هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۶۹۳
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#غربالگری
#قسمت_سوم
پس از سفر کربلا و در هفته بیستم، نوبت انجام سونوگرافی آنومالی داشتم. طبق وقت قبلی مراجعه کردم. پزشک سونوگرافی از سونو و آزمایش غربالگری سراغ گرفت. گفتم انجام دادم. از نتیجهاش پرسید. با کمی مکث گفتم ریسک متوسط داون ثبت شده بود. در این موقع من آماده انجام سونو روی تخت دراز کشیده بودم.
دکتر: خوب چه کار کردی؟
من: هیچی، ترجیح دادم کاری نکنم.
دکتر: چرا؟
من: این تصمیم من و همسرم بود.
دکتر: چرا؟!
من: خوب در صورت مثبت بودن بقیهی آزمایشها، میخواستن اجازه سقط بدن، که ما نمیخواستیم.
دکتر: یعنی چی؟!
من: مرجع تقلید من اجازه سقط نمیده.
دکتر: برات متأسفم. خدا به چه کسایی بچه میده...
من: خدای ما هم بزرگه!
دکتر: بچهی سندروم داونی نباید به دنیا بیاد. اصلاً من بچهی مریض رو سونو نمیکنم!
من: میدونید سالانه ٢٢ هزار بچه به همین بهانه کشته میشن در حالیکه فقط هزارتاشون ممکنه سندروم داون داشته باشن؟!
چرا در آمریکا و اروپا که ظاهرا در رفاه بیشتری نسبت به ما هستند این آزمایشها با این فراوانی انجام نمیشه؟!
اصلا کی گفته سندروم داونی نباید به دنیا بیاد؟!
دکتر: برای من سخنرانی نکن! برو بیرون...
جو بدی ایجاد شده بود. اینجا رسماً فریاد میزد، من دیگر درست نمیشنیدم...
از روی تخت بلند شدم. اصلاً مهم نبود که خانم سونوگرافیست نمیخواست سونوی من یا به قول خودش بچهی مریض را انجام بده. اما چطور به خودش اجازهی این حجم از بی احترامی رو میداد؟!
واقعاً بچهی من مریض بود؟!
آیا میتونست ثابت کنه؟!
به فرض اثبات، کی به ما اجازه داده حق حیات رو از بچهی مریض بگیریم؟!
ما از کِی فکر کردیم به جای خدا میتونیم در مورد حق حیات یک انسان تصمیم بگیریم؟!
اصلاً به فرض من انسان جاهلی بودم که داشتم خطا میکردم، آیا به حکم رابطهی بیمار و پزشک و شرایط بارداری و شأن مادری، شایستهی رفتار محترمانهتر و نرمتر نبودم؟!
من نه بیاحترامی کرده بودم، نه بیادبی و نه حتی بیقانونی!
از اتاق بیرون آمدم، در حالیکه بی اختیار اشک میریختم. کارکنان سونوگرافی که شاهد رفتار دکتر بودند، شروع به دلداری دادن به من کردند. جالب بود که یکیشان میگفت: نگران نباش، إنشاءالله بچهت سالمه!
و واقعیت من در آن لحظه نگران بچهام نبودم. بیشتر از رفتار تحقیرآمیز و تعصب دکتر و تصور تکرار آن برای هر زن باردار دیگر در این شرایط به هم ریخته بودم. با ژست انساندوستانه، مجوز کشتن انسان صادر میشود!
در سالن انتظار نشستم. در آن فاصله، یکی از کارکنان سونوگرافی برایم آب آورد و هر کدام سعی میکردند به نوعی دلجویی کنند. حالم هیچ خوب نبود. سعی کردم به خودم مسلط شوم. برگهی طرح شکایت گرفتم. باید به سهم خودم کاری میکردم تا از احتمال تکرار این رفتار کم کنم. گریه و غرغر و گلایهی شفاهی کاری نمیکرد. سعی کردم خلاصهی کل ماجرا را به همراه اطلاعاتی که از تراژدی غربالگری داشتم خطاب به ریاست بیمارستان بنویسم.
میدانستم این نوشته آن خانم را بیکار نخواهد کرد. بهواقع دنبال انتقام هم نبودم. اما شاید حداقل دریافت تذکر، ایشان را نسبت به اینگونه اظهار نظر و برخورد محتاطتر میکرد. کاش شرایطی فراهم میشد که او هم کمی به این آمار و فاجعهی در پوشش انساندوستی فکر میکرد. شکایت را تحویل دفتر بیمارستان دادم و تأکید کردم منتظر اعلام نتیجه میمانم.
سونوگرافی آنومالی را در مرکز دیگری با دکتری موقر و خوشاخلاق و البته با هزینهای بسیار بیشتر از مراکز تحت پوشش بیمهمان، انجام دادم. اما تا مدتها حال خوبی نداشتم. چند روز بعد از آن ماجرا، از دفتر ریاست بیمارستان تماس گرفتند. گفتند به شکایتم رسیدگی شده و از نظر آنها دکتر سونوگرافی محکوم است و حتی باید اخراج شود. اما از آنجا که سونوگرافیست خانم بسیار کم داریم، اخراج ایشان بیمارستان را با مشکل مواجه میکند و به ایشان تذکر داده شده که حق چنین برخوردی نداشتهاند.
روزها گذشت و بارداری من با همهی سختیها، شیرینیها و نگرانیها و دستاوردهایش به ایستگاه پایانی رسید. فرزند چهارمم را به لطف خدا در سلامت کامل در آغوش گرفتم و بار دیگری شاهد معجزهی حیرتانگیز خلقت شدم. حالا که بیش از دو ماه از اتمام دلهرههایم ناشی از نتیجهی غربالگری میگذرد، هر روز خدا را بابت نعمت سلامتی فرزندانم شکر میکنم. گاهی به همهی جنینهایی که به واسطهی تکیهی ما به این آزمایش، فرصت ادامهی حیات را نیافتند فکر میکنم...
همهی عزیزان مخاطب این مرقومه را به تأمل در روند غربالگری و تلاش برای آگاهسازی مردم و بازنگری و اصلاح این مسیر(هر کس به سهم خود) دعوت میکنم.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075