💠 فساد چرا و چگونه مساله منبر شد؟!
🔹اینکه منبری های خوب انقلابی هم در نوبتهای مکرر به #مساله فساد می پردازند و یکبار حکومت علوی را "الگو" گرفته، مثل برخورد با ابن هرمه را مطالبه و یکبار در صدد رفع شبهه مسری فساد به مشروعیت نظام افتاده با فسادهای درون حکومت علوی "مقایسه" می کنند؛ مبتنی بر یک درک و محاسبه پیشینی است:
مردم و حتی گروه های حزب اللهی درباره "میزان فساد"، ذهنیت منفی دارند و گله مند و منتقدند!
🔹از قضا پیمایش های علمی همین درک را تایید می کند. در آخرین پیمایش توسط مرکز تحلیل اجتماعی متا، از ۵بلوک جامعه، بلوک "وفاداران راسخ" -که در عمده مسائل همراه با نظام اسلامی هستند- در مساله #ادراک_فساد فاصله خیلی زیادی با عموم مردم ندارند!
۵۱درصد شان قائل هستند فساد در ایران بیشتر از کشورهای دیگر است و ...۱
تا اینجا معلوم است محاسبه و درک این منبری ها از مساله مخاطبانِ خود با واقعیت و پیمایش ها مطابق است و نمره خوب مساله یابی دارند.
🔹اما #حل_مساله ؛ چقدر در مقایسه با حکومت علوی است؟!
اینجا در مقام مناقشه صغروی در مستندات مقایسه نیستم. به نظر می رسد اگر باز درک درستی از میدان و "نسبت ذهنیت و عینیت" باشد راه حل های بهتر و موثرتری انتخاب شود.
🔹در بین شاخص های اندازه گیری فساد، "شاخص ادراک فساد" هم شایع است و معمولا همین، منشأ رتبه بندی فساد کشورها می شود. به این شاخص اشکالات متعددی وارد است از جمله اینکه ادراک (ذهنیت) همیشه مطابق با واقعیت (عینیت) نیست. شایعات و جوسازی رسانه ای، ابهام و خروجی های نامطلوب و... همه میتواند ادراک فساد را افزایش دهد.
به حسب برخی پیمایش ها نسبت "ادراک فساد" به "تجربه و مشاهده فساد" در ایران ۷به۱ می باشد!۲
یعنی ۷برابر از درک مستند فساد، ادراک و باور به آن -بدون مستند و دلیلی خاص- بین مردم شایع است.
🔹با این وضعیت اگر گویندگان نتوانند خود را از حباب این تفاوت خارج کنند، احتمالا دنبال فهرست بلندی از فساد در حکومت علوی می گردند تا نتیجه مقایسه با جمهوری اسلامی حفظ شود!
برای مثال نمونه هایی که در نگاه سخت گیرانه علی(ع) توبیخ، استیضاح و دستور بازرسی بوده اما هرگز در قوانین ما فساد تلقی نمی شود -بلکه بعضی رویه هم هست- در آن فهرست فساد، شمارش می شود! از مهمان شدن استاندار بصره بر یک سفره که فقرا در آن نبودند(نامه۴۵) تا تذکر گرفتن شریح برای خانه ۸۰دیناری اش (نامه۳)! و...
گوینده ای مجبور میشود زیادبن ابیهِ دوره معاویه را به حساب زیادبن ابیه دوره علی(ع) -و حتی دوره امام حسن(ع)- بگذارد تا نمونه های فاسد در حکومت علوی را هم زیاد کند!۳
دیگری مجبور میشود "دوره حملات تروریستی و الغارات" بعد از صفین و خوارج -که به تصریح امام جز کوفه برایش نماند- را مثل "دوره استقرار و بسط ید امام در ولایات" بگیرد و از فرار استاندار بصره با بیت المال، نمونه از فساد در دوره علوی بگیرد؛ و حتی به خط و نشان نامه۴۱ -که تهدید به ذوالفقار است اما همزمان از عدم بسط ید امام خبر می دهد- اشاره نکند!
🔹ظاهراً وقتی مشکل نه "رخ دادن فساد" در حکومت اسلامی بلکه "ضریب خوردن ادراک آن" و "درک سستی در برخورد با آن" است؛ تصحیح دید مردم از راه دیگری می گذرد. مثل:
1⃣مطالبه #شفافیت نظام اداری (انحصارات، امتیازات، واگذاری ها، مزایا و...) برای رصد واقعی فساد، بجای معیار کردن ذهنیت ها و برساخت های رسانه ای و دشمن ساز.
2⃣ #تبیین درست در جهت پاره کردن حباب های کاذب در اذهان و واقعی کردن نسبت ها. رهبر انقلاب هم در دیدار امسال تصریح کردند: قوه قضائیه تصویر رسانه ای خوبی ندارد!
3⃣ #مطالبه برخورد فوری و کامل و غیر مبهم دستگاه قضایی با مفسدان و گزارش درست و به موقع به مردم.
این سه در سیره حضرت امیر(ع) نمونه ها دارد و البته برخی از آن منبری ها هم از این حل ها گفته و می گویند.
🔗پ.ن:
۱. همه نتایج این پیمایش انتشار عمومی نیافته است لکن در پیمایش های مشابه میتوانید نتایج در مردم و جوانان را ببینید: https://shoaresal.ir/fa/news/118575
۲. این هم شنیده از مقامات مسئول است!
۳. ممکن است به حسب "صفات فاعلی" زیاد بن ابیه را کارگزار ترازی برای حکومت علوی ندانیم اما در دوره ایشان "قبح فعلی" از او گزارش نشده و تا صلح امام مجتبی(ع) هم به او وفادار مانده.
✍محسن قنبریان
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 غربگرایی دولت رئیسی، افراطی تر از دولت روحانی است
سخنراني ديروز معاون اول محترم كه در آن به مصائب آزادسازي پولهاي بلوكه شده از عراق و كره و توان آمريكا براي صفر كردن اثر همه مساعي دولتمردان در اين حوزه با يك سر انگشت اشاره كرده بودند، اين نتيجه را در جامعه ايجاد كرده كه اگر چنين است پس حرف همان قبلي ها كه گفتند «بايد با كدخدا ببنديم» درست بوده و «نگاه به شرق هم در اين دولت امتحان شد و شكست خورد».
من در اين يادداشت ميكوشم نشان دهم آنچه در حوزه سياست خارجي در دولت حضرتعالي انجام شده فارغ از آنكه نيت شخصي شما چه بوده يك نوع «غربگرايي افراطي تر از دولت قبل» است
1️⃣ سياست همسايگي؛ هديه غيرمنتظره به آمريكا درست وقتي به آن نياز دارد
از 2015 تا 2022 آمريكا يك مسير هوشمندانه را آغاز كرد كه با افزايش ناامني در غرب روسيه مانع از اتصال چين به اروپا از مسيري خارج از هژموني آمريكا شود.
با بسته شدن مسير روسيه سه مسير براي اتصال كمربند و جاده باقي ميماند. اول مسيرهاي ترانس كاسپين- لاجورد كه با محوريت تركيه يك فضاي اتصال توراني از شمال چين تا بلغارستان را فراهم ميكرد و آمريكا براجزاي اصلي رفتار آن (از جمله مديريت انرژي تركيه وزيرساخت امنيتي آن) كنترل سنتي دارد.
دوم مسير رد-مد در جنوب كه اساسا براي اتصال هند به امارات- عربستان-اسرائيل- يونان طراحي شده است. اما بعنوان يك مسير عاريتي، آمريكا آماده است چين را هم از آن بهرهمند كند و ضمنا به اين وسيله چين را هم كنترل كند.
سوم مسير مياني كه از افغانستان به ايران و بعد عراق و سوريه و لبنان مي رسد و آمريكا در آن (بدليل زحمات و جانفشاني هاي بسيار امثال شهيد سليماني) هژموني امنيتي ندارد. برنامه غرب براي اين مسيرويرانسازي است.
در حالي كه هنوز دو محور رقيب ايران تكميل نشده و بيش از هر چيز نيازمند آرامش و كنترل حدود تنش براي تكميل زيرساختهاست و در حالي كه محور مياني زير فشار تحريم هاي متنوع آمريكا عليه ايران، سوريه ولبنان در حال فرسايش است، تنش زدايي با تركيه، امارت و عربستان بدون آنكه ما به ازايي براي جلوگيري از فرسايش محور مياني داشته باشد، يك هديه غيرمنتظره براي كلانبرنامه آمريكاست. شايد چنين امتياز بدون ما به ازايي هرگزدر دوره آقاي روحاني به آمريكا داده نشده بود.
2️⃣ تمديد هند (اسرائيل) در چابهار؛كمك مستقيم به مهار چين توسط آمريكا
براي ده سال هندي ها با قراردادي كه در دولت آقاي روحاني منعقد شد در چابهار بودند تا مانع از توسعه چابهار شوند و در اين هدف نامقدس كاملا موفق بودند. استدلال در واگذاري چابهار به هند آن بود كه آنها از معافيت آمريكا برخوردارند.
در شرايطي كه چين براي حفظ رشدهاي بالا و اجتناب از سقوط بازارهاي مالي نياز به توسعه مدل توسعه خود به سمت غرب دارد، بستن راه او در بسطيافتهترين شكل ابتكار جاده و كمربند يعني سيپك، يك كمك مستقيم به برنامه مهار چين توسط آمريكاست. دقت كنيد كه درباره هند آقاي مودي حرف ميزنيم يعني هند هم پيمان اسرائيل.
آيا اين به اين معناست كه نبايد با هند (مهره اصلي غرب در آينده آسيا) همكاري كرد؟ قطعا بايد همكاري كرد اما دهها شيوه ديگر براي همكاري وجود دارد كه به صورت ذاتي هديه مفت و مجاني به غرب به ازاي هيچ نباشد. شايد بعد از يك تجربه ده ساله هرگز چنين امتيازي مجددا در دولت آقاي روحاني به آمريكا داده نميشد.
3️⃣ بستن مسير روسيه به سمت جنوب؛ كمك مستقيم به آمريكا در جنگ اكراين
بعد از وقوع جنگ اكراين روسيه عملا از غرب توسط ناتو و از شرق توسط چين محاصره شده است. تنها راه خروج از اين خفگي ژئوپلتيك براي روسها جنوب و مسير ايران است
در حالي كه عملا حتي صادرات غلات روسيه به جهان كه بناست نقطه قوت روسها باشد تحت كنترل ناتو (تركيه) است، اهميت اين مسير صد چندان ميشود
ايران مسير اصلي پيشنهادي روسها براي اتصال به
جنوب را متوقف كرده (تكميل اينچه برون گرمسار را در سطح كارشناسان راهآهن مسدود كرده) وبراي هيچ راه جايگزين ديگري هم همراهي جدي نميكند. در عوض انرژي خود و روسها را مصروف راهي ميكند كه بعدا بصورت بالقوه براي دور زدن روسيه توسط غرب صرف مي شود ( رشت-آستارا).
در اين حال همزمان ايران نقش يك همراه روسيه در جنگ را هم ايفا ميكند و هزينه هاي سياسي و بين المللي آنرا هم ميدهد.
اين امتيازي است كه شايد هرگز در دولت آقاي روحاني بدون ما به ازا به دولت آمريكا داده نميشد.
اين سه مورد تنها نمونه هايي محدود از رويكرد افراطي دولت سيزدهم به همكاري بدون ما به ازا با غرب است اين فهرست را ميتوان با عناوين متعدد ديگر تكميل كرد.
تعهد به آينده ايران و مردم مظلوم ولي سربلند ايران مستلزم تغيير اساسي شيوه و تيم سياست خارجي مورد اعتماد حضرتعالي است.
✍مجید شاکری
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠استخدام دولتی و نژادپرستی فرهنگی
بخش اول
استخدام و اشتغال عمومی، اگر آلوده تبعیض شود، آثار نژادپرستی فرهنگی را به سطح عامه مردم می کشاند. چرا که در هنگام رقابت فرزندانشان برای استخدام آن را می بینند. در معلمان و استادانی که یکدست و یک شکل و با گرایش هایی خاص به کلاس های فرزندانشان وارد شده اند آن را می بینند. در دستگاه های آموزشی و نفتی و خودروسازی و پتروشیمی و بیمارستانی که طلاب و نیروهای حزب الهی (بقول وزیر ارشاد) به آن ورود کرده اند آن را می بینند و در یک کلام تبعیض و نژادپرستی فرقه ای- فرهنگی را در زندگی روزمره و در پایین ترین سطوح اداری-توده ای احساس می کنند. این در حالیست که مردمان در تب اشتغال فرزندانشان می سوزند، در کوره محرومیت ذوب می شوند و در اقیانوسی از فقر دست و پا می زنند. در پیامد، این حس محرومیت و حقارت، موجی از نفاق و کینه و دشمنی در خلق بر انگیزد. آدمیان رنگ عوض می کنند و با پنهان کاریشان با شما همراه و هم شکل و هم ریش و هم حجاب و هم سطح و هم مقام می شوند تا مرز خودی و غیرخودی را بر هم زنند و دیگر نمی دانید و نمی دانیم که شما کیستید و چیستید، از کدام قبیله و فرقه اید، از کدام دیار و تبارید، از کدام دستگاه و ایستگاه فرمان می برید و ازکدام «سرویس» خط می گیرید؟ آنگاه، اگر به خود آیید، می بینید که دیگر فرقه از فاقه افاقه نخواهد کرد و راه چاره در چاهِ «چمچاره» نیست!
متاسفانه مسئولانی که درگیر استخدام عمومی در دستگاه های دولتی هستند از اقدامات خود کمترین تحلیل اجتماعی-فرهنگی دارند و به پیامدهای مخرب کارهای خود برای نظام نمی اندیشند و صرفا درگیر خودشیفتگی های سیاسی-فرقه ای اند. مسئولان آموزش و پرورش، سازمان اداری استخدامی و دستگاه های نفتی در خط مقدم این بی تدبیری های فرهنگی-استخدامی اند. کشور و نظام دستاورد ویژه شما نیست که همه چیز را فدای این خودشیفتگی های ویژه خوارانه کنید. در بخش های مهمی از دستگاه های عمومی بعضا طرح ها و برنامه هایی در حوزه منابع انسانی ارایه می شود که هدف از آن صرفا اشتغال زایی برای خودی ها اعم از طلبه و دانشجو و هیئت علمی است. یا اینکه در پی آنند که برای هم کیشان خود در سازمان وکالت و قضاوت یا سازمان نظام حرفه ای و ... کاریابی کنند. این سیاست ها همه و همه را، و نه صرفا سیاسیون را، در معرض محرومیت شغلی و فقدان دسترسی به «کارِ عمومی» قرار می دهد.
جامعه ممکن است حساسیت کمتری نسبت به حذف و تصفیه نیروهای سیاسی در فرآیند تایید صلاحیت های انتخاباتی داشته باشد. چرا که شمار «سیاسیون» به نسبت جمعیت به مراتب کمتر است. عامه مردم، معمولا فعالان سیاسی را در قامت کسانی می بینند که در پی حشمت و جاه آمده اند؛ از این رو اگر سیاسیون به سختی گرفتار آیند نسخه کم توجهی به آنان را می پیچند. اما آنگاه که فرایند تصفیه نیروی انسانی به حوزه استخدام عمومی کشیده شود موج توده ای از خشم و کین برانگیزد؛ هر چند سر و صدای رسانه ای یا نخبگی کمتری داشته باشد. برای آن دسته از مقامات که سر در محافل حکومتی دارند و از تعریف و تمجید همگنان و هم فرقه ای ها دچار خودشیفتگی های سیاسی می شوند فریاد بیچارگان به سیاه چاله ناشنوایی می رود.
«نژادپرستی سیاسی» از طریق «محرومیت توده ای» به «نژاد پرستی عمومی» تبدیل و تاویل می شود و سیل بنیان کنی را برایتان فراهم می کند؛ هر چند که اشتغال زایی و منفعت طلبی و خودشیفتگی های خود را در زیر زرورقی رنگین از ارزش های انقلابی بپوشانید. رجاء واثق دارم که برخی و بلکه بسیاری از این مسئولان به مفهوم واقعی کلمه با «نژادپرستی» مرزبندی دارند اما آنگاه که در محافل سیاسی-فرقه ای وارد می شوند یا آنگاه که اشتیاق زایدالوصفی به میز خود دارند، در عمل، نژادپرستی فرهنگی را پیشه خود می کنند.
✍کیومرث اشتریان
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠استخدام دولتی و نژادپرستی فرهنگی
بخش دوم
سیاست های استخدامی از جمله سیاست های بازتوزیعی اند. در وصف سیاست های بازتوزیعی گفته اند که سیاست هایی عمیقا سیاسی اند که واکنش محرومانِ از سیاست ها را بر می انگیزند. در نگاهی دیگر و با تاکید باید گفت سیاست های استخدامی نه تنها سیاسی بلکه سیاست های «بازتوزیعیِ فرهنگی» اند. یعنی مرزبندی های توده ای را از حیث فرهنگی پدید می آورند، مردمان را به جان هم می اندازند، واگرایی ملی را دامن می زنند و حقد و حقارت و خشم برانگیزند. از همین روست که این سیاست ها حساسیت همگان را، و نه صرفا نیروهای سیاسی طرد شده یا جناح های سیاسی تصفیه شده را، در پی دارند. برای برگزیدن چند پُست استخدامی، هزاران تن ثبت نام می کنند و چشم امیدوار هزاران هزار خانوار به نظاره می ایستد لذا بایستی مراقب گُزینش هایی که «گَزینش» می کنند و زخم های عمیقی را بر روان جامعه پدید می آورند، باشید. استخدام عمومی بیش از آن که یک اقدام اداری باشد یک عمل فرهنگیست چون با روش زندگی آحاد جامعه سر و کار دارد. فرهنگ یعنی روش زیستن، روش فکر کردن و روشی که رابطه جان و جامعه و جهان را سامان می دهد. فعالیت های اجتماعی روزمره ما که از آن به فرهنگ یاد می کنیم سرشار از مفاهیم قدرت، مشروعیت و مقبولیت است. این ها پرسش های هر روزه و هر لحظه ای هستند که مردمان را از نخبه و عام تا پخته و خام را در بر می گیرد؛ هر یک با ادبیات ویژه خود با چنین مفاهیمی درگیرند. هر اقدام سیاستی شما بازتابی از قدرت و پرسشگری از قدرت را در پی دارد.
امید است این نوشته تلنگری باشد به آن دسته از مسئولان که از سر غفلت به طناب سیاست فرقه ای درآویخته اند؛ تا شاید به باتلاق نژادپرستی فرهنگی فرو نروند و کشور را و نظام را به این چاه ویل نکشانند. هر چند که متاسفانه باید گفت که این مسئله، مسئله شماری مسئول غفلت زده نیست بلکه یک جریان «خالص سازی فرهنگی» است که تبدیل به جریان مسلط سیاسی شده است. جریانی که ظاهرا تعمد دارد تا از سر جهالت یا منفعت مردم را بیش و بیشتر در برابر نظام قرار دهد. «خالص سازی» را به میان توده مردم نکشانید، چون دودِ تجزیه طلبی فرهنگی و جدایی طلبی سرزمینی را به آسمان ملی می آورید و آن دود به چشم همه ملت می رود.
✍کیومرث اشتریان
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠شاید پاک شود ولی فراموش نه!
علی نادری، مدیرعامل خبرگزاری جمهوری اسلامی، ۲۶ دیماه ۱۳۹۴ همزمان با قرائت بیانیه اجرای برجام و آزادی جیسون رضاییان و سه شهروند دو تابعیتی دیگر، این توییت را منتشر کردهبود.
او بعد از ۶ سال و نیم و پس از آزادی ۵ زندانی دو تابعیتی در توافق با آمریکا این توییت را پاک کرد...
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠چند نکته درباره یک توافق
توافق ایران و آمریکا برای مبادله زندانیان و همچنین آزادی ۶ میلیارد دلار از منابع بلوکه شده ایران در کُره جنوبی، موضوعی بود که ظرف یک سال گذشته حاصل شده بود، اما طرف آمریکایی چند بار دبّه کرد.
یک علت، پیام عقب نشینی و شکستی بود که از سوی طرف آمریکایی به دنیا مخابره می شد. علت دوم، امیدی که به آشوب افکنی در ایران بستند، اما جز ناکامی دستگیرشان نشد. حالا برخی منابع اپوزیسیون، اجرایی شدن توافق را خنجر آمریکا به پهلوی خود ارزیابی می کنند.
بر اساس اخبار منتشره، توافقِ به تاخیر افتاده، اکنون در حال اجرایی شدن است. قرار است ایران، تا زمان اطمینان از دسترسی به پول ها، پنج جاسوس زندانی را آزاد نکند.
به اعتبار تجارب عهدشکنی آمریکا، نباید کمترین کوتاهی در زمینه اخذ تضمین عملی (و نه زبانی) انجام شود. گفته شده خروج زندانیان آمریکایی از ایران، چند هفته به طول خواهد انجامید تا مطالبه طرف ایرانی تضمین شود.
در آمریکا، سناتور تام کاتن، توافق را "رقص دولت بایدن به ساز ایران" خوانده و مایک پنس معاون رئیس جمهور در دولت سابق گفته: "این بزرگ ترین باجی است که تاکنون به ایران داده ایم". مایک پمپئو هم می گوید "آزادسازی ۶ میلیارد دلار برای ایران، معامله وحشتناکی است".
پس از آزادی بخشی از منابع مالی بلوکه شده در عراق، این دومین موفقیت کشورمان، بدون دادن امتیازات هنگفت هسته ای و غیر هسته ای در روند معیوب برجام) است.
دولت قبل در برجام، هم بخش مهمی از برنامه هسته ای را تعطیل کرد، هم تعهد پاریبس را پذیرفت -تا مصرف سوخت های فسیلی و نیروگاه سازی را کاهش دهد که نتیجه اش ناترازی فعلی در تامین برق و ... است-، و هم قول همکاری بیشتر برای برجام های دو و سه را داد. و بدین ترتیب گروگان برجام شد.
کسانی، توافق اخیر را با آزادی جیسون رضائیان مقایسه کرده و گفته اند که از آن توافق عقب تر است چرا که در توافق مذکور، آمریکا پول نقد به ایران داد. این قیاس، مع الفارق و غلط است.
آزادی رضاییان و ۴ نفر دیگر (میرزاییحکمتی، عابدینی و خسروانی)، در ازای آزادی مبلغ ۱٫۷ میلیارد دلار دارایی ایران (۴۰۰ میلیون دلار، پول خرید تسلیحات در دهه ۷۰ میلادی و ۱٫۳ میلیارد دلار سود آن) در تاریخ ۲۶دی۱۳۹۴ اتفاق افتاد؛
یعنی دقیقا یک روز قبل از روز رسمی "اجرای برجام" و پس از آن که ایران همه تعهدات سنگینش در برجام را ظرف دو ماه انجام داده بود. تعهداتی شامل تعطیلی یا تعلیق ۹۵ درصد برنامه هسته ای که حاصل چهار دهه تلاش فناوران کشورمان بود:
خروج ۹۷۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی شده از ایران و ابقای فقط ۳۰۰ کیلوگرم به عنوان سقف غنی سازی، تعلیق و از هم گسیختن ۱۵ هزار سانتریفیوژ از مجموع ۱۹ هزار دستگاه، نابودی رآکتور آب سنگین اراک، عدم به کارگیری سانتریفیوژ های جدید، نظارت های استثنایی آژانس، و...
در واقع آزادی جیسون رضائیان و سه نفر دیگر در آن تاریخ، جزو شروط ضمن عقد آمریکا برای وعده لغو (تعلیق) تحریم ها بود. اما در تبادل اخیر، قرار نیست ایران تعهد اضافه ای انجام دهد. این، توافقی با آورده مشخص اقتصادی و سیاسی- امنیتی است.
این نکته را هم باید مد نظر داشت که آمریکا در همین دو سال اخیر، توافقات محدود موردی انجام داده و بعضا به هم زده است. همین تجربه به انضمام برجام، نشان می دهد توافق با طرفی چنین عهدشکن، بدون اخذ تضمین معتبر، بیهوده است و ادعای این که ظرف دو یا سه چهار سال گذشته می شد مجددا با آمریکا توافق کرد، فاقد ما به ازا در دنیای واقعی است.
✍محمد ایمانی
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠آنومی اجتماعی و مخدوش شدن هنجار حیای عمومی
چند روز پیش در مترو ، چند پسر لات جلوی یک دختر بی حجاب شروع کردند شوخی جنسی کردن و او هم تذکر داد که ادب را رعایت کنند، اما آنها توجه نکردند و شخص دیگری اعتراض نکرد.
پریروز ظهر فروشگاه شهروند بودم، یک دختر دوازده سیزده ساله که رکابی پوشیده بود با مادر و پدرش برای خرید آمده بود. برای نصیحت جلو رفتم و مودبانه گفتم این لباس مناسب نیست و ممکنه یک پسری بیاید تکه زشتی بیاندازد، مادر برگشت و گفت مهم نیست یا مسأله ای نیست.
دقیقا این «مهم نیست یا مسأله ای نیست» کانون مسأله ماست.
در شرایطی که عملا رعایت پوشش تا حدی آزاد شده و حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد رهگذران تهرانی هم بی حجاب هستند و مردم هم آن را معادل بی حیایی محسوب نمی کنند، مشخص نیست که مرزهای حیا کجا قرار دارد؟!
یعنی ممکن است عده ای شوخی جنسی دختران و پسران را بی حیایی تلقی کنند (مثل آن خانم بی حجاب در مترو) یا برخی آن را هم نوعی آزادی مجاز بدانند. ممکن است برخی کم پوششی مثلا رکابی را بی حیایی تلقی کنند و برخی هم نکنند.
ممکن است هر روز خبر یا فیلمی از مقامی منتشر شود که با همکار مرد یا زنش رابطه جنسی برقرار کرده است. افراد خویشتنداری را کنار نهاده و حسب میل خود هر طور دوست دارند رفتار میکنند.
از یک طرف شاهدیم که برخی دانشجویان پارسال پاییز به سهولت فحش های رکیک جنسی را استفاده کردند. اما یک نفر تعریف میکرد وقتی با برخی از دختران پرشور طرفدار جنبش زن زندگی آزادی که ظاهراً مرزهای حیا را در نوردیده بودند صحبت میکرده و درباره رابطه آزاد جنسی اشاره صریح کرده ، آن دخترها تا بناگوششان سرخ شده بود.
طبعا حیا در مناسبات اجتماعی معنادار میشود و یک مسأله شخصی نیست، اما جامعه ما در قبال اینکه هنجار باحیایی کجاست سردرگم شده. این وضع عواقب عینی دارد و مثلا ممکن است اگر کسی با شوخی جنسی متعرض دختر بی حجابی شود، برخی از شاهدان بگویند به ما چه ، لابد خودش دوست داشته!!!
مشکل این وضعیت آن است که وقتی هنجارهای غیرت، عفت و حیا گم شود، قواعد درونی جامعه نمی تواند رفتار افراد را تنظیم کند و آن وقت باید حکومت یا مثلا مدیریت سازمان ها و شرکت ها و دانشگاه ها با قوه قاهره مرزی را که فکر میکنند مطابق با شریعت یا مورد حمایت اکثریت است، با زور تحمیل کنند و طرف مقابل هم که ازادی رفتاری را حق خودش می داند یا با آن قدرت حاکم سر ستیز دارد ، با جسارت آن را نقض کند.
در چنین شرایطی هرچند باید نسبت به حیا تذکر داد اما احتمالا کار دعوا می رسد چون هر طرف خود را بر حق می داند.
توضیح برای آنها که فکر میکنند متن راجع به حجاب است:
اگر راجع به حجاب می خواستم بنویسم چیز دیگری مینوشتم. مسأله حجاب از نظر من الان حول اختیاری یا الزامی بودن آن صورتبندی شده است.
اما موضوع این متن بی هنجاری و آشفتگی مرز حیای اخلاقی است که از نظر برخی بیحجابی را هم شامل می شود و از نظر برخی دیگر رفتار و گفتار جنسی را هم شامل نمیشود.
✍سید آرش وکیلیان
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠موریانهها
الان چه وقت گفتن از تدبیر اجتماعی است؟
در زمانهای که ما باید جان بکنیم که بخشی از حاکمیت از سکون مفرط دست بردارد و به حداقل وظایف حاکمیتی خود عمل کند و در مساله حجاب اقتدار نشان بدهد، گفتن از تدبیر اجتماعی همان و بهانه دادن دست اینان همان!
این زماننشناسی و نفهمیدن زمان و مکان، تیغ حق را کند میکند و مثل موریانه ما را پوک میکند!
این دغدغه دلسوزانه را زیاد میشنوم اما به نظر کافی نمیآید.
صورتبندی مساله در حل آن بسیار مهم است.
اگر یک دوگانه داشته باشیم که در یکسو صلح کلهایی باشند که اساسا مبارزه اجتماعی را انکار میکنند و در سوی دیگر آنهایی که مبارزه اجتماعی را قبول دارند قطعا کنار طرف دوم میایستم.
اما اگر دوگانه جای دیگری شکل بگیرد و صورت مساله این نباشد چه؟
مساله مدل مبارزه است!
حالا بپرسیم آیا مدل مبارزه مبتنی بر مجازات -که باید باشد- کافی است؟ مال چه کسانی است؟ در بقیه موارد چه باید کرد؟ گستردگی هر کدام از موارد چقدر است؟
این سوالات مسیر ادامه بحث را روشن میکند!
اگر مساله روش مبارزه باشد، ما نمونههای مختلفی داریم.
یک طرف مثالی داریم که در آن ترکیبی از سیاستگذاری رفتاری و به کارگیری ترکیبی ابزار قانون و اقناع عمومی، کار را پیش برده است.
طرح کاهش تخلفات رانندگی در سالهای ۷۶ تا ۸۴!
طرحی که در آن ترکیبی از چند رویکرد دیده میشود.
۱. افزایش جریمهها به سطح بازدارنده
۲. ایجاد نظارت موثر و حضور مستمر پلیس در خیابانها و جادهها
۳. استفاده از ظرفیتهای مدنی مثل همیار پلیس برای کودکان و پلیس همشهری برای بزرگسالان
۴. استفاده از رسانه مثل خلق کاراکتر سیاساکتی، پخش برنامههایی با محوریت سفر جادهای و فرهنگ ترافیک درون شهری یا میان برنامههای گشت پلیس نامحسوس
۵. استفاده از المانهای محیطی مثل گذاشتن لاشه ماشینهای تصادفی در پلیس راهها
نتیجه بسیار خوب بود. کاهش تلفات جادهای از سی هزار نفر به زیر بیست هزار نفر طی شش سال! دقت کنید همین کار شش سال کار برده است. کاری که تقدیرهای مکرر رهبری را به دنبال داشت
مثالهای دیگری هم هست اما نمیدانم چقدر جدی است مثل همین طرح تشویقی کاهش مصرف برق و استفاده از ترکیب مشوق مالی و در کنار توجیه ناکافی رسانهای!
در طرف مقابل مساله اعتیاد را در نظر بگیرید.
تقریبا چند سالی هست با مساله اعتیاد درگیرم. البته خدا را شکر معتاد نیستم!
۲۰ درصد جامعه کارگری، ۳ تا ۵ درصد جامعه دانش آموزی، ۶ درصد جامعه دانشجویی و ۳ تا ۷ درصد جامعه زنان درگیر اعتیاد هستند.
۳ میلیون مصرف کننده مستمر و حدود ۲ میلیون مصرف کننده تفننی داریم.
با احتساب خانوادهها تقریبا ۲۵ میلیون نفر از نزدیک درگیر مساله اعتیادند.
از دهه شست به بعد، نرخ رشد اعتیاد، سالیانه +۵ درصد است.
اینها آمار رسمی خود سردار اسکندر مومنی دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر کشور است.
در مقابل عمدهترین شبکه فعال ترک اعتیاد شبکه معتادین گمنام است که چهار هزار حلقه برای معتادین و هزار حلقه برای خانوادههایشان دارد و برخی میگویند خودش تحت تاثیر عرفانهای نوظهور است.
سوال: آیا سیاست جمعآوری معتادین کارساز بوده است؟
مساله خیابان باید حل شود. اما اگر به فکر آن گامهای قبل از خیابان نباشیم یا روی ابزار گونی زیاد حساب کنیم، آب در هاون میکوبیم. میشود همین مساله اعتیاد! از یک طرف مجبوریم هزینه زیادی برای جمع کردن معتاد بدهیم و از آن طرف مجبوریم خودمان آزادشان کنیم. در فضای حجاب هم بدانیم جریمه برای جرم مشهود لازم است ولی کافی نه!
این مقایسه تجربهها کمی تن آدم را میلرزاند. آیا حجم گونی که قرار است آدمها را در آن بریزیم درست محاسبه کردهایم! نکند مثل اعتیاد، در خلاء تدبیر اجتماعی، گونی دیگر کار نکند؟ گونی و تدبیر اجتماعی با هم معنا دارند و بدون هم معنایشان را از دست میدهند! تاکید میکنم هر دویشان بی معنی میشود!
خانمها و آقایان! اینکه از مطالعه، طراحی و اجرای تدابیر اجتماعی -چه در سطح حاکمیتی و چه در بین کنشگران اجتماعی- بسیار کم میشنویم و میبینیم، نوید صبحی روشن نمیدهد. به خصوص که در زمینه حاکمیتی هم دچار مشکل هستیم!
✍حمید آقانوری
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 توجیه فساد به اسم جهاد تبیین!
این روزها و این سالها سوالات و ابهامات زیادی در افکار عمومی طرح شده ولی پاسخی به آنها داده نمیشود! اینکه چرا برخی از پابرهنگانی که جزو مبارزین انقلاب بودند، زندان رفتند، شکنجه شدند و سوابق روشنی دارند اما سبک زندگیشان متفاوت شده؟ درآمدها و دارایی هاشان افزون شده؟ خودشان حرف از مقاومت در برابر دشمنان می زنند اما فرزندانشان در آمریکا و اروپا در حال تحصیلند؟
مردم میپرسند چرا با فلانی که فسادش محرز است برخورد قاطع نمیشود؟ چرا مفسدان یک به یک تبرئه میشوند؟ چرا شاخص فساد اداری و اقتصادی در مملکت شیعه بین این همه حکومت در جهان، اینقدر فاجعه است؟ مگر این نظام، پیرو نظام امیرالمومنین علی علیهالسلام نیست؟ این بود نظام علوی؟
«برخی» از تریبوندارها و اساتید که بعضاً انسانهای سالم و انقلابی هم هستند، بیش از آنکه خود همراه این سؤال کنندهها شوند و خود مطالبهگر باشند، متأسفانه به اسم جهاد تبیین، این سؤالات و پرسش ها را توجیه میکنند و اصل سوال را پاک کنند.
یکی از توجیهات این بوده که "در حکومت علی(علیه السلام) هم فساد و اختلاس خیلی بوده! نصف نهجالبلاغه درباره فساد است! ایشان هم مجبور بودند برای مصلحت، افراد مفسد را تحمل کند و به آنان مسئولیت دهد. او به ابوموسی اشعری، اشعث، زیاد بن ابیه و کی و کی مسئولیت داد".
این پاسخهای برگرفته از توجیهالمسائل برای توجیه مفاسد بزرگ و عدیده در سه دهه اخیر کشور است. برای آنکه عدمِ برخورد قاطع با فساد را توجیه کنند، حضرت امیر (ع) را حاکمی ضد عدالت و مصلحتاندیش و خوارج را عدالتخواه معرفی میکنند!
متأسفانه این مدل پاسخها، هم روحیه مطالبهگری و پرسشگری نیروهای حزب اللهی را در بسیج، مسجد و هیئت کمرنگ کرده، هم آنان را به عناصر توجیهگر در مقابل مردم تبدیل ساخته است و کم کم باعث فاصله جدی بین اقشار حزب اللهی و مسجدی با مردم شده.
در نتیجه مصلحت خواص و اشخاص، مهمتر از مصلحت عموم جامعه شد و طی دوسه دهه، فقر و فساد و تبعیض و فاصلههای طبقاتی در جامعه افزایش پیدا کرد.
اما به راستی آیا حضرت امیرالمؤمنین آنگونه بود که اینها میگویند؟
وقتی زندگی و سیره عملی حضرت امیرالمؤمنین(ع) را در کنار فرامین و دستوراتش نگاه می کنیم چیزی جز عدالت نمییابیم!
ما یک مجموعه محکماتی از حضرت امیر(ع) در تاریخ و نهجالبلاغه میبینیم و یک مجموعه متشابهات! (محکم یعنی روشن و واضح و غیرقابل شبهه. متشابه اما روشن نیست و نیاز به بررسی دارد، واضح نیست، چند منظور از آن قابل برداشت است)
وظیفه ما این است که باید به محکمات تکیه کنیم. باید محکمات را ترویج کنیم. متشابهات شرایطی دارند و وابسته به زمان و مکان هستند، دلیل اصلیشان برای ما معلوم نیست، چرایی و چگونگیاش روشن نیست، بعضاً حتی صحت و سقمش زیر سوال است.
محکمات تاریخ نظام علوی این است که حضرت امیر (ع) حاضر شد جنگ داخلی صورت بگیرد ولی حکم صدارت و ولایت برای طلحه و زبیر و معاویه تمدید نکند! جنگ و ناامنی را به بیعدالتی و مصلحتبافی ترجیح داد! اینها محکمات تاریخ نظام علوی است.
حضرت حاضر شد با سوءاستفادهکنندگان از بیتالمال و آنان که بیت المال را کابین زنانشان کردند بجنگد و آنها را از خود ناراضی و ناخشنود کند اما عدالت را برقرار کرده و مصلحت عموم را بجا آورد. حضرت امیر(ع) در مقابل برادرش عقیل همان بود که مقابل دشمنش معاویه ایستاد! از نگاه علی بن ابی طالب مصلحت یعنی مصلحت عموم جامعه!
حضرت امیر(ع) آبروی یکی از فرماندارانش (عثمان بن حنيف) را فقط به خاطر نشستن بر سر سفره اشراف در طول تاریخ برده و او را رسوای تاریخ کرده است. دستور داد مسئول فاسد بازار اهواز را به اتهام تخلفات اقتصادی در اهواز بچرخانند تا رسوای تاریخ شود! ما چه میکنیم؟ ما استاندار متخلف و مدیر فاسد و دادستان متخلف و مسئول ناکارآمد را از این شهر به آن شهر میبریم!
متشابهات اما انتصاب اشعث یا زیاد بن ابیه یا فلانی است. دلیل این انتصاباتِ انگشتشمار هم معلوم نیست، بعضاً انتصابی در کار نیست، بعضاً فسادشان بعد از مسئولیتشان بوده و ...!
بله در حکومت آن حضرت کارگزار فاسد هم وجود داشت، اما مسئله مهمتر این است که اگر مدیری فساد میکرد برخورد حضرت بسیار سخت و سنگین میبود. تفاوتش با وضعیت فعلی جمهوری اسلامی این است که هم تعدد و حجم مفاسد قابل قیاس با حکومت علوی نیست و هم برخورد قاطعی با فساد و مفسد نمیشود!
حضرات توجیهگر و مالهکش بهتر است از محکمات تاریخ نظام علوی بگویند که آن امام همام چگونه با فساد و تبعیض برخورد میکرد نه اینکه دنبال توجیه باشند که چرا با فساد مبارزه نمیشود!
✍ داود مدرسییان
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠اکنون چه عذری هست؟
دیروز حمله مجدد تروریستی به حرم #شاهچراغ ملت ما و همشهری های ما را داغدار کرد و معلوم نبود اگر رشادت خادمان حرم نبود این فاجعه چطور رقم می خورد.
این اتفاق تقریبا در چهلمین روز از اعدام مسببان حمله قبلی به حرم رخ داد که بعد از آن داعش بیانیه داد که انتقام خواهد گرفت.
سوال من اما این است که چرا این تهدید توسط نهادهای امنیتی ما جدی گرفته نشد(هرچند اگر تهدید هم نبود، پیش بینی انتقام مجدد حکم عقل بود) و تدابیر لازم آن هم با نزدیک شدن چهلم اعدام تروریست ها اندیشیده نشده بود؟
چرا سیستم مدیریت امنیتی ما باید از یک منفذ، دو بار غافلگیر شود؟
بار نخست برخی اعلام کردند که علت این غافلگیری تمرکز بر کنترل اعتراضات بوده، اما اکنون چه عذری هست؟
استاندار فارس (که قبل از این دولت صرفا یک پزشک اصولگرا بدون تجربه اجرایی و امنیتی بوده و مانند بسیاری دیگر با منطق ملوک طوایفی منصوب شده) اگر همچنان بر مسند باقی بماند، معلوم نیست باید منتظر چه حوادث دیگری باشیم.
در آخر برای شهدای این حادثه تلخ از خداوند مهربان طلب علو درجات و برای بازماندگان طلب صبر می کنیم.
✍سلمان کدیور
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 به آن دلسوزنماهای سیستان مظلوم
حالا برخی رسانه ای ها که نمی دانم به یکباره از کجا اعزام شده اند یاد سیستان افتاده اند! وقتی دیگر رمقی باقی نمانده است... فقط امیدوارم اندکی بفهمند و اگر کمکی نمی کنند کار را خراب تر نکنند!
یادم هست اولین باری که به زابل رفتم، برای شرکت در نشست جنبش عدالتخواه دانشجویی در بهمن سال 84 بود. وقتی که در حاشیه نشست به روستاهای اطراف رفتیم و خانه هایی را دیدیم که با بادهای 120 روزه زیر شن رفته و خیلی ها مهاجرت کرده بودند غصه خوردیم و از مسوولان امر مطالبه و بر سرشان داد و فریاد کردیم!
همان وقت برای تاکسی های عبوری، قاچاق دو گالن سوخت قانونی بود چرا که می گفتند مردم کار دیگری ندارند و می گفتند این دستور را قالیباف مسوول ستاد مبارزه با قاچاق کالا در آن وقت داده است.
یادم نیست چندمین سفر بود ولی بار دیگر، محرم سال 92 بود که با گروه تبلیغی اخوت به زابل رفتیم. این گروه فقط تبلیغ نمی کرد و می رفت و با مردم و نخبگان می نشست. فهمیدیم اوضاع خیلی خراب است. دکتر کوهکن که در مرکز تحقیقات کشاورزی بود می گفت ما 15 سال قبل همایش هایی داشتیم و مساله آب زابل را مطرح کردیم. در زبان کارشناسان انتقاداتی جدی به چاه نیمه ها که محل ذخیره آب و تامین آب حیاتی شهر بزرگ زاهدان نیز می باشند نیز مطرح بود.
همانجا وقتی صحنه غمبار ماهی های مرده از خشکسالی و قایق های به گل نشسته را دیدیم، تصمیم گرفتیم مساله را ضریب بدهیم. حاج محمد زاهدشیخ و دوستان دیگر تقبل کردند و یاسر عرب زحمت ش را کشید. مستندی ساخته شد به نام «ماهی ها در سکوت می میرند» و بعد هم کاری تخصصی درباره مسائل آن منطقه به نام «ماهی ها در سکوت نمی میرند» ساخته شد که بردیم و در برنامه های تلویزیونی مثل ثریا و.. ضریب دادیم و اکران های دانشگاهی گذاشته شد و...
بعد از آن بود که طرح آبرسانی به 46 هزار هکتار از اراضی سیستان با دستور رهبری به مبلغ سه هزار میلیارد تومان آغاز شد و اجرا گردید که بنا بود سه ساله تمام بشود ولی ظاهرا هنوز در جریان است با اشکالاتی چند...
حالا هم ده سال دیگر گذشته است. می شود پرسید چرا فرآیندهای تصمیم گیری در کشور ما اینطورند؟ چرا حتی امور حیاتی اینطور راحت مورد بی مهری واقع می شوند؟ همان موقع یادم هست برخی کارشناسان می گفتند که در دولت احمدی نژاد که تا سال 92 بود عمده مسوولان استانداری سیستانی بودند ولی رفتند و زاهدان نشین شدند و دیگر بحران اینجا برای شان اهمیت نداشت! مطالبه گران امروز همان مسوولان دیروز ند ولی خب در ایران کسی پاسخگوی اعمالش نیست!
همه ساله از سیلاب ها، آبی بیش از حقابه هم وارد کشور می شد ولی استفاده درستی از آن نمی گردید. برخی آقایان که امروز مطالبه گر شده اند دیروز با دولت آمریکایی اشرف غنی همکاری کردند و در زابل کارخانه سیمان زدند و عضو هییت مدیره آن شدند تا بند انحرافی کمال خان ساخته شود! رسانه ای ها کجا بودند آن وقت؟ معترضین کجا؟ خب اینها حتی میزان فهم شما از مسائل و میزان بحران زایی را کنترل می کنند و در عین حال شما مدعی نخبگی هستید!
اینکه خیلی از کارها تاخیر می افتند و به وقت ش انجام نمی شوند دلیل وضعیت بحرانی کنونی است. حالا هم که رییس جمهور با تهدیدی نسنجیده، دولت همسایه را تحقیر کرد و عملا وارد شدن آب را به تاخیر انداخت، برخی از دوستان رسانه زده و حتی برخی مدعیان عقلانیت و نخبگی یادشان افتاده که به رییس جمهور بگویند تهدیدت را عملی کن پس چه شد؟! خب مگر می شود با تهدید میان دو همسایه زندگی کرد؟! راه حل در خیلی مسائل بوده که حالا تلویزیون هامون دارد به صورت تخصصی آنها را بررسی می کند و البته گرفتن حقابه از افغانستان هم راه حل های خود را دارد که قطعا تهدید علنی نیست!
درد بسیار است و از همه بیشتر اینکه عناصر رسانه ای ما خودشان بیش از دیگران رسانه زده و جوگیرند حال آنکه آنان باید حتی فهم مساله و ادبیات مطالبه را سامان بدهند ولی چه سود که خود از دایره عقلانیت خارج اند و خیلی دیر به یاد همه چیز می افتند. چرا؟ چون هیچ کدام بر هیچ موضوعی ولو کوتاه متمرکز نمی شوند و کارشناس همه چیز هستند!
✍علیرضا کمیلی
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠همه می بازیم
...کمتر دعوا و منازعهای را در کشور سراغ دارم که مانند موضوع حجاب پتانسیل ایجاد شکافهای اجتماعی ویرانگر و به یک معنا فروپاشی جامعه از درون را داشته باشد. یعنی شما به باقی منازعات جاری در کشور نگاه کنید، منازعه فقیر و غنی یا بعضا منازعه میان قومیتها، میان مرکز و حاشیه و... هیچکدام بهاندازه حجاب نمیتوانند منشأ نوعی فروپاشی اجتماعی از درون باشند. وقتی از فروپاشی اجتماعی حرف میزنیم منظور سست شدن مفهوم «ما»، ما ایرانیهاست که در ذهن افراد این جامعه وجود دارد.
...شما بهعنوان دشمن خارجی این مملکت بگردید ببینید حکومت ایران را که عجالتا نتوانستهاید با هر ابزار و بهانهای، از موضوع هستهای تا تحریمها از میدان به در کنید و به یک معنا نتوانستهاید شکستش دهید، حالا به این نتیجه رسیدید که پس چه کنید؟ گفتند لازم است تا این جامعه را از درون متلاشی و ویران کنیم، طوریکه آدمهای ساکن در این محدوده سرزمینی نتوانند کنار یکدیگر به شکل مسالمتآمیز و کمتنش زندگی کنند، یعنی گروههای مختلفی از مردم احساس کنند که اگر اسم اینها ایرانی است، من ایرانی نیستم و به عکس.
...حجاب در ایران فراتر از مذهب است و یک نظم فرهنگی عمدتا برآمده از مردسالاری ریشهدار در جامعه ایران از آن حمایت میکند که اگر مذهب هم نبود، اجازه و امکان اینکه این پوشش به شکل کشورهای غربی باشد ناممکن بود.
بنابراین در ایران حجاب امری فرهنگی است، منازعه هم منازعهای فرهنگی است، اقشار و گروههای مختلف عقاید متفاوتی در این زمینه دارند و این عقاید متفاوت درواقع در خودش پتانسیل تنش و منازعه دارد، اینکه آدمها سر آن دعوا کنند مثلا بگویند در میهمانیای که فلانی باشد من نمیآیم یا فلانجا حضور پیدا نمیکنم، درواقع پتانسیل منازعه اجتماعی است که افراد با عقاید و ارزشهای متفاوت تاب و تحمل همزیستی مسالمتآمیز با دیگری متفاوت را در خود نمیبینند.
...تا زمانی که دولت اینچنین متجاوزانه به حوزه فرهنگ تعدی نکرده بود، جامعه خودش سعی داشت بهصورت مسالمتآمیز این منازعه را تا حدی تعدیل کند و همزیستی مسالمتآمیز و کمتنش افراد با عقاید و ارزشهای متفاوت را درکنار همدیگر امکانپذیر کند. آدمها یاد گرفته بودند که مثلا اگر میهمانیای بود که مشروباتی سرو میشد یا پوشش خانمها در تعارض با ارزشهای مذهبی بود، خانوادههای مذهبی سعی میکردند تا حد امکان کمتنش و مسالمتآمیز برخورد کنند، مثلا میگفتند دیرتر میرویم، زودتر برمیگردیم و اینطور نبود که میهمانی و عروسی فرد نزدیک خانوادهاش را نرود که کدورتی میان خانوادهها ایجاد شود. طرف مقابل نیز همینطور سعی میکرد در چند ساعتی که خانواده مذهبی هستند، تا حدی رعایت کند. احترام نگه داشته میشد. اینها یاد گرفته بودند بدون تنفر و کدورت کنار یکدیگر زندگی کنند. متاسفانه ورود دولت همه تلاشهای جامعه را به باد میدهد و بهگونهای به باد میدهد که این آدمها دیگر توان تحمل همدیگر را نداشته باشند.
...وقتی حکومت ورود میکند به منازعات فرهنگی، تمام نفرت از ناکارآمدی حکومت، تمام آن بدبختی و مصائب ریز و درشتی که مردم درست یا غلط، علتالعلل آن را حکومت تلقی میکنند، فرافکنی بر اقشاری میشود که حکومت از سبک زندگی آنها دفاع و حمایت میکند. حالا هر چقدر هم که این اقشار خود منتقد حکومت باشند. اما مردم عادی حس میکنند ظاهر برخی افراد و اقشار با ظاهر افراد موردپسند و حمایت حکومت یکی است، پس همینها هستند که زندگیشان را نابود کردهاند. حالا چرا فرافکنی؟ چون حکومت و مسئولان حکومتی که قدرتمندند و دست مردم عادی به آنان نمیرسد، لذا همه آن نارضایتی و خشم و نفرت روی سر زن و بچه و پیر و جوان معمولی آوار میشود که صرفا ظاهرشان مشابه آن ظاهر و سر و وضعی است که موردپسند و حمایت حکومت است.
...حجاب منازعه فرهنگی است و شما دارید از این ابزار انحصاری اعمال خشونت دولتی که چه جریمه باشد و چه تعذیر و زندان، از این ابزار انحصاری در یک منازعه ماهیتا فرهنگی استفاده میکنید که عرض کردم چه پیامدهای ناگواری برای جامعه و عرصه اجتماعی دارد. مطمئن باشیم این منازعهای که بخواهد با کاربرد خشونت انحصاری دولتی مغلوبه شود هیچ برندهای نخواهد داشت، همه باختهاند. حکومت که از پیش بهدلیل آن تضاد تاریخی دولت ملت و خشم و نارضایتی عمومی از ناکارآمدیها در حوزه اقتصادی باخته است. مشکل این است که حالا با کاربرد ابزار انحصاری خشونت دولتی در این منازعه این خشم و نارضایتی و نفرت عمومی روی جامعه سرشکن خواهد شد و اینبار جامعه ایران میبازد، آن «ما»ی فرهنگی از بین میرود.
✍بهاره آروین
https://farhikhtegandaily.com/page/240974
@Kolbe_Andishe_Farhang