💠 آقازاده، علی اکبر بود...
🔸 روضهخوانها درباره نحوه شهادتش میگویند که پدر با اولین درخواست او برای نبرد موافقت کرد و راحتتر از بقیه بنیهاشم او را به میدان فرستاد. اگرچه پشت سرش «نگاهی یأسآلود به او کرد و چشمانش را به زیر افکند و گریست...» سپس به میدان رفت و نبردی تماشایی کرد، تا وقتی با لبان تشنه بهسمت پدر برگشت و از تشنگی شکایت کرد و پدر به او وعده سیراب شدن با جامی از دستان پیامبر داد. علی به میدان برگشت و نبرد را از سرگرفت تا آنجا که خون از زخمهایش سرازیر شد و بینایی اسبش را مختل کرد و اسب، بهاشتباه، علی را به قلب سپاه دشمن برد و از دید پدر پنهان کرد. پدرش، علی را درمیان انبوه شمشیرها و نیزههایی که بر بدن او فرود میآمدند پیدا کرد.
🔹 امشب نه فقط برای علی اکبر و حسین(ع)، که بهحال آقازادگی هم میگریم. میگویند علی اکبر، شبیهترین مردم به پیامبر بود؛ خُلقا و خَلقا و منطقا. همان پیامبری که دربارهاش گفته میشود که در مجالس، چنان درمیان مردم مینشست که اگر کسی از خارج وارد میشد، نمیتوانست تشخیص دهد پیامبر کدامشان است. آقازاده علی اکبر بود، «اشبهالناس برسول الله».
🔸 «آقازادگی» را با #ویآیپی نشینها و #بنزسوارها و دو تابعیتیها خراب نکنید. آقازاده علی اکبر بود؛ اولین شهید بنیهاشم در روز عاشورا. آقازاده علی اکبر بود که برای دفاع از انقلاب الهی پدرش با لبان تشنه تکه تکه شد درحالی که از سر هیچ سفرهای بیشتر از #سهم خودش، چیزی برنداشته بود. شاید تنها امتیاز ویژه علی اکبر از آقازادگی، همان بود که پدر، برخلاف بقیه شهدا، به علی اکبر با اولین درخواست اذن میدان داد. ما از جایگاه عادی هیئت، درباره آقازاده کربلا اینها را میشنویم، نمیدانم «آقازادهها» از جایگاه ویژه چه میشنوند...
✍روح الله اکبری
eitaa.com/joinchat/470286336C5a1bc85809