💠 داستان سوریه
جغرافیای گسسته سوریه بلای جانش گشته؛ جغرافیایی که این کشور را به شش بخش جداگانه تقسیم کردهاست: واحهای در جنوبغربی، دروازهای در شمال، نواری ساحلی در غرب، فلاتی ناهموار در جنوب، دالانی شمالی-جنوبی و زمینی هموار و بایر در شرق.
در پشت کوههای لبنان واحهای است که از یکسو به کوه و از دیگر سو به بیابان منتهی میشود. دمشق در میان آن جای دارد با کارکردی شبیه دژی کوچک. از دمشق دسترسی به همه جای کشور کم و نادر است. جای شگفتی نیست که حاکم دمشق نیازمند دولتی نظامی با مشت آهنین برای حکومت بر همه کشور است.
در شمال غرب، حلب جایگرفته که دروازه تجاری طبیعی میان شامات است با آسیای صغیر در شمال و میانرودان در شرق. حاکمان آسیای صغیر همواره چشم طمع بدین مرکز بازرگانی داشتند. پس کنترل حلب مهمترین گام برای حاکم دمشق است جهت حفظ یکپارچگی کشور در برابر آسیای صغیر!
رشتهکوهی باریک و کمارتفاع در غرب و مشرف بر مدیترانه، کرانه باریک ولی طولانی را شکلداده که مأوای اقلیتهای دینی علوی و مسیحی است؛ اقلیتهایی که همواره از سوی حاکمان سنی خارجی مستقر در دهانه رود نیل یا دریای مرمره زیر فشار بودهاند. لاذقیه و طرسوس دراینجا جایگرفتهاند و دسترسی به بیرون را فراهم میکند. جای شگفتی نیست که راه اتحاد با قدرتهای خارجی دوردست، نخست فرانسه و اکنون روسیه، از این کرانه میگذرد! پس کنترل نوار ساحلی برای حفظ رابطه با متحد بیرونی و تلاش واپسین برای حفظ چیرگی بر مرکز اقتصادی حلب بنیان حکمرانی حاکم دمشق بر کشور است.
حمص و حماه بر دالانی به موازات رودخانه اورنتس جای دارند که دمشق را به حلب پیوند میدهد. حفظ چیرگی بر حلب تنها از این دالان امکانپذیر است و مخالفت با دمشق از بیثباتی در این دالان میگذرد. مسیر دمشق-حلب «دالان کنترل و شورش» است. پُربیراه نیست که اورنتس را رود عاصی میخوانند!
دره فرات در شرق است و پهنهای وسیع از زمینهای هموار ولی بایر که بخشی از جزیره است. جزیره در میان شمال عراق، جنوب ترکیه و شرق سوریه است و سه شهر اصلی آن موصل، دیاربکر و رقه است. برخلاف دیاربکر کردنشین، دو شهر دیگر عربزبان هستند.
در فاصله موصل تا رقه بافت زمین یکسان است ومردمانی همسان به لحاظ دینی و زبانی زندگی میکنند. موصل و رقه در طول تاریخ همواره رابطهای تنگاتنگ داشتند بهگونهای که حاکم موصل و رقه یکی بوده و حاکمیت دمشق نادر بود! جغرافیا بستر قلمرویی نیمه مستقل از فرات تا دجله در جزیره فراهم کرده.
زمینهای ناهموار جبل الدروز و فلات حوران در جنوب در مرز با اردن نیز جایگاهی ایمن برای فرقه دروزی فراهم ساخته. برخلاف بخش عمده کشور که جمعیت مسلمان سنی دارد، کثرت اقلیتهای مذهبی و فرقههای آیینی در کوههای جنوبی، همچو کرانه ساحلی، چشمگیر است.
پس جغرافیا سوریه را تکهتکه کرده: دمشق پایتخت محاصرهشده و راههای دسترسی کمی به دیگر بخشها داشته و هیچگاه پیش از تشکیل سوریه مدرن، بر حلب و رقه تسلط پایدار نداشته وحلب زیر نفوذ قسطنطنیه-استانبول بوده. دالان ناامن حمص-حماه مرکز سیاسی را به دروازه تجاری وصل کرده.
رقه و موصل زیر سیطره قدرتی واحد بوده؛ نوار باریک کرانه مدیترانه و جبلالدروز هر دو مأوای غیرسنیان هستند. ریشه نبود حاکمیت و هویت ملی را در جغرافیای گسسته از هم این کشور ببینید. جای شگفتی نیست که کشور آماج شورش، حمله و یا توطئه از سوی دیگر قدرتهای منطقهای و بینالمللی میشود.
آلترناتیوهای داخلی نیز میتوانند یکپارچگی سرزمینی آن را بر هم زنند. از همین روست که برای جلوگیری از فروپاشی محتمل داخلی، حکومتهای سوری به سیاست سرکوب با مشت آهنین متوسل میگردند! تصمیم و کنشهای سیاسی در طول تاریخ توسط بستری جغرافیایی محدود گشتهاند و این یعنی چیرگی ژئوپولیتیک.
جغرافیا دگربار در پسِ جنگ داخلی سوریه بود: داعش حاکم رقه گشت وبر موصل چیره شد. دمشق کنترل خود را بر کرانه مدیترانه حفظ کرد و اینگونه حمایت متحد دوردست روسی را تضمین شده دید، مخالفین حلب را با کنترل حاکم آسیای صغیر (ترکیه) ودر دست داشتند و جبلالدروز نیز در دست دیگر شورشیان افتاد.
نبردها نیز در محور دالانی بود که واحه دمشق را از طریق حمص وحماه به دروازه تجاری حلب پیوند میداد.
دور نخست جنگ داخلی با پیروزی اسد و متحدین روسی-ایرانی آن پایان یافت چرا که کنترل دالان رادردست گرفتند. کردهای سوریه نیز جایگزین داعش درشرق فرات گشتند.
هفته پیش اما کنترل اسد به یکباره بر حلب برهمخورد؛شکستی که پیامد ۲۷ سپتامبر [شهادت نصراللّه] بود!دگربار منطق ژئوپولیتیک حکم میکند که آنکه کنترل دالان حمص-حماه رادردست گیرد پیروز خواهد بود؛ پیروزی در سلطه بر کشوری که همه چیز دارد و هیچ ندارد!
دست خدا را در پشت نیروهای نامرئی #ژئوپولیتیکی ببینید!
✍آرش رئیسینژاد
@Kolbe_Andishe_Farhang