدا و پیامبر و امیرمومنان را بر ماذنه ها بشنویم. تا طعم حکومت عدل و مرحمت را بچشیم. تا با در هر جای جهان بجنگیم و پناه مظلومان باشیم. تا کانون انسانیت و مهربانی و مبارزه با شیاطین بزرگ و کوچک باشیم. 🔶(متن برگرفته از کتاب "شایعات رایج فضای مجازی"، نوشته دکتر الهه خانی) •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🍃🌷 خوشا آنان کہ یارشان شد.. صداقت در عمل گفتارشان شد.. بہ اقتدا کردند و رفتند.. علمدار ســــردارشان شد.. ____|🇮🇷|________ @shahid_mohammad_belbasi
@حماسه های کربلای خان طومان ٩۵ه ش به روایت بی سیمی@ (قسمت اول.) لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم دانش بگوش باشید همگی مکالمات بی سیمی رارعایت کنید. شبکه راشلوغ نکنید. کلیه معرف ها براساس روزنامه مخابراتی یگان قبلی صحبت کنند. جاسوسان وعوامل دشمنان اطرافمون زیادند. عمار، یاسر، حمزه، مالک، شاهد، و...... گرفتیم، بروی چشم. ، عمار، دانش بگوشم. عمار جان، موقعیت تون، خیلی حساسه، کاملا مراقب وآماده باشید، هرلحظه احتمال هجوم دشمن ازسمت شما هست. :باشه، چشم، آماده، اماده ایم. منتظریم تا بادشمن دست و پنجه گرم کنیم وازشون پذیرایی کنیم. دانش :ماشاالله، به عمار جون و عمارها. ، مالک، دانش مالک بگوشم. مالک جان، شما هم حواستون باشه، موقعیت شما هم خیلی حساسه، اونها برای دست یابی به شهر خ. ط دست به هرکاری میزنند، احتمال فشار مضاعف سمت شماهم هست. :بله، حواسمون هست، فقط این بچه های پشت سری که روی تل نصرهستن تکیه گاه خوبی باشند ما محکم ایستاده ایم. :ان شاء الله، اونها هم ردیفشون میکنیم که محکم باشند تااسیبی به جبهه نرسه. ، یاسر، دانش. یاسربگوشم یاسرجان خوبین ان شاء الله. یاسر :خداروشکر، یکمی زیادی ازطرف دشمن اذیت میشیم. دانش :آره، موقعیتون توی دید و تیر دشمن هست باید خیلی مراقب باشید که براحتی بچه ها مجروح و شهید نشوند. یاسر، ان شاء الله، حواسمون هست. دانش: موقعیت گردان شما یکی ازمعبرهای حتمی دشمن هست خیلی باید خودتون را محکم کنید تا جلوی هجوم تانکها و نفربرهای دشمن را بگیرید. یاسر :به امید خدا، لبیک یا زینب کبری س). ، حمزه، دانش. حمزه بگوشم. حمزه جان، خوبین ان شاء الله. حمزه:خداروشکر، موقعیت های ماردیف نیست. دشمن، بالای سرمون برما مسلط هست. : درسته، خط دفاعی همینطوری شکل گرفته، فعلا باید بفکردفاع باشیم وبا این شرایط جبهه خ ط راحفظ کنیم. دشمن توی بلندی‌ها وداخل جنگل‌های بالای سرتون مخفی هستند. حواستون به موقعیت های حساس شماباگردان‌های عمار ویاسر باشه. بهم کاملا دست بدهید تا راه نفوذی برای نیروهای دشمن نباشه. حمزه :چشم، به امید خدا ، محسن، دانش بگوشم محسن جان، با شاهد دست بده، ازطریق محمود وبهمن کاملا موقعیت های فعال دشمن را شناسایی و ثبت آتش داشته باشید. گلوله های ادواتی را جمع و جور کنید تاموقع نبرد، ازش خوب استفاده کنید با چشمی های خودتون کاملا هماهنگ بشین که نیازهای آتش گردان‌های توی خط راتامین وانجام بدهید. محس:چشم به امید خدا. ، حسین، دانش. بگوشم کاملا موقعیت های گردانهای درخط را توجیه واشنایی کامل پیدا کرده تا بوقت نیاز به کمکشون برین. بروی چشم. ان شاء الله. # رده های حاضر در منطقه یگان بگوش وهوشیارباشید. آمادگی کامل برای مقابله با هجوم دشمنان را داشته باشید. دشمن قصد هجوم به مواضع وجبهه خان طومان را داره. همه رزمندگان و فرماندهان، ضمن حفظ جان خودشون درشرایط اجرای اتش های دشمن، محیای نبرد باشند. ، احمد، دانش. بگوشم. احمد جان، همه نیازهای گردان‌های توی خط، واحد های اتش(ادوات و ضدزره، محمول، تخریب و....) را بدستتون برسون. بچه ها باید ذخیره اذوقه، سوخت، اب، مهمات، و.... رابه اندازه کافی درشرایط سخت نبرد داشته باشند. رده های سازمان رزم یگان ویژه ٢۵کربلا. علی، باقر، رضوان، نصر، حسن، مسیح، و......... همگی محیای ماموریت خودشون درتمامی شرایط نبرد باشید. رامین، محمود، باقر،مفید، رحیم، محسن، ناصر، حمزه، تقی، یاسر، حسین، احمد، رضوان، شاهد، و............ بگوشیم وپیام هارو گرفتیم. دانش:ماشا لله، به رزمندگان اسلام، (فاستقم کماامرت) من الله وفتح القریب وبشرالصابرین. آدامه دارد (انصار الولایه)
هدایت شده از [نـائــب الـشـهـیـد..🌱]
🍃🌷 خوشا آنان کہ یارشان شد.. صداقت در عمل گفتارشان شد.. بہ اقتدا کردند و رفتند.. علمدار ســــردارشان شد.. ____|🇮🇷|________ @shahid_mohammad_belbasi
حماسه های کربلای خان طومان ٩۵ه ش قسمت دوم (روایت بی سیمی ) لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم موقعیت رضا به همه رده های حاضردرشبکه: عمار، حمزه، یاسر، مالک، حسین، نصر، باقر، شاهد، محسن، حسن، احمد، رحیم، مفید وهدایت، مجید، و......... بگوش باشید. برابر شنود مخابراتی، وشواهد وقراین صحنه نبرد، دشمن برای یک هجوم سنگین به جبهه خان طومان آماده شده است. لذا همه رزمندگان و فرماندهان آماده مقابله ومقاومت دربرابر هجوم دشمنان باشید. ، مفید، عمار، حمزه، یاسر، مالک و...... پیام را گرفتیم وهمگی درمواضع دفاعی منتظر استقبال ازدشمنان هستیم. ساعت ١۶ روز بیست و یکم فروردین _______________ ، رضا، عمار بفرمایید. حجم آتش دشمن بروی مواضع و نیروهای گردان عمار زیاد شده. رضا: بله آتش تهیه دشمن شروع شده، رزمندگان توی مواضع خودشون آماده هجوم بعداز پایان آتش تهیه باشند. عمار :ان شاء الله، به امید خدا. ، رضا، یاسر جانم علاوه بر آتش‌های سنگین دشمن، ظاهرا تانک ها نفربرهای دشمن بسمت خط یاسر درحرکتند. رضا:کاملا آماده باشید، باید بمحض قرار گرفتن زرهی دشمن درتیررس شما، باارپی چی ها ازشون پذیرایی کنید. یک یادوتا تانک یانفربرها رامنهدم کنید فرارمیکنند. رضا جان، نیاز به نیروی کمکی وپشتیبانی اتش بیشتری داریم. دانش، باشه، با محمود هماهنگ میکنیم دستتون رابا آتش های توپخانه و ادواتی بیشتر بگیره. ، حسین، رضا بگوشم. حسین جان، صداراداشتی؟ بله. حواست به موقعیت یاسر باشه، نیاز به کمکی داره. یک دسته نیروهایت را برای کمک بهشون اعزام کن. یاعلی مدد. حسین:چشم. به امید خدا. ، رضا، مالک. بفرمایید. دشمن داره با چندین تانک و نفربر وتعدادی از نیروهای پیاده ازسمت مدرسه ایکس بسمت خط مالک می‌آیند. درخواست اجرای اتش پشتیبانی وضدزره داریم. رضا ، :باشه، شما آرایشات خوب خودتون رابگیرید ان شاء الله، آتش های پشتیبانی و ضدزره را برروی دشمن اجرامیکنیم. . محمود، رضا. جانم، بگوشم. محمودجان، دشمن ازسمت خونه زرد، وخط یاسر، خط مالک فشارمضاعفی داره وهمه گردان‌های درخط درخواست اجرای اتش موثر دارند. یاعلی. منطقه رابرای دشمن نارالله بکن. محمود :دارم آتش میریزم، چشم حواسم به مناطقی که دشمن هجوم آورده هست. رضا:محمودجان، ازاتشهای توپخانه صحرایی بیشتر استفاده کن. ضمنا درخواست بمباران هوایی راازطریق نرکز هماهنگی اتش داشته باش. یاعلی. ، رضا، عمار بفرمایید. رضا جان، نیروها با تانک‌های دشمن به نزدیکترین نقطه خونه زرد رسیدند وما چندنفر درحال مقاومت هستیم. لطفا نیروی کمکی واتش روی دشمن بریزید. عمار جان. بگوشم. تعداد تانکها ونیروهای دشمن چقدرهست؟ عمار:ما دو، سه دستگاه تانک ونفربر وتعدادزیاذی از نیروهای دور وبر انهارامیبینیم وباهاشون درگیرهستیم. ، محمود،.رضا. محمود:جانم صدای موقعیت عمار را داری؟ بله گرفتم داریم روی دشمن آتش میریزیم. ، محمود، عمار جانم، محمود بگوشه. محمود جان، توی موقعیت عمار، از خونه زرد، تاانبار کاه، سنگر دوشکا، و.... آتیش می خواهم، لطفا آتیش بریزید. محمود:باشه مشغولم، فقط باید کمک کنید تصحیحات آتش را برای دقت آتش به بنده بگین. ، رضا، یاسر بفرمایید. رضاجان، مجبور به یک پله عقب نشینی شدیم.در رینگ دوم دفاعی مساقرشدیم. ، حسین، رضا. بگوشم. کمکی را برای موقعیت یاسر فرستادی؟ بله، توی موقعیت یاسر هستن ودارن کمکش می‌کنند. ، حمزه، رضا. بگوشم اوضاع شما چطوره؟ حمزه: بما فشار کمتری اوردند ولی ازسمت یاسر وعمار تهدید میشیم. رضا:حواستون به جناحین باشه. فعلا موقعیت خودتون را محکم داشته باشید. : گردان‌های عمار، حمزه، یاسر، مالک، و..... سلام ودرود بر همه شهیدان، جانبازان، رزمندگان، که همچون شهدای عظیم الشان دفاع مقدس ومدافعان حرم، دربرابر دشمنان تکفیری یهودی مقاومت کرده وباصلابت وسلحشوری از قدرتمندی لشگر عملیاتی ٢۵کربلا درصحنه های نبرد دفاع میکنید. ماشاالله به عزم و اراده جهادی تان.وبه مقاومت عاشورایتان، دشمنان تکفیری یهودی با متحمل شدن تلفات وخسارات زیاد (بیش از دویست و پنجاه کشته و زخمی ومنهدم شدن چندین دستگاه تانگ ونفربر، خودرو، سلاح و تجهیزات، هلی شات هاو....) مجبور به عقب نشینی وشکست به اردوگاه دشمنان تحمیل شد. مقاومت تون باردیگر شکست را به دشمنان، تحمیل نمود روز بیست و یکم فروردین، همرزمانی چون: محمدتقی سالخورده حسین بواس سید سجاد خلیلی وچند نفر سایر همرزمان فاطمیون و..... شهید ومجروح شدند. روحشان شاد و راهشان پررهرو باد. ادامه دارد سرتیپ دوم پاسدارحمید رضا رستمیان ازفرماندهان جبهه مقاومت یادواره مجازی شهدای خانطومان : 👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3986030592C4946d1a352
حماسه های کربلای خان طومان ٩۵ه ش. قسمت چهارم روایت بی سیمی اردیبهشت، ساعت ١٢ظهر روز جمعه (عید مبعث پیامبر اکرم صلی الله) عبدالله به : تقی، حمزه، یاسر، مالک، محسن، احمد، حسین، نصر، اسماعیل، حسن، علی، مجید، شاهد، و........... بگوش باشید عبدالله، بگوشیم. رده ها آماده باشید / دشمن درحال اجرای عملیات برای تصرف اهداف پيش بيني شده خودش هست. /اتش تهیه دشمن شروع شده وبعد از پایان آتش تهیه هجومش راشروع میکنه. /همه رزمندگان دراماده باش صد درصد باشند وبا تمام توان درمقابل دشمنان ایستادگی کنید. /ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم. ، حمزه، یاسر، مالک، نصر، حسین، محسن، احمد، علی، اسماعیل و.... پیام را گرفتیم. آماده ایم(واستقم کما امرت ). خونه زرد الله، عبدالله، سید بفرما عبدالله جان، سیدرضا هستم سیدجان خوبی ان شاء الله. خداروشکر، عبدالله، تانگ ها و نفرات دشمن دوروبرموقعیت خونه زرد هستن وبسمت ما تیراندازی می‌کنند وحجم آتش سنگینی ازطرف دشمن بسمت ماریخته میشه. هم آتش بریزید وهم نیروی کمکی می‌خواهیم. :، سیدجان، الان به محمود میگم اتش روی دشمن روانه واجرا کنه. نیروی کمکی هم ازبچه های ناصرین را برایتون میفرستیم. ، محمود، عبدالله جانم. محمود جان، خونه زرد، دروضعیت سختی قرارداره، نیاز به اتش پشتیبانی دارن، زحمت بکشیددستشون رابا اجرای اتش هابگیرین. محمود:چشم الان اقدام میکنم. ، محمود، سیدرضا جانم، سیدجان محمودجان، دور وبر خونه زرد پراز تکفیری ها شده، روشون آتش بریزید. ما درمحاصره کامل هستیم، نیروی کمکی بفرستید. محمود:باشه سیدجان، الان سریع اقدام میکنیم. ، حسین، عبدالله بگوشم. حسین جان تعدادی از بچه هارابکمک سیدرضا توی خونه زرد بفرست وضعیت اونجا ردیف نیست. حسین :باشه، الان چندنفر رامی فرستم. ، عبدالله، سیدرضا بله بفرما عبدالله من تیرخوردم، وضعیت توی خونه زرد خیلی خرابه، دشمن باتانک ونفراتش امد توی خونه زرد. کمکی بفرستید، آتش بریزید، همه جای خونه زرد رااتش بریزید. محمود، محمود، تقی. جانم. آتیش می خواهیم، ازخونه زرد،سنگر دوشکا، انبار کاه، مرغداری و.... آتیش بریزید. ،:داریم آتش میریزیم، فقط باید دقیقا بگویید کجا راباید بزنیم، باید تحصیحات بدهید. محمود :سیدجان بچه ها نزدیک شماهستن بادشمن اطراف شما درگیر شدند. خودت توی خونه زردهستی چطور خونه زرد رابزنیم. :من دارم حسینی (شهید) میشم. توروخدا همه جای خونه زرد رابااتش بزنید. نیروهای دشمن همه جای خونه زرد هستن، باید بااتش نابود بشوند. من دیگه کارم تمامه، دارم حسینی میشم خداحافظ، دیداربه قیامت. ، مشتاقم جانم.مشتاق. من نزدیکتم، توی خونه هستی؟ کجا خونه زرد هستی؟ پشت درب خونه زرد هستم دارم میام بالا موقعیت تو. ، : مشتاق نیای، نیای، توی خونه زرد پر دشمن هست. مشتاقی: آمدم توی خونه، چندقدمی شماهستم. :مشتاق نیایید، من دارم حسینی میشم. خدا حافظ. ، عبدالله، مشتاق جانم. عبدالله، من خودم رابه سیدرضا رسوندم. سیدرضا داره پرواز میکنه، من اینجا با دو، سه همرزم فاطمیون تنها هستیم. شرایط خونه زرد خیلی خرابه، دشمن توی ساختمون واطراف پرهستن. کمکی بفرستید، آتش پشتیبانی بریزید. ، مشتاق، محمود بله محمودجان، آتیش بریزید، دوروبرمون نیروها وتانکهای دشمن هستن هرچه میتونید آتش بریزید. نیروی کمکی بفرستید :نیروی کمکی داره میاد نزدیکی شما هستن. آتش هم داریم میریزیم. ، عبدالله، مشتاق جانم، مشتاق. عبدالله جان، من هم تیرخوردم ، نیروی کمکی چی شد؟ :بچه هاامدند بسمت خونه زرد، بین راه با دشمن درگیر شدند دشمن بسختی مقاومت میکنه واجازه ورود بچه ها را برای رسیدن به خونه زرد نمیده. جان، من هم دارم مثل سیدرضا حسینی میشم، دیدار به قیامت، خداحافظ بچه ها. خداحافظ. ، مشتاق، محمود بچه هادارند تلاششون می‌کنند که خودشون رابشما برسونند وشما را به عقب بیاورند. ، :خداحافظ، دیداربه قیامت. (توضیحات) دراین شرایط، برادر عبدالله بتنهایی خودش را تا نزدیکی خونه زرد رساند ومتاسفانه، دشمن او راتعقیب وبدنبال به اسارت گرفتن اوبود که بلطف خدای بزرگ، ازدست دشمنان رهایی یافت وبه طرز معجزه آسایی خودش را به نیروهای خودی رساند. مطهرشهیدان سیدرضا طاهر وحسین مشتاقی دراین شرایط درموقعیت خونه زرد برای مدتی ماندگار وجاویدالاثرشد وپس یکماه پیکر شهید سیدرضا طاهر وپس از چهل وپنج روز پیکر حسین مشتاقی به کشورمان رجعت نمودند. روحشان شاد و راهشان پررهرو باد. ادامه دارد سرتیپ دوم پاسدارحمید رضا رستمیان ازفرماندهان جبهه مقاومت یادواره مجازی شهدای خانطومان : 👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3986030592C4946d1a352
هدایت شده از شھیدمحمدتقے‌سالخورده
🌿 رفیق ما بود . یار ما بود ، ، ، بود . شیفته عصمت و طهارت بود.📿 از دوران ابتدایی میگرفت . بسیار روحیه داشت و بسیار خندان😁 و پرجنب و جوش بود . خیلی به ما داشت ، کلاس مداحی ، دعای توسل و نوحه‌خوانی رفته بود و بسیار صدای دلنشینی داشت.🎤 از ۱۵ سالگی عضو شورای پایگاه شد. زمانی که وارد شد 🍃 ، 🌷 ، 🌱 و ⚘️ نیز بیشتر شد. راوی : پدر ♥️ @mohammadtaghisalkhordeh
شهدا عاشق اند معشوقشان شاگردند؛ معلمشان  (ع)است... معلم اند... درسشان  است مسلح اند... سلاحشان  است مسافرند، مقصدشان است 🕊 مستحکم اند، تکیه گاهشان  ست...🍃 ____|🇮🇷|________ @shahid_mohammad_belbasi
شهدا عاشق اند معشوقشان شاگردند؛ معلمشان  (ع)است... معلم اند... درسشان  است مسلح اند... سلاحشان  است مسافرند، مقصدشان است 🕊 مستحکم اند، تکیه گاهشان  ست...🍃 ____|🇮🇷|________ @shahid_mohammad_belbasi
فقط یک اسم نیست بلکه یک رسم است. بود و ... چای ریز سفره ی امام حسین(ع) ... اصلا زندگی اش را گره زده بود به صاحب اسمش ... همانطور که مادر شهید میگوید: عاشق و خادم مسجد بود. تمام وقت های آزادش را در آنجا می گذراند. به ایام محرم که نزدیک می شدیم، برای رفتن به مسجد بال درمی آورد. مسجد را آماده ایام عزا می کردند. در و دیوار آنجا را سیاه پوش، آبدارخانه را تمیز و وسایل پذیرایی را مهیا می کرد. هیچ وقت نمی گذاشت بزرگترها به آبدارخانه بیایند و ظرف بشورند. یکی از آقایان می گفت: «وقتی چای و خوردم، دیگه همه ظرف ها جمع شده بود. استکانم گرفتم و رفتم آبدارخانه بشورمش ولی حسین آقا اومد، منو بغل کرد و کنار کشید. گفت تا ما هستیم، شما نباید این کارو بکنید!» به بزرگترها احترام می گذاشت، به کوچکترها محبت می کرد. مسجدی ها می گفتند که هرچندبار که درخواست چای می دادیم، حسین آقا با روی خوش برای ما می آورد. خانم ها به من می گویند، ما انگار هنوز حسین آقا را می بینیم، که دریک دستش، سینی استکان هاست و در دست دیگرش کتری و از آبدارخانه بیرون می آید تا ازما پذیرایی کند. @shahidmoshtaghi
✍️🏻 تمام شد... چند روزی است ، خورشیدِ هم غروب کرده.🌒 حالا دیگر نه هست و نه و و ...💔🍂 و غمی که تا انتهای تاریخ باقی خواهد ماند تا درسی باشد برای ما… مایی که در 🏴 ، زانوی غم بغل می‌گیریم اما زمان خویش را فراموش می‌کنیم و یادمان می‌رود که «کل یوم عاشورا»… •┈┈•••✾•🖤•✾•••┈┈• @shahid_rahimfiruzabadi •┈┈•••✾•🖤•✾•••┈┈•
🍃🌷 خوشا آنان کہ یارشان شد.. صداقت در عمل گفتارشان شد.. بہ اقتدا کردند و رفتند.. علمدار ســــردارشان شد.. لینک کانال شهید رضا قربانی میان رودی(پاسدار حریم ولایت) https://eitaa.com/shahid_reza_ghorbani313
باش ، نه هیئتی . زیرا اگر‌ گرم هیئت بشوید ، را آن‌گونه که خود ‌دوست ‌داريد و باب ميلتان ‌است ‌می‌سازید و هرکس که ‌با میل شما ‌مخالف باشد ‌می‌گویید با علیه السلام مخالف ‌است ! ولی اگر باشید هیئت و رفتارتان را بر مبنایِ علیه السلام ‌می‌سازید ، هیئتی ‌شدن کاری ندارد . . کافی است ‌‌ریش بگذارید و با پیراهن ‌مشكی ‌از این هیئت به آن هیئت ‌بروید شدن است که دشوار است؛ (ره) @Shahid_reza_hajizadeh
فقط یک اسم نیست بلکه یک رسم است. بود و ... چای ریز سفره ی امام حسین(ع) ... اصلا زندگی اش را گره زده بود به صاحب اسمش ... همانطور که مادر شهید میگوید: عاشق و خادم مسجد بود. تمام وقت های آزادش را در آنجا می گذراند. به ایام محرم که نزدیک می شدیم، برای رفتن به مسجد بال درمی آورد. مسجد را آماده ایام عزا می کردند. در و دیوار آنجا را سیاه پوش، آبدارخانه را تمیز و وسایل پذیرایی را مهیا می کرد. هیچ وقت نمی گذاشت بزرگترها به آبدارخانه بیایند و ظرف بشورند. یکی از آقایان می گفت: «وقتی چای و خوردم، دیگه همه ظرف ها جمع شده بود. استکانم گرفتم و رفتم آبدارخانه بشورمش ولی حسین آقا اومد، منو بغل کرد و کنار کشید. گفت تا ما هستیم، شما نباید این کارو بکنید!» به بزرگترها احترام می گذاشت، به کوچکترها محبت می کرد. مسجدی ها می گفتند که هرچندبار که درخواست چای می دادیم، حسین آقا با روی خوش برای ما می آورد. خانم ها به من می گویند، ما انگار هنوز حسین آقا را می بینیم، که دریک دستش، سینی استکان هاست و در دست دیگرش کتری و از آبدارخانه بیرون می آید تا ازما پذیرایی کند. @shahidmoshtaghi