『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
~ 🍃♥️ #کتابعشقبازیباامواج زندگینامهی داستانیِ #غواصشهید « #امیرطلایی»🕊 #قسمتنهم
~
🍃♥️
#کتابعشقبازیباامواج
زندگینامهی داستانیِ #غواصشهید
« #امیرطلایی»🕊
#قسمتدهم
♥️🕊
🌷 #امیر و چند نفر دیگر هم رفتند باشگاه تختی و تکواندو را ادامه دادند. خدایی امیر از همه ما بهتر کار میکرد. در همان رشته تکواندو جزو مدال آورها و قهرمانهای استان شد.
آن روزی که #امام دستور داد بسیج تشکیل شود در همین مسجد امامحسین(ع) که در منطقه بختیاریها بود، پایگاه بسیج را راه انداختیم. برادران مازویی بودندکه بعدها برادر بزرگتر شهید شد، #شهیدصفری که بعد از
شهادتش پایگاه را به اسم او نام گذاری کردیم، بهرام لو، بختیاریها ، من و امیر و خیلی دیگر از جوانها که خیلی از آنها شهید شدند.❣
یکی از کارهای اصلی ما در این پایگاه که طرفدار هم زیاد داشت، آموزش ورزشهای رزمی به بسیجیها بود. من و امیر سعی میکردیم هر چه که یاد گرفتیم به بقیه یاد بدهیم. برای اولین بار فنون دفاع شخصی را از امیر دیدم.
اصلاً انتظار نداشتم این فنون را یاد گرفته باشد. با اینکه تکواندو بیشتر فرم و
اجرای فنون فردی است اما امیر به فنون دفاع شخصی مسلط
بود تا جایی که در همین تمرینها من تسلیم او شدم. نمیدانم این تمرینات را کی و کجاانجام داده بود.
کنار کارهای کمیته و بسیج یک کار مهم دیگری که انجام میدادیم برخورد با گروهکهایی مثل تودهایها، کمونیستها و چریکهای فدایی خلق بود که هر روز آرامگاه بوعلی یا خیابان بوعلی جمع میشدند و با صحبت ها و شعارهایی که میدادند سعی میکردند جوانها را جذب و از مسیر انقلاب
دور کنند.
کار بچههایی مثل امیر که اطلاعات دینی و سیاسی خوبی داشتند
این بود که در بین جمعیت بنشینند و سر فرصت با سوالها و جوابهایی که میدادند مردم را از توطئههای آنها آگاه کنند. بیشتر مواقع منافقین در این مناظرهها که کم میآورند شروع میکردند به زدو خورد و سر و صدا و از همه بدتر اینکه همیشه چاقو یا تیزیهایی همراهشان بود که با شلوغ شدن فضا به
بچههای بسیجی که دیگر شناخته شده بودند، آسیب میزدند.
🌾🕊
#تنهــاکانالشهـدایکربلای٤👇
@Karbala_1365