eitaa logo
خادم مجازی
154 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
330 ویدیو
7 فایل
بہ‌نامِ‌اللہ..🌱 دورهم‌جمع‌شدیم‌تابه‌حول‌وقوه‌الهے کمی‌ازشهادت‌وشهدابگیم‌و "رنگ‌بگیریم" •🕊 زیرمجموعہ‌کانالِ'عاشقانہ‌های‌حلال °• @Asheghaneh_halal •° •🕊 خادم‌کانال‌جهت‌انتقادیاپیشنهاد °• @nokar_mahdizahra •°
مشاهده در ایتا
دانلود
29[shia-leaders.com].mp3
5.82M
[ 🔉 ] مابسیجی ها پیرو خط دین‌ و قرآنیم🕋 تا ابد پای عهد دلهامان با شهیدانیم راه ما راه عروج آسمانی هاست❤️ [در این هیاهـو با گوش دل بشـنو💓] Eitaa.com/Khadem_Majazi
5.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[ 🦋 ] ✨﷽✨ 📽️فیلمی قدیمی از حرم امام رضا (ع) در سال ۱۳۴۰ ‌ ‌ ‌ 🌹یاضامن آهو🌹 🦋*أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ* [نمے دانم کہ چࢪا اینقدر مهࢪبانے تو با من🧐] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله) 🔻گویی دست قدرتمنـدي هدایت ما را بر عهده دارد❗️ 🌀 باید با تمام قدرت و امیدواري، در راه ایجاد آینده‌یی بهتر کنند. چرا بایـد ملت ایران به آینـده‌ي خود و لطف الهی امیـدوار نباشـد؛ در حـالی‌که تمام رویـدادهاي این ده سال، حاکی از لطف بی‌حـد و حصـر پروردگار نسـبت به ما بوده است؟ ⤴️امام عزیز و بزرگوار نیز همیشه همین احساس را داشـتند. در یکی از تصمیم‌هایی که اتخاذ کرده بودند، عرض کردم تصـمیمی که شـما گرفتید، خیلی به نفع اسـلام و جمهوري اسـلامی تمام شد. ⤴️ایشان فرمودند: گمان نکنید این کاري که اتفاق افتاد، قبلاً آن را پیش‌بینی کرده بودم؛ این، کار خـدا و کمک او بود. بعـد فرمودند: از اول انقلاب تاکنون و در مراحل مختلف، گویی دست قدرتمندي هـدایت ما را بر عهده دارد. حقیقتاً انسان احساس می‌کند که دست قدرت پروردگار، ملت و مسئولان ما را هـدایت وکمک می‌کند. البته دست حمایت الهی، بی‌دلیل بر سـر ملتی کشـیده نمی‌شود. علت این که خداي متعال لطف خود را شامل حال این ملت کرده و آن‌ها را هـدایت می‌کند، ایمان و عمل صالح مردم است. وقتی این دو عنصـر در شـخص یا ملتی به وجود آمد، خدا هم او را کمک خواهد کرد. 🎙سخنرانی در مراسم بیعت اقشار مختلف مردم و نمایندگان مجلس شوراي اسلامی [۶۸/۴/۱۰] ☺️ 🌱 [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
•°🌻🌅🧡" 《 ‌》 . . می‌گفت..: من‌زشتم،شهیدبشم‌ڪسی‌واسم‌ پوسترنمۍزنہ..•💔• داداش‌توپرڪشیدی•🕊• وخداهم‌مهرت‌انداخت‌تودل‌ِ‌ما ودیگہ‌نشدبرات‌پوسترنزنیم•🙂• . . [شرو؏‌یڪ‌روزِ‌شھدایےِدیگہ🤓😌👇] http://Eitaa.com/Khadem_Majazi •°🌻🌅🧡"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[ 🥀] • ° قطعا وجود همچین بانویی بوده که با تحمل سختی‌های زندگی اون رو شیرین مےکرد و کمک می‌کرد که همسر ایشون برای جامعه مفید باشه و به درجه‌ی شهادت برسه.. 🎙بانو زهرا امامی،همسر شهید محمد حسین مرادی❤️ ° • [یا بࢪگرد... یا آݩ دݪ را بࢪگردانـ💔] Eitaa.com/Khadem_Majazi
✨ 》 . . 💢دوستان خوبم این روزا حواسمون بیشتر به امام زمان باشه ⛔️رفتی گناه کنی بگو آقا داره میبینه شرمندش نشم ⛔️خواستی با خانوادت بد اخلاقی کنی بگو آقا داره میبینه شرمندش نشم ⛔️خواستی به نامحرم نگاه کنی بگو آقا داره میبینه شرمندش نشم اگه برای ظهورش تلاش نمیکنیم لااقل باعث جاری شدن اشکهاش نشیم😭 به قول حاج حسین یکتا: داره برای سپاه امام زمان یار گیری میشه نکنه جا بمونیم😭 ✅بشیم عین شهدا....بچه ها برای شهید شدن اول باید شهیدانه زندگی کنیم أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج . . •{ماملت‌شھادتیم.. ماملت‌امام‌حسینیم..!✌️❤️}• Eitaa.com/Khadem_Majazi
استاد اباذری جلسه هفتم.mp3
6.41M
[ 🕊 ] سلسلہ‌مباحث‌مهدویت‌بااستاداباذری..✨ باموضو؏ِ: [ ] ⇦قسمت‌ هفتم °•👇🏻🌸 Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 🦋] . . ●∞🌹∞● 💠ﻭﻗﺘﻲ ﮐﻪ ﻣﻲﮔﻮﻳﻨﺪ "ﻋﻠـﻲ(ﻉ)" ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩ ، ﻟﻌﻨﺖ ﻣﻲﮐﻨﻴﻢ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ؛ 💠وﻗﺘﻲ ﮐﻪ ﻣﻲﮔﻮﻳﻨﺪ "ﺣﺴﻴـــﻦ(ﻉ)" ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩ ، ﻟﻌﻨﺖ ﻣﻲﮐﻨﻴﻢ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ؛ 📛ﻭﺍﻱ ﺑﻪ ﺭﻭﺯﻱ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ ﻣﻬـــﺪﻱ(ﻋﺞ) ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩ،و ﻟﻌﻨﺘﻤﺎﻥ کنند…😞😞 👈برای یاری امام زمان چه کنیم⁉️ جواب یک کلمه است : ! ✅ وظیفه ما این است که امام زمان(عج) را بشناسیم و به دیگران بشناسانیم. 🍂ماچه کردیم برای آقا ..... . . 〖مستۍ‌نھ‌از‌پیالہ‌،نھ‌از‌خُم‌شرو؏شد از‌جادھ‌ۍسہ‌شنبه‌شبِ‌قـم‌شرو؏شد..!🌃💙〗 Eitaa.com/Khadem_Majazi
1_19914991.mp3
2.83M
[ 🔉 ] آی شهدا دلای ما تنگه براتون زندگی بی حضورتون ننگه برامون 💥 🕯شلمچه و هویزه و فکه و مجنون از دوری شما شدیم دلخونِ دلخون😭 [در این هیاهـو با گوش دل بشـنو💓] Eitaa.com/Khadem_Majazi
•°🕊💚↻ . . مهدی از شناسایی که آمد نیمه‌ شب بود و خوابید بچه‌ها که برای نماز شب بیدار شده بودند، او را صدا نکردند چون می‌دانستند حسابی خسته‌ست! اما او صبح که برای نماز بیدار شد، با ناراحتی گفت: مگر نگفته بودم منم برای نماز شب بیدار کنید؟! دلیلش را گفتند؛ آه سردی کشید و گفت: افسوس شب آخر عمرم نماز شبم قضا شد! فردا شب مهدی هم، به خیلِ شهیدان پیوست..:) . . @Khadem_Majazi •°🕊💚↻
[ 🦋 ] ✨﷽✨ 🔹 امام رضا (ع) فرمودند: 🍃 تا سه خصلت در مؤمن نباشد، مؤمن نيست: 🔻خصلتى از پروردگارش، 🔻خصلتى از پيامبرش 🔻 و خصلتى از ولىّ خدا 🔹امّا خصلت پروردگارش، نهفتن راز است، 🔹 خصلت پيامبرش ملایمت با مردم است، 🔹 و خصلت ولی خدا شکیبائی در تنگنا و سختی است 🌹یاضامن آهو 🦋*أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ [نمے دانم کہ چࢪا اینقدر مهࢪبانے تو با من🧐] Eitaa.com/Khadem_Majazi
خادم مجازی
[ #عشق_نامہ💌 ] #نخل_های_بی_سر #قسمت_هشتاددوم به زانوهايش فشار مـي آورد و خـودش را از زمين مي كند
[ 💌 ] كناري مي ايستد و به هر ماشيني كه عبور ميكند ميگويد: ـ حا... حافظ. تا همة كلمه «حافظ» را بر زبان بياورد، ماشين يا پرشده و يا گذشـته اسـت . 😞 چراغ هاي خيابان، چشمش را مي زنند و برايش غريب اند. 👀 جاي چرخ دستي هـا و بساط فروشنده هاي دو ره گرد را، كنار خيابان خالي مي بيند. ساعت را مي پرسـد، ميگويند ده و نيم است. ⏰ وانتي از راه مي رسد و كنار خيابان مـي ايـستد . بـه طـرف وانـت مـي دود و ميگويد: ـ آ... آ... آقا، حافظ. راننده سر ميجن باند و ميگويد: ـ برو بالا.☺️ چند نفر ديگر هم مي رسند و مسير وانت را مي پرسـند . ناصـر هنـوز سـوار نشده، عقب وانت پر شده اسـت . دسـتش را بـه ميلـه هـاي وانـت مـي گيـرد و ميخواهد سوار شود، اما نمي تواند. جواني، از بالاي وانت، دستش را مي گيرد و بالايش ميكشد.😌 وانت راه مي افتد. سوز سرما بيشتر مي شود. ناصر، روي دو پا مي نشيند تا باد كمتري بخورد . مسافرهاي عقب وانت، خاموش و بي صدا، منتظر رسيدن انـد . 👀 در خود فرو رفته اند و لب به سخن باز نمي كنند. دل ناصر مي گيرد و دوباره به يـاد شهرش ميافتد. با خودش ميگويد: اگه همچين وانتي، با اين همه مسافر، مال خرمشهر بود، مسافرهاش چه قـدر با هم گرم ميگرفتن! چه قدر ميگفتن و ميخنديدن! 🥺 احساس مي كند به جنگ انس گرفته و دلش را به شهر و بچه هـا مـي سـپرد .😞 هنوز، در گوشة وانت، با شهر و دوستهايش خلوت كرده كه وانت كنار خيابان حافظ مي ايستد و راننده منتظر پياده شدنش مي ماند. پياده كه مي شود، پارك هتل را مي بيند. درش بسته است و مردي داخل حيـاط آن قـدم مـي زنـد . در را بـاز ميكند و هنوز يك پايش بيرون است كه مرد ميپرسد: ـ كجا داداش؟ ميرم اتاق 218. در باز مي شود و حياط پارك هتل، ناصر را به خود مي پذيرد. پارك هتـل، در سكوت و آرامش خوابيده است . جز چراغ هاي حيـاط و چـراغ راه روهـا، بقيـةچراغ ها خاموش اند. ناصر به عكس دفعه پيش، اين بـار تنـد قـدم برمـي دارد و براي رسيدن به پدر و ماد ر شتاب دارد .🏃‍♂ پشت در اتاق كه مي رسد، مي خواهد در بزند، اما دستش در هوا مي ماند. چندي همان جا مي ماند و پا پا مي كند. صـدايي از داخل ميشنود. ـ انگار صداي پا بود! صداي مادر را ميشناسد. تند ميگويد: ـ م... م... م... منم ننه. ناصر! صداي پيچيدن كليد در قفل بلند مي شود. اول در اتاق و بعد مادر به طـرف ناصر آغوش باز ميكند: ـ واي ناصر؛ الهي مادر به قربونت! 🥺 مادر ناصرش را ميان چارچوب در به بغل مي كشد و او را ميان دسـت هـاي كوچك خود مي چلاند. ناصر يك سر و گردن از مادر بلندتر است . مادر سـرش را بر سينة ناصر گذاشته و انگار كه گلي را به دسـت دارد، او را بـو مـي كنـد و عطرش را حريصانه به مشام مي كشد. 😭 لب هاي ناصـر بـه سـر مـادر مـي رسـد و موهاي او را پياپي ميبوسد. مادر به ناصر رسيده و بنا ندارد از او جدا شـود، امـا ناصـر او را بـه داخـل ميكشاند و ميگويد: ـ هيس! بابا اينا بيدار ميشن! 🤫 مادر، هنوز وقت نكرده است كه چراغ اتاق را روشن كند. به ناصر ميگويد: ـ بابات توي اون اتاقه . خسته بود، از همون اول شب رفت خوابيد . فقط من و هاجر اينجاييم. چراغ كه روشن مي شود، چشم ناصر به طر ف خواهرش مي رود كه دسـتش را زير چانه زده و آرام خوابيده است . لب هايش را بر صورت خواهر مي گـذارد🥺 [در دنیاے مدࢪن📱 به سبک قدیمے با تو سخن میگویم اے عشق دیرین♥️] Eitaa.com/Khadem_Majazi