eitaa logo
کلبه اندیشه و فرهنگ
599 دنبال‌کننده
339 عکس
1.1هزار ویدیو
192 فایل
تاملات و یادداشت های تحلیلی در حوزه فرهنگ، سیاست و حکمرانی @Kolbe_Andishe_Farhang ادمین @mohsenmohammadi63
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 بحران نمایندگی سیاسی و تهدیدی برای امنیت ملی دوازدهین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در ایران با مشارکت ۴۰درصدی مردم پایان یافت. این انتخابات، اولین انتخابات پس از اعتراضات سال۱۴۰۱ بود و از این جهت، افکار عمومی و نیروهای سیاسی به نتایج آن توجه ویژه‌ای داشتند. در این انتخابات، پایین‌ترین میزان مشارکت در انتخابات مجلس در ادوار مختلف رقم خورد. این انتخابات سومین انتخابات پیاپی است که کمتر از ۵۰ درصد از مردم ایران در آن مشارکت می‌کنند و با احتساب آرای باطله و آن هم در شرایط غیر کرونایی، مشارکت در آن به ۴۰ درصد رسیده است. اعداد و ارقامی که بیانگر سطحی از نارضایتی نسبت به وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در میان مردم ایران است. اما عمیق‌تر شدن در آمار و اعداد انتخاباتی بیانگر نوعی «بحران نمایندگی سیاسی در ایران» نیز هست. برای بررسی این موضوع، انتخابات مجلس در شهرها و استان‌های ایران را باید به دو دسته تقسیم کرد. نخست تهران، پایتخت ایران و کلان‌شهرهای با جمعیت بالای یک‌میلیون نفر که انتخابات در آن عمدتاً متأثر از عوامل کلان است؛ دوم انتخابات در سایر شهرها و روستاها در سراسر کشور که متأثر از عوامل و انگیزه‌های قومی و منطقه‌ای است و بسیاری از نامزدهای انتخابات مجلس، یک قوم یا گروه خاص در آن منطقه را نمایندگی می‌کنند. بطور طبیعی به‌دلیل اختلافات قومی و منطقه‌ای، رقابت در روستاها و شهرهای کوچک بیشتر است و در نتیجه مشارکت در انتخابات هم بیشتر؛ هرچند در این انتخابات مشارکت در این مناطق نیز کمتر از گذشته بوده است. در بسیای از این مناطق، نفر اول انتخابات با رأی بسیار کمتری از دوره‌های قبل انتخاب شده است. اما آنچه از منظر نمایندگی سیاسی اهمیت دارد در کلان‌شهرها بروز پیدا می‌کند. در کلان‌شهرها وضعیت از این لحاظ معنادارتر است؛ به‌طور مثال در حوزه انتخابیه شیراز، که شهری چند میلیونی است و فقط ۱ میلیون ۳۹۰ هزار نفر در آن حق رأی داشته‌اند، نفر اول فقط با ۷۸ هزار رأی وارد مجلس شده و تنها ۵ درصد از مردم این شهر به او رأی داده‌اند؛ و یا در حوزه انتخابیه اصفهان با بیش از ۲ میلیون جمعیت، نفر اول فقط ۱۵۰ هزار رأی آورده است و در بهترین حالت نمایندگی ۱۰ درصد از مردم این حوزه انتخابیه را بدست آورده باشد. در حوزه انتخابیه تهران نیز نفر اول تنها نمایندگی ۷ درصد از واجدین شرایط رأی دادن را بدست آورده است؛ این اعداد برای سایر نفراتی که در کلان‌شهرها رأی آورده‌اند به مراتب کمتر است. امری که بیانگر نوعی بحران نمایندگی است. به‌عبارت دیگر حتی کسانی که به‌عنوان نماینده مردم انتخاب می‌شوند در عمل بیش از ۹۰ درصد از مردم را نمایندگی نمی‌کنند و نمایندگی بخش قابل توجهی از مردم را ندارند. علاوه بر این، در این انتخابات آرای باطله حجم قابل توجهی را به‌خود اختصاص داده است. این نوع رفتار رأی‌دهندگان نیز به نوعی رأی اعتراضی تعبیر شده است و نشان می‌دهد که در میان نامزدهای انتخاباتی به کسی اعتماد ندارند. چه‌بسا همین روند در برگزاری انتخابات باعث شده تا اعتماد به نهادهای سیاسی نظیر مجلس، در میان مردم بسیار پایین باشد. مجموعه این مسائل بیانگر آن است که بسیاری از برندگان انتخابات مجلس، در عمل ناتوان از نمایندگی مردم هستند و به‌نظر می‌رسد اعتماد به چهره‌های سیاسی و نمایندگان در حال کاهش است. به‌طور کلی در شرایط فقدان شفافیت و گسترش شایعات و اخبار جعلی عملا امکان اعتماد به نیروهای سیاسی، خصوصا نیروهای باسابقه کمتر شده و نیروهای جدید یک‌شبه در سیاست ظهور پیدا می‌کنند. همین امر در خصوص انتخابات در تهران کاملا قابل مشاهده است؛ جایی که لیست اصلی و مورد ائتلاف جریان اصولگرا چندان توفیقی در انتخابات کسب نکرد و کسانی برنده انتخابات شدند که تا پیش از این در عرصه سیاست چندان جدی گرفته نمی‌شدند. حالا در غیاب عدم مشارکت بسیاری از مردم و حتی گروه‌های سیاسی نظیر اصلاح‌طلبان در انتخابات، که آن هم ریشه در نوعی بی‌اعتماد به نامزدهای انتخاباتی و نهادهای سیاسی دارد، عملا کسانی برنده انتخابات شده‌اند که در با رویکردهای افراطی خود، در حاشیه سیاست ایران قرار داشتند. در چنین وضعیتی عملا بحران نمایندگی سیاسی، بیش از پیش خودش را بروز خواهد داد. اگر در گذشته نمایندگان مجلس می‌توانستند ۱۰ تا ۲۰ درصد از مردم را نمایندگی کنند، اکنون آن‌ها تنها نماینده ۵ تا ۱۰ درصد از مردم خواهند بود و گفتمان، دیدگاه و خواسته‌های اقلیتی کوچک از مردم را نمایندگی خواهند کرد. شرایطی که در آن بحران نمایندگی سیاسی در کنار بحران ناکارآمدی وجود داشته باشد، مستعد بروز بحران‌های سیاسی، اجتماعی و امنیتی بزرگ‌تر خواهد بود و این وضعیت یک تهدید برای امنیت ملی است. ✍محمد رهبری @Kolbe_Andishe_Farhang
💠بی‌عاقبتی تعادلِ ناپایدارِ «به چیزی دست نزنید!» پیرامون معمّا و معنای مشارکت در انتخابات؛ راه و بی‌راهه‌های پاسخ به عدم مشارکت بخش اول ۱. بنا بر بررسی‌های دقیق، در واقعی‌ترین حالت کشور حداقل ۲۰ درصد «عدم تمایل به مشارکت» در هر انتخاباتی وجود دارد؛ حتی سیاسی‌ترین و رهاترین انتخابات‌ها. پس اساساً عدم حضور و مشارکت را نباید واجد معنای سیاسی خاصی دانست. باید بدانیم که از ابتدا وقتی پیرامون مشارکت و کاهش آن صحبت می‌کنیم به مقیاس انتخابات ریاست جمهوری و اوجش یعنی افول از ۸۰ درصد؛ و به مقیاس انتخابات مجلس و اوجش یعنی افول از ۷۰ درصد را باید ملاک قرار داد. ۴. در واقع جامعه ایران یک نیروی ۳۰ درصدی کنش‌گر، اراده‌ساز و حاضر به تصمیم سیاسی را از دست داده است. (۸۰ درصد منهای ۴۸ درصد در ریاست جمهوری اخیر و ۷۰ درصد منهای ۴۱ درصد در انتخابات مجلس اخیر). علت مبنا قرار ندادنِ میانگین عدد مشارکت هم این است که می‌خواهیم از نیرویی حرف بزنیم که دست کم یکبار شرایط جامعه و حاکمیت برای او به شکلی بوده که حضور فعال در صحنه خلق اراده ملی داشته باشد. ۵. به گواه نظرسنجی ایسپا و صداوسیما در چند روز پیش از انتخابات، تنها درصد اندکی از مرددین روزهای آخر به تصمیم مشارکت رسیدند. در واقع ۴۱ درصد رای دهنده، ۲۹.۵ درصد مردد و ۲۹ درصد اصلا رای نمی‌دهیم، در این انتخابات حاضر بودند. این سبد ۳۰ درصدی مرددین می‌تواند بخش قابل توجهی از همان سی درصد کنش‌گر از دست داده نکته پیشین یادداشت باشد. و می‌تواند در یک نگاهِ برآمده از مجموع قرائن و شواهد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دیگر، ترکیبی از یک نیروی «دلسرد و ناامید شده» و یک نیروی انگیزه یافته برای «براندازی» باشد. ۶. پس می‌توان در فرض بدبینانه جامعه را در یک تقسیم‌بندی واقعی امروزین با توجه به نتایج انتخابات چنین صورت بندی کرد که اگر ۴۰ درصد عدم مشارکت معنادار (سقف عددی که از اوج انتخابات مجلس هم بالاتر است) داشته باشیم، جامعه امروز از دو پاره مهم و البته با سایه‌های مشترک بین این طیف‌ها تشکیل شده است. ۴۰ درصد حاضر به مشارکت به همراه ۴۰ درصد دیگر قائل به عدم مشارکت و این دو گروه را می‌شود به دو هسته مهم تقسیم کرد : مشارکت‌کنندگان : یعنی طرفداران مکتبی و ایدئولوژیک نظام و همچنین قشر مذهبی و قشر ایران‌دوست و خوش‌بین به نظام که البته گله هم لزوماً کم ندارند. قائلین به عدم مشارکت : دلسرد شدگان و ناامیدها از امکان اثر و تحول درکشور به علاوه دستۀ براندازان. ۷. این چهارگانهٔ واقعی امروز در جامعه ایران پیام‌های مهم و کلیدی برای همگان دارد : الف | نتایج انتخابات را که کنار این صورت بندی مشارکت ببینیم همه نشان‌دهندهٔ عبور واقعی کشور از دوگانهٔ اصولگرایی و اصلاح‌طلبی از جنس دهه ۷۰ تا ۹۰ است. از شکست شالوده‌های اصولگرایی در برابر مکتبی–انقلابی‌ها (حتی اگر افراد منتخب هم نماینده خوبی برای این پدیده نباشند اما خود را بدین عنوان شناساندند) تا شکست نوبخت و باهنر و پورابراهیم و لیست مطهری و آقای آملی و بخش مهم طرفداران هاشمی در جامعه روحانیت مبارز. ب | بازندهٔ بزرگ این چهار هسته جدید مردمی در واقع اصلاح‌طلبان‌اند که امروز عملاً هیچ نمایندگی موثری بر «هیچ بدنه» قابل توجهی ندارند. طیف شجاع‌تر و جوان‌تر بدنه ایشان به براندازی کوچ کرده و طیف سنتی‌تر و عاقل‌تر یا طیف وسیع‌تر مردم امیدوار به ایشان نیز به بدنه دلسردها و ناامیدها کوچ کردند. ب | حضور و میدان‌داری چهره‌های رسانه‌ای و غیرسیاسی در هدایت آرای مشارکت‌کنندگان نیز زنگ خطری جدی برای آینده این عبور معنادار مردم می‌تواند باشد. ✍ مجتبی عرب @Kolbe_Andishe_Farhang
💠بی‌عاقبتی تعادلِ ناپایدارِ «به چیزی دست نزنید!» پیرامون معمّا و معنای مشارکت در انتخابات؛ راه و بی‌راهه‌های پاسخ به عدم مشارکت بخش دوم پ | دشمنان نظام پیام واضحی را باید دریافت کنند که راه بسیار سختی برای فروپاشی ایران و براندازی جمهوری اسلامی دارند؛ چرا که نه فقط ۴۰ درصد مشارکت کننده که بخش قابل توجهی از آن ۴۰ درصد دیگر که در مرددین ساکنند یعنی حدود سی درصد نیز روبروی هر طرحی از براندازی قرار دارند. ت | دلسوزان نظام نباید معنای عدم مشارکت ۴۰ درصدی را سانسور کنند. این عدد نه کم است، نه بی‌اهمیت؛ نه ذره‌ای با آرمان‌های رفیع انقلاب اسلامی و پایه پیشرفت ایران و پیشبری نظام، یعنی مردم‌سالاری دینی سازگار است. باید به خودمان بگیریم که هیچ و دقیقاً هیچ، گام موثری برای مسئله‌شناسی امام عزیز جامعه در دوسال و نیم اخیر یعنی جهاد تبیین برنداشته‌ایم. ث | دلسوزان نظام حتی به این چهل درصد مشارکت‌کننده هم بیهوده نباید خوشبین باشند؛ چرا که از همین چهل درصد، عده قابل توجهی از آخرین بنیادهای مشروعیت مذهبی، نگرانی راجع به ایران، امید به راس این نظام و... را مصرف کردند و شدیداً به اداره کشور معترض و بلکه ناامیدند! پس بر طبل شادانه کوبیدنتان در این وانفسای پیچیده اجتماعی-سیاسی از چه جهتی است؟ اگر پیامی به دشمن است و اینکه قدر این مردم دانا را باید دانست که با این همه هجمه پشت‌به‌پشت جمهوری اسلامی ایستادند، می‌تواند وجهی صحیح داشته باشد؛ اما اگر تخدیری بر درک عمیق واقعیت امروز است، این مسیر قطعاً بی‌راهه است! باید بدانیم که سخت در اشتباهیم اگر واقعیت را انکار می‌کنیم. هرچند صداقت صندوق‌ها به همگان نشان داد نظام در امکان اراده برای تغییر از مسیر صندوق رای و در بیان حقیقت مشارکت چه اندازه صادق است. در اینکه رفیق ما، می‌تواند با همین صندوق ها و آرای مردم رییس مجلس مستقر نظام را در آرا کنار بزند و با موتورش سبقت بگیرد و... این خود پیام مهمی به مرددین و خسته شدگان است اما راه دشواری برای تبیین و ساخت اراده پیشبرانه از این جامعه روبروی هواداران مکتبیِ نظام جمهوری اسلامی است. ۸. و سخن با به دلسوزان ایران اسلامی که دسته‌ای عمومی‌تر و فراتر از دلسوزان جمهوری اسلامی هستند؛ چیزی شبیه تعصب مادرانه بر فرزند، یا تعصب فرزند بر مادر، فارغ از تفاوت مذهب و فکر و سیاست. جامعه دو قطبی، جامعه خسته، جامعه دلسرد از امکان تغییر و پیشرفت (فارغ از حقیقت که چنین باشد یا خیر، تصویر بخش قابل توجهی از آن چنین شده) جامعه‌ای خواهد بود که دائما بر سر کوچکترین تصمیم در کشاکش فرو خواهد رفت. هر لحظه ممکن است به رهبری بخش ایدئولوژیک دو قطبِ مقابلِ هم، به یک عصیان سخت علیه قطب دیگر دست بزند. در چنین جامعه‌ای، هر تصمیمی، اکثریت مخالفین خود را خواهد داشت. چه الزام به حجاب و چه رها کردن آن. چه اصلاح نظام بانکی و چه عدم آن. چه اصلاح نظام مالیاتی، چه مقابل آن. چه نرمال کردن سیاست در جمهوری اسلامی، چه آرمانخواهانه کردن سیاست. هر تصمیم درستی با لجاجت قطب دیگر یا حداقل رفتار لجوجانه و به نفع تشدید گسل می‌تواند روبرو گردد. و گویا تنها تعادل ناپایدارِ «به چیزی دست نزنید» در این جامعه پیش می‌رود که این هم خسارتش بر همگان روشن است. پس خصوصا بر عموم کنش‌گران اجتماعی و نیروهای مؤثر است که دریابند راه‌کار «بازگشت به سیاست» است : اولاً | باتوجه به حوادث جهان و اتفاقات سیاسی این سالها در کشورمان، فصل سیاسی جدیدی در این کشور در حال آغاز است و جای‌گیری و انسجام نیروهای مولد سیاسی میتواند مسیر آینده را متفاوت رقم بزند. ثانیاً | برای گسل عمیق اجتماعی-سیاسی شکل یافته در ایران باید چاره‌اندیشی کنند و طرحی نو داشت. چه دلسوزان نظام عزیز ‌و چه دلسوزان ایران عزیز. ثالثاً | برای ترمیم پشتوانه مشروعیت و امکان شتاب‌دهی حرکت به جلوی جمهوری اسلامی عزیز باید، کانون توجه دلسوزان نظام و انقلاب به نقطه گفتگو، تبیین، خلق گفتمان و مسیرسازی سیاسی برای قشر وسیع مرددین و دلسرد شدگان از امکان اثر تحولی در کشور متمرکز گردد. ✍ مجتبی عرب @Kolbe_Andishe_Farhang
💠معضل جالینوسی اقتصاد 🔻حل نشدن معضل اقتصاد کشور به این دلیل است که نظریه را به مسئله بومی ایران تحمیل می‌کنیم جالینوس از نام‌آورترین پزشکان یونان باستان است که دیدگاه‌های او در طب و کالبد شکافی بیش از هزار سال در جهان متمدن آن روزگار رواج داشت. تا سده‌های میانه آثار او بخش مهمی از علم پزشکی را تشکیل می‌داد و معروف است که اگر استادان و دانشجویان طب در اروپا، اندام حیوانی را می‌شکافتند و اندرون جانور را با آنچه جالینوس در کتاب‌های خود ثبت کرده بود، همگون نمی‌یافتند، آن حیوان را دور می‌انداختند، زیرا محال بود جالینوس خطا کند! این رفتار دانشمندان قرون وسطی همچنان در برخی از عالمان عصر جدید و از جمله در رشته‌ای که در آن دست‌وپازنان شاگردی می‌کنم، یافت می‌شود. با توجه به اندک دانشی که از رهگذر ممارست در یکی از علوم نظری اندوخته‌ام، دست‌کم می‌توانم این نکته را با اطمینان بگویم که مهم‌ترین مشکل توسعه دانش و کاربردی کردن آن در رشته مورد نظر، در عوامل زیر ریشه دارد: ۱ ـــ فهم نادرست یا ناقص متخصصان از مبانی نظری که عمدتاً وارداتی‌اند و قاعدتاً بدون توجه به ویژگی‌های بومی سرزمین ما صورت‌بندی شده‌اند. ۲ ـــ تلاش ناآگاهانه اهل فن برای گنجاندن همه مسائل حل‌نشده خود در آن چارچوب نظری، بدون بومی کردن آن نظریه یا رهیافت علمی. متأسفانه، به‌نظر می‌رسد که در علم اقتصاد نیز با معضل جالینوسی مواجه‌ایم و عالمان این علم نه تنها در اصول نظری اقتصاد تبحر کافی ندارند، بلکه یافته‌ها و آموزه‌های همان علم نظری ناقص را بی آن‌که بومی و متناسب با ویژگی‌های اقتصادی کشورمان کنند، به عنوان راه حل مشکل تورم، رکود، قیمت ارز، و غیره پیشنهاد می‌دهند. این‌که تصور کنیم چاره همه مشکلات در این یا آن نظریه اقتصادی آمده است و به‌جای تعدیل نظریه در مواجهه با داده‌های مختلف، داده‌های تجربی خود را به‌زور در چارچوب نظریه بگنجانیم، همان کاری است که شاگردان جالینوس در کالبدشکافی انجام می‌دادند. شاهد این ادعا نیز بسیار ملموس و پیش چشم است. اگر گفته‌ها و پیشنهادهای اقتصاددانان را در فضای رسانه‌ای کشور دنبال کنید، به روشنی درمی‌یابید که آنها حتی درباب علت یا علل بیماری اقتصادمان هم‌سخن نیستند، چه رسد به آنکه بخواهند به راه حل و علاج مشترکی برای درمان این بیماری دست یابند. ظاهراً هر عالم علم اقتصاد از دریچه نظریه‌ای که با آن آشناست، به مشکلات و مسائل این حوزه می‌نگرد. برخی، مشکل اقتصاد را تولید انبوه نقدینگی می‌دانند؛ عده‌ای تحریم را سرمنشأ مشکلات قلمداد می‌کنند؛ گروهی دیگر افزایش عامدانه نرخ ارز، پایین نگاه داشتن دستمزد، و . . . را مسبب این مشکلات معرفی می‌کنند و جالب آن‌که عضو کمیسیون صنعت و معدن مجلس که باید سخن تخصصی بگوید و تخصصی سخن بگوید، دلارهای انباشته در خانه‌های مردم را باعث مشکلات دولت می‌داند! به‌همین دلیل، مشکلات اقتصادی کشور بیش از آن‌که متوجه این یا آن دولت باشد، ریشه در علم وارداتی، بومی‌نشده و گاه ناقصی دارد که از درون آن نمی‌توان علاج مشکلات اقتصادی را یافت (بماند که گاه کسانی به آسیب‌شناسی اقتصاد می‌پردازند که الفبای این علم را نمی‌دانند). این سخن به معنی نفی علم پیشینیان یا انکار رویکردهای نظری نیست. کسی که بخواهد یافته‌های علمی و نظریات موجود را کنار بگذارد، در بهترین حالت ــ اگر بسیار نخبه باشد و عمر درازی هم نصیبش شود ــ می‌تواند چرخ را از نو اختراع کند. اما علم ناقص و تک‌بُعدی، از آن هم بدتر است و با ارائه راه حل‌های خطرناک و ویرانگر، به‌جای حذف بیماری، بیمار را از پای درمی‌آورد. اگر در حاکمیت و فرایند تصمیم‌‌سازی نقشی داشتم، برترین نخبگان جوان کشور را ترغیب و تشویق می‌کردم تا به جای انتخاب رشته‌های پزشکی و مهندسی، به سراغ علم اقتصاد بروند؛ نخبگانی که ضمن یادگیری نظریات اقتصادی غربی و تسلط به دانش موجود، خود دارای ذهنی خلاق، تحلیلگر و نظریه‌پرداز باشند و بتوانند برپایه پارامترهای اقتصادی ایران و ویژگی‌های بومی‌مان، یک طرح جامع و همه‌جانبه‌نگر برای اقتصاد این سرزمین تدوین کنند. این اقدام بخردانه، اگر راه حل مشکلات امروز نباشد، قطعاً ثمره‌ای گوارا برای پانزده بیست سال آینده خواهد داد. ✍دکتر سید مهدی الوانی @Kolbe_Andishe_Farhang
3.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠در مذمت مکتب همگرایی در اقتصاد این سخنان از زبان دانشمندی چون «دکتر الوانی» حاصل دارایی به نام «دانش سیاست‌گذاری» است که مع‌الاسف غالب اقتصادخوان‌های ما فاقد آن هستند. دانش سیاست‌گذاری می‌گوید دوران مکتب همگرایی یا «مک‌دونالدسازی» به معنای تجویز نسخه واحد (که مثلا تورم همیشه و همه‌جا پولی است) منقضی شده است. و ‏تاکید میکند که امروزه باید علت‌یابی و سیاستگذاری را بر پایه زمینه‌ فرهنگی و بافت اجتماعی و نظام نهادی هر کشور، بنانهاد. فقدان دانش سیاستگذاری ترجمانش روی زمین میشود تفکرات خاویر میلی‌‌ در آرژانتین و همفکران ایرانی او و صدور نسخه‌های فانتزی و فاجعه‌باری چون بنزین ۵۰ هزارتومانی. ✍محمدطاهر رحیمی @Kolbe_Andishe_Farhang
41.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠قرائت دعای افتتاح 🎥 سید عبدالملک بدرالدین الحوثی؛ البته دعای قرائت شده بخشی از فرازهای دعای افتتاح مشهور نزد شیعه اثنی عشری را ندارد. @Kolbe_Andishe_Farhang
17.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠وای بر کسانی که نسبت به حداقل های زندگی محرومین جامعه دغدغه ندارند 🎥گذری بر سوره ماعون همراه با حجت الاسلام مجتبی نامخواه ایمان و موضوع ایمان فقط خدا نیست بلکه مستضعفین و محرومین هم موضوع ایمان هستند کسانی که حق یتیم را نمی پردازند تکذیب کننده مجموعه تعالیم الهی هستند که به بشر رسیده‌است بعضی هستند که حتی به مسکین و یتیم هم توجه میکنند ولی این توجه برای آنها صرفا جنبه شخصی دارد و جامعه را تشویق نمیکنند که نگران حداقل‌های زندگی رنج دیدگان باشند ، او هم درواقع دین را تکذیب کرده و سوره ماعون اینطور به ما می گوید که وای برنمازگذارانی که بر حداقل‌های زندگی محرومین و مستضعفین توجه نمیکند @Kolbe_Andishe_Farhang
💠برای فریضه نهی از منکر نیازمند دیالیز عمومی در جامعه هستیم 🔹رابطه‌ی دنیای گذشته رابطه‌ی واقع - واقع بوده است، اما در دنیای ما الان رابطه، رابطه‌ی واقع - رسانه - واقع شده است، یعنی هر واقعیتی اتفاق بیافتد، ابتدا به رسانه می‌رود و رسانه آن را دوباره به مردم برمی‌گرداند و یک واقعیت تازه‌ای را ممکن است خلق کند. لذا از آن تعبیر به برساخت رسانه می‌کنم. اینجا ممکن است تعمیم دهد، اینجا ممکن است تحریف کند که این را باید خیلی جدی بگیریم. همین مسئله در دنیای ما موجب شده که حجاب واقعا یک دوقطبی در جامعه‌ی ما بسازد، با ضرب این مسئله که ما دچار واقع - رسانه - واقع شده‌ایم. این حتی به نحوه‌ی انجام تکلیف‌ها اثر می‌کند که لازم است خیلی به آن توجه کنیم که انجام تکلیف در چنین دنیایی با این خصوصیات، ظرایف و لطایف بیشتری دارد تا دنیای گذشته‌ای که شما یک منکری را در خیابان می‌دیدید، وارد می‌شدید. اینجا حتی ممکن است یک تذکر ساده‌ای هم چون ضرب در رسانه می‌شود و برساخت آن دوباره به جامعه برمی‌گردد و جامعه را فاصله می‌دهد و یا همراه می‌کند، در اینجا آن انجام تکلیف حتما باید به خوبی رعایت شود. 🔹توجه کنیم که همه به خصوص رسانه‌های داخلی و افراد صاحب رسانه به وضعیت دنیای کنونی و به خصوص مختصات ما با دشمن که واقع - رسانه - واقع است و کار دشمن هم تعمیم و برساخت‌سازی است دقت کنند. اینجا ما در قضاوت شتاب نکنیم. بله، می‌توانیم از جهاتی سؤال کنیم. مثلا آیا واقعا این روحانی فیلم یا عکس گرفته است؟ مثل این‌ها را می‌توانیم پرسش کنیم، اما این‌که یک‌باره قضاوت کنیم و دوقطبی شدیدی بسازیم، واضح است که این گسست اجتماعی را بیشتر می‌کند که به سود هیچ طرفی نیست. 🔹تبعیض یا احساس تبعیض ممکن است گسست‌ها را بیشتر کند. مثلا از طرفی امکان عکس‌برداری از یک بی‌حجاب را به ناظر داده که یک برنامه‌ای تعریف کرده که بتواند از طریق موبایلش عکسی بگیرد و به عنوان ناظر بفرستد، اما از طرف دیگر اگر انتشار عمدی یا حتی غیرعمدی اموال مسئولین کرد، این جرم‌انگاری شده است، حتی در صورت غیرعمدی هم جرم‌انگاری است. 🔹اگر جامعه دید که دور اموال، یک ویلا، باغ یا دارایی مسئولی طوری فنس کشیده که اگر کارمندی که قانونا برای ثبت از این مطلع می‌شود، غیرعمدی این را منتشر کرد، دچار جرم باشد، اما در مقابل آن برای آحاد هیچ جرمی ندارد که ما از باب نهی از منکر و این‌ها عکس‌برداری کنیم. این احساس تبعیض می‌کند که گویی طبقه‌ی فرمانفرمایی هست که نیازی نیست مردم هیچ اطلاعی از او داشته باشند، بلکه اگر کسی هم مردم را از اموال و دارایی‌های او و امثال این‌ها مطلع کرد، او دچار جرم شده است ولی مقابلش این‌طور نیست. گسلی را درست می‌کند که بعدا نهی از منکر را دچار سختی می‌کند. 🔹ولاء طرفینی یعنی«بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ» را واقعا باید به شکل متناسب در جامعه برقرار کنیم. یعنی یک طبقه نهی کننده و طبقه‌ی دیگر نهی‌پذیر نشوند. ما یک منکر به نام حجاب - که البته حرام است و حرام سیاسی هم هست - وسط بگذاریم، خب واضح است، متشرعین و باحجاب‌ها و متدینین، امر کننده می‌شوند و یک طبقه‌ی بزرگی هم فقط نهی‌پذیر می‌شوند. اینجا واضح است که این رفتار در طول زمان جامعه را دو طبقه‌ای و دو قطبی می‌کند و اثرات منفی می‌گذارد. راهکار این است که امر سیاسی، نهی از منکر حاکمان و سایر منکرات بزرگی که گاهی اوقات در طبقه‌ی ما متدینان هم ممکن است پیدا شود، آن هم باز گذاشته شود. یعنی همان خانم بی‌حجاب بتواند منِ روحانی را نهی از منکر کند و این راه را باز می‌گذارد و در جامعه دیالیز عمومی صورت می‌گیرد. او حاکم را نهی می‌کند، او ما به عنوان روحانیون را نهی می‌کند و ما هم او را به خاطر بی‌حجابی نهی می‌کنیم و این چون متقابل است، در واقع جامعه را دو قطبی و دو طبقه‌ای نمی‌کند. 🔹مستحضر هستید فقهای بزرگ شرط امر به معروف و نهی از منکر را عدالت نمی‌دانند، پس حتی یک مشروب‌خوار می‌تواند در یک منکر دیگری که خودش دچار نیست، نهی از منکر کند. یک دختر بی‌حجابی می‌تواند منِ روحانی را در بعضی از عیوبی که دارم نهی از منکر کند، بعضی از آقایان را به خاطر اشرافیت مذهبی‌شان نهی از منکر کند. این راه را باید باز بگذاریم تا جامعه، جامعه‌ی پیوسته‌ای باشد و نهی از منکر در آن ارجمند باشد، تا یکی از نهی از منکرها که حجاب هست هم در آن محترم بماند. ✍حجت الاسلام محسن قنبریان 🔗متن کامل گفت وگو: https://mobahesat.ir/24315 @Kolbe_Andishe_Farhang
💠ابعاد فقهی و اجتماعی حجاب 🔹باید بین دو بعد اجتماعی و فقهی حجاب تفکیک انجام شود، بعد فقهی، کار فقیهانه است و فقه در معنای مصطلح یک واقعیت معرفتی و علمی در حوزه‌های علمیه ما است که یک حوزه زنده معرفتی است و یک مرجعیتی در جامعه دارند و بر اساس همین مرجعیت عمل‌ می‌کنند. 🔹یک‌زمان، بحث مدیریت اجتماعی و اجرای فقه است، اجرای فقه گاهی در حوزه زندگی شخصی است و در هنگام اجرا تزاحم‌ها و اولویت‌هایی وجود دارد و خود فرد، موضوع را تشخیص‌ می‌دهد و مدیریت‌ می‌کند. 🔹گاهی حوزه زندگی اجتماعی است و در قلمرو زندگی اجتماعی تحقق عمل فقهی مسائل و احکام متناسب و متناظر با خود را دارد و آن احکام از نوع احکام فقهی نیست بلکه احکام حکومتی است. مدیریت اجرای فقه کاملاً قواعد، مسیر و ضوابط مربوط به خود را دارد، اگر بخواهیم تفاوت احکام این دو حوزه را مشخص کنیم چیزی شبیه تفاوت میان فقه و قانون است. 🔹امربه‌معروف و نهی از منکر تا جایی در حوزه فردی اعمال شود که اثر منفی نداشته باشد؛ یعنی تا جایی که‌ می‌شود باید اجرا کرد، در حوزه اجتماعی نیز همین است و شناخت این‌که کجا قابلیت اجرا دارد یک شناخت فقهی نیست. حوزه اجرا نیاز به روانشناسی اجتماعی و جستجو کردن عوامل دیگر دارد، جامعه و رسانه باید بتوانند بین این دو قلمرو تفکیک قائل شوند، در این صورت متدینان و متشرعین هم وظیفه خود را‌ می‌دانند. 📎متن کامل: https://b2n.ir/f09727 ✍حمید پارسانیا @Kolbe_Andishe_Farhang
💠برای قوهای سیاه شمع بخرید! بگذارید با یک سوال چالشی شروع کنم صادقانه جواب دهید: برگردید به سی سال پیش، آیا آن موقع می توانستیم رییس جمهور شدن ترامپ را پیش بینی کنیم؟ ظهور بیت کوین را چی؟ ۱۱ سپتامبر را چی؟ می توانستیم پیش بینی کنیم یک چیزی وارد زندگی مان می شود که صبح را با آن آغاز می کنیم، شب با آن به رخت خواب می رویم. مونس همیشگی ماست؛ داخل مترو، تاکسی، کلاس، اداره، مدرسه حتی دستشویی و حمام، موقع غذا خوردن و ... هم آن را چک می کنیم (موبایل را می گویم). قطعا نه! رای آوردن خاتمی سال ۷۶؛ احمدی نژاد ۸۴ و روحانی ۹۲ را چه؟ ممکن است الان بگویید قابل پیش بینی بود. این همان خطای رایجی است که به آن می گویند پس بینی! شما کرونا را هم پیش بینی می کردید که در طول دو سال ۹ هزار میلیارد دلار به اقتصاد جهان ضربه بزند؟ احتمالا این را دیگر نمی توانستید! به این ها می گویند قوی سیاه! داستان قوی سیاه چیست؟ قبل از اینکه استرالیا کشف شود، همه ما فکر می کردیم که قوها سفیدند تا اینکه فهمیدیم در استرالیا قوهایی هستند که سفید نیستند اتفاقا برعکس، سیاه هستند! میلیون ها بار دیدن قوهای سفید باعث نمی شود که قوهای سیاه وجود نداشته باشند. قوهای سیاه نماد، رخدادهای مبهوت کننده هستند. از آن جهت مبهوت کننده اند که کسی آن را پیش بینی نمی کرد و برای آن هم آماده نبود. چرا؟ به این دلیل که ما آدم ها با نگاه کردن به تجربه گذشته (تاریخ)، می خواهیم آینده را پیش‌بینی کنیم. و خوب بدیهی است که در گذشته موبایل اختراع نشده بود. داعش وجود نداشت. هیتلر به دنیا نیامده بود. اتحاد جماهیر شوروی فرو نپاشیده بود و جنگ روسیه و اوکراین پیش نیامده بود و یا اگر آمده بود ما اکنون فراموش کردیم. قوهای سیاه سه ويژگی را دارند: ▫️اول؛ دور از انتظار هستند. بنابراین ما احتمال رخداد آن را بسیار پایین ارزیابی می کنیم. ▫️دوم؛ اگر رخ بدهند تأثیرات خیلی مهم و یا وحشتناکی دارند. ▫️سوم؛ بعد از وقوع، انسان‌ها ادعا می‌کنند که چنین رویدادی قابل پیش‌بینی بود! دقت کنید که قوهای سیاه همیشه منفی نیستند بلکه می توانند تاثیرات مثبت داشته باشند: متاورس، اینرنت ماهواره ای، موبایل، هوش مصنوعی، رمزارزها و رای آوردن مهاجرین و اقلیت ها در انتخابات کشورهای پیشرفته؛ همه قوهای سیاه مثبت هستند. 🔻تجویز راهبردی: اولین کار این است که بپذیریم که تعیین احتمال رخداد کشف قوهای سیاه با استفاده از روش‌های علمی قابل محاسبه نیست. متاسفانه خبرگان هم در این زمینه به اندازه عوام قدرت پیش بینی دارند. پیش فرضهای ما باعث می شود که نسبت به دیدن قوهای سیاه کور باشیم. یک جمله بامزه از نسیم نیکلاس طالب (نظریه پرداز قوی سیاه) است که می گوید: مشکل خبرگان این است که نمی دانند که چه چیزهایی را نمی دانند. دومین کار این است که علاوه بر توجه به پارامترهای قطعی (آینده قطعی) و سناریوهای احتمالی (آینده های محتمل)، قوهای سیاه (آیندهای نامحتمل) را هم در نظر بگیریم. چگونه؟ به آینده های نامحتمل فکر کنیم از بین آینده های نامحتمل آنهایی که تاثیرات خیلی اساسی روی ما دارند را شناسایی کنیم و سپس از خود بپرسیم که اثرات آن چیست و سپس چگونه می توان از اثرات منفی آن آسیب ندید؟ مثلا ما فکر می کنیم تاکنون هیچ بانکی در ایران ورشکست نشده، اگر هم ورشکست شود بانک مرکزی جبران می کند. چرا؟ چون در گذشته چنین چیزی رخ نداده. اما شاید یک دفعه فهمیدیم یک قوی سیاه لعنتی وجود دارد و دقیقا همان بانکی که ۱۰۰٪ سپرده ما در آن است ورشکست شد و... ما شاید نتوانیم جلوی سیل، زلزله، جنگ، تورم هزار درصدی را بگیریم. اما می توانیم در معرض یک رخداد باشیم یا نباشیم و یا می توانیم اقدامات جبرانی- پوششی برای آن ها داشته باشیم یا خیر. کسی که روی گسل خانه‌ دارد، نسبت به زلزله بسیار آسیب‌پذیرتر از دیگران است. ما نمی توانیم جلوی زلزله را بگیریم، حتی نمی‌توانیم بگوییم چه زمانی زلزله می آید؟ اما می توانیم در منطقه خطر زندگی نکنیم. چند روزی میهمان خانواده ای در اروپا بودم. دیدم ۴۰۰ شمع کوچک خریداری کرده اند و نگهداری می کنند. از آنان پرسیدم داستان چیست؟ گفتند دولت الزام کرده برای سه ماه غذا و گرما و روشنایی باید برای خود تامین کنید که در صورت جنگ های داخلی!!! از سرما و تاریکی و گرسنگی در امان باشید. با خودم فکر کردم چقدر احتمال دارد که آن کشور درگیر جنگ شود، احتمال= صفر. از خودم پرسیدم اگر رخ دهد، تاثیر آن چقدر است؟ تاثیر=بی نهایت. دقیقا این همان قوی سیاه بود. تجربه تاریخی نشان داده، ایران سرزمین قوهای سیاه است (از بلایای طبیعی گرفته تا غیرطبیعی)، قوهای سیاه هم تاثیرات مثبت هم تاثیرات منفی بالایی دارند. نمی توانیم قوهای سیاه را صید کنیم یا رام کنیم، اما می توانیم شمع بخریم و خود را برای قوی سیاه بعدی آماده نگاه داریم. ✍مجتبی لشکربلوکی @Kolbe_Andishe_Farhang
1_174531704.pdf
حجم: 3.79M
💠جزوه تربیت ✍آیت الله العظمی آقامجتبی تهرانی 🔻مجموعه ارزشمند شامل ۵۸سخنرانی با موضوع تربیت در ۶بخش: ✔️تربیت در محیط خانوادگی ✔️تربیت در محیط رفاقتی ✔️تربیت در محیط آموزشی ✔️تربیت در محیط شغلی ✔️حیا در بعد تربیتی ✔️تربیت و مربیان تربیتی @Kolbe_Andishe_Farhang
Panahian-TanhaMasirFasle1.pdf
حجم: 1.4M
💠 جزوه تنها مسیر ✍حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان 🔻این جزوه حاوی خلاصه متن فصل اولِ سلسله جلسات "تنها مسیر؛ راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی" می‌باشد که در رمضان سال۹۲ و در مسجد جامع امام صادق(ع) برگزار شده و در ۳۹جلسه ارائه شده است. 🔗صوت این مبحث: Panahian.ir/post/1461 @Kolbe_Andishe_Farhang