eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
1هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#کربلای۴ #شهیدرضاعمادی آی آدما دیگه مثل شهدا توی دنیا پیدا نمیشه....❣🍂 🌸..... @Karbala_1365
است و ✾سکوت است و ✾ماه است و ✾فغان و ✾غم و ✾اشک و ✾آهَست و 🌹شب و خلوت و نشکفته‌ام 🌷شب و مثنوی های ناگفته‌ام 🌹شب و ناله‌های نهان در گلو 🌷شب و ماندن در گلو 🌹مرا کشت خاموشی ناله‌ها 🌷دریغ از فراموشی لاله‌ها 🌹کجا رفت تأثیر سوز و 🌷کجایند بی ادعا 🌹کجایند شورآفرینان عشقــ❤️ 🌷 مردان میدان عشقــ 🌹کجایند مستان جام الست 🌷دلیران عاشق، مست 🌹همانان که از وادی دیگرند 🌷همانان که و نام آورند 🍂💔
از۱۲سال شناسایی شد ✨✨✨✨ *🌹 : ۲۰ / ۶ / ۱۳۴۸ : ۴ / ۱۰ / ۱۳۶۵ -تولد: نجف اشرف :اصفهان #ام الرصاص 🕊🕊🕊🕊🕊 🌹شهید معروف به حسن آمریکایی، سر طلا) بیسیم‌چی گردان لشکر (ع) بود.📞 فرمانده‌شان میگویید← «من و حسن در طول همیشه در کنار هم بودیم 🌾🌾🌾🌾🌾🌾 ، به دلیل های مسلسل وار دشمن💥، وسط آب بودیم، یک لحظه متوجه شدم سیم گوشی کشیده شده📞. برگشتم دیدم به پشت روی افتاده🥀 برش گرداندم؛ *دیدم یک تیر توی پیشانی خورده است ولی هنوز یک کم می توانست کند. از من خواست کمی از این خون ها را به بمالم. تا آمدم این کار را انجام دهم، *یک تیر به سینه اش خورد و همان لحظه به رسید 🚤🚤 .🕊️ تا آمدم به عقب برش گردانم، خودم هم خوردم🥀 *و را آب برد.» او بعد از #۱۲ سال پیدا شد🕊️ های از ماندن زیاد در آب ، ای شده بودند ولی چون بود و در لباس مخصوص که تجزیه شدن در آن به راحتی امکانپذیر نیست💫 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 تمام هایش داخل همین لباس مانده بود؛ حتی و و ساعتش* این گونه بود که بعد از #۱۲ سال در پدرش در روز به بازگشت🕊️🕋 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🌾🌾🌾🌾 *شادی روحش صلوات*💙🌹 🌾🕊 ٤👇 @Karbala_1365
❤️ حدیث عاشقی 🔹 1374 🌓 آن شب در سالن تهران، وقتی باقی مانده پیکر شهید را روی زمین کردند، همسرش گفت: - اگر اجازه بدهید، می خواهم مقداری از خاک بدن شوهرم را بردارم. که اجازه دادند. جلو که رفت، شروع کرد به گشتن میان ها. وقتی پرسیدیم: - چیکار می کنی؟ گفت: می خوام از این هایی که ازش باقی مونده، مقداری بردارم. گفتیم: خب بردار، ولی دنبال چی می گردی؟ گفت: می خوام از اون جایی که بوده، خاک بردارم. 🇮🇷 『شُهَــدایِ‌کـ♡ــرْبَلایِ۴🕊』
...! 🌷در ۵، تازه مجروح شده بودم؛ آن هم روز دوم ؛ ۶۵/ ۱۰ / ۲۱. یک پایم شده بود و دست راست و سر و سینه ام ترکش خورده بود. پس از اعزام به کشور آلمان، پایم را بدون زانو پیوند زدند و با ۴ - ۳ پیچ، ران را به استخوان ساق وصل کردند. مانده بودم که با یک پای بدون زانو و سیخ مانند، چگونه نماز بخوانم، بنشینم، دراز بکشم و.... 🌷قبلش در ۴، یک شب موقع عملیات که تا صبح مشغول جنگ و گریز بودیم و اصلاً جز خون و و.... چیزی نبود، و نماز صبح داشت قضا می شد. برای اولین مرتبه، نماز صبح را در حال راه رفتن و با تیمم - آن هم از کنار جاده - خواندم. 🌷برای سجده و فقط کمی سر را خم می‌کردیم و سنگ از قبل برداشته شده را به پیشانی می‌ساییدیم و تازه وقتی به بازگشتیم، از فرمانده و روحانی گردان پرسیدیم که وضعیت نماز صبح مان چه جور است؟! 🌷....با خود فکر می‌کردم حالا چکار کنم. بعضی دادند که همان‌‌طور نشسته ادامه بده و نماز نشسته هم قبول است، ولی تصمیم گرفتم که ایستاده نماز بخوانم. برای اولین مرتبه ایستادم و موقع سجده چون پای چپم زانو نداشت، به جای اینکه هفت جای بدنم روی زمین باشد، شش جای بدنم روی زمین بود و مانند کارها پایم را می‌چرخاندم و می‌نشستم. و حالا مدت‌هاست که این گونه نخوانده ام، ولی این نماز هم مانند آن نماز صبح کلی کیف دارد. راوی: رزمنده دلاور، جانباز غلامرضا عابد مسلک 🇮🇷 『شُهَــدایِ‌کـ♡ــرْبَلایِ۴🕊
❤️ حدیث عاشقی 🔹 1374 🌓 آن شب در سالن تهران، وقتی باقی مانده پیکر شهید را روی زمین کردند، همسرش گفت: - اگر اجازه بدهید، می خواهم مقداری از خاک بدن شوهرم را بردارم. که اجازه دادند. جلو که رفت، شروع کرد به گشتن میان ها. وقتی پرسیدیم: - چیکار می کنی؟ گفت: می خوام از این هایی که ازش باقی مونده، مقداری بردارم. گفتیم: خب بردار، ولی دنبال چی می گردی؟ گفت: می خوام از اون جایی که بوده، خاک بردارم.   ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄