#ولادت_پیامبر_مبارک
#اخلاق_پیامبر
💢آنچه که در طول شبانه روز باید انجام داد...
اخلاق #روزمره پیامبر
رسول خدا با هر کس رو به رو می شد، #سلام می داد، هم به کوچک، هم بزرگ.
هیچ گاه پای خود را پیش کسی #دراز نمی کرد.
هنگام نگاه، به صورت کسی #خیره نمی شد.
با چشم #ابرو به کسی اشاره نمی کرد.
هنگام نشستن، #تکیه نمی داد.
وقتی با مردم دست می داد و #مصافحه می کرد، هیچ گاه دست خود را عقب نمی کشید، تا طرف مقابل #دست خود را بکشد.
هیچ خوراکی را #مذمّت نمی کرد.
به هیچ کس دشنام و ناسزا نمی گفت و سخن ناراحت کننده ای بر زبان نمی آورد و بدی را با بدی #پاسخ نمی گفت.
زیرانداز خود را به عنوان اکرام زیر پای کسی که خدمتش می رسید #پهن می کرد.
از روز بعثت تا دم مرگ، هرگز در حال تکیه دادن #غذا نخورد.
هدیه افراد را (هر چند #اندک و ناچیز) قبول می کرد.
بیشتر اوقات، رو به #قبله می نشست.
زانو هایش را #پیش اشخاص، باز نمی کرد و بیرون نمی آورد.
بر تند خویی غریبه ها در سؤال و درخواست و سخن #صبر می کرد.
هیچ کس را ملامت و سر زنش نمی کرد و در پی #کشف اسرار دیگران نبود.
خنده هایش تبسم بود و هرگز #قهقهه سر نمی داد.
بسیار شرمگین و با حیا بود. سخن کسی را #قطع نمی کرد.
از جلوی #خودش غذا می خورد.
کار افراد را به هر شکلی #راه می انداخت و...
🍃🌸
#زانویی_که_جا_ماند...!
🌷در #عملیات_کربلای۵، تازه مجروح شده بودم؛ آن هم روز دوم #عملیات؛ ۶۵/ ۱۰ / ۲۱. یک پایم #قطع شده بود و دست راست و سر و سینه ام ترکش خورده بود. پس از اعزام به کشور آلمان، پایم را بدون زانو پیوند زدند و با ۴ - ۳ پیچ، #استخوان ران را به استخوان ساق وصل کردند. مانده بودم که با یک پای بدون زانو و سیخ مانند، چگونه نماز بخوانم، بنشینم، دراز بکشم و....
🌷قبلش در #عملیات_کربلای۴، یک شب موقع عملیات که تا صبح مشغول جنگ و گریز بودیم و اصلاً جز خون و #شهید و.... چیزی نبود، و نماز صبح داشت قضا می شد. برای اولین مرتبه، نماز صبح را در حال راه رفتن و با تیمم - آن هم از کنار جاده #شلمچه - خواندم.
🌷برای سجده و #رکوع فقط کمی سر را خم میکردیم و سنگ از قبل برداشته شده را به پیشانی میساییدیم و تازه وقتی به #مقر بازگشتیم، از فرمانده و روحانی گردان پرسیدیم که وضعیت نماز صبح مان چه جور است؟!
🌷....با خود فکر میکردم حالا چکار کنم. بعضی #پیشنهاد دادند که همانطور نشسته ادامه بده و نماز نشسته هم قبول است، ولی تصمیم گرفتم که ایستاده نماز بخوانم. برای اولین مرتبه ایستادم و موقع سجده چون پای چپم زانو نداشت، به جای اینکه هفت جای بدنم روی زمین باشد، شش جای بدنم روی زمین بود و مانند #ژیمناستیک کارها پایم را میچرخاندم و مینشستم. و حالا مدتهاست که این گونه #نماز نخوانده ام، ولی این نماز هم مانند آن نماز صبح کلی کیف دارد.
راوی: رزمنده دلاور، جانباز غلامرضا عابد مسلک
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🇮🇷 『شُهَــدایِکـ♡ــرْبَلایِ۴🕊』
در #کربلایی۵ بیسم چی گردان ۱۵۲ بودن با معاون گردان سردار شهید #حاجحسینکیانی با یک گلوله خمپاره که حاج حسین شهید وایشان از ناحیه شکم بشدت #مجروح شدن مدت ۶ ماه در مشهد وتهران ونهاوند بستری بودن تا جایی که مقداری از روده کلا #قطع شد .ولی با اون تن مجروح بازم با کمی بهبودی در #جبهه حضور داشتن .