eitaa logo
کلبه اندیشه و فرهنگ
548 دنبال‌کننده
263 عکس
860 ویدیو
173 فایل
تاملات و یادداشت های تحلیلی در حوزه فرهنگ، سیاست و حکمرانی @Kolbe_Andishe_Farhang ارتباط باما @mohsenmohammadi63
مشاهده در ایتا
دانلود
💠منع دخالت نمایندگان مجلس در انتصابات دولتی بیانات رهبر انقلاب پیرامون منع دخالت نمایندگان مجلس در انتصابات دولتی، اختصاصی به دولت خاص ندارد. مرور آن بیانات در آستانه تشکیل دولت جدید خالی از لطف نیست. یکی از آسیب‌ها ورود نمایندگان در مسائل اجرائی است؛ فرض بفرمایید وارد شدن در اینکه مدیرکلّ فلان تشکیلات در شهر ما یا در استان ما مثلاً فرض کنید که چه کسی باشد، چه کسی نباشد؛ استاندار، فرماندار و از این قبیل. حالا یک وقت در مواردی یک حالت اضطراری ممکن است رخ بدهد که آن موارد استثنائی را من کاری ندارم امّا به طور معمول نمایندگان محترم از این مسائل اجرائی باید کناره بگیرند، وارد شدن در این مسائل و با مسئول اجرائی در این زمینه گفتگو کردن و توافق کردن و امثال اینها خطراتی دارد؛ از این بایستی اجتناب بشود. یکی از آسیب‌ها بی‌احتیاطی در استفاده‌ی از تریبون و بلندگویی است که در اختیار شما است. فرمایشات شما به طور مستقیم پخش میشود در کشور، یا بعداً به وسیله‌ی رسانه‌ها منتشر میشود؛ این امکان در اختیار همه نیست، در اختیار نماینده است؛ مراقب باشید که در استفاده‌ی از این امکان بی‌احتیاطی نشود و در [ارائه‌ی] نقدهای خود، نظرات خود [دقّت کنید]... یکی از آسیب‌ها این است که نماینده از اوّلی که وارد مجلس میشود، نقشه‌ی رسیدن به فلان پستِ مثلاً اجرائی را در سر خودش بپروراند -که وزیر بشود، مدیر بشود، فلان [مسئول] بشود- نه، این وظیفه‌ی نمایندگی بسیار مهم است. اگر انسان برای خدا کار بکند و درست کار بکند، از وظایف اجرائی اهمّیّتش بیشتر است، یا لااقل در مواردی به قدر آنها اهمّیّت دارد. این جور نباشد که ما تا وارد مجلس شدیم، به فکر بیفتیم که خب حالا چه کار کنیم که مثلاً در مرحله‌ی بعد یا در فلان دولت به فلان پست [برسیم]. ✍رهبر انقلاب اسلامی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠به توده مردم تکیه کنید فرمود: وَ اِنَّما عِمادُ الدّینِ وَ جِماعُ المُسلِمینَ وَ العُدَّةُ لِلاَعداءِ العامَّةُ مِنَ الاُمَّة. «عِمادُ الدّین» یعنی تکیه‌گاه دین. شما جامعه‌ی اسلامی هستید؛ امیرالمؤمنین [این را] به ملّت خودش میفرماید، خطاب به ما هم هست. خیلی خب، جامعه‌ی اسلامی هستید، تکیه‌گاه اسلامتان امّتند، بدنه‌ی مردمند. «جِماعُ المُسلِمین» یعنی آن بدنه‌ی اصلی جامعه، بدنه‌ی اصلی این اجتماع مسلمانی. وَ العُدَّةُ لِلاَعداء؛ «عُدَّة» یعنی ذخیره‌ی روز مبادا؛ آن چیزی که نگه میداریم برای روز مبادا. وَ العُدَّةُ لِلاَعداء؛ این ذخیره‌ی در مقابل دشمن، چه کسانی هستند؟ اَلعامَّةُ مِنَ الاُمَّة؛ یعنی توده‌ی مردم. من یک وقتی چند سال قبل از این، یک تکّه‌هایی از این نامه را برای مسئولین مطرح کردم که آنجا حضرت مقایسه میکند بین خاصّه و عامّه؛ «خاصّه» یعنی نورچشمی‌ها، «عامّه» یعنی توده‌ی مردم. بیانات عجیبی درباره‌ی خاصّه ذکر میکند، بیانات عجیبی درباره‌ی عامّه ــ توده‌ی مردم ــ ذکر میکند. تکیه‌ی حضرت به این است که به توده‌ی مردم تکیه کنید. وقتی یک رئیس‌جمهوری با توده‌ی مردم اُنس میگیرد، حرف میزند، کار میکند، میرود در دل مردم، یک عدّه‌ای از آنجا بلند میشوند میگویند «این پوپولیسم است»! اهانت میکنند. نه، این مردم‌داری است؛ این نشان گرفتن نقطه‌ی اصلی است. توده‌ی مردم همه‌کاره‌اند. البتّه کیفیّت کار کردن با توده‌ی مردم یک هنر بزرگی است؛ آن به جای خود محفوظ. ✍رهبر انقلاب اسلامی، ۱۴۰۲/۱۰/۱۹ @Kolbe_Andishe_Farhang
💠چرا انتخاب اصحاب امام‌حسین(ع) یک انتخاب آگاهانه بود؟ امام‌ حسین(ع) در شب عاشورا با زبان خاصی با آنها صحبت می‌کند: آنها به احدی از شما کاری ندارند. اهل بیت من در این صحرا کسی را نمی‌شناسند. هر فردی از شما با یکی از اهل بیت من خارج شود و برود. من اینجا خودم هستم تنها. چرا؟ رهبری که می‌خواهد از ناراحتی و نارضایتی مردم استفاده کند که چنین حرفی نمی‌زند؛ همواره از تکلیف شرعی می‌گوید. البته تکلیف شرعی هم بود و امام حسین(ع) از گفتن آن نیز غفلت نکرد اما می‌خواست آن تکلیف شرعی را در نهایت آزادی و آگاهی انجام بدهند. خواست به آنها بگوید دشمن، شما را محصور نکرده، از ناحیه دشمن اجبار ندارید. اگر از تاریکی شب استفاده کنید و بروید، کسی مزاحمتان نمی‌شود. دوست هم شما را مجبور نمی‌کند. اگر فکر می‌کنید که مسئله‌ بیعت برای شما تعهد و اجبار به وجود آورده است، بیعت را هم برداشتم. یعنی فقط انتخاب و آزادی. باید در نهایت آگاهی و آزادی و بدون اینکه کوچکترین احساس اجباری از ناحیه دشمن یا دوست بکنید، مرا انتخاب کنید. این است که به شهدای کربلا ارزش می‌دهد والّا طارق بن زیاد در جنگ اسپانیا، وقتی که اسپانیا را فتح کرد و کشتی‌های خود را از آن دماغه عبور داد، دستور داد که آذوقه به اندازه ۲۴ ساعت را نگه دارند و زیادتر از آن را هر چه هست آتش بزنند و کشتی‌ها را هم آتش بزنند. بعد سربازان و افسران را جمع کرد، اشاره کرد به دریای عظیمی که در آنجا بود، گفت: ایهاالنّاس! دشمن روبروی شما و دریا پشت سر شماست. اگر بخواهید فرار کنید جز غرق شدن در دریا راه دیگری ندارید، کشتی‏ای دیگر وجود ندارد. غذا هم جز برای ۲۴ ساعت ندارید، بعد از آن خواهید مرد. غذای شما در چنگ دشمن است. راهی جز این ندارید. یعنی برایشان اجبار به وجود آورد. این سرباز اگر تا آخرین قطره خونش نجنگد، چه بکند؟ اما امام حسین(ع) با اصحاب خودش بر ضد طارق بن زیاد عمل کرد، نگفت: دشمن اینجاست، از این طرف بروید شما را از بین می‌برد، از آن طرف هم بروید شما را نابود می‌کند. بنابراین دیگر راهی نیست غیر از اینکه روغن چراغ ریخته را باید نذر امامزاده کرد. شما که به هر حال کشته می‌شوید؛ حالا که کشته می‌شوید، بیایید با من کشته شوید. آن‌گونه شهادت ارزش نداشت. یک سیاستمدار این‏جور عمل می‌کند. اما امام گفت که نه دوست تو را اجبار می‌کند و نه دشمن، هر کدام را که می‌خواهی انتخاب کن؛ در نهایت آزادی. پس انقلاب امام حسین(ع) در درجه اول یک انقلاب آگاهانه است. ✍ شهید آیت‌الله مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۱۲۶-۱۲۵ @Kolbe_Andishe_Farhang
💠آیا خودموثرپندارها از خواب ناز بیدار می‌شوند؟! وسط همه‌ی اتفاقای انتخاباتی توی پنجاه روز اخیر، یه چیزی که خیلی توجهم رو جلب کرد، اختلاف فاحش بین انتخاب "بدنه جبهه انقلاب" و "قشر خودموثرپندار" این جبهه در دور اول انتخابات بود. راستش، کم‌تر کسی فکر می‌کرد که بعد از اتحاد بی‌سابقه خودموثرپندارها در نهادهای حاکمیتی و سهم‌خواهی‌های گسترده‌شون و خرج کردن از همه چی و همه کس توی نظام، نماینده لاکچری‌شون فقط و فقط یک سوم آرای نماینده مستقل جبهه انقلاب، رای داشته باشه. کاندیدای مستقلی که تمام رسانه‌های چپ و راست برای تخریبش بسیج شده بودن، ولی خب با انتخاب شدنش توی دور اول، آرزوهای خیلی از خودموثرپندارها رو نقش بر آب کرد. حالا تو این نوشته قصد ندارم راجع به خوب و بد بودن کاندیدای خودموثرپندارها و کاندیدای منتخب بدنه جبهه انقلاب حرف بزنم. نکته اصلی من توی این یادداشت، توجه به تمایز شناختی بدنه جبهه انقلاب و قشر خودموثرپندار در این جبهه است. درواقع، مسئله اینجاست که بدنه جبهه انقلاب در دور اول انتخابات نشون داد که فارغ از خوب یا بد بودن انتخابش، قادره تا فکر و تحلیل مستقل خودش رو نسبت به جریان‌های سیاسی حاکم داشته باشه و کنش مستقل و مسئولانه خودش رو انجام بده. این یعنی چی؟ یعنی اینکه ممکنه تو صاحب گسترده‌ترین امکانات اقتصادی، رسانه‌ای و امنیتی باشی و به واسطه‌ی همه‌ی اینا خودت رو "موثر" بدونی، اما نهایتا با انتخاب و کنش متفاوتی در جامعه مخاطبت مواجه بشی که فرسنگ‌ها با محاسبات و مصلحت‌اندیشی‌های تو فاصله داره. اما یه گام جلوتر، بحث اصلی اینه که حالا چه تصمیمی داری؟ آیا بعد از ده روز، این اختلاف رو به رسمیت می‌شناسی و دست از رویای خودموثرپنداریت برمی‌داری و بدنه جبهه انقلاب رو در کشف و تبیین منطق مصلحت‌اندیشی‌هات شریک می‌کنی؟ یا باز هم می‌خوای با روایت‌سازی جعلی از جلسات و وعده و وعید دادن به رسانه‌ها و شیوخ هدیه‌بگیر و شیر کردنشون برای کتمان اختلاف فاحش انتخاب جبهه انقلاب با انتخاب خودموثرپندارها، برای سه چهار سال دیگه توی باد پول و امکاناتت بخوابی و دم یه انتخابات دیگه، با یه سیلی اساسی‌تر از اونچه توی دور اول انتخابات ریاست جمهوری اخیر نوش‌جون کردی، از خواب ناز خودموثرپنداری بیدار شی؟! انتخاب با شماست... ✍محمدحسین شیرخدایی @Kolbe_Andishe_Farhang
9.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 مسئله آزادی، تداوم‌بخش انقلاب اسلامی 🎥 دکتر شریف لک‌زایی آزادی در ذات انقلاب اسلامی نهفته است. اساسا این انقلاب با آزادی متولد شده و با آزادی نیز تداوم پیدا کرده است. بزرگترین مدافع آزادی انقلاب اسلامی و رهبران و متفکران آن بودند. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠درباره وضعیت دینداری مردم، قبل و بعد از انقلاب بخش اول ۱. اساسا مقایسه دینداری مردم در این زمان با دوره پهلوی غیر فنی و غلط است. محمدرضا پهلوی با دینداری مخالف نبود، بلکه خود اظهار دینداری می‌کرد. او از دین فردی حمایت می‌کرد و آنچه با آن می‌جنگید، ورود دین به عرصه اجتماعی و سیاسی بود. این در حالی بود که جامعه جهانی نیز هنوز دچار ابتذال امروزین خود نشده بود و آنگونه که امروز، استکبار جهانی تمام سلول‌های دینداری چه فردی و چه اجتماعی را در سراسر دنیا هدف قرار داده، در آن روزگار چنین ستیزی نداشت. ۲. در زمان شاه، مردم در انتخاب بین اسلام فردی و اجتماعی مخیر بودند، اما امروز دستگاههای تبلیغاتی جهانی مردم را در دو راهی دینداری و بی‌دینی قرار داده‌اند و روش‌های بی‌دینی را به اشکال مختلف ارائه می‌کنند. ۳. گرچه در آن‌دوره نیز، رسانه‌هایی برای ترویج فساد وجود داشت، اما تعصب‌های خانوادگی مردم ایران که دین را نیز به شکل سنتی‌اش دارا بود، از چنین رسانه‌هایی پرهیز داشت، به علاوه که خیلی از مردم از تمکن مالی لازم برای بهره‌مندی از این امکانات برخوردار نبودند. اما امروز، موج گسترده‌ای از اشاعه بی‌دینی و هجمه به مقدسات و ترویج فساد، با حمایت مالی عجیب و غریب استکبار جهانی، از طریق صدها شبکه‌ ماهواره‌ای و هزاران صفحه در شبکه‌های اجتماعی ترویج می‌شود و تقریبا هیچ خانواده و فردی نیست که در معرض این طوفان نباشد. ۴. در دوره پهلوی دوم، جهان تازه به انقلاب جنسی قدم گذاشته بود تا به پندار خود، برای زنان آزادی به ارمغان آورد. اما وضعیت دنیای غرب در روزگار ما به‌گونه‌ای شده که به سوی هم‌جنس‌گرایی می‌تازد. از این‌رو آثار مخرب این رویکرد جهانی در ایران نیز اثرگذار است. ۵. در آن دوره پدیده‌ای به نام اسلام‌هراسی، در شمایل امروزینش متولد نشده بود. گرچه شاه، روحانیت را ارتجاع سیاه می‌نامید، اما رسانه‌های حکومتی به ترویج وعاظ و روحانیون حامی پهلوی که تنها مناسک فردی را ترویج می‌کردند می‌پرداخت و محمدرضا پهلوی نیز برای مرجعیت نجف پیام تسلیت می‌فرستاد. ۶. اگر در این روزگار شاهد کاهش حدودا ۵ تا ۱۰ درصدی التزام به مناسک فردی هستیم، این امر در برابر حرکت شتابنده جامعه جهانی به سوی ناباوری به خدا و معنویت بسیار ناچیز است. آن هم با همه ستیزی که رسانه‌های وابسته به جبهه استکبار با دینداری دارند و به آن اشاره شد. ۷. از سوی دیگر، با وقوع انقلاب اسلامی، مناسک اجتماعی پا به عرصه وجود گذاشت و گستره خود را از محله و شهر و کشور، به عرصه بین‌المللی کشاند و به ستیز با موج جهانی بی‌دینی پرداخت. تاریخ ایران اسلامی تا این اندازه توجه به عبادت‌های اجتماعی را به خود ندیده است و حتی در دوره پهلوی که منصب امامت جمعه مورد حمایت دربار بود، در همین شهر تهران نماز جمعه برگزار نمی‌شد. چه رسد به اعتکاف و احیاء ماه رمضان و پیاده‌روی اربعین و... که وضعیت امروزین آن نیاز به توصیف ندارد. ۸. بسیاری از قضاوت‌های ناصحیح ما ناشی از بی‌اطلاعی از تاریخ است. تاریخ گواه است که مساجد در دوره پهلوی جای نوجوان و جوان نبود و پیوندی میام این قشر با روحانیت و مسجد وجود نداشت. از این‌رو با شروع نهضت، در تهران تنها سه چهار مسجد و هیئت بود که پذیرای نوجوانان شد و سر و صدا و البته حساسیت سیاسی در پی داشت. این را مقایسه کنیم با رشد حضور نوجوانان و جوانان در اعتکاف‌های امروز و هیئات‌ مذهبی، و شکل‌گیری جریان سرودهای آیینی توسط کودکان و نوجوانان، با وجود دستهای پیدا و پنهان برای دور ساختن این نسل از ارزش‌ها. ✍حمید سبحانی صدر @Kolbe_Andishe_Farhang
💠درباره وضعیت دینداری مردم، قبل و بعد از انقلاب بخش دوم ۹. بر همه اینها بیفزایید: دینداری در دوره پهلوی، امری سنتی و سطحی بود و این امر جای انکار ندارد. چنین بود که با شروع نهضت، روحانیون در خط امام با هدف تعمیق دینداری مردم، بر رسانه منبر تأکید ورزیدند و مطالب بنیادین دینی توسط شخصیتهایی چون آیت‌الله مطهری و آیت‌الله خامنه‌ای و دیگر شاگردان امام مطرح شد. این چنین بود که فضاهایی چون حسینیه ارشاد شاخص شد و حتی سخنرانیهای دکتر شریعتی مورد استقبال قرار گرفت. با وقوع انقلاب اسلامی، و به ویژه در این زمان، عمق باورهای اعتقادی جمعیت متدین کشور به هیچ وجه قابل مقایسه با دوره‌های گذشته نیست و این را باید از دستاوردهای انقلاب اسلامی دانست. ۱۰. به علاوه آنکه رابطه جامعه ایمانی با روحانیت که یک روز در مقیاس فردی تعریف می‌شد، امروز بر مدار حقیقتی با عنوان ولایت شکل گرفته که این نیز از دستاوردهای بی‌بدیل انقلاب اسلامی است. دینداری فردی در دوره پهلوی به دینداری اجتماعی در دوران نهضت امام تبدیل شد و اکنون گامی به بلندی تمدن اسلامی برداشته است.۱۱. در دوره پهلوی آموزش دینداری وجود نداشت و عموم مردم تنها بر باورهای دینی موروثی خود تکیه داشتند و برخلاف تصور رایج، رابطه چندانی با جامعه روحانیت برای اخذ دینداری نداشتند، به جز جمع کوچکی از مردم متدین. در زمان پهلوی، روحانیت به طور کلی مطرود و حتی منفور بود، جز تعداد انگشت شماری از علما، آن هم در مناطق و محلاتی خاص، و این قاعده شامل حال تمامی حوزه و روحانیت نمی‌شد. ۱۲. در همین راستا توجه به این نکته حائز اهمیت است که یکی از دلایل اینکه حوزه علمیه در دوره پهلوی مجتهد پرور بود آن است که روحانیت هیچگونه مشغله‌ای جز تحصیل علم در کنج حجره‌ها و مدارس علمیه نداشت و اتفاقا زمینه برای ورود طلاب به عرصه تبلیغ و وعظ، آنگونه که بعد از انقلاب پدیدار شد وجود نداشت. از این‌رو طلاب ممحض در تحصیل می‌شدند. پس از پیروزی انقلاب، باز شدن فضای تبلیغ در جای‌جای کشور، طلاب مستعد امر تبلیغ را از میانه راه تحصیل و پیش از احراز اجتهاد به سوی تبلیغ برد و به این ترتیب نسبت به جمعیت ورودی حوزه‌ها، از تعداد مجتهدین کاسته شد. این را صرفا مذمتی برای حوزه و روحانیت نپنداریم، بلکه این امر نشان دهنده روی آوردن جامعه به کسب تعالیم دینی پس از پیروزی انقلاب است که البته حوزه و روحانیت در این زمینه کارنامه خوبی دارد؛ هرچند نباید موازنه تبلیغ و تحصیل اجتهاد بهم بخورد. ۱۳. بر اساس تمام آنچه ذکر شد و آنچه دیگر مجال بیانش نیست، انقلاب اسلامی در امر دینداری کارنامه درخشانی دارد و توانسته است در برابر هجمه‌های بی‌دینی غرب که احدی از آن مصون نیست، مقاومت شگرفی از خود نشان دهد و این با وجود کم‌کاری‌های برخی مسئولین کشور است که می‌تواند بر عمق فاجعه بیفزاید. ۱۴. در پایان، از این مسأله غفلت نکنیم که بخشی از حوزه و روحانیت در حرکتی که با انقلاب اسلامی آغاز شد، و دگرگونی‌های اجتماعی و شیوه‌های ارتباطی پدید آمده، در کمیت و کیفیت، آرایشی متناسب اتخاذ نکرد و اگر در پایش‌های صورت گرفته شاهد افزایش آمار جدایی مردم از روحانیت هستیم، باید برای درمان آن چاره‌ای عاجل اندیشید. ✍حمید سبحانی صدر @Kolbe_Andishe_Farhang
💠مناسک گرایی و خطای نواندیشان معمولا با فرارسیدن موسم مناسک مذهبی، مانند ماه محرم، پاره ای از کشمکش فکری و فرهنگی میان مناسک گرایان و نو اندیشان دینی داغتر می شود و نو اندیشان در نقد ظاهر گرایی دست به قلم می شوند که کجایید که جامعه از شاخصه ها واهداف دین فاصله‌ گرفت و پوسته دین جای هسته آن را نیز گرفت و... مناسک گرایان نیز طبق معمول بر نواندیشان می تازند و آنها را به بی دینی و لا ابالی گری متهم می کنند. این دو‌گروه در واقع در تعیین معیار ها و شاخصه های دینداری با یکدیگر اختلاف مبنایی دارند و بدون توجه به این مبانی نمی توان در این خصوص به گفتگو نشست. برخی از پژوهشگران نو اندیش با تکیه بر منابع اصلی دین، جدول هایی را از شاخصه های دینداری ترسیم کرده و مناسک و ظواهر را در مراتب پایین تر آن جای داده اند. ولی مناسک گرایان اگر جدولی هم داشته باشند سهم مناسک را بر راس آن قرار می دهند و کارکر دین را بیشتر در در بیرون و پوسته افراد انسانی جستجو می کنند و تنها کسانی را دیندار راستین می شناسند ‌که در زیر پرچم دین قرار گیرند و در "یونیفرم" ویژه ای در آیند. نو اندیشان معمولا بهبود رفتار انسان ها، و ارتقاء معنویت و اخلاق و فرهنگ آنها را از دینداران انتظار دارند و بر این باورند که اگر مناسک دینی نتواند شاخصه های مهم دینداری را مانند خداشناسی، مبارزه با نفس، امانتداری، راستگویی، ویا شاخصه های عقیدتی"شیعه بودن" مانند عدالت ورزی و عقلگرایی را تقویت کند هیچ ارزشی ندارد. نکته مهم این است که برخی از نو اندیشان دچار نوعی"توهم وحدت"‌ هستند و گمان می کنند با مناسک گرایان در مبانی و شاخصه های دینداری موافقند و تنها در روش و روحیه و سلیقه با آنها اختلاف دارند در حالی که اینگونه نیست و بسیاری از مناسک گرایان اساساً میوه دین و‌مذهب را در همین برجسته سازی مناسک و مانورها خلاصه کرده اند و تظاهر و اختلاف را عامل هویت ساز برای شیعه تلقی می کنند و از همین رو است که هرسال شدیدتر از قبل برطبل توسعه ی بی رویه مناسک می کوبند. آرمان وآرزوی مناسک گرایان از همان روزهای نخست انقلاب نیز در همین حد و اندازه بوده و منظورشان از حاکمیت اسلام، غربت زدایی از این مناسک است و طبیعی است که از روند مناسک آفرینی سال های اخیر بسیار خرسند باشند و اهداف انقلاب و مذهب را با این مناسک تحق یافته بدانند. آنها منحرف نشده اند و طبق برنامه های خود پیش می روند بلکه این نو اندیشان هستند که تاکنون نسبت به مناسک گرایان گمان دیگری داشتند. ✍سید زین العابدین صفوی @Kolbe_Andishe_Farhang
9.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠مردم به دین مدیرانشان هستند! 🎥 حاج قاسم «الناس علی دین ملوکهم» را چه زیبا تفسیر می‌کند: مدیر نقشش از یک منبر بالاتر است. 🔹 حرکت جامعه به سمت صلاح یا غیر صلاح به مدیران در درون جامعه برمی‌گردد. مدیر قله‌‌ای هست که دامنه‌ها را متأثر می‌کند. دینداری و امانتداری مدیران بر دینداری و امانتداری جامعه اثر دارد. 🔹 مدیر رهبر یک جامعه است و اثرش یک اثر جمعی است. استاندار، امام جمعه، فرماندار یا فرمانده سپاه شخص عادی نیستند، هر مسئولیتی باشد، اینها بر جامعه اثر دارند. 🔹 مگر می‌شود من به عنوان یک فرمانده، در درون جامعه‌ای فاقد معنویت باشم و انتظار داشته باشم جامعه معنویت داشته باشد؟ «الناس علی دین ملوکهم»! مردم از رهبرانشان تبعیت می‌کنند. 🔹 رهبران فقط رهبریِ در بالا نیست؛ در هر سطحی در جامعه خودمان به نوعی نقش رهبری داریم. اگر می‌خواهیم جامعه‌ی ما یک جامعه‌ی مقاوم بشود، شرطش این است که مدیران باید متناسب با چنین جامعه‌ای باشند و بشوند. @Kolbe_Andishe_Farhang
11.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠روحانیت مسئول دینداری مردم! 🎥رهبر انقلاب، ۱۵سال پیش: ۲۰_۳۰سال آینده، دنیایی بدون هیچ شباهت با امروز در امکان اثر گذاری و تسخیر دلها خواهد بود! 🔹سؤال اساسی: دهه اخیر فضای مجازی، "جهان اجتماعیِ جدیدی" ساخته یا صرفا مضامین ناپسندی را با پلتفرم های بیگانه منتشر می کند؟! 🔹جهان اجتماعی، به نوعی "افکار عمومی مشترک" و "آستانه شوق و تحریک مشترک" است. فیلتر فلان پلتفرم و نگهداشت ایتا و روبیکا و... الزاما مسئولین دینداری مردم(روحانیت) را مثل جهان اجتماعی پیشا مجازی، نمی کند! در همین پلتفرم های داخلی هم از کانال های سرگرمی و زرد عقب می مانند! 🔹روحانیت در فضای مجازی "غایب" نیست اما دچار "" است! "ظهور دینداری در فضای مجازی" شرط در آمدن از "این غیبت" است! و دینداریِ مجازی چیزی بیشتر از روحانیتِ مجازی و تولید محتوا و لشکر سایبری و فیلترینگ می خواهد؛ تصرفاتی ایمانی(نه فقط قضایی) در "تکنولوژی مجازی" و "بعثتی متناسب" با آن جهان اجتماعی -هردو باهم- می خواهد! بسیاری از ما عادت کرده ایم مسأله ها را ساده کنیم تا حل کنیم! ✍محسن قنبریان @Kolbe_Andishe_Farhang
💠علل تضعیف دینداری در دهه های اخیر قسمت اول این روزها شواهد روشنی از تضعیف دینداری از جهان متعدد دیده میشود که قابل کتمان نیست. از بی حجابی آشکار و روزه خواری پنهان که بگذریم، تغییر در اقشار فرهنگی مرجع، گسترش محتواهای رسانه ای غیردینی و نظایر آن هم مشهود است. البته این به معنای نفی وجوه تقویت شده دینداری نظیر بعد مناسکی و آیینی هم نیست. یعنی نمی توان گفت یک پدیده پیچیده نظیر دینداری همزمان از همه جهات تضعیف شده. این نوشته با این مقدمه می کوشد تا این وضعیت را تحلیل کند و فرضیات اصلی آن را برشمارد: ۱- فرضیه سکولاریزاسیون: این فرضیه کلاسیک جامعه شناختی مدعی است دینداری در جریان گذار به مدرنیته در همه جوامع کم و بیش تضعیف میشود و علت آن است که نهادهای مقوم دینداری و انتقال ارزشهای فرهنگی نظیر خانواده در فرایند مدرنیزاسیون تدریجا ضعیف شده و کارکردشان را از دست می دهند و نهادهای مدرن نظیر مدرسه و دانشگاه و رسانه ارزش های جهان جدید را توسعه می دهد. البته مخالفان این فرضیه که قایل به دی سکولاریزاسیون هستند این تصور را ساده انگارانه می دانند و با ارایه مستندات و شواهد جوامعی را ذکر میکنند که گونه های جدیدی از دینداری در آن رونق گرفته. به هر حال این موضوع یک جدال جامعه شناختی است که از پیتر برگر تا اولیویه روآ در موردش قلم زده اند و در ایران هم دغدغه جامعه شناسی دین بوده است. ۲- فرضیه ناسازی نهاد دین و دولت در ایران: برخلاف فرضیه اول که ادعای جهانشمولی دارد این فرضیه بر شرایط خاص ایران تمرکز کرده است. از منظر این فرضیه نهاد دولت در ایران دچار مشکلات تاریخی نظیر فساد و ناکارآمدی است و زمانی که نهاد دین مدعی دولت می شود و مقامات روحانی مسیولیت آن را میپذیرند تدریجا این آسیب به نهاد دین سرایت می کند. این فرضیه عمدتا توسط جبهه مشارکت در دهه ۸۰ صورت‌بندی شد و تجویزش تفکیک نهاد دین و دولت برای حفظ تقدس و سلامت نهاد دین بوده است. در مقابل، برخی مخالفان این فرضیه درآمیزی نهاد دین و دولت در ایران را کاملا امری تاریخی می دانند و جدایی این دو در دوره پهلوی را بدعت تاریخی برمی شمارند. برخی دیگر نیز، طرح دولت دینی شیعی مبتنی بر ولایت فقیه را ابتکار امام خمینی می دانند و می گویند اگر این امر رخ نداده بود ، وضع بسی بدتر شده بود و نهاد دولت مدرن ، بشدت دین را تضعیف کرده بود. ۳- فرضیه دیگر پیگیری طرح توسعه غربی در دولت جمهوری اسلامی را عامل اصلی مشکل بر می شمارد. به این معنا که علی رغم وقوع انقلاب اسلامی، نرم افزار دولت همچنان همان ایده های غربی باقی ماند و سازمان برنامه با قوت آن را پیش برد و دولت به توصیه های مجامع جهانی از اجماع واشنگتن تا طرح ۲۰۳۰ بیش از فرمایشات رهبران انقلاب پایبند بوده است. کتاب اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی تا حدی این وضعیت را از زبان تدوین‌گران و مجریان برنامه توسعه در جمهوری اسلامی توضیح می دهد. این فرضیه از جهاتی با فرضیه اول اشتراک دارد که فرایند مدرنیزاسیون رایج را در جهت سکولاریزاسیون می داند اما برخلاف آن قابل به ضرورت مدرنیزاسیون نبوده و می‌گوید باید نسخه بومی پیشرفت تدوین و اجرا گردد که مبتنی بر مبانی دینی باشد. شاید بتوان سند نقشه مهندسی فرهنگی را تا حدی تحقق این انتظار برشمرد گرچه در اجرا عملا دستاوردی حاصل نشده. ۴- فرضیه فساد مقامات به اسم دین: این فرضیه که از سوی طرفداران عدالت‌خواه و ارزشی نظام جمهوری اسلامی مطرح میشود عامل دین گریزی مردم را بی تقوایی و فساد مقامات ارشد می داند. این فرضیه مشابه فرضیه دوم قایل به چالش ناسازواری دین و دولت در دهه های اخیر است اما برخلاف آن، این ناسازگاری را ضرورت تاریخی نمی داند بلکه ناشی از بی کفایتی ، جهالت و خیانت مقامات در اجرای حکومت علوی و قانون اساسی و فرمایشات رهبران انقلاب می بیند. ۵- فرضیه تهاجم فرهنگی: این فرضیه چالش های دینداری را امری اساسا داخلی بلکه ناشی از تاثیرات فرهنگی اقدامات دشمن از جمله برنامه های ماهواره ای و رسانه های اجتماعی می داند. از منظر اصحاب این فرضیه هرچه میزان ارتباط ایران با غرب کاهش یابد و رسانه ها مسدود شود از تهاجم فرهنگی جلوگیری میشود و دینداری مردم کما فی السابق محفوظ می ماند. برخی مخالفان این فرضیه نظیر سید مرتضی آوینی آن را بشدت تدافعی و در تعارض با روح انقلاب اسلامی می دانند و مخالفان نوگرا نیز آن را در تعارض با الزامات زندگی مدرن برمی شمارند. گرچه کتمان اصل تاثیر هدفمند رسانه های بیگانه بر فرهنگ بومی ناممکن است و کاپیتالیسم از این ابزار به مثابه ارتش های سده نوزدهمی برای گشایش بازار کشورها و تضعیف مقاومت های محلی بهره میگیرد، با این حال فقدان طرح جایگزین ضعف این رویکرد تدافعی است. ✍سیدآرش وکیلیان @Kolbe_Andishe_Farhang
💠علل تضعیف دینداری در دهه های اخیر قسمت دوم ۶- ناکارآمدی و عقب ماندگی نهاد دین در مواجهه با چالش های زمان نوین: این فرضیه در مبانی تا حدی با داروینیسم اجتماعی قرابت دارد و از سویی دوران مدرن جهان را واجد خصایصی می داند که دینداری با شیوه سابق در آن ناممکن است. در نتیجه در مذاهبی نظیر مسیحیت کاتولیک که کلیسا در نوسازی خود متناسب با نیاز این جهان ضعیف بوده ، از دینداری مردم کاسته شده یا آنکه تغییر مذهب داده اند در مقابل در مواردی مثل مسیحیت پروتستان اونجلیکال که روزامدسازی مذهبی رخ داده، اتفاقا موفقیت در جذب باورمندان هم زیاد بوده است. از این منظر طی سی سال اخیر، برخلاف چند دهه پیش از آن نهاد دینی شیعه نتوانسته خود را روزامد کند و هنوز مهمترین فرآورده مذهبی آن رساله های عملیه عهد قجر است. ۷- فرضیه سوپرمارکتی شدن دین یا هویت چهل تکه: این فرضیه هویت انسان سده بیست و یکم را نامنسجم می داند و معتقد است در مدرنیته سیال ، انسان ها عناصر معرفتی و رفتاری مختلف را حسب شرایط گزینش میکنند. مثلا برخی باورها را از دین میگیرند و با باورهای جهان مدرن جمع میکنند و آیین ها را نیز از مکاتب مختلف اخذ میکنند. از این منظر انتظار راست کیشی به شیوه گذشته مغایر با واقعیت عینی زندگی بشر امروز است. ۸- فرضیه فتنه: این فرضیه می گوید که خداوند نمی خواهد دینداری امری بدون چالش باشد و طبق نص قرآن مکرراً مردم مورد آزمون قرار میگیرند تا میزان خلوص و تعهد آنها مشخص گردد. اگر گناهانی بزرگ مرتکب شده باشند یا نتوانند از این آزمونها سربلند درآیند خداوند نعمت دینداری را از آنها میگیرد. از این منظر برخی مظالم و مفاسد بزرگ و عینی در جامعه و بخصوص نهادهای قدرت و ثروت در ایران وجود دارد که در مکافات آن توفیق دیندارانه راست کیشانه و خالصانه از مردم سلب شده است. ۹- فرضیه طرح انتظارات فراتر از ظرفیت دین: برخی طرفداران نگرش سنتی به دین و مخالفان رویکرد ایدیولوژیک معاصر میگویند که انتظارات مطرح شده در بدو تأسیس جمهوری اسلامی نظیر «هم دین دهد هم دنیا به ما» فراتر از ظرفیت تاریخی و طبیعی دین بوده است و این انتظار که هم دستاوردهای تمتع دنیوی مدرن و هم دستاوردهای معنویت دینی با هم محقق شود یک التقاط نظری است که تدریجا یا منجر به اختلال عملی می شود و اموری غیردینی با توجیه دینی رواج می یابد و یا منجر به ناامیدی مردم از دین در نتیجه ناتوانی در حل مشکلات دنیوی شان می‌شود. در نتیجه سرکنگبین ، صفرا می فزاید و جمهوری اسلامی که قرار بود عامل رونق دینداری آن شود، ناخواسته اسباب کم رونقی اش می شود. ۱۰- فرضیه ابطال تجربی آموزه های دینی و بی نیازی به امداد الهی: این گزاره که مبتنی بر ابطال گرایی است آموزه های دینی نظیر خلقت و معاد را اسطوره هایی می داند که ناسازگار با علم تجربی بشر است و در نتیجه توسعه علم تجربی تدریجا این آموزه ها ابطال می‌شود و با توسعه فناوری ها نیاز انسان به خدای رخنه پوش مرتفع می شود در نتیجه انسان مدرن در همه جا از جمله ایران نیاز اعتماد بسیار کمتری به آموزه های دینی و نیاز بسیار کمتری به امداد های الهی دارد و این سبب تضعیف دینداری میشود. ✍سیدآرش وکیلیان @Kolbe_Andishe_Farhang