eitaa logo
تجوید حفظ تفسیر تدبر ( ختم نور )
1.8هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
3هزار ویدیو
1.2هزار فایل
⚘﷽⚘ تقدیم محضر مولی صاحب الزمان علیه السلام #قرائت_تجوید_حفظ_تفسیر_تدبر #قرآن_ونهج_البلاغه با همکاری اساتید محترم تدبر، قرائت، تجوید و حفاظ کل قرآن کریم آیدی مدیر کانال⏬ @V012345 کانال های دیگر ما :کانال گیف استیکر⏬ https://eitaa.com/stikerrrr
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏شهید سید حسین حسینی ، شهیدی که بچه هایش با صدای قرآن خواندن او مانوس بودند ...
شهید سیدحسین حسینی یکی از فرماندهان فاطمیون بود. او در سال ۱۳۴۵ متولد شد. وی در سمت معاون ابوحامد (شهید توسلی) و مسئول حفاظت فاطمیون در سوریه خدمت می کرد . از ویژگی‌های وی برخورد مهربانانه و پدرانه با مدافعان بود از همین رو در بین نیروها به پدر فاطمیون معروف شده بود. دختر شهید از پدر چنین می گوید : پدرم هم در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، هم در زمان حضور طالبان در افغانستان برای دفاع از اسلام حضور داشت ، او با همان گروه دوستانش در افغانستان که علیه طالبان می‌جنگیدند، تصمیم گرفتند که برای دفاع از حریم اهل بیت (ع) به سوریه بروند. پدرم به ما نگفته بود که در سوریه چه می‌کند. بعد از رفتنش فهمیدیم که او جانشین فرمانده فاطمیون و مسئول اطلاعات عملیات بوده است . من خیلی به پدرم وابسته بودم و دوری از او برایم سخت بود برای همین مخالف رفتن پدرم به سوریه بودم. به او می‌گفتم الان سنتان بالا رفته و بهتر است همینجا بمانید. اما او راضی نمی‌شد . می‌گفتم اگر بنا به ادای دین است که شما دین خود به اسلام را در جنگ ایران و بعد هم در افغانستان ادا کرده اید اما او از سختی‌هایی که حضرت زینب (س) کشیدند برایمان می گفتند تا به رفتن ایشان راضی شویم . پدرم ارادت خاصی به حضرت زینب (س) داشت، همیشه به ما توصیه می‌کرد که از ایشان صبر بخواهیم. اصلاً پدرم همه زندگی اش حضرت زینب (س) بود؛ در هیئت خودشان همیشه روضه حضرت زینب (س) می‌خواندند. همه حرف‌هایش برای حضرت بود و در آخر هم جانش را برای دفاع از حرم این بانو فدا کرد. او آرزوی شهادت داشت و می‌گفت «محال است بگذارم دشمن به حرم حضرت بی احترامی کند. ما باشیم و دشمن چنین کاری کند؟» هیهات ... در آخرین اعزام پدرم با همیشه فرق داشت. انگار به آنچه که می‌خواست رسیده باشد. این حال برای مادرم نیز عجیب بود ، در تمام سال‌هایی که پدرم در جبهه‌ها حضور داشت، مادرم هیچ وقت با رفتنش مخالفت نکرد. مادرم همیشه به ما می‌گفت من به راهی که پدرتان می‌رود معتقدم و ایمان دارم که راه درستی است و نباید مانع قربش شویم. بار آخر مادرم بعد از رفتنش می‌گفت «پدرتان اینهمه سال رفت جنگ، هیچ وقت نگفت دعا کن شهید شوم اما این بار همواره می‌گفت که دعا کن من شهید شوم. ما وقتی از شهادت پدرم مطلع شدیم که پیکرش به ایران آمده بود، گویا خمپاره‌ای به پدرم می‌خورد و زخمی و بیهوش می‌شود. همرزمانش می‌گویند او را به بیمارستان مقابل حرم حضرت زینب (س) منتقل کردیم، روبروی بیمارستان لحظه‌ای چشم‌هایشان را باز کرد ، سلامی به بی بی داد و چشمهایش را برای همیشه بست ... پدرم همیشه برای نماز صبح زود بیدار می‌شد و قرآن می‌خواند. ما با صدای قرآن پدر بیدار می‌شدیم. خاطرم نیست ما را برای نماز بیدار کرده باشند. با صوت پدر بیدار می‌شدیم و می‌دیدیم که می‌خواهد نماز بخواند سریع خود را به پدر می‌رساندیم و نماز را به جماعت با پدر می‌خواندیم. هنوز صدای قرآن پدر در گوش من است. هر بار قرآن می شنوم، به یاد پدر و صدای قرآن صبگاهی اش می افتم. انگار این صدا همیشه همراه من است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✒️📃 ⬅️جلسه دوازدهم 6️⃣معْدِنَ الرَّحْمَة وَ خُزّانَ الْعِلْم ✅علم معصومین(ع)افاضی است علم آن ها با علم خدا فرق می کند؛علم خدا ذاتی است ولی علم معصومین(ع) افاضی است؛یعنی از جانب خدا به آنها افاضه می شود و ممکن است خدا جلو علم آن ها را بگیرد و چیزی راندانند. 🔆معصومین(ع) کلیدداران خزانه های غیبند و خداوند قدرتی به آن ها داده است که هروقت بخواهند چیزی را بدانند،می دانند و هروقت بخواهند چیزی را ندانند،نمی دانند. ✅دریکی از سفرها شتر پیغمبر اکرم(ص)گم شد،فرمودند:بگردید و ببینید کجاست.هرچه گشتند پیدا نکردند.یکی از منافقین گفت:کار او عجیب است.از یک طرف ادعای پیغمبری می کند و می گوید:من از آسمان و اوضاع آسمانیان باخبرم و از طرف دیگر، شترش گم شده و نمی داند کجاست؛می گوید: بگردید پیدایش کنید.این حرف به گوش پیغمبر اکرم(ص)رسید.فرمودند: می دانم کجاست؛پشت همین کوه،پایین درّه، درختی است و افسار شتر به شاخه ی آن بند شده آن جا مانده است.بروید و آن را بیاورید. 👌🏼آری،آنجا که نمی خواستندبدانند،نمیدانستند و می گفتند:دنبالش بگردید و پیدایش کنید.چون رفتارشان با مردم عادی بود.همان طور رفتار می کردند که ما با هم رفتار می کنیم.اما از آنجا خواستند بدانند و شبهه از دل ها برطرف سازند،دریک لحظه گفتند:می دانم کجاست. ✅عمر می گفت:یا علی، این چگونه است که از تو هرچه سؤال می کنند،فورا جواب می دهی؛اما ما نمی توانیم؟می فرمودند:آیا اگر کسی از تو بپرسد دستت دارای چند انگشت است،در جواب دادن نیاز به تأمل داری؟گفت:نه، می بینم که پنج انگشت دارم.فرمودند:تمام عالم برای من چنین است.اگر بخواهم،همه چیز را می بینم. ⁉️مراد از جفر و جامعه چیست و نزد کیست؟ در روایات آمده است که فرموده اند:جفر (دانشی که از غیب خبر می دهد) و جامعه و صحیفه فاطمه(س) در نزد ما هست و علم به فلان مطلب را از جفر و جامعه یا صحیفه فاطمه(س) بدست آورده ایم.این مطلب میان اهل تحقیق مورد بحث است که مراد از جفر و جامعه چیست؟آیا کتاب بزرگی است که مشتمل بر حقایق هستی است؟درست روشن نیست. احتمالا به مرتبه ای از مراتب علمشان اشاره دارد که از حیطه ی درک ما بیرون است. ✅چنان که نقل شده است ابونواس شاعر ،خدمت امام رضا(ع) رسید و چند بیت شعری را که در مدح آن حضرت گفته بود،درحضور امام (ع) خواند.آنگاه امام(ع) رقعه ای درآوردند و آن را به ابونواس نشان دادند.او با کمال تعجب دید که عین ابیاتش در آن رقعه به خط روشن نوشته شده است.....امام(ع) فرمودند:"در جفر و جامعه که در نزد من است نوشته شده که تو مرا به این ابیات مدح خواهی کرد."(1) ✅آری ما معتقدیم که تمام علوم از گذشتگان و آیندگان،از زمینیان و آسمانیان،از علوم مادی و معنوی،هرچه هست،قطره ای از دریای علم امام و افاضه ای از افاضات مقام ولایت مطلقه است. 📘1-نقل از نفایس الفنون جلد2 صفحه94. 📝آیت الله سید محمد ضیاء آبادی ─═इई🍃🌷🍃ईइ═─ @KhatmeNoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🖤 . اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @KhatmeNoor ┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁نگاه قرآن به زیبایی آسمان یکی دیگر از مصداق‏های زیبایی در قرآن، ‏ها هستند که با مناظر زیبا و پرجاذبه نیلگون و پر از ستاره خود، چشم هر را خود می‏کنند و به هنرمندان، درس و می‏دهند: 🍁اَفَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْناها وَ زَيَّنَّاها «6ق» پس آيا به آسمان بالاى سرشان نگاه نكرده‌اند كه چگونه آن را ساختیم و (با ستارگان) به زیبایی زينت داديم ۰ 🍁إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ «6صافّات» ما آسمان دنیا را زیبا نمودیم و با ستاره‏ ها تزئین کردیم. ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @KhatmeNoor ┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_359141690.mp3
899.2K
👆 💢 پویش استغاثه جهانی 🔴 راس ساعت 21 🤲 دعا و توسل و التجا به نیت سلامتی و تعجیل فرج منجی عالم بشریت ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @KhatmeNoor ┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀 شهید حاج عظیم محمدی زاده ، شهیدی که تیر خورد ولی آخ نگفت و تا پایان عملیات در خط مقدم جنگید ...
شهید حاج عظیم محمدی زاده در اول تیر ماه سال ۱۳۳۲ برابر با اول رمضان همان سال در شهرستان دزفول در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشود در سال ۱۳۳۸ جهت کسب علم و دانش وارد مدارس ابتدائی دزفول شد از همان کودکی در معیت پدر وپدر بزرگش به مساجد محل می رفت و در جلسات قرائت قرآن و سخنرانیهای مذهبی آن زمان شرکت می کرد . در سال ۱۳۵۳ موفق به اخذ دیپلم ریاضی از دبیرستانهای دزفول شد و سپس به خدمت نظام وظیفه فرا خوانده شد . که پس از سپری شدن خدمت وظیفه در ۱۳۵۶ در کشت و صنعت کارون مشغول به کار گردید بطوری که همکارانش در این شرکت از او نقل کرده اند با توجه به سمتی که به عنوان کارگزین در این شرکت داشت همیشه سعی او بر این بوده که جوانان مومن ومتعهد را به استخدام شرکت در آورد و بیشتر کارگران و جوانان مستضعف را بکار میگرفته است . از سال ۱۳۵۵ به فعالیتهای ضد رژیم پهلوی کشیده شد و نقش بسزائی در تدارک و برنامه ریزی تظاهرات انقلاب اسلامی در شرکت کارون و همچنین در تظاهرات و راهپیمائی قبل از پیروزی انقلاب در شهرستان دزفول داشت بطوری که چند بار مورد سوء قصد از طرف رژیم قرار گرفت و بحمدالله آن زمان جان بسلامت برد . شهید حاج عظیم محمدی زاده به هنگام آغاز جنگ تحمیلی بهمراهی دیگر یارانش در کمیته کشت و صنعت کارون به جبهه های نور علیه ظلمت مامور و اعزام می شود و این آغاز زندگی جدید و نوینی بود دور از خانواده و در کنار برادران و همسنگرانش . او زندگی جدید و سراسر افتخار خود را با فرماندهی یکی از محور های جبهه صالح مشطط در غرب دزفول معروف به جبهه شهدا آغاز کرد و تا قبل از عملیات فتح المبین در این مسئولیت باقی ماند . شهید حاج عظیم در طول هشت سال جنگ تحمیلی بارها مجروح شد و جراحاتی برداشت منجمله در عملیات والفجر یک از ناحیة ران راست مجروح شد که پس از حدود هشت ماه بستری به محض بهبودی نسبی که آنهم منجر به کوتاه شدن پای راستش به مقدار ۵سانتی متر گردید . مجدداً با شوق و ذوق فراوان عازم جبهه شد وی درچندین عملیات دیگر جراحاتی برداشت وپ و سرانـــجام در۶ اسفند سال ۱۳۶۵ در ادامة عملیات کربلای ۵ بر اثر اصابت ترکش در خط مقدم جبهه به لقاءالله پیوست . خاطره یکی از همرزمان حاج عظیم : غواص ها به خط زده بودند. نیروها سوار بر قایقها آماده بودند تا با فرمان حاج عظیم ، بروند آن طرف اروند برای شکستن خطوط دوم و سوم دشمن. من هم در یک قایق کنار حاج عظیم و بی سیم چی اش بودم. بین سایر نیروهای عمل کننده . حاج عظیم داشت با بی سیم بچه های غواص را کنترل می کرد. غواص ها که با چراغ قوه شکسته شدن خط اول را علامت دادند ، عملیات آغاز شد و ما نیز به همراه سایر نیروها برای گذشتن از اروند و رسیدن به ساحل دشمن حرکت کردیم. والفجر 8 بود و اروند وحشی تر از همیشه. طوفانی طوفانی. موج در موج. چون خط شکسته شده بود، از روبرو دشمن آتش نمی ریخت. فقط در سمت راست و درون یک کشتی ، کمین عراقی ها بود که با تیربار مدام به سمت نیروهای ما شلیک می کرد و عبور کردن از اروند را مشکل تر می کرد. حاج عظیم مدام با بی سیم صحبت کرده و نیرو ها را هدایت می کرد. من دقیقا پشت سر حاج عظیم بودم و بی سیم چی حاجی سمت چپ او. در این بین ناگهان صدای ناله بی سیم چی بلند شد. نگاه کردم . دیدم تیر خورده است به پهلوی بی سیم چی. مات مانده بودم که این بنده خدا از کجا تیر خورد؟ برایم شده بود معما و در آن هیر و ویر عملیات ذهنم را مشغول کرده بود. از روبرو که کسی تیر اندازی نمی کرد. اگر این تیربارچی های توی کشتی هم او را زده باشند هم که باید تیر یا بخورد به حاج عظیم یا به من. آخر من و حاج عظیم مانند یک سپر بودیم برای بی سیم چی. بیسیم چی را فرستادیم عقب ، اما ذهن من هنوز پر بود از علامت سوال که بی سیم چی چگونه تیر خورد؟ در هر صورت بالاخره کمین عراقی ها با آرپی جی منهدم شد. هوا گرگ و میش بود که به ساحل دشمن رسیدیم. آب آمده بود پایین. جذر شده بود. برای رسیدن به ساحل باید تا زانو توی گل و لای فرو می رفتیم. کار مشکل و نفس گیری بود و به هر ترتیب به ساحل رسیدیم. هنوز شانه به شانه ی حاج عظیم پیش می رفتم. پیکر پاک و مطهر خیلی از بچه ها را می دیدیم که در اطراف افتاده است. گردان بلال در خط مستقر شده بود. باید از سمت راست ملحق می شدیم به لشکر 25 کربلا تا کاملا ساحل در تصرف نیروهای خودی باشد. حاجی گفت: برویم برای شناسایی منطقه. توی فاوی که هنوز شناختی هم از آن نداشتیم. پر از نخل و نیزارهای بلند و سنگرهاو ساختمان های پراکنده. از این سو به آن سو. مدام با حاجی می رفتیم و اوضاع منطقه را بررسی می کردیم. این کار چند ساعتی طول کشید تا نزدیکی های ظهر . کار شناسایی تقریبا تمام شده بود. گردان کاملا مستقر شده و دشمن هم عقب نشینی کرده بود. سنگر تیربار کوچکی در آن حوالی بود. رفتیم توی سنگر و نشستیم. کمی آن طرف تر حاج قاسم ، مسئول بهداری را دیدیم که با همان کوله ام
دادش دارد رد می شود. او متوجه ما نشد. دیدم حاج عظیم صدا زد : حاج قاسم. حاج قاسم برگشت و با دیدن حاج عظیم گل از گلش شکفت. چطوری دلاور ؟ چه خبر. حاج عظیم خیلی آرام پرسید : « حاج قاسم! باند ماند توی بند و بساطت پیدا میشه؟» حاج قاسم یک لحظه انگار که دلش هری بریزد پایین پرسید : «حاجی چیزی شده» . در این میان من هم یکدفعه ریختم به هم . با خود گفتم حاجی باند می خواهد چه کند؟ من که از دیشب دوش به دوش حاج عظیم حرکت کرده ام و ندیدم حاجی حتی زخم کوچکی بردارد. دست حاج قاسم را گرفت و برد ته سنگر. من هنوز مبهوت بودم که باند برای چه می خواهد. حاج عظیم که پیراهنش را زد بالا ، من آنچه که می دیدم باور نمی کردم. انگار مرا برق بگیرد، نگاهم چسبیدبه زخم حاجی. پهلوی حاج عظیم سوراخ شده بود. تیری از یک سمت پهلویش وارد و از سمت دیگر خارج شده بود. او تا چهره درهم مرا دید، با لبخند گفت : «چیزی نیست» وجودم پر شد از علامت تعجب. یک لحظه تمام خاطرات دیشب و امروز را در ذهنم مرور کردم. یک لحظه انگار جرقه ای در ذهنم زده شود، تمام پرسش ها و معماهای دیشب و امروز برایم حل شد. تصویر دیشب جلو دیدگانم نقش بست. دیشب. زخمی شدن بی سیم چی. کار ، کار همان تیر دیشبی بود. همان تیری که خورد به بی سیمچی. همان تیر که نمی دانستم از کجا آمد ؟همان تیر که ذهنم را تا صبح عملیات مشغول کرد که از کدام مسیر شلیک شد. بله. همان تیر. تیربارچی های کمین عراق زده بودند. همان تیر ابتداخورده بود به پهلوی حاج عظیم ، از پهلوی او رد شده بود و خورده بود به بی سیم چی. اما حاج عظیم آن لحظه صدایش در نیامده بود. آن لحظه من دقیقا پشت سر حاج عظیم بودم. اما حتی یک آخ ساده هم از زبانش نشنیده بودم. نشستم. صحنه های دوش به دوش حاجی رفتن مثل فیلم از ذهنم عبور می کرد. از دیشب تا صبح. از صبح تا ظهر . آن همه فعالیت. عبور از اروند. رفتن تا زانو توی گل و لای ها. آن همه بدو بدو ها. آن همه شناسایی های صبح. آن همه بالا رفتن ها، از دیوار پریدن ها ، دویدن ها و نیم خیز شدن ها . . شانه به شانه حاجی راه رفته بودم ، اما هیچ نشانه ای که متوجه شوم حاج عظیم زخمی شده است را ندیدم. حاج قاسم مشغول پانسمان بود و من داشتم به این فکر می کردم که وقتی آدم عاشق باشد چه می شود؟ ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◦•●◉✿ اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُِ ✿◉●•◦: 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿 ❣﷽❣ 🌺 🌺 🍃🌺السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان🌺🍃 🌹 🌹 ✨السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن✨ 🌺 🌺 ✨"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"✨ 🌺 🌺 ✨ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى✨ ❤️ ❤️ ✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨ 🌺 ✨« یا الله یا رحمن یا رحیم، یا مقلّب القلوب، ثبت قلبی علی دینک» (ای تغییردهندهی قلبها، قلب مرا بر دین خودت تثبیت کن.)✨ 💎 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن خدایا منور کن قلبهایمان را به نور قرآن و مزین کن اخلاق مارا به زینت قرآن خدایا روزیمان کن شفاعت قرآن💎 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤 ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @KhatmeNoor ┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹وعده ما هر روز صبح دعای عهد🌹 سلام بر شما : 🌾 منتظران بقیه الله (ارواحنا فداه) 🌾 ان شاء ا... هر روز صبح همراه باشید با قرار تجدید بیعت روزانه با 🌺امام زمان (عج)🌺 ❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈ 📜 🌹*بِسْم اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ*🌹 🌾🕊اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ🌾🕊 ❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈ 🌾🕊اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ🌾🕊 ❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈ 🌾🕊اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ🌾🕊 ❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈ 🌾🕊أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً🌾🕊 ❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈ 🌾🕊اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْه🌾🕊 ❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈ 🌾🕊اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى🌾🕊 ❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈ 🌾🕊اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ،وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ،🌾🕊 ❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈ 🌾🕊فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ🌾🕊 ❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈ 🌾🕊وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ🌾🕊 ❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈ 🌾🕊وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ🌾🕊 ❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈ 🌾🕊اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ🌾🕊 ❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈ 🔴 آنگاه سه باربرران خوددست میزنى، ودرهرمرتبه مى گويى: اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان ❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃 ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @KhatmeNoor ┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
💫روزتان را اینگونه آغاز کنید💫 🍀 بسم الله الرحمن الرحیم 🍀 بِسْمِ اللّهِ النُّور✨ِ بِسْمِ اللّهِ نُورِ النُّورِ✨ بِسْمِ اللّهِ نُورٌ عَلى نُورٍ ✨بِسْمِ اللّهِ الَّذى هُوَ مُدَبِّرُ الاُْمُور✨ِ بِسْمِ اللّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِن َْالنُّورِ✨ اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّور✨ِ وَاَنْزَلَ النُّورَ عَلىَ الطُّورِ✨ فى كِتابٍ مَسْطُور✨ٍ فى رَقٍّ مَنْشُورٍ✨ بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ✨ عَلى نَبِي مَحْبُورٍ✨ اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى هُوَ بِالْعِزِّ مَذْكُورٌ ✨وَبِالْفَخْرِ مَشْهُور✨ٌ وَعَلَى السَّرّاَّءِ وَالضَّرّاَّءِ مَشْكُورٌ ✨وَصَلَّى اللّهُ عَلى سَيِّدِنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرين✨🍀 ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @KhatmeNoor ┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽❣ ❣﷽ صبحت بخیر ای غزل ناب دفترم ای اولین سروده و ای شعر آخرم صبحی که یاد تو در آن شکفته شد گویا تلنگری زده بر صبح محشرم ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @KhatmeNoor ┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا