eitaa logo
کلبه اندیشه و فرهنگ
551 دنبال‌کننده
259 عکس
854 ویدیو
171 فایل
تاملات و یادداشت های تحلیلی در حوزه فرهنگ، سیاست و حکمرانی @Kolbe_Andishe_Farhang ارتباط باما @mohsenmohammadi63
مشاهده در ایتا
دانلود
💠چرا این حرفها باید توییت شده و پشت بلند گو عنوان شود؟ گویا گوش برخی پیرمردها سنگین است! اما گوش آقای پزشکیان که سنگین نیست! بزرگواران سعی کنند از شهوت حضور و شهوت مداخله‌ی خود بکاهند تا نیاز به استفاده از بلندگوی رسانه‌ای نباشد! بسیاری از هواداران جناب پزشکیان که آبرو و حیثیت خود را پیش مردم گرو گذاشته‌اند "مدافع منتقد" او هستند. اگر خدای ناکرده به‌جای تصمیمات روشمند و علمی لابی پیرمردها بخواهد تصمیم سازی پشت درهای بسته را رقم بزند، منتظر تخریب رقیب مخرب نخواهند ایستاد. ایشان خود اساسا کوتاه نخواهند آمد و در همین قدم اول عامل به عمل شده و طعم شیرین پيروزی را عوض خواهند کرد. ✍یاسر عرب @Kolbe_Andishe_Farhang
7.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠سیاست آمریکایی؛ فراتر از منافع 🎥مناظره اول ترامپ و بایدن،۲۰۲۴ بایدن و ترامپ در شدت و چگونگی حمایت از اسرائیل با هم مسابقه می‌دهند تا ثابت کنند چه کسی بیش از دیگری برای دفاع از اسرائیل تلاش کرده است. این رقابت در انتخابات رقم می‌خورد. انتخابات جایی است که نامزدها باید از خود چیزی نشان دهند که آراء بیشتری را از آن خود کنند و طرفداران رقیب را ناامید سازند. صحبت از مسأله اسرائیل در میانه‌ی کارزار انتخاباتیِ کشوری که هزاران کیلومتر از منطقه ما فاصله دارد، بیش از هر چیز نشان می‌دهد که در جنگ فلسطین و رژیم صهیونیستی، امری سرنوشت‌ساز برای هویت آمریکا نهفته است؛ امری که با دفاع متعصبانه رهبران رقیب آمریکایی به نظر نمی‌رسد قابل تقلیل به منافع بالفعل آمریکا باشد؛ گویا آمریکا می‌خواهد مسئولیت جهان را به عهده بگیرد. کسی که بتواند به معنیِ پیوند هویت آمریکایی و پروژه اسرائیل پی ببرد، احتمالا خواهد دانست که چرا دشمنیِ آمریکا با ایران و جبهه مقاومت از راه مذاکره حل نخواهد شد. @simafekr_com @Kolbe_Andishe_Farhang
💠انعطاف آری، انفعال نه! یکی از مهم‌ترین موضوعات در بخش‌های ابتدایی بیانیه، انعطاف‌پذیر بودن انقلاب و عدم تجدیدنظرپذیری است. رهبر معظم انقلاب در این بیانیه در بیان ویژگی‌های انقلاب اسلامی می‌فرمایند: «انعطاف‌پذیر و آماده تصحیح خطاهای خویش است؛ اما تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست.» انعطاف‌پذیری و عدم تجدید‌نظرپذیری دقیقاً دو مفهومی هستند که برخی جریان‌های سیاسی، احزاب، گروه‌ها و افراد مختلف نسبت به آنها همواره دچار افراط و تفریط می‌شوند. به کمک عقلانیتی همراه با ایمان و اراده می‌توان مرز میان انعطاف‌پذیری و تجدیدنظرطلبی را فهم و درک کرد. مفهوم انعطاف‌پذیربودن، در روش‌ها و تاکتیک‌های رسیدن به اهداف و آرمان‌های انقلاب اسلامی است؛ اما تجدیدنظرطلبی در راستای عبور و تخطی از ارزش‌ها، اهداف و آرمان‌های انقلاب اسلامی است. افراد و شخصیت‌های زیادی وجود دارند که در برهه‌های گوناگون انقلاب اسلامی موضع‌گیری‌های متفاوت و بعضاً متضادی به برخی اصول و آرمان‌های انقلاب اسلامی داشته‌اند که با هدف تجدیدنظرپذیری در اصول انقلاب اسلامی صورت گرفته است. یکی از مهم‌ترین موضوعات برای تجدیدنظرطلبی در عرصه سیاست خارجی است. در حوزه سیاست خارجی، عادی‌سازی روابط با دشمنان انقلاب اسلامی یکی از اصول مهمی است که تجدیدنظرطلبان به ویژه بعد از سال 1376 بر آن تأکید کرده‌اند و تلاش برای نزدیک شدن به غرب را در دستور کار خود قرار داده‌اند؛ بنابراین وقتی تأکید می‌شود انقلاب اسلامی تجدیدپذیر نیست، دقیقاً در سیاست خارجی در تقابل با غرب‌گرایان و کسانی است که به دنبال بزک کردن سیاست‌های آمریکا و چهره خشونت‌طلب آن کشور هستند؛ اما وقتی رهبر معظم انقلاب در مذاکرات هسته‌ای بر نرمش قهرمانانه تأکید داشته‌اند، این امر نشان‌دهنده مفهوم اولی یعنی انعطاف‌پذیری انقلاب در روش‌ها و تاکتیک‌های مقابله با آمریکاست. برخی افراد و گروه‌های سیاسی با تفکرات التقاطی سعی دارند مفهوم انعطاف‌پذیری و تجدیدنظرطلبی را یکسان بدانند و زمانی که نرمش قهرمانانه از سوی رهبر معظم انقلاب مطرح شد، آن را به معنی تجدیدنظر در اصول سیاست خارجی معنی کنند. در موضوعات گوناگونی مانند اقتصاد مقاومتی، اصل 44 قانون اساسی برای خصوصی‌سازی و مفاهیمی مثل آزادی، اخلاق، استقلال و... دیگر مقوله‌هایی هستند که گرفتار همسان‌پنداری بین انعطاف و تجدیدنظر شده‌اند. برای نمونه فهم استقلال یکی از مهم‌ترین این مفاهیم است. در حالی که جمهوری اسلامی ایران استقلال کشور را به معنی سلطه‌پذیر نبودن در مقابل قدرت‌های بیگانه تعریف کرده و در عرصه‌های مختلف نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تلاش نموده است تا از بازیچه شدن توسط قدرت‌های بیگانه اجتناب کند، مخالفان انقلاب اسلامی استقلال کشور را به معنی رابطه داشتن یا نداشتن با کشورهای خارجی تعریف می‌کنند. همچنین روابط ایران با روسیه و چین برای خنثی کردن سیاست‌های خصمانه آمریکا را نوعی انعطاف و تجدیدنظر در اصول مربوط به استقلال کشور دانسته و درصدد چنین روابطی با آمریکا و متحدانش هستند. چنین مثال‌هایی نشان می‌دهند که دو مفهوم انعطاف‌پذیری و عدم تجدیدنظرطلبی از سوی انقلاب اسلامی ایران دقیقاً به معنی انعطاف در تاکتیک‌ها و روش‌ها و ثبات قدم و پایبندی به اصول و ارزش‌های انقلاب اسلامی ایران است. وقتی موضوع دفاع از مستضعفان و مقابله با استکبار جهانی مطرح می‌شود یا زمانی که برای تحقق عدالت در کشور و در سطح جهانی مطرح می‌شود، دقیقاً هدف مورد نظر انقلاب اسلامی و اصولی که به آن پایبند است، غیرقابل خدشه و تجدید نظر است؛ اما رسیدن به هر یک از این اصول و آرمان‌ها نیازمند تاکتیک‌ها و روش‌هایی است که ممکن است در زمان‌ها و مکان‌های گوناگون انعطاف‌پذیر باشند و شکل‌ها و روش‌های مختلفی برای رسیدن به آنها وجود داشته باشد. نوع حضور ایران در کشورهایی مانند عراق، سوریه، یمن، بحرین، لبنان و... دقیقاً نشان‌دهنده تفاوت جدی میان انعطاف در روش‌ها و پایبندی به اصول و عدم تجدیدنظر در آنهاست. اینکه ایران در بحرین و یمن مانند سوریه و عراق حضور پررنگی ندارد، به معنی تجدید نظر در اصول سیاست خارجی خود نیست، بلکه انعطاف در روش‌ها و تاکتیک‌ها بنا به مقدورات و محذورات زمانی و مکانی است و درک این تفاوت برای هر انقلابی پایبند به اصول جمهوری اسلامی ایران ضروری است. تفکیک میان انعطاف و تجدیدنظر از ضرورت‌های جدی به شمار می‌آید که آیندگان انقلاب اسلامی آن را بیشتر درک خواهند کرد. ✍حسن خدادی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠انحطاط متحجّرانه؛ انعطاف‌پذیری متفکّرانه 🔹معنای تحجر چیست؟ با توجه به آیه شریفه قرآن کریم (ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ ؛ سوره بقره، آیه 74) قلب مؤمنین معجزه‌دیده، قلب مؤمنین آب‌دیده در طوفان حوادث و قلب مؤمنین مشاهده‌کنندۀ آیات خدا ممکن است مانند سنگ بشود. به این تحجّر می‌گوییم. این جالب است که مؤمنین بعد از اینکه این معجزات الهی را دیدند قسی‌القلب و متحجر می‌شوند. تحجر ممکن است تحجر فکری یا تحجر قلبی باشد. البته تحجر فکری هم وابسته به تحجر قلبی است. این که طرف یک حرف منطقی بزند و دیگری محکم می‌گوید نه نمی‌خواهم! نمی‌پذیرم! این تحجر فکری است، ببین قلبش چه خبر است؟! تحجر فکری ناشی از تحجر قلبی است. 🔹اهمیت دور ماندن از تحجر کسی که خدا بخواهد او را هدایت کند «يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ» سینۀ او را گشاده می‌کند برای اسلام «وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ» و کسی را بخواهد گمراه کند، یعنی از دستش ناراحت است، می‌خواهد گمراهش کند، یک چیزی از او دیده و می‌خواهد نابودش کند؛ «يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا»، خدا سینۀ او را تنگ و سخت قرار می‌دهد و مثل سنگ می‌کند. «كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ» انگار می‌خواهد از شدت فشار منفجر شود و به آسمان برود. اهمیت این بحث به چیست؟ در آیه بعد می‌فرماید: «وَهَذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا(انعام، 126)» این شرح صدر آن صراط مستقیم است. 🔹دین یک جریان انعطاف‌پذیر و سیال است دین آن چیزی نیست که مجموعه‌ای از دستورات را بدهند و بعد کورکورانه بروی و این دستورات را اجرا کنی. باید دقت کنی که هر لحظه باید از کدام دستور دینی، دست برداری و کدام دستور را نسبت به کدام دستور ترجیح بدهی؟ هر دفعه کدام بی‌دینی را سخت‌ بگیری و کدام بی‌دینی را سخت نگیری؟ دین، انعطاف‌پذیر است. دین یک جریان سیال است که اگر سیالیتش را درک نکنی با خود دین دچار قساوت می‌شوی، مثل سنگ می‌شوی. 🔹تحجر، عامل بیشتر دین‌گریزی‌ها در جامعه واقعاً برخی از برداشت‌ها از دین غلط است و عامل بیشتر دین‌گریزی‌ها و تنفرها از دین در جامعۀ ما همین تحجر است! آنقدر که متحجرین حال بقیۀ را از دین به هم می‌زنند، هیچکس حال بقیه را از دین به هم نمی‌زند. دین خدا زیباست، جذاب و دوست‌داشتنی است، عشق است، آسان است، اصلاً دین خیلی فوق‌العاده است. 🔹غرور به حقانیت، عامل تحجر است از نظر زمانی ما بیشتر در معرض غرور نسبت به حقانیت هستیم. غرور نسبت به حقانیت، تصلّب و تحجّر ایجاد می‌کند. و دیگه نمی‌توان اطراف و اسرار پیچیدۀ همان حق را درک کرد؛ مخصوصاً وقتی که علم با دین آمیخته بشود. اهل علم به نوعی در معرض تکبر و تحجر هستند، اهل دین هم به نوعی دیگر در معرض تکبر هستند. عُجب یکی از وجوهِ تکبر است. عُجب آفت عبادت است و انسان طرفدار حق، عُجب پیدا می‌کند. 🔹تحجر، مسأله‌ای فراگیر و عمومی ما باید مسئلۀ تحجر را یک مسئلۀ فراگیر و برای هرکسی بدانیم که با یک حقی آشنا می‌شود. ما باید با معنای توسعۀیافتۀ تحجر ارتباط برقرار کنیم. یکی از ایرادهای شناختی ما اساساً این است که فکر می‌کنیم تحجر حتماً برای قوم مخصوصی بوده که آدم‌های عجیب و غریبی بوده‌اند. این مسأله، عام‌البلوی است. چنانکه وقتی صحبت از کفر و بت‌پرستی می‌شود، ما هم در معرض این خطرها هستیم. 🔹تأثیر تقوا بر دوری از تحجر قرآن کریم روشی دارد که همه را به تقوا دعوت می‌کند ولی خود تقوا و رسیدن به آن مبهم است. طرح واقعاً فوق‌العاده‌ای است. مثلاً می‌فرماید روزه بگیرید، شاید به تقوا برسید. اگر شما اهل عبادت بشوی، لزوماً اهل تقوایی؟ نه! معلوم نیست. اگر در مسائل اجتماعی، عدالت‌خواه بشویم، تمام است؟ نه! صبر کن. «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‌(مائده، 8)» عدالت بورزید، این به تقوا نزدیک‌تر است. آن تقوا چیست؟ آن را به ما بگو! با انجام کلی عبادت، روزه و کار خوب، می‌فرماید ان‌شاءالله که با تقوا بشوی! من اگر نمازخوان دیدم نمی‌تونم قاطعانه بگویم این حتماً با تقوا است. این رویکرد به تقوا یعنی چی؟ یعنی خدا عنصری را نگه داشته که تو هیچ‌وقت مغرور نشوی. بعد می‌فرماید: «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ(مائده، 27)» خدا از باتقواها قبول می‌کند. خب ما الآن این کار را انجام دادیم چی؟ می‌فرماید آن که معلوم نیست بر اساس تقوا بوده است یا نه. غرورت را می‌شکند، توی دلت، ترس می‌اندازد. این ترس تو را همیشه به بازنگری خودت وادار می‌کند و مانع تحجر می‌شود. ✍علیرضا پناهیان، هیئت میثاق با شهدا، محرم۱۴۰۳ @Kolbe_Andishe_Farhang
💠تحجر جاده صاف کن غرب زدگی جوانان امام خمینی استفاده از فضای آزاد کشور پس از انقلاب توسط جوانان و بیان اندیشه های شان را خوش بینانه تحلیل و بخاطر تپیدن دل آنها برای اسلام می شمارد و از انگ زنی به آنها (التقاطی و منحرف خواندن) منع می کند. تصحیح انحرافات احتمالی آنها باید توسط روحانیت با الفت و پدری کردن و دوری از پرخاشگری و کنار زدن آنها باشد. حتی اگر قبول نکردند، هم مایوس نشوند و از خطاها و اشتباهات کوچک آنها بگذرند. یکبار یکی از فقهای شورای نگهبان یکی از همین جوانان را کمونیست خواند، امام نه برای او، بلکه برای کل شورای نگهبان نامه زد و این کار را مغایر شأن شورای نگهبان خواند و از منبری پرخاشگوی شدن آقایان حذر داد.۱ https://t.me/ghanbrian_rasane/31 امام رعایت نکردن این تذکر از سوی علماء و روحانیون را موجب اتفاقی بدتر از التقاط می داند: افتادن در دام لیبرالها و ملی گراها و یا چپ و منافقین! اگر درصدی از جوانان مان به دام غربزدگی افتادند حق نداریم بپرسیم سهم پرخاشگری برخی روحانیون تریبون دار و مناصب خاص در کنار زدن و انگ زدن چقدر است؟! وقتی رسانه های معاند برخی تعابیر ناسزا و غیر دقیق را ضریب داده از برخی علماء، منبری پرخاشگوی به جامعه معرفی کرده و شکاف با جوانان را می افزاید؛ آیا نباید تذکرات (حتی از متعلقین به بیت رهبری) در تصحیح رویه ها اثر کند؟! ۱.https://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh-imam-khomeini/vol/21/page/612 ✍محسن قنبریان @Kolbe_Andishe_Farhang
💠حکومت اسلامی را به سلطنت تبدیل کردند بنی امیه خلافت اسلامی را به سلطنت تبدیل کردند و از نگاه آقا سید روح الله –امام خمینی- این مصیبت بزرگ جهان اسلام بود. وجهی از دردناکی این مصیبت در خلق و خوی شاهان و سلاطین بود که این بار از منبر رسول خدای پای بر گرده‌ی مردمان می‌گذاشتند. عصاره‌ی عرق و خون و رنج و زحمت مردم معمولی را می‌مکیدند و در کام خود آن را به شیر و عسل گوارا بدل می‌ساختند. در این موقعیت اسلامی رقم می‌خورد که در آن بلندای بی‌حیای کاخ‌ها و قدکشیدگی مناره‌‌ی مسجدها زانو به زانوی هم داشتند و زبان در دهان هم. از اینجا به بعد دعوا، دعوای اسلام و کفر نبود. ستیز اسلام با اسلام بود و مسجد با مسجد و عالم با عالم و قرآن خوان با قرآن خوان و مجاهد با مجاهد. اسلام امویان هم مسجد پر رونق داشت هم قاری قرآن شب‌زنده‌دار، هم عالم دینی مسلط به فقه و حدیث و هم مجاهد پر فتوح کشورگشا. در نگاه امام انحراف در این بود که همه‌ی اینها مسجد و قرآن و فقه جهاد به خدمت سرمایه و سلطنت درآمده بود. نه عدالت و قسط. این بود که آقا سید روح الله درباره‌ی ساخت مصلای تهران بر این نکته پافشاری داشت که : «سادگی مصلا باید یادآور سادگی محل‌‎ ‌‏عبادت مسلمانان صدر اسلام باشد. و شدیداً از زرق و برق ساختمانهای مساجد اسلام‌‎ ‌‏امریکایی جلوگیری شود.» حفظ اسلام ناب از انحرافات اموی اما آسان آسان نیست. توجیهات اموی پلیدی و شومی خود را میان تراکمی از مصلحت و خیرخواهی و دنیادیدگی و عقلانیت پنهان می‌کنند: شکوه اسلام مهم است؛ مقامات کشورهای خارجی باید شکوه اسلام را ببینند. مهم البته کارآمدی است. زندگی فقیرانه و مستضعفانه آدم را احمق می‌کند. هم‌نشینی با مستضعفان افق دید آدم را محدود می‌کند. باید با بزرگان نشست تا بزرگ و بزرگ‌تر برخاست. مهم البته تعلق نداشتن به دنیاست. اسلام و انقلاب را پیش از آنکه خون شهدا حفظ کرده باشد مال ثروتمندان و سرمایه‌داران حفظ کرده است. با شهدایتان بر سر ما منت مگذارید. جان متاعی است که هر بی‌سر و پایی دارد. مهم مال و سرمایه است که قلیلی از افراد جامعه دارند. سیره‌ی بزرگان ما نیز البته چنین بوده است. ما اسلامیم و منتقدان ما منحرف و ملتقط. آقا سید روح‌الله اینها را هم دیده بود که می‌گفت: « شما باید نشان دهید که چگونه مردم، علیه ظلم و بیداد، تحجر و واپسگرایی قیام‌‎ ‌‏کردند و فکر اسلام ناب محمدی را جایگزین تفکر اسلام سلطنتی، اسلام سرمایه داری،‌‎ ‌‏اسلام التقاط و در یک کلمه اسلام امریکایی کردند.‏ شما باید نشان دهید که در جمود حوزه های علمیۀ آن زمان که هر حرکتی را متهم به‌‎ ‌‏حرکت مارکسیستی و یاحرکت انگلیسی می کردند، تنی چند از عالمان دین باور دست‌‎ ‌‏در دست مردم کوچه و بازار، مردم فقیر و زجر کشیده گذاشتند و خود را به آتش و خون‌‎ ‌‏زدند و از آن پیروز بیرون آمدند.‏ باید به روشنی ترسیم کنید که در سال 41، سال شروع انقلاب اسلامی و مبارزۀ‌‎ ‌‏روحانیت اصیل در مرگ آباد تحجر و تقدس مآبی چه ظلمها بر عده ای روحانی پاکباخته‌‎ ‌‏رفت، چه ناله های دردمندانه کردند، چه خون دلها خوردند، متهم به جاسوسی و بی دینی‌‎ ‌‏شدند ولی با توکل بر خدای بزرگ کمر همت را بستند و از تهمت و ناسزا نهراسیدند و‌‎ ‌‏خود را به توفان بلا زدند و در جنگ نابرابر ایمان و کفر، علم و خرافه، روشنفکری و‌‎ ‌‏تحجرگرایی، سرافراز ـ ولی غرقه به خون یاران و رفیقان خویش ـ پیروز شدند» ریشه‌داری انقلاب خمینی در عاشورای حسینی همین جا بود. همین.‌ ✍مرحوم مسعود دیانی، سرمقاله برنامه سوره قسمت۹ ‌@Kolbe_Andishe_Farhang
💠مردم چیست؟ نگاهی به انتخابات از دریچه انتظار سیاستمداران از مردم بخش اول درباره انتخابات ۱۴۰۳ تحلیل‏های مختلفی از چشم‏اندازهای گوناگون می‏توان نوشت. اما شاید یکی از کانونی‏ترین و بغرنج‏ترین آنها که کنشگران و تحلیل‏گران را به تأمل واداشته مفهوم «مردم» است. مردم چیست یا کیست؟ جریان‏های سیاسی و بلوک‏های قدرت در ایران چه تصویری از مردم دارند؟ گرچه می‏توان به عقب بازگشت و در گذشته نیز نشانه‏هایی از این فهم‏های متفاوت از مردم را در فضای سیاسی ایران جستجو کرد اما اکنون این تفاون‏ها صراحت بیشتری یافته است. بر اساس سه درک از مفهوم مردم می‏توان به سه جریان سیاسی و پیامد آن به سه گونه از اقتصاد سیاسی در ایران اشاره کرد. البته طبعاً باید توجه داشت این سه گونه بر اساس نحوی سنخ‏شناسی آرمانی صورت‏بندی شده و لزوماً قابل تطبیق بر فرد فرد کسانی نیست که خود را ذیل هر یک از این سه گونه معرفی می‏کنند. ۱. مردم به مثابه ارباب رجوع: می‏توان غالباً اصولگرایان از جمله برخی نهادهای حاکمیتی، سپاه پاسداران، سازمان روحانیت و طیفی از تجار و بازاریان سنتی را به عنوان شکل‏دهندگان اصلی این بلوک قدرت در نظر گرفت. آنها در خوش‏بینانه‏ترین حالت مردم را همچون ارباب رجوع می‏پندارند یا به عبارت بهتر فرودستانی که به خاطر ضعف و ناتوانی‏شان باید به آنان خدمت و تر و خشکشان کرد. به عبارت امروزین به او یارانه داد، تا جای ممکن از هزینه‏های خدمات عمومی‏اش مانند آب و برق و گاز و انرژی و... کاست تا فشار را از روی گرده‏اش بردارد. به خاطر او تحریم‏ها را دور می‏زند، تلاش می‏کند تا عدالت توزیعی را مراعات کند و البته در این میان کسانی که با آموزه‏های عقیدتی و ایدئولوژیک آنها نزدیک‏تر باشند از منزلت بیشتری هم برخوردار می‏شوند. بسیاری از اینان را می‏توان در چهره مدیرانی نالایق یا فرصت‏طلب در بدنه نهادی اصولگرایی شناسایی کرد. آن عده‏ از مدیران و چهره‏های توانمند در میان اصولگرایان نیز مانند قله‏هایی بی‏دامنه یا قهرمانانی هستند که قرار است یک تنه بر کوه مشکلات فائق آیند. در انتخابات ۱۴۰۳ قالیباف نماد چنین شخصیتی بود؛ مدیری با کارنامه‏ای پر از موفقیت و توانمندی اجرایی کم‏نظیر. فارغ از صحت و سقم تمامی حواشی پیرامونش مهم‏ترین ویژگی قالیباف این است که هیچ گاه نتوانست نیروی سیاسی فعالی را با خود همراه کند بلکه بیشتر تکیه بر لجستیک سپاه و تأیید نهاد روحانیت داشت. شاید اگر اصولگرایی می‏توانست به جای توان تکنیکی سپاه و مرجعیت سنتی روحانیت به نحوی از مرجعیت علمی معاصرت‏یافته تکیه کند به لحاظ اجتماعی نیز فرم و بافتار متفاوتی می‏یافت. اقتصاد سیاسی این جریان نیز یا به واسطه سهم آنها در بخشی از فضای تجارت ایران از پیش از انقلاب و در بُعد فراگیرتری پس از انقلاب است و یا حاصل توانمندی‏های فنی بزرگ‏مقیاسی است که عمدتاً ریزبافت اقتصادی-اجتماعی قابل توجهی ندارد. ۲. مردم به مثابه رعیت: شاید روایتی که از مردم در این دستة دوم وجود دارد قدری با تصور اولیه و عمومی فاصله داشته باشد اما با توضیح تطورات این جریان می‏توان درک کرد که چرا مفهوم رعیت می‏تواند توضیح‏دهنده درک آنها از مردم باشد. در فضای پس از جنگ تحمیلی ایده توسعه‏گرایی که پس از سقوط پهلوی رو به افول نهاده بود با طرحی از ادغام در نظام تقسیم کار جهانی قوت گرفت؛ این یعنی آغاز شکاف میان گفتار سیاسی- ایدئولوژیک و اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی چرا که اقتصاد سیاسی مقبول ایران از سوی نظم جهانی موجود در این سه امر خلاصه می‏شود: خام‏فروشی، بازار مصرف انبوه و نیروی کار ارزان‏قیمت برای صنایع مونتاژی. آنها که در دولت چپ‏گرای دهه اول انقلاب سودای آزادی و برابری از مسیر تحقق عدالت توزیعی داشتند در برابر این شکل از توسعه اقتصادی قرار گرفتند اما دیری نپایید که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی چونان تکیه‏گاه نظری و سیاسی و مبدأ طرح آنها از حقیقت نیز فروریخت. اما وفاداری به ایده آزادی موجب شد تا این شعار در چهره یک آزادی لیبرالیستی و در قالب طرحی از توسعه سیاسی به صحنه بازگردد. در آن سال‏ها هنوز جریان تکنوکرات‏های حزب کارگزاران سازندگی تمایز صریح خود را از آنچه اکنون اصول‏گرایی می‏نامیم نشان نداده بود بنابراین در لایه گفتار سیاسی مورد نقد اصلاح‏طلبان واقع شد زیرا آنها آزادی را بر توسعه(در معنای اقتصادی) مقدم می‏داشتند. اما با نگاهی به کابینه دولت خاتمی می‏توان به راحتی تشخیص داد که خاتمی بخش‏های اقتصادی کابینه خود را از ابتدا یا به تدریج به کارگزاران واگذار کرد. گویی صورتی از واسازی مناسبات منورالفکران با دیکتاتوری پهلوی در حال رخ دادن بود که در سودای تجدد به دنبال تحقق آزادی به مدد استبداد بودند اما این بار عمل‏گرایانه‏تر، منعطف‏تر و پوشیده‏تر. ✍علیرضا بلیغ @Kolbe_Andishe_Farhang
💠مردم چیست؟ نگاهی به انتخابات از دریچه انتظار سیاستمداران از مردم بخش دوم در روند تدریجی استحاله و ادغام ایده آزادی در توسعه بود که جریان کارگزاران به رهبری هاشمی رفسنجانی اصلاحات را زیر پر و بال خود گرفت و اوج این ادغام در انتخابات سال ۸۸ آشکار شد؛ هنگامی که احمدی‏نژاد با زبانی صریح و همه‏فهم این پوشیدگی را افشا کرد. اگرچه اصلاحات هنوز شعار اروپایی آزادی بیان و حقوق بشر را یدک می‏کشید اما آنچه در حجاب رسانه‏های فراگیر داخلی و خارجی این جریان پنهان می‏ماند تصویر آنان از مردم همچون رعیت بود. هرچه از ادغام اصلاحات در کارگزاران می‏گذشت طرح آزادی روح که در چارچوب سیاست‏ورزی هویت یافته بود جای خود را به آزادی غرایز می‏داد و این گونه مردم را همچون رمه‏ای می‏خواست که آزادی را به مصرف ترجمه می‏کند. اقتصاد سیاسی گفتار توسعه‏گرا به رغم نامش از خام‏فروشی آغاز و به واردات از طریق مصرف پترودلارها ختم می‏شد و مکان‏یابی اقتصاد ایران در جهان نیز تنها از این طریق ممکن بود. ۳. مردم به مثابه ملت: شاید کمتر مفهومی به اندازه «ملت» بار معنای اراده سیاسی را افاده کند. ایرانیان چه بسا تنها قومی در تاریخ باشند که چندین بار در قامت ملت برپا ایستادند، با خاک یکسان شدند و دوباره از خاک برخاستند. ایران بود که در تجربه ملت بودنش رنگ‏ها، نژادها، طوائف و قبائل رنگ باختند. هگل در اشاره به تأسیس نخستین امپراتوری در تاریخ به دست ایرانیان به نوعی به همین تجربه ملت اشاره دارد. انقلاب اسلامی آخرین تجربه ایرانیان از دوباره ملت شدن است و شاید هیچ یک از تجربیات قبلی اینچنین اراده‏مندی انسان ایرانی را به ظهور نرسانده بود. تداوم این اراده‏مندی در گرو حیات امر سیاسی است و حیات امر سیاسی محتاج خروج از فرم اقتصاد سیاسی‏ای است که از زمان پهلوی دوم تا کنون در ایران حاکم بوده است. وجه مشترک دو گفتار اول و دوم که روایت شد در این است که هر دو موقعیت تعریف شده برای ایران در نظام تقسیم کار جهانی را پذیرفته‏اند؛ یکی بر اساس گشودگی و ادغام کامل در این نظم و دیگری با فروبستگی و انزوا در برابر این نظم ولو به قیمت دور زدن تحریم‏ها. اما آنچه در این گشودگی و فروبستگی غایب است طرحی از استقلال است و استقلال تنها از مسیر بر هم زدن نظم موجود و ساخت یک جغرافیای سیاسی و یک اقتصاد سیاسی جدید میسر است. تولید مفهوم کلیدی این نظم نوین است؛ تولید جغرافیا و توج دارد؛ اراده‏ای که باید سازمان یابد. تجربة جنگ را به یاد آوریم. آیا جمهوری اسلامی به استقبال اراده مردم نرفت؟ آری. اما آیا آن را سازمان نداد چنان که اکنون سپاه و بسیج میراث همان سازمان‏یافتگی است؟ اگر چه این میراث وجه معاصرت خود با اکنون را تا حد زیادی از دست داده و تجربه‏های سازمان‏دهی جدیدی که خاصه پس از سال۸۸ انجام شد گواه این مدعاست. احمدی‏نژاد در سال۸۴ بدل به نماینده آن اراده‏ای شد که می‏خواست به رسمیت شناخته شود، شخصیت داشته باشد و نه رعیت باشد نه ارباب رجوع. اما شاید در روایتی مجمل او هم فریب دلارهای نفتی را خورد و تصور کرد می‏توان با اتکا به این درآمدها و حتی توزیع آن در میان مردم توده‏های مردم را نمایندگی کند؛ سیمایی از رابین‏هود که اموال به یغما رفته محرومان را از ثروتمندان ستانده و به آنها بازمی‏گرداند. در واقع او به جای این که در نقطه ائتلاف با مردم و سازمان‏دهی اراده سیاسی آنها بایستد تبدیل به قهرمان توده‏ها شد با این تفاوت که می‏خواست بی اتکا به لجستیک بلوک‏های قدرت این کار را انجام دهد. حال آن که دیدیم چگونه پس از آن که از ریاست جمهوری کنار رفت دیگر در سیاست ایران موقعیتی ایجابی را از آن خود نکرد بلکه تنها امکانی برای مشارکت منفی مردم را پدید آورد؛ یعنی شاهدیم که در نظرسنجی‏ها همچنان محبوب‎ترین چهره سیاسی ایران است اما در موقعیت‏هایی که تحت فشارهای بلوک‏های قدرت قرار گرفت هرگز اراده‏ای از میان توده‏ها به جانبداری از او برنخاست. ✍علیرضا بلیغ @Kolbe_Andishe_Farhang
💠مردم چیست؟ نگاهی به انتخابات از دریچه انتظار سیاستمداران از مردم بخش سوم احیاء طبقه متوسط؛ طرحی از برپاداشت ملت رییسی شاید تنها شخصیتی بود که به دلایل مختلفِ فردی و نهادی امکان استقلال نسبی از بلوک‏های قدرت را داشت. در واقع او بر اساس تجربه خودش خصوصاً در دستگاه قضا و با نگاه به سرنوشت احمدی‏نژاد از میان تنش بلوک‏های قدرت عبور کرد و حتی به نوعی بر فراز آنها ایستاد. فارغ از پرسش‏ها و ظن و گمان‏ها درباره شهادتش به هرحال فقدان او به عنوان کسی که می‏توانست آغازی دوباره برای سازمان دادن به اراده سیاسی مردم باشد دوباره صحنه‏ای پدید آورد تا طرح‏های از پیش موجود به دنبال پر کردن صحنه بیفتند و پیش از آن که استعدادی تازه در این صحنه جان بگیرد و به فعلیت برسد آن را عقیم کنند. در این میان سعید جلیلی در فرآیند انتخابات و خصوصاً پس از رفتن انتخابات به دور دوم نماینده جریانی شد که بلوک‏های قدرت از آن روگردان بودند. شاید او از عهده صورتبندی‏گفتاری سیاسی که راوی موقعیتش باشد برنیامد و شاید حتی به واسطه لحن کارشناسی و نه سیاسی و حتی نحوه حضور در صحنه سیاست هنوز کمتر از آن بود که مسئولیت این نمایندگی را بپذیرد اما نقطه‏ای که در این لحظه تاریخی در آن ایستاده بود نمایندگی نیروهای اراده‏مندی به جامانده از مردان انقلابی۵۷ بود که هنوز به استقلال و شخصیت جمهوری اسلامی باور داشتند و می‏خواستند فی‏الجمله از روی خودآگاهی پای کار جمهوری اسلامی بایستند. این نیرویی است که می‏توان آن را طبقه متوسط جمهوری اسلامی نامید. طرح طبقه متوسط بیش از هر زمان در دوره اصلاحات و ذیل ادبیات توسعه سیاسی رواج یافت اما همانطور که با فروپاشی شوروی ایده کمونیستی از حقیقت، جریان چپ دهه ۶۰ در ایران را نابود کرد، صورت دگردیسی‏یافته آن -که در دهه ۷۰ و ۸۰ به سوی لیبرالیسم چرخیده بود- با ضعف و فتور اروپا در برابر امریکا طرح مندرس حقیقت که تکیه‏گاه نظری و سیاسی این جریان بود نیز به محاق رفت و عملاً طبقه متوسط به مثابه حاملان این حقیقت به محاق رفت. طبقه متوسط فی‏الواقع نه یک طبقه بلکه نیرویی برآمده از تنش میان فرادستان و فرودستان است که فرصتی برای اندیشیدن به محدودیت‏های فرودستانه‏اش و اراده‏ای برای فرارفتن از آن دارد یعنی نه آنچنان درخودمانده و ناتوان است که اندیشه و اراده‏اش عقیم شده باشد و نه آنچنان فربه و برخوردار که نیازی به امید و آینده داشته باشد. به عبارت دیگر طرح حقیقت و امید دست یافتن به آن در افق آینده سازنده شخصیت طبقه متوسط است. ترجمه طبقه متوسط در ادبیات جمهوری اسلامی همان مستضعفانند. مستضعفان منظلم نیستند بلکه ضعیف نگاه داشته شدند در حالی که سرشار از استعداد و اراده و امیدند و اگر چنین نبود خداوند در قرآن کریم وعده آینده جهان را به ایشان نمی‏داد. نیروی مولد در میان همین مستضعفان پرورش می‏یابد و چه بسا خیزش آنان انگیزه‏ای است برای فرودستان تا آنان نیز بر پای خویش بایستند. به این معناست که طبقه متوسط یا همان مستضعفان مردم را چونان ملت برپامی‏دارند و اراده سیاسی آنان را تعین می‏بخشند. اقتصاد سیاسی یک «ملت» گرچه در تعامل با پیرامون است اما همچون مرکز در نسبت پیرامون خویش در تعامل است نه این که محصول ایستادنی لغزان در میانه تعادل‏های فاسد نظم موجود منطقه و جهان باشد. آنچه امروز در منطقه با اراده این مستعضفان به تولید جغرافیای مقاومت انجامیده باید تکیه بر فرمی از یک اقتصاد سیاسی مولد داشته باشد تا بتواند شکاف میان اقتصاد سیاسی واگرا و پیرامونی جمهوری اسلامی با گفتار سیاسی مقاومت در بیان او را ترمیم کند. تولید در معنای سیاسی خود که بیش از ده سال است که به ظاهر دستور کار جمهوری اسلامی است تمهیدی است بر اقتصاد سیاسی درون‏زا و برون‏گرا. سعید جلیلی اگر متفطن موقعیتی که در قالب این چشم‏انداز قرار گرفته باشد می‏تواند رهبر این نیروی مستعد باشد و برای این کار باید بیش از آن چیزی باشد که تا کنون بوده است. این که چه کاستی‏هایی در او هست مسأله‏ای است که باید در مجالی دیگر بدان پرداخت. اما اگر این موقعیت را درنیافت یا این نیرو فروخواهد نشست و باید این را پایانی بر جمهوری اسلامی دست کم با شعار استقلال و آزادی قلمداد کرد و یا از او عبور خواهد کرد تا دوباره خود را در آینه شخصیت سیاسی دیگری جستجو کند. گفت پیغمبر که نفحت‏های حق اندرین ایام می‏آرد سبق گوش و هش دارید این اوقات را در ربایید این چنین اوقات را ✍علیرضا بلیغ @Kolbe_Andishe_Farhang
💠علل شکست اصولگرایان این روزها صرفنظر از آنان که علت پیروزی جناب پزشکیان را صرفا آرای قومیتی می دانند، بقیه عمدتا مشغول اتهام زدن به یکدیگر یا به مردمی هستند که به آنها رای نداده اند. اما این دعوای سطحی، آنان را از توجه به علل اساسی شکست غافل می کند. وَأَطيعُوا اللَّهَ وَرَسولَهُ وَلا تَنازَعوا فَتَفشَلوا وَتَذهَبَ ريحُكُم ۖ وَاصبِروا ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصّابِرينَ﴿ انفال۴۶﴾ و (فرمان) خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید! و نزاع (و کشمکش) نکنید، تا سست نشوید، و قدرت (و شوکت) شما از میان نرود! و صبر و استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است! شکست اصولگرایان ریشه در تفرقه آنها داشت و این تفرقه هم فقط ناشی از لجبازی چند نفر نبوده است، بلکه هم وجه ایدئولوژیک دارد، هم وجه ساختاری و هم وجه عملکردی. ۱- از جهت ایدئولپژیک اصولگراها نتوانسته اند میان آرمان ها و اصول، عملکردها و دستاوردها و نیز مسائل و چالش های کشور در سطح ملی و محلی و قشری ارتباط مشخص برقرار کنند، مثلا برای طبقه متوسط شهری توضیح دهند چرا مقاومت حیاتی است و این مقاومت چه ارزشی تولید کرده است. علاوه بر آن در میان اصالت آرمان و کارآمدی سرگشته اند. در حالیکه رأس اصولگرایان بر ارزش کارآمدی نظام تاکید دارند، بدنه اصولگرایان مطالبه پایبندی به آرمان های انقلاب اسلامی را دارند. این اختلاف ایدئولوژیک را نمی توان با انصراف یک نامزد به نفع دیگری حل کرد. همان طور که در دوره مرحوم رئیسی علی رغم وحدت ظاهری، عملا اتحاد ایدئولوژیک حاصل نشد. ۲- از جهت ساختاری، همان طور که فعالیت اقتصادی نیاز به نهاد حقوقی مثل شرکت دارد تا شفافیت مالی و کارآمدی اقتصادی به دست آید، برای کار سیاسی هم نیاز به تشکیلات مستمر، کارآمد و شفاف است. متاسفانه اصولگرایان حتی در حد اسم ثابت هم زیر بار یک تشکیلات با چنین سازوکاری نمی روند و در هر انتخابات اسمی جدید و تهی مثل شمنا و جمنا درست می کنند. اینکه این بزرگواران حاضر نیستند فعالیت سیاسی خود را در قالب های متعارف سازماندهی کنند، سبب شده است تا افرادی در حد اهل منبر با اندک مرجعیت اجتماعی بتوانند تعیین کنندگی سیاسی شدید داشته باشند. ۳- از جهت عملکردی در یک نوشتار مستقل اشتباهات مهلک تبلیغات و کارزار سیاسی اصول‌گرایان را توضیح دادم. جالب است که سه ماه بعد از انتخابات مجلس، اصولگرایان نه تنها درس آموخته ای از آن نداشتند بلکه شکاف های آن انتخابات ، تبدیل به گسل شد. کارزار سیاسی اصولگرایان تقریبا از هر جهت، پر از خطا بود نه فقط به خاطر شخص قالیباف یا جلیلی. اصولگرایان باید بکوشند تا بفهمند که کارزار سیاسی یک دانش و فن است و همیشه نمی توان با دوپینگ شورای نگهبان یا ضعف حریف برنده شد. حال تنها ثمره تداوم دعوای هواداران جلیلی و قالیباف انشقاق همیشگی جبهه اصولگرایی به دو بخش است، که فی نفسه اشکالی ندارد، اما اگر توام با کینه و دشمنی باشد بسیار مخرب است. پیشنهاد میگردد برخی از حضرات مدتی مشاغل مدیریتی و اجرایی را ترک کنند و به صورت جدی به فعالیت سیاسی سازمان یافته با مرام مشخص نمایند. از هم اکنون برای انتخابات های آتی کادرسازی کنند و سعی کنند شیوه فعالیت سیاسی خود را اصلاح کنند و فنون ارتباطات و تبلیغات سیاسی را بیاموزند. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠باخت «جبهه انقلاب اسلامی» از «منطق انقلاب اسلامی»! ۱ از ۲ 🔹در این چند روز پس از انتخابات تحلیلهای متنوعی از علل شکست جبهه موسوم به جبهه انقلاب اسلامی ارائه شده است؛ از نابالغ بودن مردم تا عدم اجماع قالیباف و جلیلی تا اشتباه دانستن منطق تأیید صلاحیت شورای نگهبان و ... 🔹اما به نظر حقیر علت اصلی باخت جبهه موسوم به جبهه انقلاب اسلامی، دور شدن از منطق خودِ انقلاب اسلامی است. برای توضیح این ادعا چند جمله می نویسم: در ابتدا صریح عرض میکنم که این نوشتار به دو دسته از مردم ناظر نیست؛ دسته اول کسانی که رأی نداده‌اند و دسته دوم کسانی که به جناب آقایان قالیباف و جلیلی رأی داده‌اند. لذا این متن، فقط و فقط درباره رأی دهندگان به جناب دکتر پزشکیان نگارش شده است. انقلاب اسلامی، انقلابی عمیقا ملی و منطبق با منطق تفاهم و تحرک تاریخی ملت مسلمان ایران است و اساساً راز همراهی حداکثری مردم با دعوت حضرت امام خمینی ره را باید در این انطباق جستجو کرد. مردم ایران، همواره در طول تاریخ (جز در دورانهای محدودی) در زیر یوغ استبداد و استعمار بوده‌اند و لذا برخوردار از نوعی روحیه اعتراض، عدالتطلبی ناب و نقد وضع موجودند. از اینرو با هرکسی که بخواهد آنها را راضی به وضع موجود کرده و وضعیت را سفید اعلام کند، مرزگذاری می‌کنند. مردم ایران، در طول تاریخ با مداخله‌گری جریان قدرت در مناسبات اجتماعی خود مبارزه کرده‌اند، لذا نسبت به تحمیل‌گری و تحکم حساس بوده و هر کسی که چنین وصفی را از او استشمام کنند، دیگریِ خود قلمداد می کنند. مردم ایران، روحیه ای میانه رو دارند با کارها و فعالیتهای افراطی و خشونت‌بار و ضربتی به صورت عمومی همراهی نمی‌کند. مردم ایران، روحیه ای تعاملی و اجتماعی دارند، لذا از کسانی که نسبت به آنها احساس تک‌روی و خودبسندگی می کند، پشتیبانی نمیکند. مردم ایران علاوه بر موارد فوق، وجهی جهانی دارند و حضور مؤثر در جهان را دنبال کرده و به منزوی شدن و دیوارکشی و منحصر شدن در خود را نمی پسندد. البته مواردی دیگر را نیز می توان به موارد فوق اضافه کرد ولی این 5 خصوصیت به نظرم جزو قدر متیقن های روحیه مردم ایران است؛ 1ـ «عدالت‌طلبی و منتقد وضع موجود بودن، 2ـ «گارد شدید مقابل مداخله‌گری»، 3ـ «اعراض از افراطی‌گری»، 4ـ «مخالفت با تکروی» و 5ـ «میل به حضور فعال در جهان» 🔹اینها منطق تفاهم با مردم ایران است. قریب به سه دهه است که جریان غربگرای ایران با دست گذاشتن بر روی این ویژگی های مردم ایران، با استفاده از رسانه و تکنیکهای پروپاگاندایی مدیریت افکار عمومی، در انتخابات کاندیداهای جریان‌های رقیب خود را به نحوی برچسب گذاری می کند که مردم ایران با آنها مرزبندی می کنند و آنها را ناخودی تشخیص می دهند. به موارد زیر نگاه کنید: «طرفدار وضع موجود، بی تفاوت به عدالت، غیرمردمی، ندیدن مردم، کاسبان تحریم» (خصوصیت 1)، «گروه فشار، طرفدار فیلترینگ، طرفدار گشت ارشاد بودن» (خصوصیت2)، «طرفدار حرکتهای گازانبری، خشکه مغز، تندرو، دیوارکشی میان زن و مرد، شوکر» (خصوصیت 3)، «برای همه چیز برنامه داشتن، خیلی به کارنامه گذشته نازیدن، از موضع پُری و استغنا با مردم حرف زدن؛ خود را کارشناس همه چیز دانستن، بلدم بلدم گفتن» (خصوصیت4) و «منزوی شدن در جهان، رفتن اعتبار گذرنامه، نپذیرفتن مذاکره، نپذیرفتن کنوانسیونهای جهانی، دیوارکشی دور کشور، قفس سازی» (خصوصیت5) ✍علی محمدی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠باخت «جبهه انقلاب اسلامی» از «منطق انقلاب اسلامی»! ۲ از ۲ اینچنین است که متأسفانه منطق انقلاب اسلامی توسط جریان غربگرا به گروگان گرفته شده است و عزیزانی که در این دوره داعیه دار شعارهای انقلاب اسلامی بودند نتوانستند بر این فضای رسانه‌ای غلبه کنند. لذا رای بخش زیادی از مردم به جناب آقای پزشکیان، نه رای به اصلاح طلبی بود و نه حتی صرفا رأی قومیتی صرف گو اینکه استانهای ترک‌نشین در دوره های قبل اقبالی به آقای همتی و مهرعلیزاده نداشتند، بلکه بخش عمده رأی های دکتر پزشکیان در ذهنیت رأی دهندگان (ولو اینکه در مصداق اشتباه کرده باشند) رأی به آرمانها و شعارهای انسانی و فطری انقلاب اسلامی بود؛ رإی به عدالت‌طلبی و منتقد وضع موجود بودن بود رأی به کسی بود که ژست مداخله در همه امور نداشت؛ برای همه چیز برنامه نداشت و قرار نبود که هر آنچه را که قبلا انجام داده به همان قدرت و شدت ادامه دهد! رای به کسی بود که اهل تعامل بود، همه چیز نمی دانست و اهل مدارا و مشورت و گفتگو بود رأی به کسی بود که تعامل با جهان را در دستور کار داشت و برای رفع تحریمها بیش از دیگران ظاهراً سهم قائل بود. 🔹به طور خلاصه: به یک معنا، با عرض پوزش باید عرض کنم که دکتر پزشکیان از همه کاندیداهای موجود، شخصیتی ایرانی‌تر داشت و این راز رأی آوری کسی است که نه برنامه داشت و نه کارنامه‌ی مشخصی. قومیتی رای دادن استانهای ترک نشین و کردنشین را نیز باید با ملاحظه همین خصوصیت تحلیل کرد و نسبت دادن این رای به پان ترکیسم به جاده خاکی زدن است. البته ناگفته نماند که رای قابل توجه جناب آقای جلیلی، نشان رشد بخش قابل توجهی از مردم ایران و بیمه شدن آنها در برابر جریان پروپاگاندای رسانه ای است. (همانطور که گفته شد این نوشته ناظر به رأی دهندگان به آقایان قالیباف و جلیلی نیست.) ولی با این حال اگر به شخصیت آقایان رجایی، خامنه‌ای، احمدی نژاد و رئیسی به عنوان رؤسای جمهوری که جریان غربگرا پشت دست آنها بازی نکرده‌اند، بنگرید، ایشان کسانی بودند که توانستند توأمان هم پرچمدار صریح شعارها و آرمانهای انقلاب اسلامی باشند، هم به علت برخورداری ویژه از روحیه تواضع و نرمخویی با مردم، خود را در طرف مردم و تحول‌گرا و مدافع منافع مردم از ظلم ساختارها و مداخله‌ها و افراطی‌گر‌ی‌ها نشان دهند و رأی اعتمادِ بودن را از مردم عادی بگیرند؛ رأی اعتمادی که بعید می دانم در دفعات بعدی انتخابات هم کاندیداهای این دوره بتوانند کسب نمایند. ✍علی محمدی @Kolbe_Andishe_Farhang