eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
1هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
چھ نزدیڪ اسٺ جان تو بھ جانم... ----*‌‌l 🍃🌺🍃l*---- ایستاده از راست شهید #حاج_حسن_
🌸🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂 🍃 🌹 🌹 🌺 🌷حاجی شوخ طببع بود ولی به لحاظی که به عنوان گردان سعی می کرد آن صلابت فرماندهی خودش را حفظ کند. سعی می کرد بچه هایی که اهل شوخی اند و توی جمع شوخی کنند که حاجی هم درکنارآنها می خندید . این نبود که حاجی بگوید وبچه ها بخندند.. ما یک عکس داشتیم ازحاجی که در سمت چپ و راستش ایستاده بودند و عکس انداخته بود. قبل از عملیات گرده رش و قبل از شهادت حاجی در چهار زبر باهم یک عکس انداختیم که سمت راستش من ایستادم و سمت چپشان آقای کریم ترکاشوند. عکس را که انداختیم گفتم: حاج آقا این عکس می دانی چه چیزی را یاد آدم می آورد؟ و چه چیزی به یاد تو می اندازد؟ گفت: چه چیزی؟ گفتم: آن عکسی که با شهیدان حبیب و نبی الله انداختید، یادتان هست؟ این هم شبیه آن عکس است. گفت: فلانی ! گفتم: بله! گفت: اشتباه نکن ، بچه ها تمام رفتن ، اسم آورد، فلانی ، فلانی و... همه رفته اند، تکمیل است . فرمانده گردان ندارند، این سری دیگر نوبت وسطی است(منظور به خودشان بود) ، حالابچه ها منتظرند بیشتر از این هم چشم به راه نمیگذارمشان. این حرف تقریبا ۸ یا ۱۰ روز قبل شهادتشان بود. 🌺راوی:
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌸 #معرفی_شهدا...🌸 🌹شهید #حاج_حسن تاجوک🌹 تاریخ ومحل تولد: 6/1/1340 ملایر تاریخ ومحل شهاد
🌸🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂 🍃 🌹 🌹 🌺 : 🌷شب قبل از عملیات ۴ 🌷سردارشهید فرمانده گردان 151 _بن_عقیل (ع)، شب قبل از عملیات کادر گردان را که متشکل از فرماندهان گروهانها و دسته ها و پشتیبانی بود در داخل اتاق فرماندهی که در بود جمع کرد ، پس از بیان مقدماتی که مردم ما بواسطه جنگ در چه سختیها و زحماتی قرار دارند ، و توضیح در مورد فشارهاي سیاسی کشورهاي غربی بر کشورچگونگی عملیات اقدام گردان در عملیات ۴ را تشریح نمود وگفتند به هر قیمتی که شده ما باید خط حدِ مربوط به گردان را اگر چه همۀ مان شهید شویم تصرف کرده و سر پُلی براي عبور دیگر گردانهای ادامه دهنده عملیات فراهم کنیم .سپس دستور داد چراغ ها را خاموش کنند و گفت فرض کنید الآن در و در خیمه های (ع) هستیم و حضرت هم گفته من بیعت خود را از شما برداشته ام هر کس می خواهد برود ، برود و هر کس می خواهد بماند فردا کشته خواهد شد .✨ من هم به تبعیت از امام حسین (ع) چنین حرفی را با شما می زنم.❣ با گفتن این جمله همۀ حاضرین در جلسه شروع کردن به گریه کردن و پس از آن همگی گفتند ما تا آخرین قطره خون آماده ایم با دشمن بجنگیم...❣ 🌺راوی: 🌸.... @Karbala_1365
#همرزم_شهید #محمدحمیدزاده داخل سنگر بودیم . سپیدۀ صبح می زد. سرش را بالا آورد. کلاه خودش از سنگر بیرون زد. شروع کرد به تیراندازی. حدود سی متر با عراقی ها فاصله داشتیم . نگاهم کرد و گفت : « خوب تیراندازی میکنم ؟» گفتم : « مواظب باش ! جایت را عوض کن . عراقی ها می خواهند پاتک بزنند. » 🌸 صدای تقه ای داخل سنگر پیچید. مثل صدای برخورد یک تکه سنگ با کلاه خود . سرش خم شد روی سینه اش.نیم خیز شدم طرفش . سرش را بالا گرفتم ؛ صورتش سرخ شده بود . گلولۀ تک تیرانداز دشمن به سجده گاهش خورده بود . وسط پیشانی اش مثل خورشید می درخشید. #شهید_حسن_ترک🌹