eitaa logo
اِسکول‌فان | school fun
2.1هزار دنبال‌کننده
278 عکس
248 ویدیو
0 فایل
اینجا‌قراره‌کلی‌خاطرات سمی‌ ازدوران‌مدرسه‌ازهم‌بشنویم😂💣🗿 خاطراتتون‌به‌اشتراک‌بزارید👀🦥 https://daigo.ir/secret/9726414532 کپی‌ازمحتوای‌ساخت‌کانال‌بدون‌ذکرمنبع‌‌ممنوعه‌❌️
مشاهده در ایتا
دانلود
من‌با‌یک‌خاطره‌اومدم‌سراغتون😂 دبیر‌دینی‌ما‌وقتی‌خیلی‌‌خیلی عصبی‌میشد‌قسم‌به‌والله‌می‌خورد یعنی‌جوری‌که🗿🤣 محکم‌میگفت‌خیلی‌خنده‌داربود باید‌میدید‌ما‌جلوی‌خنده‌مون‌میگرفتیم وقتی‌قسم‌می‌خورد مثلا‌میگفت‌راضی‌نیستم‌اینکارروکنیدبه‌والله چندبارم‌تکرارمیکرد کلاس‌میخواست‌ازخنده‌بترکه🤣🤣🤣 کلا‌دبیر‌دینی‌دوازدهمون‌سم‌بود😂
وای‌یه‌بار‌بچه‌ها‌ تکلیف‌فیزیک‌ننوشته‌بودن دبیر‌ماهم‌که‌همین‌طوری‌بد‌اخلاق‌بود حالا‌چه‌برسه‌تلیکف‌انجام‌نداده‌باشن🗿 رفت‌دفترمدیر‌اورد‌😂😂 ماهم‌مثلا‌خجالت‌کشیدیم گوش‌دادیم🤣🤣 اصلا‌سرزنگش‌خیلی‌استرس‌می‌کشیدیم یادش‌میافتیم‌اعصاب‌نمیمونه‌برامون🗿 جنگ‌بود‌به‌جای‌کلاس‌درس😐💔 کافی‌بود‌صدات‌کنه🗿😂 برای‌پای‌تخته دیگه‌هیچی‌ تخریب‌میشدی‌تا‌وقتی‌که‌میخواستی‌بیای دبیرای‌آینده‌لطفاااا اینطوری‌نباشید واقعاخیلی‌فشارروحی‌به‌ماوارد میشد😐
ما امسال دوازدهمیم یه دانش آموز جدید اوایل مهر ماه اومد ما انقد سر ب سرش گذاشتیم دو سه روز نشده از مدرسه ما کلا رفت بعد دو روز پیش هم یه دانش آموز جدید اومد مدیر اومده تو کلاس میگه ببینم اینو فراری دادین من میدونم‌و شما گفتم خانم به من میاد من به این مظلومی گفت آره تویی که مارمولک و موش تو بغلت میگیری بایدم مظلوم باشی چرا ما‌مظلوم هارو کسی نمیبینه واقعاا☹️😂 من همون دانش آموز مارمولک گیر هستماااا🤣 + وای قبول دارم فراری دادن دانش آموزای جدید خیلی حال میده🤣🤣
ماهم یه دانش آموز جدید اومد مدرسمون بهش گفتیم اسمت چیه؟ میگفت ماهور بعد از این دخترایی بود که خیلی ناز و ادا داشت ماهم ازش بدمون میومد چون خودمون خیلی خاکی و صمیمی بودیم خیلی کرم میریختیم که بره بعد یه روز معاونمون اومد گفت بگید طیبه بیاد دفتر درحالیکه ما طیبه تو کلاس نداشتیم اصن گفتیم که خانم طیبه کیه؟ گفت دانش آموز جدیده یعنی ما پوکیده بودیم از خنده🤣🤣🤣🤣🤣🤣 میخواست مثلا کلاس بذاره میگفت من ماهورم🤣 خلاصه که انقدر اذیتش کردیم رفت😂 + چرا دروغ گفته آخه تو ذهنش نگفته که یه وقت لو میره😂💔
سلااام تو کلاس نشسته بودیم زنگ آخر بود فیزیک داشتیم هممون محو درس بودیم یهو دیدیم یکی در کلاسو باز کرد گفت آبجیییییییی:/// لازم به گفتن نیست که هممون از ترس قالب تهی کردیم😂🤌 خواهر یکی از بچه ها بود حالا هر کارش میکردیم از کلاس نمی‌رفت بیرون😂😂😂 آبجیش میخواست ببرتش بیرون توی سالن مدرسه جیغ میزد و پاهاشو می‌کوبید زمین🤣🤣 بچه های بقیه کلاسا هم اومده بیرون نگاهشون میکردن وای خیلی سمی بود😂 + وای باز این که خوبهههه😂
اِسکول‌فان | school fun
سلااام تو کلاس نشسته بودیم زنگ آخر بود فیزیک داشتیم هممون محو درس بودیم یهو دیدیم یکی در کلاسو باز
ما تو مدرسه یبار داداش کوچیکه یکی از دوستام اومده بود و خیلی بچه بود در حد ۴,۵ سال و اصرار اصرار اصرار که میخوام تو کلاس بشینم هرچی میگفتیم کوچولو برو تو حیاط بازی کن اصن گوشش بدهکار نبود 😂 آخرش با هزار بدبختی از دبیر اجازه گرفت که بمونه ولی خدا نیاره اون روزو که یه بچه تو کلاس باشه😑 همه‌مونو کلافه کرد یبار جیغ میزد گشنمه یبار میگفت تشنمه یبار حوصلش سر میرفت وسط کلاس پا شده بود از بچه ها خوراکی میگرفت😂🤣 وقتی دید کسی بهش توجه نمیکنه پاشد رفت پای تخته و یه ماژیک ورداشت و شروع کرد به نقاشی کردن😩🤣🤣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مخصوصا وقتایی که پاور پوینت داشتیم که اصن روشن نمیشد🤣💔
اِسکول‌فان | school fun
مخصوصا وقتایی که پاور پوینت داشتیم که اصن روشن نمیشد🤣💔
بچه ها یاد یه خاطره افتادم😂 کلاس پنجم که بودیم معلممون داشت روی پرژکتور فایل پخش میکرد ولی دقیق نمیدونست کدوم پوشه‌ست همینطوری هم داشت رندوم انتخاب میکرد یهو یه فیلمو‌ پخش کرد که فیلم جشن خانوادگیشون بود😂🤣 اونموقع که ما بچه بودیم یه آتو دست ۲۰ تا دانش اموز داد ماهم به هرکی میرسیدیم براش تعریف میکردیم🤣🤣