[ تفکر سیستمی ]
📙معرفی کتاب👇
کتاب مبانی تفکر سیستمی نوشته ویرجینیا اندرسون و لارن جانسون است که توسط دکتر علی سیبویه ترجمه شده است. امروزه تفکر سیستمی، نیاز همه افراد جامعه در هر شغل و حرفهای میباشد. تفکر سیستمی کمک میکند تا بتوان دنیا را با عینکی جدید مناظره کرد و تصمیمات بهتری را اخذ نمود. کتاب مبانی تفکر سیستمی از مفاهیم تا نمودارهای علّیحلقوی، قدرت تفکر سیستمی را بهصورت دقیق و روشنی معرفی میکند و قدمبهقدم شما را در فرآیند معرفی، تمرین و تقویت تفکر سیستمی همراهی مینماید.
گزیده✂️کتاب
سیستم گروهی از اجزای متعامل، مرتب یا به هم وابسته است که یک کل واحد و پیچیده را شکل می دهند اجزای یک سیستم می تواند اشیایی فیزیکی باشند که شما می توانید آن ها را لمس کنید، مانند قطعات مختلفی که یک خودرو را می سازند.
همچنین این اجزا می توانند غیرملموس نیز باشند، مانند فرآیندها، روابط ، سیاست های شرکت، جریان اطلاعات، تعاملات بین فردی و حالت های ذهنی ازقبیل احساسات، ارزش ها و اعتقادات.
📚 @ketab_Et
[ جریان شناسی شبهات دینی ]
📙معرفی کتاب👇
کتاب «جریانشناسی شبهات دینی»با موضوع شناخت جریانهای فکری معارض با دین و با تأکید بر جریانهای فمینیسم، باستانگرا و الحاد توسط انتشارات دارالعلم منتشر و در دسترس عموم علاقه مندان قرار گرفته است
💠 کتاب «جریانشناسی شبهات دینی» با بررسی چهار محور، مؤلفههای فکری، موضوعهای پُرتکرار و مورد علاقه، گفتمانشناسی طراحی شبهه، شخصیتهای تأثیرگذار به شناسایی بسترهای شکلگیری شبهه، چرایی تأثیرگذاری و روشهای تحلیل و پاسخگویی مناسب به آن پرداخته است.
🔺بررسی و پژوهش در منشأ شبهات، گامی مهم و اساسی برای شناخت هر چه بهتر شبهات رایج در سطح جامعه است و بسترساز انتخاب پاسخی مناسب و اقناعی برای مخاطبان این شبهات و پرسشها است.
⚠️جریانهای فکری معارض با دین در هر دوره و زمانهای با هدف تغییر رفتار اعتقادی جامعه دینی، سعی میکنند تا چالش و تردیدی در باورهای مردم ایجاد کنند و انسان را به وادی حیرت و سرگردانی بکشانند. گروههای فکری معارض دین، گرچه هدف مشترکی دارند؛ امّا مؤلفه فکری واحدی ندارند و هر کدام بر اساس چهارچوب فکری خود، گفتمان یا شعاری را برای نشر عقاید خویش بر میگزینند که از ویژگیهای دوران ما، تنوع گفتمانهای شبههساز است.
#دینی_مذهبی
📚 @ketab_Et
[ اخلاق علم آموزی در فضای دانشگاه ]
📙معرفی کتاب👇
کتاب اخلاق علم آموزی در فضای دانشگاه، دفتر پنجاه و پنجم از مجموعه پرسشها و پاسخهای دانشجویی با موضوع اخلاق علمآموزی است. این اثر به همت اداره مشاوره و پاسخ معاونت آموزش و پژوهش نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه تهیه شده است. در این اثر بیست و هفت پرسش در قالب شش بخش پاسخ داده شده است. رابطه اخلاق و علم، اخلاق دانشجویی، اخلاق نقد، اخلاق پژوهش، نقش اخلاق در زمینه تولید علم و نشاط در علمآموزی از جمله مباحث مطرح شده در این اثر است.
📚 @ketab_Et
[ انگیزه رهبری ]
📙معرفی کتاب👇
کتاب انگیزه رهبری به قلم پاتریک لنچونی به شما کمک میکند تا بتوانید در هر سازمانی ماهیت دشوار و حساس رهبری را تماموکمال بپذیرید. شاید هم با تواناییهای خود کنار بیایید و به این نتیجه برسید که اصلاً دلتان نمیخواهد رهبر باشید، و همین به شما در پیدا کردن نقشی متفاوت کمک کند که مناسب استعدادها و علایقتان باشد.
فکر میکنید چرا اکثر افراد علاقه خاصی به مدیر یا رهبر شدن دارند؟
آیا هرگز از خود میپرسند که چرا باید رهبری یک سری آدم را بر عهده بگیرند؟ واقعا چه انگیزههایی این وسط وجود دارد؟ آیا صرفا دنبال پاداشهایی هستند که رهبری با خود به همراه دارد؟ پاداشهایی مثل: درآمد بالاتر، قدرت بیشتر، احترام بیشتر، در کانون توجه بودن و…
ساختار این کتاب مانند کتابهای دیگر لنچونی از دو بخش داستان و آموزهها تشکیل شده است.
📚 @ketab_Et
[ همه سیزده سالگی ام ]
📙معرفی کتاب👇
«همه سیزده سالگیام» در هجده فصل گردآوری شده که با نحوه اسارت طحانیان در فصل یکم آغاز میشود، از فصل دو تا به پایان شرح خاطرات تلخ و شیرین و گاه دردناک اسارت این نوجوان سیزده ساله و شجاعتها و رنجهای او و اسرای دیگر در اردوگاههای مختلف عراق میپردازد و به خاطره آزادی او و بازگشت به کشور و شهر خود در فصل هجدهم میانجامد.
گزیده✂️ از کتاب
جفت پاهاش تیر خورده بود. نمیتوانست راه برود. اما کار عجیبی کرد. یک دفعه کف دستهایش را گذاشت زمین و پاهایش را برد بالا و شروع به راه رفتن کرد! پاهایش در هوا بود و لختههای خون مثل تکههای جگر گوساله از زیر فانوسقهاش میافتاد زمین! فرمانده سریع به سمت ما دو نفر دوید، مرا هل داد یک طرف و سر سربازان عراقی داد کشید و به عربی دستور داد؛ دستور آتش!
یک دفعه چند سرباز عراقی در چشم به هم زدنی خشابهایشان را در تن این تکاور شجاع خالی کردند! چند ثانیه بدن او میان زمین و هوا مثل یک ستون ماند. بعد از آن مانند یک پهلوان به خاک افتاد.»
#شهیدانه
📚 @ketab_Et
[ پهلوان اکبر ]
📙معرفی کتاب👇
کتاب پهلوان اکبر به قلم محمد عباسی نیم نگاهی به زندگی و اوج بندگی شهید اکبر چمنی است که در جوانی در عملیات «الی بیت المقدس» شهید شد.
کتاب پهلوان اکبر، درباره ی زندگی و شهادت شهید اکبر چمنی است. شهید نوجوانی که در اوج بندگی، در یکی از عملیات ها با اصابت گلوله، زخمی شد و دوستش مجتبی ناطقی که او هم شهید شده است، برای نجات جان او از هیچ تلاشی دریغ نکرد. بدن زخمی او را به دوش کشید تا بتواند او را به محلی برساند که درمانش را آغاز کند اما در جاده ی اهواز - خرمشهر، با گلوله ی تانک شهید شدند.
گزیده✂️کتاب
بچه که بود، یک شب خوابیدیم و صبح بلند شدیم دیدیم نمی تواند حرکت کند! هر کار کردیم نشد! فلج شده بود. بردیمش دکتر و بعد از آن، دکتر پشت دکتر! متخصصین هم می گفتند:
"فلج شده!"
آن موقع ها «فلج اطفال» زیاد بود. کارم شده بود گریه و خیلی ناراحت بودم. طرف های میدان ژاله (میدانِ شهدای امروز) دکتری مطب داشت که «سید» بود، به پدرش گفتم:
"اکبر رو ببریم پیش این دکتر که سیده، یه نگاهی هم او به اکبر بندازه." رفتیم.
دکتر گفت: "حالا چرا گریه می کنی؟! ان شاءالله خوب می شه!"
#شهیدانه
📚 @ketab_Et
#رمان_واقعی_عاشقانه_مذهبی
#رمان_اینک_شوکران 📚
قسمت سی نهم🎬
《 گاهی از نمازش می فهمید دلتنگ است.
دلتنگ که می شد، نماز خواندنش زیاد میشد و طولانی. دوست داشت مثل او باشد، مثل او فکر کند، مثل او ببیند، مثل او فقط خوبی ها را ببیند.
اما چه طوری؟
منوچهر می گفت «اگر دلت با خدا صاف باشد، خوردنت، خوابیدنت، خنده ها و گریه هات برای خدا باشد، اگر حتی برای او عاشق شوی، آن وقت بد نمی بینی، بدی هم نمیکنی، همه چیز زیبا می شود »
و او همه ی زیبایی ها را در منوچهر می دید.
با او می خندید و با او گریه می کرد.
با او تکرار می کرد.....
"نردبان این جهان ما و منی ست
عاقبت این نردبان بشکستنی ست
لیک آن کس که بالاتر نشست
استخوانش سخت تر خواهد شکست"
چرا این را می خواند؟ او که با کسی کاری نداشت.
پرسید گفت: "برای نفسم می خوانم"》
اما من نفسانیات نمی دیدم. اصلا خودش رو نمی دید... یادمه یه بار وصیت کرد "وقتی من رو گذاشتید توی قبر، یه مشت خاك بپاش به صورتم ."
پرسیدم "چرا؟"
گفت "برای اينکه به خودم بیام. ببینم دنیایی که بهش دلبسته بودم و به خاطرش معصیت می کردم یعنی همین "
گفتم "مگه تو چه قدر گناه کردی؟"
گفت "خدا دوست نداره بنده هاش رو رسوا کنه. خودم میدونم چی کاره ام "
حال منوچهر روز به روز وخیم تر می شد. با مرفین و مسکن دردش رو آروم می کردن.
دی ماه حال خوشی نداشت. نفساش به خس خس افتاده بود. گفتم ولش کن امسال برای علی جشن تولد نمی گیریم...
راضی نشد....
گفت "ما که برای بچه ها کاری نمی کنیم. نه مهمونی رفتنشون معلومه نه گردش و تفریحشون.
بیشترین تفریحشون اینه که بیان بیمارستان عیادت من ."
خودش سفارش کیک بزرگی داد که شکل پیانو بود. چند نفر رو هم دعوت کردیم....
#ادامه_دارد...
📖به روایت همسر شهید منوچهر مدق
✍نویسنده:مریم برادران
📚 @ketab_Et