🙁 نگاهش کردم و آهسته گفتم بازم؟!
مظلومانه نگاهم کرد و گفت مامان ببخشید.
ریحانه جان کلاس دومی است و کل کلاس اول بجز بعضی روزها وقتی به خانه میرسید هر کدام از لباسهایش را گوشه ایی رها میکرد و من هم با غرولند و سرزنش کردن آنها را جمع و مرتب روی چوب لباسی آویزان میکردم.
اما مثل اینکه این کارها فایده ایی نداشت...
تمام یکسال اخیر کار ما تکرار همین مسئله بود و پیشرفتی نداشتیم. باید فکر دیگری میکردم.
پس بجای تنبیهی که دلم میخواست از دسته محرومیّت باشد 😃 طبق قرار باز هم مکث کردم تا چاره ایی نتیجه بخش پیدا کردم.
تمام یک ماه اخیر هیچ مداخله ایی در جمع کردن لباسهای مدرسه نداشتم فقط موقع ورودش به خانه بعد از آغوش و بوسیدن روی ماهش، بعد از خسته نباشید و احوال پرسی یک بار با نشاط میگفتم لباس ها بپرند روی جالباسی آویزان شوند تا فردا صبح دوباره برویم سراغشان.
ناگفته نماند چند باری اینکار را کرد اما بازیگوشی و نداشتن حس تعهد به لباسها باعث میشد هر روز اینکار را انجام ندهد.👇
پس هر روز به خاطر پیدا کردن لباس هایش مدرسه دیر شد و بعضا مجبور شد مانتو و مقنعه چروک شده را با عجله بپوشد و برود. (اصن یه وضعی 😅 )
و حالا امروز در نگاهش خواندم خودش احساس نیاز میکند تا این مسئله برای همیشه حل شود.🤩 🤩
روبرویش روی زانو نشستم دستانم را آرام روی بازوهایش گذاشتم تا حمایتم را درک کند و پرسیدم: خیلی ناراحتی؟
گفت : آره مامان من نمیدونم چرا لباسهام همیشه گم میشوند.
گفتم: دوست داری صبح ها که به مدرسه میروی لباس هایت کجا باشند؟ چه طوری باشند؟
کمی فکر کرد، نشست روی صندلی که درست پشت سرش بود و گفت: میخواهم سر جایش باشند و کثیف و چروک هم نباشند.
لبخند زدم و پرسیدم خب حالا باید چکار کنیم ؟ گفت : نمیدونم، هیچ کجا نیستند، میشود کمکم کنید؟
گفتم : چشم.😉
تمام اتاقش را دنبال لباسها گشتیم.
مقنعه داخل کمد اسباب بازیها، مانتو پشت تخت و شلوار پشت در اتاق، هر سه مچاله شده و کثیف بودند.
نگاهش کردم و از او پرسیدم: حالا چه کار کنیم؟
گفت: باید شسته شوند.
پرسیدم: ساعت را نگاه کردی؟ الان سرویس مدرسهات میرسد.
با نگرانی گفت: مامان چی بپوشم؟
لباس فرم پارسالش را به او دادم و گفتم: کوتاه شده اما برای یک روز بد هم نیست.
حالا برو مدرسه وقتی برگشتی باهم فکر کنیم ببینیم چطور میتوانیم این مسئله را حل کنیم.☺👇
ظهر که آمد،بعد از سلام، گفت: مامان من در مدرسه خیلی فکر کردم که چطور این مشکل حل میشود.
گفتم: خب؟ نتیجه اش چی شد؟
گفت: فکر کردم جایی را انتخاب کنم که هر روز لباسهایم را آنجا بگذارم تا دیگر دنبالشان نگردیم. 😐
فهمیدم غرولندهای یک ساله من، فایده که نداشته هیچ، حتی نتوانسته به او بفماند که برای لباسهایش جا لباسی دارد. 😐
خنده ام را قورت دادم 😅و گفتم: باشد بیا ببینیم کجا مناسب است.
به صورت کاملا غیر مستقیم او را هدایت کردم تا جا لباسی را انتخاب کند. 🤓
در آخر متفکرانه 🧐 گفت: بله مامان اگر اینجا آویزان باشد دیگر چروک هم نمیشود.
مامان روزهایی که زنگ طبیعتگردی داریم باید لباسهایم را بشورم. اجازه میدهید خودم ماشین لباسشویی را روشن کنم؟
لبخند زدم و با نگاهم عمق رضایتمندی از این حل مسئله را نشانش دادم و گفتم: دخترم اصلا روزهای چهارشنبه که طبیعتگردی دارید، روز شستن همه لباسهای کثیفت بشود. باشه؟
لبخند خانومانهایی زد و دست نرم و کوچکش را روی صورتم کشید و گفت: مامان دوست دارم.☺
و این دوستت دارمها، وقت حل یک مسئله و راه افتادن کارهایش چه طعم شیرینی دارند...😍👩👧😍
✍مامان فاطمه ☺
❓چطور کار درست، ملکه ذهن کودک میشود 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
نکات مهم تمرین🌹_۲۰۲۴_۰۹_۱۵_۱۷_۲۲_۴۸_۹۶۲_۲۰۲۴_۰۹_۱۵_۱۷_۲۳_۴۶_۱۹۳.mp3
455.1K
☺ مامان قشنگم
بشین و توی یه کاغذ دونه به دونه خصوصیاتی که دوست داری فرزندت در ۲۰ سال آینده داشته باشه رو بنویس.
❤ عزیز دلم، میدونی برای رسیدن به این چشم انداز زیبا، باید خودت رو به دو سلاح صبر و حوصله مسلح کنی؟ ☺
#مسئولیت_پذیری
#نکات_تربیتی
#وایسا_مکث_کن_برو
اینجا 👈 @Kidiyo_admin منتظرتم بیایی و از تمرین هات برام بگی 🤗
InShot_20240914_213844423_1.mp3
10.28M
#کتاب_صوتی
📔کتاب«پیامبر و قصههایش/حکایت او مهربانترین است.»
✍🏻نویسنده: غلامرضا حیدریابهری
📚نشر: جمال
🎙️راوی: سمیرا غفوریمنش
🪧موضوع: پیامبر رحمت حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله وسلم)
🖇️مناسب: گروه سنی «ب» و «ج»
🍬تهیه شده در واحد صوتی: ❀مجموعهی مادر و کودکِ کیدیو❀
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
🖇️
🥳آغاز هفتهی وحدت و ولادت باسعادت رسول مهربانیها، مبارک خودتون و عزیزانتون باشه مامانای نازنین؛ کتابصوتی امشب چطور بود؟
عزیزان؛ فرزندانتون چقدر با پیامبر رحمت آشنایی دارن؟ شنیدین تو این حکایت چقدر قشنگ از مهربونی خداجون گفتن و اونو به جانِ دل نشوندن؟ فرزندان شما چطوری میتونن مهربونی خداجون رو مثال بزنن؟ و چه حکایتهایی از پیامبر مهربونمون بلدن؟
📎اینجا👈🏻 @kidiyo_admin برامون بفرستید.
من منتظر رسیدن پیامهای قشنگ و انرژیبخشتونم.😍
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
امروز به نیابت از شهید
رضا سنجرانی
به امام حسین علیهالسلام سلام میکنیم و ثواب مادرانههای امروزمان را به این شهید عزیز هدیه میکنیم.
#دوپینگ_مادرانه
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
سلاااااامممم
سلاااااامممم
سلاااااامممم
از اینجا و آخرین سهشنبه تابستون😊
ما امروز جشن شکوفه ها داریم😍
شما هم دوست داشتین از میوههای دلتون تو جشن شکوفه ها عکس بگیرین و برای ما بفرسین🤩
کمکم داریم به آخرین قسمتهای روشهایی مسئولیتپذیر کردن بچهها نزدیک میشیم،
چه خبر؟
از مطالب استفاده میکنی؟
حتما بهمون باز خورد بده که بازخورد شما به ما انرژی و انگیزه برای ادامه میده☺️
من عجیب منتظر نظرات شما هستم😉
کجا؟
اینجا 😊👇
@kidiyo_admin
🌀بچهها آیینهی ما هستن...
مورد نهم: یه جا خوندم، بچهها اون چیزی نمیشن که ما میخوایم، اون چیزی میشن که ما هستیم.
گرفتین چی میخوام بگم؟😉
اگه قراره یه بچه مسئولیتپذیر داشته باشیم، باید خودمون مسئولیتپذیر باشیم و بچهها اینو حس کنن.
مثلاً مامانی که صبح خیلی دیر بیدار میشه و بچهها اونو بیشتر مواقع نامرتب میبینن و یا تقریبا هیچوقت ناهار و شامش به موقع آماده نیست و این نامرتبی کاملا مشهود و مشخصه( البته که ما تو جمعمون از این مامانا نداریم)، نمیتونه انتظار داشته باشه یه بچهی دستهگله مسئولیتپذیر تحویل جامعه بده 😜
البته برای همه ما پیش مییاد گاهی اوضاع به هر دلیلی، مرتب نیست و ناهار و شام ممکنه دیر بشه و خونه نامرتب باشه و ...
منظور من اغلب وقتا هست، نه گاهی
مورد دهم: یه مورد دیگه که خودمون باید همیشه رعایت کنیم، دقت کنین گفتم همیشه، خوشقولی هست.
قول دادن کاملا دست خودمونه و باید طوری قول بدیم که بتونیم تحت هر شرایطی بهش عمل کنیم.
مثلاً به بچه نگیم ماه بعد دوچرخه برات میخرم در حالی که خودمون میدونیم ماه بعد قراره فلان قسط و فلان بدهی رو بدیم.
یا قول کاری رو بدیم که شک داریم بشه انجام بشه یا نه
پس چی بگیم؟👇
مثلاً بگیم بهت قول میدم همه تلاشم رو کنم که تو سه ماه آینده برات دوچرخه بخرم.
یا اگه آخر هفته مهمون نداشتیم، میریم باغوحش.
اینجوری قول قطعی ندادیم که اگه خدایی نکرده به هر دلیلی نشد، بدقولی نشیم.
البته این مثال مربوط به یه سنی میشه که مفهوم صبر کردن رو بلد باشن😅
مثلاً اگه قولِ خرید دوچرخه در یه ماه آینده رو به یه بچه چهار ساله بدین، انقدر میپرسه کِی میخری و کِی سه ماه میشه، که آدم مجبور میشه همون سه روز اولِ بعد از قول دادن، دوچرخه رو بخره 😵💫
ادامه داره، همراه ما باش...☺️
#تربیت_فرزند
#مسئولیتپذیری
#قسمت هشتم
✍مامانِ اسفند ماهی😉
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
#تحلیل_و_نقد_کتاب
💚سلام به مامانهای کتاب دوستِ کیدیویی
امروز میخوام کتاب《من نگرانم》رو براتون تحلیل کنم؛🧐
که با خیال راحت بنشینید و با گل دخترا و شیر پسراتون بخونیدشو لذت ببرید.😍
بیایین پست بعد براتون بگم.👇🏻
InShot_۲۰۲۴۰۹۰۸_۱۲۲۹۳۲۰۷۰_۲۰۲۴_۰۹_۰۸_۱۲_۳۱_۱۷_۴۹۴_۲۰۲۴_۰۹_۱۴_۱۸_۱۵_۵۵_۲۶۱.mp3
1.74M
نقد و تحلیل «کتاب من نگرانم»
💚آموزش مفهوم نگرانی و علتهای آن
💚آموزش چگونه رها شدن از نگرانی
💚انتقال حالات احساسی با تصاویر قشنگ و ساده از چهرهی شخصیتهای داستان
💚 آموزش به والدین در چگونگی مدیریت نگرانی کودکان
💚آموزش چطور نشان دادن ترس و نگرانی به بزرگترها
❇️ مامانها، صوت رو کامل گوش دادید؟؟؟ داستان کتاب رو برای گلهاتون خوندید؟؟؟
حس و حال دلبندتون بعد شنیدن داستان چی بود؟؟؟
حتماً اینجا👈🏻 @Kidiyo_admin بهم بگو بعد از آشنایی با حس نگرانی، فرزندت چطور اونو مدیریت میکنه؟☺
#تحلیل_و_نقد_کتاب
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
ممنونم مامان خانمی گل که وسط تمام دغدغههای ریز و درشت مادرانهات، بازخورد دادن به ما رو فراموش نمیکنی😊❤️
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
سلاااااام از یه مامان خسته که دیشب دیر خوابیده و تقریبا تا صبح هر نیم ساعت یه بار بیدار شده از شدت اضطراب و فکر و خیال و صبحم بعد از نماز نخوابیده 🥱😴
امروز جشن شکوفه های گل پسرم بود...
خیلی حس و حال خوبی بود
اصلا وصف نشدنی...
همش تو دلم میگفتم آخه چرا آنقدر زود داری بزرگ میشی ماااادررررر...
امروز تقریبا همه مامانا حس و حال منو داشتن، جز چند نفر...
اونایی که بچه هاشون گریه میکردن و قبول نمیکردن از پدر و مادرشون جدا بشن...😔
نگاه نگران و مستأصل اون مامانا رو با همه وجودم درک میکردم...
دو سال قبل که پسر کوچولوم قراربود بره مهد، به همین شکل گریه میکرد و اصلا حاضر نبود از من جدا بشه😢
و من چقدر حالم بد بود...
چقدر خودم رو مقصر می دونستم تو این وابستگی...
خیلیها میگفتن:
نگران نباش
درست میشه
عادت میکنه
بزرگتر بشه خوب میشه
رهاش کن و بزار گریه کنه
لوسش کردی
و...
و من از اونجایی که یه مامان تسهیلگر بودم، میدونستم نه خود به خود درست میشه و نه با رها کردن...
باید درمان کرد...
کیا این حس و حال اون روزای منو تجربه کردن؟
دوست داشتی به صورت ناشناس اینجا برام بنویس
https://harfeto.timefriend.net/17265730573483
🖇️لطفاً برای اوقات فراغت امانتهای زندگیتون، برنامهریزیهای خوبی داشته باشید و اونا رو به حال خودشون رها نکنین.
💌برامون بنویسید که شما برای اوقات فراغت فرزندانتون چه برنامهریزی دارید؟
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
کیدیو قصه .mp3
11.14M
🖇️
🔹خُب خُب؛😁
حالا که فهمیدین ماجرا از چه قراره، بگین بدونم شما و فرزندتون چقدر درگیر اینطور چالشهایین؟ تو همچین موقعیتی شما به دادش رسیدین یا نه؟ اگه نه فرزندتون چطوری حلش کرده؟
📎نظر خودتون و دلبندانتون در مورد قصه، خاطرههای مشابهی که دارین، نقاشی بچهها از قصه و هر چیزی که دلتون میخواد رو در رابطه با قصهها و کتابها اینجا👈🏻 @kidiyo_admin برامون بفرستین.😊
بیصبرانه منتظر دریافت پیامهای قشنگتونم.😍
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
امروز به نیابت از شهید
محمود کاوه
به امام حسین علیهالسلام سلام میکنیم و ثواب مادرانههای امروزمان را به این شهید عزیز هدیه میکنیم.
#دوپینگ_مادرانه
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝