eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
1.1هزار دنبال‌کننده
19.7هزار عکس
3هزار ویدیو
53 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌸🍃 🍃 💦 قسمت اول 💧 ... 🌺 راوی: 🍃💦 🌷آخرهای سال ۶۵ بود. باهم هم محلی های هم سن وسال تصمیم گرفتیم برویم جبهه.☺️ خودمان را معرفی کردیم , شدیم از نفرات سپاه حضرت رسول(ص). لشکر پدرو مادردار بزرگی از در آمده بود. خیلی ها اسم نویسی کرده بودند. توی هر شهرستانی واحد اسم نویسی سپاه حضرت محمد(ص) نیرو می گرفت. گفتند همه ی نیروهای سپاه حضرت محمد(ص) بیایند . وعده گاهمان استادیوم آزادی بود. همه از گوشه و کار کشور خودشان را رساندند. استادیوم آزادی پر شد از بسیجی. همه پیشانی بند " یامهدی" ،" یاحسین"،"الله اکبر"و"سپاهیان محمد" داشتند. لبخند به چهره ها نوید پیروزی می داد. این حضور خودش نمایش جالب و باشکوهی از قدرت لشکر اسلام بود. آیت الله و آقای هاشمی رفسنجانی برایمان صحبت کردند. آخرسر هم نوحه خواند و ما سینه زدیم. برای اموزش واعزام به پادگان های نظامی , تقسیم شدیم. من و دوستام و عده ی دیگری از بچه ها افتادیم پادگان تهران. دوره اموزشی کوتاهی را انجا گذراندیم . باید از نو تقسیم میشدیم و به گردانهای مختلف می رفتیم. برای اینکه برویم به لشکرهای دلخواهمان , قصد کردیم انفرادی اعزام بشویم. من و دامادمان برای یکی از لشکرهای برگه ی اعزام گرفتیم و از (ع) همدان سر در اوردیم. برگه و فرم بسیج را پر کردیم و در یکی از گردان ها جاگرفتیم. یک ماه قبل از عملیات ۴ در دزفول , حول وحوش تمرین را شروع کردیم. باید از لحاظ جسمی و روحی ساخته و پرداخته میشدیم. در این یک ماه برنامه های جورواجوری را تجربه کردیم. در کلاس های شبانه قران می خواندیم. برنامه های رزمی و تاکتیک ها را مرور میکردیم. بعضی شب ها رزم شبانه داشتیم و مهارت ها را مرور میکردیم. یک ماه قبل از عملیات اینطور گذشت... 🍃